کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

تقدیم به شهید غلامحسین فتحی

کوثرنامه

اشعار وفات حضرت خدیجه سلام الله علیها-12

**************

بیچاره دستی که در این شب ها اسیرت نیست

یعنی دخیل دست های دستگیرت نیست

 

 باید برایت خاکساری را تمنّا کرد

بیچاره بال جبریلی که حصیرت نیست

 

هرگر نمی خواهم ببینم آن شبی را که

در سفره ی افطار ما نان و پنیرت نیست

 

 قربانی نامت شدن عین حیات ماست

مرده تر از مرده است هر کس که بمیرت نیست

 

 تو منت دین خدا بر گردنم هستی

آری تو امّ المؤمنینی و نظیرت نیست

 

 تو بانوی اسلامی و تاج سرم هستی

کوری چشم دشمنانت مادرم هستی
 

ای همسر شایسته ی پیغمبر مکه!

ای جده ی شهر مدینه؛ مادر مکه!

 

 ای که برایت حاجیان احرام می بندند!

قبر شریفت قبله گاه دیگر مکه

 

 تو مادری ات نیز بوی نوکری می داد

می خواستی باشی کنیز دختر مکه

 

 تو زینب پیغمبری و سال های سال

سینه سپر کردی برای رهبر مکه

 

 هر جا که پیغمبر به جنگ فتنه ها می رفت

تو یک تنه بودی برایش لشگر مکه

 

 مکه مدینه نیست، در آتش نمی افتی

کاری ندارد با تو دیوار و در مکه

 

 تو بانوی اسلامی و تاج سرم هستی

کوری چشم دشمنانت مادرم هستی

 

 علی اکبر لطیفیان

 ****************************

 چون کبوتر، روحِ مادر، پر کشید
تا که جامِ تلخِ هجران سر کشید
روی بومِ سرنوشت، دستِ قضا
نقشی از یک لاله ی پرپر کشید
بارِ سنگینِ یتیمی را به دوش
در سنیــنِ کودکی دختر کشید
در عزا و ماتمِ بی مادری
ناله ای از قلبِ پُر آذر کشید
بی کفن بود و عبایش را نبی
روی او با دیدگانِ تر کشید
کربلا که نه عبا بود و کفن
پنجه ی غم بر رخش مادر کشید
لشگری بر روی جسمِ بـی سری
پیرهنی از نیزه و خنجر کشید
پیکری عریان و بی غسل و کفن
خواهری آه از دلِ مُضطر کشید
دختری گریه کنان می گفت اَبَه
کافری از روی او معجر کشید

 

حمید رضا گلرخی

****************************

در شب ده به سما، مهر چنان تابان است
ختم بانوی رسول است و فلک گریان است

دهمین شب بخدا روضه ی مقتل خوانیست،،،
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است

***********************

 اهدا شد از بهشت کفن سهم پنج تن
بهر حسین‌و احمدو زهرا، علی، حسن

ارباب ما چو دید خدیجه کفن نداشت
بخشید از سخا و کرم بهر او کفن

****************************

 بارخود را بسته ام پس پر کشیدن راحت است

بال وپر درپیش پیغمبر کشیدن راحت است

 

 یک لباست را کفن کن باز ز هم تب کرده ام

داغ را در جامه ی دلبر کشیدن راحت است

 

تاسحر پیشم بمان قرآن بخوان بالاسرم

باتو دست از زندگی دیگر کشیدن راحت است

 

هرچه وسعم بود را دادم که با این انقطاع

روح را از قالب پیکر کشیدن راحت است

 

دخترم را بیشتر در بین آغوشت بگیر

پیش بابا ناز یک دختر کشیدن راحت است

 

هی سفارش کن به مردم حرمتش را نشکنند

خط غم بر سوره ی کوثر کشیدن راحت است

 

هی سفارش کن که باهیزم نیاید هیچکس

بارداری را به پشت در کشیدن راحت است

 

ترس آن دارم که دستش با غلافی بشکند

زن نباشد گردن شوهر کشیدن راحت است

 

غصه ی بعدی من روز دهم در کربلاست

در ته گودال غم خنجر کشیدن راحت است

 

قافله بی قافله سالار وزنها در فرار

سر که روی نیزه شد معجر کشیدن راحت است

 

درشلوغی سر بازار فکرش را بکن

واقعاً با آستین پوشاندن سر مشکل است

پوشیه وقتی نباشد چشم خیره می شود

 

 ****************************

 مؤتمن حضرت رسول امین شد

پای نبی ایستاد وسروترین شد

 

خادمه ی دین شد وملیکه دین شد

تا به ابد آبروی اهل یقین شد

 

صابره دربین صابران شده این زن

فاتح هرنوع امتحان شده این زن


زن که نگو مردی تمام خدیجه

کوه حیا صاحب احترام خدیجه

 

ای شرف الشمس هرامام خدیجه

مادر دلسوز ما سلام خدیجه

 

عرش به پای تو بوسه ها زده بی بی

سکه ی عشق تورا خدا زده بی بی


مرهم یکتای دردهای پیمبر

سنگرمحکم شدی برای پیمبر

 

بوی تورا میدهد عبای پیمبر

دار و ندار تو رفت پای پیمبر

 

شعب ابی طالب است در عجب تو

نافله شرمنده ی نماز شب تو


سهم توانگار غربت است همیشه

سهم گدایت خجالت است همیشه

 

کارتوخوبی به رعیت است همیشه

آرزوی ما زیارت است همیشه

 

بازچرا درمیان بستری امشب

بیشتر از روز قبل لاغری امشب


دخترت افتاده وقت پرزدن تو

سوخته درلحظه های سوختن تو

 

آتش تب آمده سراغ تن تو

خشک شده ازعطش چرا دهن تو

 

پس به پیمبر بگو اگرسخنی هست

فکرکفن رانکن که پیروهنی هست


صحبت یک پیروهن شد وجگرم سوخت

حرف کفن شد ز گریه چشم ترم سوخت

 

حرف عطش شد دهان شعله ورم سوخت

این دل بی تاب درعزای حرم سوخت

 

وقت گریز است کربلا چه خبر بود

زیر عبای حرامیان همه سر بود


از دل خیمه قرار رفت به غارت

چادر سربی شمار رفت به غارت

 

مقنعه وقت فرار رفت به غارت

گردنی و گوشوار رفت به غارت

 

قامت عمه ازین هجوم خمیده

بانگ علیکن بالفرار رسیده

 

سید پوریا هاشمی

 ***********************

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی