کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

تقدیم به شهید غلامحسین فتحی

کوثرنامه

شعر شهادت امام حسن علیه السلام-15

****************
مسعود اصلانی

ابری شدم به نیت باران شدن فقط

مور آمدم برای سلیمان شدن فقط

باید ز گوشه چشم تو کاری بزرگ خواست

چیزی شبیه حضرت سلمان شدن فقط

باید به شیعه بودن خود افتخار کرد

راضی نمی شوم به مسلمان شدن فقط

دنیای دیگریست اسیری و بردگی

آن هم به دام زلف کریمان شدن فقط

لا یمکن الافرار ز تیر نگاه تو

چاره رسیدن است و قربان شدن فقط

در خانه ی کریم کفایت نمی کند

یک لقمه نان گرفتن و مهمان شدن فقط

این لطف فاطمه است و عشق است تا ابد

سرمست از نوای حسن جان شدن فقط

فکری برای پر زدن بال من کنید

من را اسیر زلف امام حسن کنید

آقا شنیده ام جگرت شعله ور شده

بی کس شدی و ناله ی تو بی اثر شده

پیش حسین سرفه نکن آه کم بکش

خون لخته های روی لبت بیشتر شده

یک چشم خواهرت به تو یک چشم بین تشت

تشت مقابلت پر خون جگر شده

از ناله هات زینب تو هل کرده است

گویا که باز واقعه ی پشت در شده

ای وای از مصیبت تابوت و دفن تو

وای از هجوم تیر و تن و چشم تر شده

می گفت با حسین اباالفضل وقت دفن

این تیرها برای تنش دردسر شده

موی سپید و کوچه و تابوت و زهر و تیر

دوران غربت حسن اینگونه سر شده

یک کوچه بود موی حسن را سپید کرد

یک اتفاق بود که او را شهید کرد

**************

محمد علی بیابانی

اینکه از زهر جفا جای به بستر دارد

طشتی از خون دل خویش برابر دارد

چشمهایش به در و منتظر آمدنیست

زیر لب زمزمه مادر مادر دارد

جگرش سوخته از یک غم و یک غربت نیست

داغ ارثیست که در سینه مکرر دارد

زهر تنها کس و کار دل او گشت اگر

یادگاریست که از کینه همسر درد

پیش چشمش که توانسته بروی منبر

_ رود و دست به سبّ پدرش بردارد؟!

لحظه های سفرش در بغلش می گیرد

چادری را که بوی یاس معطر دارد

آرزو داشت نمی دید در آن کوچه تنگ

مادرش روی زمین لاله پرپر دارد

گفت با گریه حسینم... تو دگر گریه مکن

که حسن میرود و سایه خواهر دارد

آه... لایوم کیوم تو که در صحرا کیست؟

جسم صدچاک تو از روی زمین بردارد

**************************

مصطفی صابر خراسانی

کسی که صحن خانه اش گلــیم بود

چهـــارمین صـــراط مســتقــیم بـود

خـــدا نبود اگــــر چـــه او کریـــم بـود

همان که کــــم صداش می کنیم بود

کرامــــتش بـــه غربتــش نمـی رسد

و دســت هـــم به تربـتش نمی رسد

دو چشم نه دو چشمه ی شراب ساز

کـــه ذره پـــرورنــــد و افــتا ب ســاز

سریــــع الســــتجابه مستـجاب ساز

سکـــوت کــــردن تـــــو انقـــلاب ساز

و زیــــر گنـــــبد کبــــــود کــربــــــلا

نبـــــود صــــــلح تـــــــو نبــود کربلا

چــــقدر از تـــــو کــم غــزل نوشته اند

لــــب تـــــو را پـــر از عسل نوشته اند

تـــــو را دلــــــاور جمـــــل نوشــته اند

کــــه دشــــمنان تــو را اجل نوشته اند

به معـــــرکـــه کـــم از عــلی نداشتی

سپـــــاه و لـــــشکری ولـــی نداشتی

شهــــید کـــوچه بودی و شـهید کشت

رخ کــــبود و گیـــــسوی ســـپید کشت

تــــو را یکـــــی دو روز قـــبل عید کشت

زنـــــت تـــــو را بــــه خـاطر یزید کشت

 

تـــو زخـــــم از زبـــــان شــهر خورده ای

تــــو اولیـــــن امـــــام زهــــر خـورده ای

***********************

محمد امین سبکبار

گل کرده در زمین، کَرَم آسمانیت

آغوش باز می رسد از مهربانیت

حالا بیا و سفره مینداز سفره دار

حالت خراب می شود و ناتوانیت

دارد مرا شبیه خودت پیر می کند

جان برده از تمام تنم نیمه جانیت

یوسف ترین سلاله ی تنهاتر از همه

سبزی رسیده تا به لب ارغوانیت

این گرد پیری از اثر خاک کوچه است

بر موی تو نشسته ز فصل جوانیت

باید که گفت هیئتِ سیار مادری

خرج عزا شدیّ و خدای تو بانیت

زهر از حرارت جگرت آب می شود

می گرید از شرار غم ناگهانیت

زینب به پای تشت تو از دست می رود

رو می شود جراحت زخم نهانیت

آقای زهر خورده چرا تیر می خوری ؟

چیزی نمانده از بدن استخوانیت

********************


نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی