کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

تقدیم به شهید غلامحسین فتحی

کوثرنامه

شعر ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها- 2

***********************

جواد محــمد زمانی 
  
تا ابد باغچه ی عطر بهار است اینجا 
دسته گلهاست که بر دامن یار است اینجا 
  
هر طرف رایحه باغ تجلی دارد 
به گمانم سحر آینه زار است اینجا 
  
بالهایی که ملائک به طواف آوردند 
وقف برداشتن گرد و غبار است اینجا 
  
هر طرف آهوی دلهاست به دام افتاده 
نکند منطقه ی باز شکار است اینجا 
  
بس که روشن شده از گنبد تو صبح حرم 
نور خورشید کم از شمع مزار است اینجا 
  
تحفه هایی که زمینی است کجا لایق اوست 
صلوات است که شایان نثار است اینجا 
  
این سخن بر غزل پیش ضمیمه بادا 
هرچه داریم نثار تو کریمه بادا 
  
در تماشای جلال تو ادب باید داشت 
ناله ای بدرقه راه طلب باید داشت 
  
در خور منزلت و شأن تو ذیقعده نیست 
جشن میلاد تو در ماه رجب باید داشت 
  
کوثر اسم تو شیرینی ایمان دارد 
وقت نامت به دهان طعم رطب باید داشت 
  
عاقل از درک حضور تو به عجز افتاده 
به تمنای تو دیوانه لقب باید داشت 
  
همچو پروانه اگر سوخت پر ما سهل است 
سخت عمری که پی شمع تو تب باید داشت 
  
آفرین بر تو که سر بودی و مکتوم شدی 
خواهر و دختر و هم عمه معصوم شدی 
  
لایق صحبت صبح تو به جز شبنم نیست 
جز ستاره شب احساس تو را محرم نیست 
  
در کویر آمدی از زمزمه گل رویاندی 
یعنی احساس زلال تو کم از شبنم نیست 
  
آنکه ایوان نجف گفته صفایی دارد 
داند ایوان تو از مرقد مولا کم نیست 
  
پای شیطان به شکوه حرمت باز نشد 
آنکه بیرون ز بهشت تو رود آدم نیست 
  
عشق بی حد تو را کافری اش می خوانند 
کفر هم باشد اگر آخر این عالم نیست 
  
آسمان می چکد از خواهش عرفانی ما 
حالت دَرهم ما مستحق دِرهم نیست 
  
از نسیم سحر آرامگهت پرسیدم 
که لبش جز به تب بوسه بر آن پرچم نیست 
  
حرمت جلوه توحید دمادم دارد 
قبله گاه است ولی مسجد اعظم دارد 
 
جواد محــمد زمانی 
*************************

  جواد محــمد زمانی

 مى‏خواستم که جانب میخانه رو کنم

دستِ نیاز حلقه جام و سبو کنم

 

در ساحل نیاز نشینم امیدوار

دل را به شطّ باده دَمادم فرو کنم

 

وقتى که هست شوق تیمم ز خاک یار

دیگر چرا ز چشمه زمزم وضو کنم

 

با من حدیث طعنه نا مردمان مگو

من آبروىِ مِى طلب آبرو کنم

 

تیغ زبان به کار نمى‏آیدم دگر

باشد به چشم خون شده‏ام گفتگو کنم

 

از دست رفته دل به تمناى دلبرم

ساقى کمى تحمل من کن که مضطرم

 

دست خمار جز به سوى خم نمى‏رود

کشتى ز بحر جز به تلاطم نمى‏رود

 

گر گُل اسیر پنجه باد خزان شود

از بلبل انتظار ترنم نمى‏رود

 

یک خوشه عشق آل على گر ثمر دهد

آدم سراغ دانه گندم نمى‏رود

 

حاتم بخیل نیست، اگر درهمى نداشت

لبهاش جز به مهر و تبسم نمى‏رود

 

تا گفت آشیانه ما آن دیار هست

آواره مى‏شود دل و از قم نمى‏رود

 

چشمم فرات و باز دلم مات مى‏شود

محوِ جلالِ عمه سادات مى‏شود  

 

تا باده از سبوى امامت گرفته‏ایم

پیش خدا جوازِ اقامت گرفته‏ایم

 

از حُسن خلقیتم به حیرت، گمان مبر

انگشت بر دهان ز ندامت گرفته‏ایم

 

دل را چو داده‏ایم به دست طبیب عشق

منزل به کوچه باغ سلامت گرفته‏ایم

 

با وعده بهشت برابر نمى‏کنیم

هر دِرهمى از او به کرامت گرفته‏ایم

 

خورشید را مُسخّر خود کرده‏ایم ما

تا ذره‏اى ز رحمت عامت گرفته‏ایم

 

تا سوخته چو لاله ز داغت دعاى ماست

خاک حریم شاه چراغت دواى ماست

 

یک صبح مى‏شود که برایم دعا کنى؟

یا نیمه شب به شوق نمازم صدا کنى؟

 

مرغ دل از قفس تن به درکشى

در آسمان صحن و سرایت رها کنى

 

ما را به پادشاهى عالم در آورى

یعنى که در حریم بلندت گدا کنى

 

امروزه کاینچنین به کرامت زبانزدى

تا رستخیز بهرِ شفاعت چها کنى؟

 

تو زائر مدینه‏اى و طوس مى‏روى

ما را ببر که زائر قبرِ رضا کنى

 

باشد نصیب ما بنمایى هزار حج

یعنى طواف در حرم ثامن الحجج

 

این جا که آمدى سخن از تازیانه نیست

حرفى ز بى وفایى و ظلم زمانه نیست

 

در دست‏هاى مردم شهر تو سنگ نیست

یعنى سلام مردم تو وحشیانه نیست

 

سیلى نزد کسى به رُخ داغدار تو

اینجا خبر ز خون دل و دردِ شانه نیست

 

با شاخ گل ترا به سوى خانه مى‏برند

کنج خرابه بهر تو آشیانه نیست

 

آرى حریم تو حرم اهل بیت شد

حتى فراز آنکه ز قبرش نشانه نیست

 

تا نیت زیارت معصومه مى‏کنم

یاد از مزار مادر مظلومه مى‏کنم

جواد محــمد زمانی

*************************
رحمان نوازنی

مثل دلتنگی یک رود که تنها می رفت

او فقط داشت به پابوسی دریا می رفت

 

داشت خورشید هم از طوس نگاهش می کرد

زائر آینه با شوق تماشا می رفت

 

صبح روزی که قدم بر سر این خاک گذاشت

آفتاب از قدمش بود که بالا می رفت

 

توی این دشت فقط یک گل مجنون روئید

آن هم آن بود که در حسرت لیلا می رفت

 

" اشهد ان رضا " را سر هر ماذنه برد

اینچنین عشق به هر گوشه دنیا می رفت

 

وقتی از زمزمه آمدنش می گفتند :

به خداوند خراسان دل مولا می رفت

 

چهارده مرتبه تکرار شد و فاطمه شد

و از آن پس همه گفتند: که زهرا می رفت..

 ***

آنقدر رفت که در ثانیه ها هم گم شد

بعد آنسوی زمان پنجره ای در قم شد

 

و همین زائره سبز زیارتگاهش

در پرواز به سمت حرم هشتم شد

 

گوشه چادر او روی سر قم افتاد

کآفتاب آمد و تاریکی شیطان گم شد

 

خاک قم عطر گل یاس گرفت و آنگاه

قم مدینه شد و او فاطمه دوم شد

 

یازده  کعبه به همسایگی اش آمده اند

یازده  مرتبه اینجا حرم مردم شد

 

جمع بودند در اینجا همگی تا اینکه

جمکران آمد و همسایه این خانم شد

***

لطف همسایگی اش بود؛ که احسان می ریخت

بر سر سفره او این همه مهمان می ریخت

 

بر لب حوض برای همه ماهی ها

مثل یک حوریه با دست خودش نان می ریخت

 

مثل ابری که پر از مرحمت زهرا بود

بر دل تشنه این باغچه باران می ریخت

 

از دل مشرقی ای او چه بگوئیم که تا-

پلک می زد همه جا صبح خراسان می ریخت

 

یا بگویییم که با یک نگه زهرایش

دور تا دور علی این همه سلمان می ریخت

 

یا سحرگاه که آیات خدا را می خواند

در صفوف حرمش سوره انسان می ریخت

***

دختری را که پدر هم به فدایش بشود

آمده بود فدایی رضایش بشود 

 

آمده بود کمی بار بلا بردارد

زینب قافله ی کرب و بلایش بشود 

 

آمده بود که زینب سر مقتل برسد

آمده بود که این بار فدایش بشود

رحمان نوازنی

*************************

  حضرتِ معصومه ما را کربلایی می کند

همچو بابش از مریدان دلربایی می کند

 

مردگان را زنده گرداند نگاهش تا ابد

نیست این بانو خدا اما خدایی می کند

 

نورِ حق سیمایِ حق آوایِ حق اُخْتُ الرِضا

بی سبب هرگز نباشد گر عطایی می کند

 

در حریمش دل بگیرد پَر چو مرغان در هوا

دُختِ موسی دم به دم ما را هوایی می کند

 

این حرم دارد به جنت تا به محشر سروری

مسِ جان داری بیاور... او طلایی میکند

 

من یقین دارم خدا داند که بی بی از کرم

هر که را مهمان کند قطعا رضائی می کند

 

ای (بداغی) پیشِ هر خار و خسی زانو مزن

خوش به حالش هر که در اینجا گدایی می کند

 سیروس بداغی

************************

کاش میشد منم بشم کبوتر

بزنم پر برسم به دلبر

خدایا تو دهه ی کرامت

حاجتم همین بوده نه بیشتر

یه دلم تو قم ، یه دلم مشهد

حرم کریمه و امام رضا

منزلم تو قم ، هست دلم مشهد

با پای دل حرمت میام رضا

لحظه ی پر کشیدن و پروازه

تا حرمت رسیدن و اعجازه

معجزه از حرمت می باره

حق بده به این دل آواره

تو رئوف و مهربون آقایی

عشق تو کرده منو بیچاره

***

مشتری مشهدت زیاده

یه دلیل پنجره ی فولاده

اما باب سریع الرضاییت

میدونم یقین باب الجواده

مجنونم کرده ، گنبد زرده

حرم تو یا غریب الغربا

تو صفا هستی ، تو منا هستی

کعبه ی دل تویی حج فقرا

سقاخونست یا میخونست من موندم

یه جرعه خوردم و ز مستی خوندم

کرم و جود و عطا رو عشقه

صحن اسماعیل طلا رو عشقه

بعد یک زیارت جانانه

برات کرب وبلا رو عشقه

***

بعد یک توسل روحانی

میشه این باطن من نورانی

توی این میکده پر ساقی

شده با ذکر حسین طوفانی

یه ساقی اکبر ، یه ساقی اصغر

یه ساقی عباس علمدار حسین

چه شور و حالی ، جای ما خالی

چقدر برو بیا داره حسین

مثل همیشه امشبم مجنونم

مثل همیشه امشبم میخونم

هر که دارد به سرش شور و نوا بسم الله

همه با ذکر شریف یا رضا بسم الله

السلام حضرت عشق و عاشقی ثارالله

هر که دارد هوس کرب و بلا بسم الله

علی صمدی

**************************

 صحن های حرمت وادی طورند همه

خادمانت ملک و مریم و حورند همه

پدرت نور خودت نور حریمت نور است

خاندانت ز ازل منشاء نورند همه

خشت خشت حرمت پنجره فولاد است

سنگ های حرمت سنگ صبورند همه

میرزای قمی و میرزجوادآقاها

از ملک برتر و در پیش تو مورند همه

گره ای نیست که با یک نظرت وا نشود

زائرانت چقدر غرق سرورند همه

غیر شب هیچ کسی پشت به خورشید نکرد

منکران تو یقینا همه کورند همه

جمکرانی شده هرکس که به قم آمده است

اهل قم منتظر وقت ظهورند همه

 حسین ایزدی

************************

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی