کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

تقدیم به شهید غلامحسین فتحی

کوثرنامه

شعر رحلت رسول خدا صلی الله علیه و آله-16

*************

غلامرضا سازگار

ای بهشت مدینه شهر رسول

باغ سر سبز لاله های بتول

تو بهشتی ولی بهارت کو

ای قرار همه قرارت کو

شِکوه بر درگه خدا داری

نالۀ وامحمّدا داری

شهر احمد، کجاست احمدِ تو

از چه خاموش شد محمّد تو

آسمان ها همه خراب شوید

کوه ها در شراره آب شوید

ناله ها آه از جگر خیزید

اختران بر زمین فرو ریزید

لحظه ها محشری عظیم شدید

امّت مصطفی یتیم شدید

ای جهانِ وجود، هستت رفت

خاتم الانبیا ز دستت رفت

گرد غم بر فلک نشست، نشست

پشت شیر خدا شکست، شکست

گرد غربت مدینه را به سر است

از مدینه علی غریب تر است

او که بار بلای امّت برد

او که پا بر نجات خلق فشرد

جگرش را زطعنه چنگ زدند

به جبینش زکینه سنگ زدند

بارها امّت ستم گستر

بر سرش ریختند خاکستر

بر قدم هاش خار افشاندند

کاذبش گفته ساحرش خواندند

چون پدر با عدو تکلّم کرد

با لب غرق خون تبسّم کرد

بارها جان خویش داد زدست

تا که گردد بشر خدای پرست

وقت رفتن نخواست از امّت

اجر، الاّ مودّت عترت

روح پاکش زتن چو گشت رها

باز گردید دست توطئه ها

بود روی زمین جنازه ی او

که شکستند عهد تازه ی او

منکر آیه ی شریفه ی شدند

بانی فتنه ی سقیفه شدند

************************
من هرچه دارم از کرام اهل بیت است
گنج دو دنیا زیر گام اهل بیت است        
زیبا ترین جا کنج بام اهل بیت است
صبح و مساء ذکرم سلام اهل بیت است


شد هرکسی مجنون اینان جاودان شد    
از افتخارات زمین و آسمان شد      
یا شد اباذر یا که شخصی چون کیان شد    
دارد شرف هرکس غلام اهل بیت است

از هر لحاظی بنگری تو برترین اند
دارای اعجازی عظیم و بی قرین اند   
تاج سر خلق و عباد الصالحین اند   
این یک نم از شان مقام اهل بیت است   

غافل شود عاقل ترین بایک نگاهی
باعشق و جود و معرفت گردیده راهی  
اینجا گدا دارد مقام پادشاهی  
این چشمه ای از خیر عام اهل بیت است

اینجا به اوج خود رسد هر شور و حالی
اهل کرم هستند و این مولی الموالی
سائل نرفت از نزدشان با دست خالی!!
از بس پر آوازه کرام اهل بیت است

هردرد درمان میشود بی شک دراینجا
دل غرق ایمان میشود بی شک در اینجا
محبوب یزدان میشود بی شک در اینجا
اوج شفا در بطن نام اهل بیت است

آری اجابت میشود قطعا حوائج
باید بر آورده شود شرعا حوائج
اینجا نماند بر زمین اصلا حوائج
این دور از لطف و مرام اهل بیت است

ما از روایتهای اینان جان گرفتیم
در پیش راه حضرت یزدان گرفتیم    
درس زیاد از هر خط قرآن گرفتیم
غرق حلاوت بس کلام اهل بیت است  

اینجا گره در کار معنایی ندارد
این خانواده مثل و همتایی ندارد  
کس مثل اینان فضل و اعطایی ندارد
جود و کرم کارمدام اهل بیت است

دارد دلی آذین زالماس و عقیقی  
باشد بنی آدم به معنای حقیقی  
با آل احمد هست او در هر طریقی
هرکس که منعم از طعام اهل بیت است  

دیدم که روزی عارفی فرزانه میگفت
در شان چهارده گل جانانه میگفت    
از مخزن الاسرار این کاشانه میگفت
میگفت سعادت نزد جام اهل بیت است
رضا آهی

************************
   چو همطراز تو درعرصه ی وجود نبود
جواب مسئله ی ما بجز(( نبود))، نبود

به احترام تو بت ها به سجده افتادند
وگرنه هیچ دلیلی بر این سجود نبود

حرا گواهی این که کسی به خلوت تو
به جز خدا و علی لایق ورود نبود

کنار تو پر جبریل سوخت ، ثابت شد
که شان و منزلت او در این حدود نبود

لب ملایکه را ذکر نیست جز صلوات
چرا که بهتر از این در جهان سرود نبود

وزید عطر نفس های تو ، دگر جایی
برای عنبر و مشک و گلاب و عود نبود

دلیل ((رحمة للعالمین)) شدن این است :
کسی شبیه تو مشتاق لطف و جود نبود

نمی نشست مصیبت به جان آل الله
اگر که دور و بر تو پر از حسود نبود

عجب نبود که محشر به پانمی شد اگر
که صورت گل یاست چنین کبود نبود

چه خوب می شد اگر که مدینه چوب نداشت
چه خوب می شد اگر کربلا عمود نبود ...
مجتبی خرسندی
 
************************

 رفتی نگفتی دخترت تنها چه خواهد کرد
این درد پهلو، با دل زهرا چه خواهد کرد

رفتی نگفتی اهل بیتت بی کس و کارند
بعد از تو دنیا با علی اینجا چه خواهد کرد

این بی بصیرت بودنِ این شهر از آخر
با مردمِ بی دین و بی پروا چه خواهد کرد

بابا سقیفه بعد تو تنها خدا داند
در بینِ این شهر ستم با ما چه خواهد کرد

شهر مدینه با تو شد شهر مدینه، لیک
بر حال من این چرخش دنیا چه خواهد کرد

در بیت الاحزان رفتم و روضه به پا کردم
این کلبه را آتش ببین حتی چه خواهد کرد

کردی وصیت صبر کن یاحیدرکراّر
وقتی که می اُفتم زمین، مولا چه خواهد کرد

یک تازیانه راه من را بست در کوچه
باور نمی کردم رود بالا چه خواهد کرد

رضاباقریان

************************ 

 بر باد داده عاشقی خاکسترم را
وقتی تو را دیدم زدم قیدِ سرم را

ایل و تبارم عاشق ایل و تبارت
نذر ِتو کردم والدین و همسرم را

با بُردنِ نام ِشما معراج رفتم
فطرس شدم دادی به من بال و پرم را

باید برای عاشقی تَرکِ قرن کرد
من آمدم اینجا ببینم دلبرم را

کویِ تو را جارو زدم با اشک و مژگان
از من نگیر این دیده یِ رُفتگرم را

گریه نشانِ قلبِ پاک و صاف باشد
از دست دادم مدتی چشم ِترم را

غار ِحرا ذاتش همان گوشه نشینی ست
باید کمی خلوت کنم دور و برم را

پرسید که مُزد ِرسالت را چه خواهی؟
گفتی نگه دار احترام ِدخترم را

گفتی که این خانه همان عرش برین است
گفتی فقط حیدر امیرالمؤمنین است

رضا قربانی

 ***********************

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی