کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

تقدیم به شهید غلامحسین فتحی

کوثرنامه

نوحه شهادت حضرت فاطمه سلام الله علیها-29

*******************

امام زمان ( عج) و حضرت زهرا سلام الله علیها

دریافت سبک

تمام عــمر خود در جستجویم            که شاید یک نشانی از تو جویم

گــرفتم در بغل زانوی غصه            زبان حـــال قـــلـــبـم را بگویم

الا خــیــمـه نشینم            عــزیــز مه جــبینم

ترحم کن به چشمم            تو را یک دم ببینم

که هر شب با غم تو همنشینم

***

نگاه سرد مردم بود و آتش            صدا بین صدا گُم بـود و آتـش

بجای تسلیت با شاخه گُـل            هجوم فُوج هیزم بود و آتـش

نگو خون بر جگربود            مگو در شعله ور بود

بـگو از آن زمانـی            که مادر پشت در بود

خدایا جان زهرا در خطر بود

***

مدینه عَرصه ی نامردمان بود            رَسَن بر گردن  یک قهرمان بود

پریشان پدر  گــــریان مـادر            نگـــــاه بی گنـاه  کـودکان بود

بلا بودو غم درد            یهودی گریه میکـرد

علی با یار خود گفت            به سوی خـانه برگـرد

سر و کارم فُتَد با جمع نـامرد

***

گل یاس و هجوم لشگر خار            و یا اِنسیَـة الحَـورا و اشـرار

نبودی پشت در تا که بدانی            چه با پهلو نموده  درب و دیوار

بخـون دریا نشسته            گل از ساقه شکسته

علی را می برند از            کنارش دستِ بسته

به دنبالش روان بانوی خسته

***

غروب و کوچه تنگ مدینه            غروب خاک خـون رنگ مدینه

دل آئینه ی عشـق علـی را            شکسته دست دلسنـگ مدینـه

چه دستی، دست بی درد            چه دستی ، دست نامرد

بـدور از چشـم بابـا            دلـم را غرق خون کرد

همین که رو بسوی مـادر آورد

***

دل از آن لحظه خاکستر نشین شد            که آن نیلوفری پرپر ترین شد

دعـا کردم درآن لحظه بمیـرم            که دیدم مادرم نقش زمین شد

خودم دیدم به دیده            که آن سرو خمیـده

نه دارد پـای رفتن            نه دارد سُـویِ دیده

ز چشم معجرش خون می چکیده

***

بده مــــژده که کار خـانــــه کرده            خودش را دور ما پروانه کرده

پس ازچندی گرفت مارا درآغوش            دوبــاره مــوی مارا شانـه کرده

شنیدم گفته اینسان            فتادم شعله بر جان

بـرای چنـد روزی            علی جان پخته ام نان

نخواهم نان و شانه   دل مسوزان

***

دریـــــغ از من نــمـــودی دیدنت را            گرفتی لطف حیدر گفتنت را

زمن بگذر ، بگو ساعت به ساعت            عوض کردی چرا پیراهنت را

مَبار ای ابر خسته            دلم خیلی شکسته

به دشت سینه تـو            گل سرخی نشسته

همین غم ، تار و پودم را شکسته

***

چه میشد  باز پیش ما بمانی            برای این  سفر خیلی جوانی

مبند این پلک نیلی را برویم            بمان ای ناتوانم  میتـوانی

تـوهستی تکیه گاهم            نه ، بَل هستی سپاهم

مشـو تنها امیـدم            رفیـق نیمـه راهـم

ترحم کن نگـر بر سـوز آهم

*********************

یا حضرا زهرا- سلام الله علیها

خیـل رسل جمله – گشتـه غلام تو              چو آیه ی قـرآن – بود کلام تـو

کوثری و یاسین وطاهایی                دختری و امّ ابیهایی (2)

سیدتی یا حضرت زهرا (3)

***

ای یار ودلدارم – زهرای بیمارم                بین همه مردم – بودی تو غمخوارم

خیز و دوباره احترامم کن                  با تـن خسته یک سلامم کن

فاطمه جان مرو مرو زهرا (3)

***

ای یار جـانانه – ای یاس وریحانه             ملتمست هستـم _ مرو از این خانه

بی تو قرین غصه ودردم               شاهد جای خالیت گردم

فاطمه جان مرو مرو زهرا (3)

***************************

 تشییع

خـدایــا می برم بین مخفیانه            تمــام هستی ام را من شبانه

تو خود دانی توان آن نــدارم            بَرَم  تابوت زهرا  روی شانه

ببین پشتم شکسته            شدم دلخون و خسته

بده صبر و توانم            که امیــدم گـسـسته

شده هنگامه ی تشیع زهرا

*****

بیا سلمان ، بیا مقدا د ، ابوذر            بُوَد بابای من بی یار و یاور

شده وقت وداع مـــادر مـــا            کمک باید برای دفن کوثر

شکستــه پشت بابا            ز داغ مـــادر مـــا

کسی باید بگـیــرد            که امشب دست او را

شده هنگامه ی تشیع زهرا

*******************

باز روضه های فاطمیه
حال و هوای فاطمیه
ای گریه کن های محرم
جمع شید برای فاطمیه
دوباره بوی دود و آتیش
دوباره خون رو دستای میخ
دوباره محسنی که گم شد
میون لحظه های تاریخ
نوحه سر کنید    عالمو خبر کنید
مادر ما کشته شد    چه خاکی به سر کنیم
حق رسالت خوب ادا شد     آتیش دم خونه به پا شد

از مادر و از بار شیشه اش
فضه خبر داره چها شد
چهل نفر حریف نمیشن
لباس حیدرو گرفته
تو اون شلوغی ها حسینت
چشای خواهرو گرفته
سخته باورش

 که یه زن جوون با شوهرش
رو زمین کشیده شه جلوی چشم دخترش
 لعنت به در لعنت به دیوار
لعنت به هر چی مردم آزا
 ریختن زدن کشتن سوزوندن
یه عده هم انگار نه انگار
امام عالم و میبردن
تو کوچه ها با دست بسته
پیچید تو گوش مردم شهر
صدای استخون شکسته
بی هوا زدن     دو سه بار با پا زدن
لگدای آخرو تو کربلا زدن
 وای حسین حسین
*******************  

دیگه دلخوشیِ حرم رفت

همه هستِ من از بَرَم رفت

قرارِ دلِ مضطرم رفت

دیگه مادرم رفت

 

دیگه بعد از این

کی میگیره اشک چِشامو

دیگه بعد از این

کی شونه کنه باز موهامو

  

کی میگیره اشک چِشامو

دیگه بعد از این

کی شونه کنه باز موهامو

دیگه بعد از این

کی داره هوای بابامو

وااااای.مادرم وااااای مادرم..

***

غمِت تو دلم جا نمیشه

فِراقت مداوا نمیشه

گره خورده کارم یه جور که

دیگه وا نمیشه

میشه برگردی؟

دلم توی غمها اسیره

میشه برگردی؟

 

دلم توی غمها اسیره

میشه برگردی؟

حسینت بهونه میگیره

میشه برگردی؟

بدون تو بابا میمیره

وااااای.مادرم ، وااااای مادرم

***

بدون تو زندونهخونه

غم و دردِه  مهمونِ خونه

شد از دودِ آتیشِ این در

عزاخونهخونه

 

خدایی سخته

عزیزت بره جابمونی..

خدایی سخته

تو این خونه تنها بمونی

خدایی سخته

تو دنیا بی‌زهرا بمونی

************************

دیشب تو خواب بابامو دیدم

که تو نگاهش یه دنیا غم بود

از وقتی که چشامو دیدش

همش حواسش،به صورتم بود

 

گریه م گرفت،وقتی دیدم

خبر داره از غربت من

میگفت چرا،خون افتاده

به چشمایِ امانتِ من

 

حالا وقتِ رفتنه اما

خاطره هامون،راهمو بسته

میخوام پاشم،جلوت بشینم

دردِسره این دستِ شکسته

 

دلم میخواد،پاشم بازم

دخترمو بغل بگیرم

حالا که اون منو میخواد

جلو چشاش،دارم می میرم

 

حالا وقتِ وصیت هامه

بلند شو رخت عزا به تن کن

نیمۀ شب،تنهایِ تنها

با اشکِ چشمات،منو کفن کن

 

چند تا کفن برایِ من برایِ تو

برا حسن هست

مادر بمیره که فقط برا حسین

یه پیرُهن هست

حسین  وای

************************

سکوت خونه رو شکست
صدای پای همهمه
هیزم آوردن دم در
همسایه های فاطمه
آتیش آوردن واسه
یه در ، اونم یه عالمه
غربت مرد خونه رو ببین
مادر خونه رفته پشت در
به حرمتش کسی نگاه نکرد
چند نفر آخه به یک نفر 
به روی خاک کوچه ها
یه مادری نشسته بود
غرور مردِ خونه رو
ضربه ی در شکسته بود
صبوری و وفا و عهد
دست علی رو بسته بود
مادر خونه بین کوچه ها
تا اشک چشمای علی رو دید
میگفت جدا نمیشم از علی
حتی اگه دستمو بشکنید
وای مادرم  وای مادرم
 
*********************

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی