کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

تقدیم به شهید غلامحسین فتحی

کوثرنامه

اشعار وفات حضرت خدیجه سلام الله علیها-14

**************

 محمد فردوسی

والامقام ای مادر زهرا خدیجه

مادر بزرگ زینب کبری خدیجه

خرج خدا شد ثروتت یکجا خدیجه

کوری چشم شور بعضی ها خدیجه

 

انگشتر عشق پیمبر را نگینی

الحق و الانصاف اُمُّ المومنینی

 

هم گوهر نابی و هم گوهر شناسی

ای تاجر خوش ذوق ، پیغمبر شناسی

تنها نه در مکه ، در عالم سر شناسی

از هیبتت پیداست که حیدر شناسی

 

عطر علی دارد سراپای وجودت

بانو مِیِ کوثر گوارای وجودت

 

بوی نبوت را که استشمام کَردی

بهر رواج دین حق اقدام کَردی

اسلام را با همتت اسلام کَردی

کفار را با ثروتت ناکام کَردی

 

بوده اساس دین و آئین پیمبر

اخلاق او ، اموال تو ، شمشیر حیدر

 

عیسی غلام همسرت تا روز محشر

مریم کنیز دخترت تا روز محشر

عصمت نخی از معجرت تا روز محشر

باقیست نسل کوثرت تا روز محشر

 

مِهرت برای آسمانها و زمین بس

داماد تو حیدر شد و فخرت همین بس

 

ای طاهره بانوی با تقوای مکه

سنگ صبور و حامی آقای مکه

بی اعتنا به طعنه ی زن های مکه

ای کاش نیشابور بودی جای مکه

 

شیب ابی طالب تو را از پا نیانداخت

آزار اهل شرک از تو شیرزن ساخت

 

بانو سلامت می کنم از دور و نزدیک

پیش حبیب خود در این شب های تاریک

راحت برو راحت بیا ام سعالیک

مکه ندارد کوچه های تنگ و باریک

 

مکه مدینه نیست آتش پا بگیرد

میخی درون سینه ی تو جا بگیرد

 

رفتی ندیدی رکن حیدر را شکستند

الواط های بی حیا در را شکستند

با پا زدند و سد معبر را شکستند

نامردها پهلوی کوثر را شکستند

 

رفتی ندیدی باغ تو بی یاسمن شد

ای با کفن آخر حسینت بی کفن شد

 

 *********************

علیرضا خاکساری

 

قبل از سرودن فکر باید کرد

باید به کشف تازه ای پرداخت

باید مضامین را گزینش کرد

باید زوایای جدیدی ساخت

**

حتی قلم باید وضو گیرد

دفتر به راز دل امین باشد

بی شک و شبهه شعر آیینی

امروزه باید بهترین باشد

**

حالا مسیر شعر را طی کن

با من بیا همراه شو امشب

هم گریه کن با حضرت خورشید

هم سوگوار ماه شو امشب

**

ماهی که از فقدان سنگینش

هفت آسمان در سینه غم دارد

یک هیئتی از روضه خوان اما

مدحیه خوان خوب کم دارد

**

تنها نباید مرثیه سر داد

باید به مدحیه مقید شد

یک جامعه چشم انتظار ماست

از منقبت غافل نباید شد

**

امشب همه گرد امدند اینجا

تا بشنوند از مادر اسلام

پس آنچه جاری میشود بر ذهن

از این تریبون میکنم اعلام

**

از ابتدا مؤمن و کیس بود

از منظر من او تجارت کرد

با جبر نه که با کمال میل

هستی خود را خرج عزت کرد

**

از جیب داد اما خودش فهمید

چندین برابر سود خواهد کرد

اینگونه خیلی زود فتح دل

از احمد محمودخواهد کرد

**

این مظهر عشق و فداکاری

که هستی اش را داده است از دست

تا به ابد مصداق زیبایی

از “تُنفِقوا مِمّا تُحِبُّون…” است

**

دست از بزرگان قبایل شست

با یک یتیم ساده همدم شد

با انتخاب خوب خود اما

از بهترین زن های عالم شد

**

باید که أُمُّ المُؤمنین اش خواند

بسکه خدا ارج و مقامش داد

هر بار پیک وحی نازل شد

از سوی ذات حق سلامش داد

**

مشغول تسبیح خداوندی

یا ربنا یا ربنا میگفت

بر او رسول الله ایمان داشت

همواره “أَینَ مِثلُها !؟”میگفت

**

هم خانه دار و هم هنرمند ست

با دست پخت اش درد را شافی ست

او مادر زهرای مرضیه ست

در رتبه اش تنها همین کافی ست

**

سنگ صبور مصطفی یعنی

این بانویی که رحمت عام است

پایان شیرین جمل فهماند

هر که رقیبش گشته ناکام است

**

شعب ابیطالب گواه من

هم درد و همراه نبوت بود

تحریم بود اما تحمل کرد

تندیس صبر و استقامت بود

**

یک غصه ی سنگین عام الحزن

درد فراق و ماتمش باشد

پیغمبر اسلام حق دارد

عمری عزادار غمش باشد

**

بدجور بغض آسمان ترکید

تا گفتنی ها را همه گفتند

از شرم او در خواهش از اقا

از گریه های فاطمه گفتند

**

اینجا عبا حکم کفن دارد

در پیش چشم دختری مبهوت

اما عبایی با همین اوصاف

در ظهر عاشورا شود تابوت

علیرضا خاکساری

*********************

عمریست دل تو خانه ی غم باشد

چشمان تو سر چشمه ی زمزم باشد

 

امشب همه در غربت تو گریه کنند

بانیّ عزا رسول خاتم باشد

 

دادی همه هست خویش در راه خدا

پس هرچه دهد خدا به تو کم باشد

 

تو مادری و شفاعت ما محشر

بر یک نخ چادر تو محکم باشد

 

روزی همه جلالت صورت توست

در چهره ی زینبت مجسم باشد

 

این زود یتیم گشتن دخترها

ارثیه ی مادر دو عالم باشد

 

آن روز کجایی که ببینی زهرا

در پشت در و اسیر ماتم باشد

 

چون درد زنانه بود از فضه بپرس

خوب کمی به خانه محرم باشد

 

امشب که برایتان کفن آمده است

بشمار گمانم که یکی کم باشد

 

در این دهم ماه دل ما فکر

عصر دهم ماه محرم باشد

 

آن روز بدون سر تنی در گودال

پاشیده ز هم ؛ چه نا منظم باشد

 

یک مشت دهاتی و یک تکه حصیر

تشییع تن شاه دو عالم باشد

 

امشب همه یاد پیکری پا مالیم

امشب همه یاد غارت گودالیم

 

پیراهن دست دوز مادر بردند

هرچیز که بردنی ست لشگر بردند

 

خولی و سنان میان خورجین هاشان

تا کوفه شبانه دو سه تا سر بردند

 

دنبال سر بدون عمامه ی شاه

سوغات برای خانه زیور بردند

 

با گریه گلایه کرد دختر و گفت

ای عمه ببین چگونه معجر...

 

انگشتر و انگشت ، زره ، پیراهن

حتی به خدا لباس اصغر بردند

*****************

محسن حنیفی

 

زمان مدح تو شد ای ملیکه ی مکه

برای مدحت تو آیه ها به صف شده اند

غزل برای تو چون کم سروده ام حالا

برای شعر تو آرایه ها به صف شده اند

 

سرآمدی به همه بانوان قدیسه،

که بعد فاطمه توسرورزنان هستی

تو مادر همه ی خانواده ی زهرا

تو مادر علی و صاحب الزمان هستی

 

محبتت به رسول خدا مثل زدنی است

اویس ها شده اند ازسبوی تو سرمست

میان سردی برخورد مردم مکه

به بودن تو پیمبر همیشه دلگرمست

 

تحمل غم تو شرح صدر میخواهد

که سال پرزدنت سال حزن واندوه است

دوباره بردل پیغمبرت تو مرهم باش

دل نبی خدا ازغم تومجروح است

 

«وأین مثل خدیجه»همیشه ذکر لبش

بدون بودن تو زحمتش نتیجه نداشت

نداشت فاطمه وزینب وحسین وحسن

اگر رسول خدا حضرت خدیجه نداشت

 

شبیه حضرت ختمی مآب معمولا

تودست فاطمه راغرق بوس میکردی

أجل اجازه نداد،آرزو به دل ماندی

که کاش بودی واورا عروس میکردی

 

همیشه سر زده سر میزنی به فاطمه ات

خدا کند که نبینی شکستن او را

خداکند که نبینی مقابل حسنین

نفس نفس زدن وچشم بستن او را

 

خداکند که نبینی حسین بی کفنت

چگونه مادر جان داده را تکان بدهد

خداکند که نبینی چگونه یک مادر

بخواند ازغم گودال وبعد جان بدهد

 *********************

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی