کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

تقدیم به شهید غلامحسین فتحی

کوثرنامه

اشعار وفات حضرت خدیجه سلام الله علیها-13

**************

وای مادر

 

نگذار تنهایش در این غربت پیمبر را

بانو ببین حال دل بی تاب همسر را

با خود ببر بیرون از این شِعب پُر از سختی

خاتون مکّه , همرهت خاتون محشر را

داریم می سوزیم با غمناله ی زهرات

داریم می گِرییم این ساعات آخر را

شمع سحر های نبی سوسو نزن اینطور

اشکت درآورده ست اشک چشم دختر را

پیش محـمد سفره ی غم پهن خواهد شد

فردا که جمعش میکند از خانه بستر را

تو می روی از این در اما چند سال بعد

بر پهلوی زهرات می کوبند این در را

نگذاشتی دست محـمد را ببندند،آه

این قوم می بندند امّا دست حیدر را

پهلوی تو در عرش حتماً درد میگیرد

روزی که پایی بشکند پهلوی مادر را

تا شوکتت را بر خلایق رو کند خالق

می آفریند بالغرض ، صحرای محشر را

فردای محشر بر سر دست تو می آرند

شش ماهه ای ،نُه ماه کوچک تر از اصغر را

 

محـمد قاسمی

 ****************************

 لطف خداست، اینکه گدای خدیجه ام

محتاج بی نوای عطای خدیجه ام

با یک نگاهِ فاطمه شد بخت من بلند

خدمتگذار بزم عزای خدیجه ام

چشمم اگرچه تار، ولی گریه میکند

یعنی تمام عمر، برای خدیجه ام

فرقی نمیکند چه حسین و چه زینبش

بی تابِ گریه بر نوه های خدیجه ام

ای چشم خشک، آبرویم را نمیخری؟

یک امشبی ببار، فدای خدیجه ام

از آن شبی که سینه ام از آه پر شده

مدحت سرای، درد و بلای خدیجه ام

پستم اگر چه ، آمده ام محترم شوم

آری، گدای دورِ سرای خدیجه ام

 

رضا باقریان

 ************************

 

ای سایه سارِ مهر و صفا از سرم مرو
ای مادرم خدیجـه بمان در برم مرو

صبر و قرارِ این دلِ بی صبر و بی قرار
نورِ دل و دو دیده ی از غم ترم مرو

با این که خسته بسته ای بارِ سفر ولی
هستیِّ فاطمه مَـهِ غم پرورم مرو

اندوهِ غربت و شررِ سوزِ رفتنت
آتش کشیده بر همه ی پیکرم مرو

بی مادری و رنجِ یتیمی کُشد مرا
رحمی نما به حالِ دلِ مُضطرم مرو

بعدِ تو می شود پدرِ بی کسم غریـب
مادر به خاطرِ پدرم از حرم مرو

از چشمِ خیسِ من تو بخوان شعرِ التماس
تفسیر این غزل بُوَد ای مادرم مرو

 حمید رضا گلرخی

*********************

محمد قاسمی

 

روح القُدُس کبوتر بام خدیجه است

در بند آب و دانه ی دام خدیجه است

 

"کس را چه زور و زَهره که توصیف او کند"

جایی که جبرئیل غلام خدیجه است

 

با ذوالفقار، ثروت او همردیف شد

این جایگاه، خاصِ مقام خدیجه است

 

روی پیمبری که سراپا ملاحت است

خورشید گرم و ماه تمام خدیجه است

 

حوّا شبیه هاجر و مریم نشسته است

آنجا که ذکر خیر، کلام خدیجه است

 

در اکـثـر مُـتون زیـارات وارده

لبهای شیعه گرم سلام خدیجه است

 

از خود گذشت در ره دلدار، پس مگو

ایثارمال، رمز دوام خدیجه است

 

چون هرچه را که داشت به پای نبی گذاشت

عالم سند شده ست و به نام خدیجه است

 

جایی که دخترش بشود کوثر کثیر

دنیا از این لحاظ به کام خدیجه است

 

بی ربط نیست گر رمضان وقت بندگی ست

این ماه، ماه رحمت عام خدیجه است

 

حیدر فقط نه اینکه شده همسرِ بتول

داماد مصطفی و امام خدیجه است

********************

بار خود را بسته ام پس پر کشیدن راحت است

بال و پر در پیش پیغمبر کشیدن راحت است

 

یک لباست را کفن کن باز هم تب کرده ام

داغ را در جامه‌ی دلبر کشیدن راحت است

 

تا سحر پیشم بمان قرآن بخوان بالا سرم

با تو دست از زندگی دیگر کشیدن راحت است

 

هرچه وسعم بود را دادم که با این انقطاع

روح را از قالب پیکر کشیدن راحت است

 

دخترم را بیشتر در بین آغوشت بگیر

پیش بابا ناز یک دختر کشیدن راحت است

 

هِی سفارش کن به مردم حرمتش را نشکنند

خط غم بر سوره‌ی کوثر کشیدن راحت است

 

هی سفارش کن که با هیزم نیاید هیچکس

بارداری را به پشت درکشیدن راحت است

 

ترس آن دارم که دستش باغلافی بشکند

زن نباشد گردن شوهر کشیدن راحت است

 

غصه‌ی بعدی من روز دهم در کربلاست

در ته گودال غم خنجر کشیدن راحت است

 

قافله بی قافله سالار و زن‌ها در فرار

سر که روی نیزه شد معجر کشیدن راحت است

 

در شلوغی سر بازار فکرش را بکن

واقعاً با آستین پوشاندن سر مشکل است

 *********************

مهدی رحیمی

 

آنان که التفات به دنیا نکرده اند

با نفس خویش ثانیه ای تا نکرده اند

 

خود بوده اند از اول و خود نیز مرده اند

در کفشهای هیچ کسی پا نکرده اند

 

با زور غمزه و رخ زیبا و با دروغ

خود را درون قلب کسی جا نکرده اند

 

در آینه اگر به رخ خویش زل زدند

غیر از خدای خویش تماشا نکرده اند

 

چون چشم وا نکرده و خود را ندیده اند

با چشم بسته هم به حقیقت رسیده اند

 

اما من و تو بسکه در اندیشه ی خودیم

با دست خویش در صدد ریشه ی خودیم

 

آه ای خدا مدد به شما مبتلا شوم

با راه های آدمیت آشنا شوم

 

گر با شکست خویش به محبوب می رسیم

کاری بکن که پیش همه برملا شوم

 

از لحظه های بی هدف زندگی من

من را بگیر تا که کمی با خدا شوم

 

ده شب گذشت و فاصله فرقی نکرده است

حتی مسیر قافله فرقی نکرده است

 

یک ماه پیش بی تو و امروز بی خدا

پایان این معامله فرقی نکرده است

 

این شهر قبل زلزله _ این شانه ی نحیف

با شهر بعد زلزله فرقی نکرده است

 

ده شب گذشت تا که به تو نزدیک تر شوم

نه اینکه با حضور تو تاریک تر شوم

 

وقتش رسیده است مرا هم جدا کنید

آنانکه خاک را به نظر کیمیا کنند

 

آنانکه تا همیشه نظر کرده ی تو اند

آیا شود که گوشه ی چشمی به ما کنند

 

آنانکه در مسیر تو از خود گذشته اند

از مال خویش و هرچه که میشد گدشته اند

 

اسلام چون که مثل علی و خدیجه داشت

حل شد برای عالم و مهدی نتیجه داشت

 

آن بانوی عزیز که عشق پیمبر است

آری خدیجه است که امشب به بستر است

 

یک سوره بیش نیست به قرآن سینه اش

آن سوره با سه آیه ی کوتاه، کوثر است

 

دنیا بدون فاطمه معنا نمی دهد

بی کوثر این مسیر به ولله ابتر است

 

نابرده رنج گنج میسر نمی شود

رنج خدیجه حاصلش این ماه دختر است

 

هم پیرو پیمبر و هم شیعه ی علی ست

سلمان و حمزه ،یاسر و عمار،ابوذر است

 

ثابت  شده به کل جهان موقع نیاز

مثل علی، خدیجه خودش چند لشگر است

 

سرمایه ی محبت زهراست دین او

دینش به این دلیل از اسلام بهتر است

 

با غصه های شعب ابیطالب آمده

این دور جام فکر کنم دور آخر است

 

بی وقت می رود به سر ماذنه بلال

توی گلوی ماذنه الله و اکبر است

 

تا دخترش بزرگ شود مثل مادری

عمری به جای فاطمه حامی حیدر است

 

بانو چه می کشید ز غم های دخترش

آنجا که حد فاصل دیوار تا در است

 

بیچاره فاطمه به که گوید ز غصه اش

سنگ صبور دختر غمدیده مادر است

 

رنگ رخ خدیجه به بستر پریده است

امشب مسیر روضه به کوچه رسیده است

 

مهدی رحیمی

*********************

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی