کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

تقدیم به شهید غلامحسین فتحی

کوثرنامه

شعر شهادت امام علی علیه السلام-۳۱

*******************
در دلم آتشی از داغِ تو بر پا شده است

بیشتر از سرِ شب زخمِ سَرَت وا شده است

لخته خون بسته ببین چادرِ مادر امشب

قامتت سرخ شده، قامتِ من تا شده است

قاتل از شیرِ تو نوشیده به من میخندد

یعنی ای کوفه نشین نوبتِ بابا شده است

باز یک گوشه حسن گرم زبان میگیرد

باز این خانه پُر از روضه یِ زهرا شده است

دیدم آن روز در آن کوچه یِ باریک چه شد

دیدم آن روز که یک مُشت مُهَیّا شده است

وای از آن چهره که دیوار غمش را حِس کرد

آه از آن گونه که زخمی به رویَش جا شده است

 ************************

علی سپهری

گفتند فرق فاتح خیبر شکسته شد

فرقش نه...رکن دین پیمبر شکسته شد

حالا که نیست فاطمه اش سر، شکسته شد

تا زنده بود کِی سر حیدر شکسته شد؟!

در کوچه فاطمه سپر مرتضاش شد

حالا که نیست اوج غریبیش فاش شد

حیدر اگر به بستر خود گریه می کند

در لحظه های آخر خود گریه می کند

تنها برای همسر خود گریه می کند

بر آیه های کوثر خود گریه می کند

سی سال قلبش از غم زهرا کباب شد

سی سال با نگاه مغیره عذاب شد

فرقش شکست، خانه ولی در خطر نبود

زن پشت درب خانه و آن سو شرر نبود

شکر خدا که دشمن او پشت در نبود

این بار از مغیره و قنفذ خبر نبود

شمشیر گرچه تا وسط گونه اش برید

در روز دفن فاطمه آقا قدش خمید

عمر علی سرآمده و آخرین شب است

مولا میان بستر خود غرق در تب است

حالا که قلبش از غم و غصه لبالب است

دلواپس حسین و پریشان زینب است

عباس تو بمان که نصیحت کند تو را

درباره ی حسین وصیت کند تو را

این کینه ها دو مرتبه تکرار می شود

در کربلا حسین گرفتار می شود

در قتلگه که معرکه دشوار می شود

روباه هم شبیه سگِ هار می شود

از هر طرف به پیکر او حمله می کنند

در پیش چشم مادر او حمله می کنند

تا سعی می کند که به زانوش پا شود

سنگی دوباره سمت جبینش رها شود

با نیزه جسم بی رمقش جا به جا شود

از پشت عاقبت سرش از تن جدا شود

عصر دهم به زخم دل ما نمک زنند

طفلان و دختران حرم را کتک زنند

************************
سعید خرازی

عُمرم به سر رسیده ببینى چه میکُنى

رنگ از رُخم پریده ببینى چه میکُنى

خون ریزد از شکاف سَرم، خونجگرشدى

جسمى بخون طپیده ببینى چه میکُنى

فرقِ مرا توطاقتِ دیدن نداشتى

هِجده سرِ بُریده ببینى چه میکُنى

اینجا همه به گریه ى تو گریه میکنند

در اُوجِ گریه خنده ببینى چه میکُنى

من پیکرم به غیرِ سَرَم لطمه اى ندید

جسمى بخاک، دریده ببینى چه میکُنى

یک ضَربه زدبه فَرقِ سَرَم راحتم نمود

تو قَتل صبرندیده، ببینى چه میکُنى

تو یکسره به چشمِ پدر بوسه میزنى

تیرى درونِ دیده ببینى چه میکُنى

هِنگام آمدن زِشَریعه حسین را

با قامتى خمیده ببینى چه میکُنى

طفلانِ دربِدَر به بیابانِ کربلا

چون آهوىِ رَمیده ببینى چه میکُنى

نَشنیده نامِ قاتلم، از هوش میروى

خنجر به حنجرى رسیده ببینى چه میکُنى

************************

مجتبی شکریان

مناجات- بستر شهادت

 

من و بهانه نجف

به لب ترانه نجف

خدا کند سفر کنم

به آستانه نجف

دل از دلم ربوده است

ماه شبانه نجف

دل من و زیارت

شاه یگانه نجف

مست و خرابم از میِ

شرابخانه نجف

کرده دلم چه عادتی

به آب و دانه نجف

از همه کس جدا شدم

گدای مرتضی شدم

من و نگاه مرتضی

جمال ماه مرتضی

منم گدای بی کس و

پر از گناه مرتضی

منِ فقیرِ خسته و

پناهگاه مرتضی

شکسته قلب آسمان

از آه آه مرتضی

به کوفه هیچ کس نزد

سری به چاه مرتضی

کسی نداشت تا شود

رفیق راه مرتضی

زمانه ای عجیب بود

غریب و بی حبیب بود

مونس هر سحر تویی

به ناله ها اثر تویی

نوح کجا علی کجا

گریۀ بیشتر تویی

دلیل مجتبی اگر

شده است خونجگر تویی

تو شاهد جسارتی

مقتل معتبر تویی

شاهد داغدیدۀ

کشتۀ پشت در تویی

همسفر کبوتر

شکسته بال و پر تویی

تویی امام فاطمه

بر تو سلام فاطمه

کنار ما بمان، مرو

به لب رسیده جان،مرو

به روی بام خانه ام

بیا بده اذان، مرو

عمود آسمان من

به سمت آسمان،مرو

ای پدر یتیم ها

پناه کودکان،مرو

بمان کنار زینبت

تویی مرا امان، مرو

اگر چه قامتت پدر

ز غم شده کمان،مرو

به خواهشم نظر نما

از این سفر حذر نما

اشک مریز دخترم

ناله نزن برابرم

رسیده نوبت علی

وقت سحر مسافرم

نگاه کن عزیز من

به این نگاه آخرم

ببین میان چشم من

جمال ماه همسرم

فاطمه می زند صدا

علی بیا منتظرم

تو دیده ای زینب من

چه آمده است بر سرم

قسم به ذات کبریا

ز غصه می شوم رها

بیا بخاطر خدا

مزن شرر دل مرا

چنین مسوز زینبم

مریز اشک بی صدا

اگر به پیش چشم تو

فرق سرم شده دو تا

وای به لحظه ای که در

میان دشت کربلا

تو شاهدی به روی تل

که می شود سری جدا

تنی فتاده غرق خون

سری به روی نیزه ها

تو می زنی صدا حسین

ذبیح بالقفا حسین

 ************************

غلامرضا سازگار

امشب صدای نالۀ، مولا نیامد

تنهای شهر خویش در صحرا نیامد

امشب تمام نخل های کوفه مردند

آب از سرشک دیدۀ مولا نخوردند

امشب به هر ویران سرا با اشک خونین

طفل یتیمی سفره ای را کرده رنگین

ای نخل ها معشوق صحرا را ندیدید

ای چاه ها آیا صدایش را شنیدید؟

بیمار درد و غم، طبیبت را چه کردی

ای پیر نابینا، حبیبت را چه کردی؟

ای باخبر از درد خاموشان کجائی

ای مشعل بزم فراموشان کجائی

امشب به چاه کوفه دادت را نگفتی

حتی اذان بامدادت را نگفتی

فزت و رب الکعبه ات در گوش مانده

امشب چراغ مسجدت خاموش مانده

افلاکیان ذکر علی با هم گرفتند

مرغابیان هم تا سحر ماتم گرفتند

طفلی که دیشب تا سحرگاهان نخفته

ویرانه را با اشک خونین ترک گفته

از هر کسی جویای احوال تو می گشت

در کوچه های کوفه دنبال تو می گشت

کامش گرسنه جان پاکش از بدن سیر

در دست های خالی اش ظرفی پر از شیر

رنگش چو مهتاب شب از صورت پریده

در ظرف شیرش گشته جاری اشک دیده

او پشت در پیوسته با تو راز میکرد

تو مرغ روحت از بدن پرواز میکرد

دردا که از فرق تو خون بر خاک دادند

پیشانیت را تا به ابرو چاک دادند

اعمال صبح قدر را آغاز کردند

از فرق خونین تو قرآن باز کردند

با آنهمه خوبی که عمری از تو دیدند

سرو قدت را از ستم در خون کشیدند

در سجده حقت را ادا کردند افسوس

فرق منیرت را دو تا کردند افسوس

آهت شرر بر قلب سنگ خاره میزد

خون از سر نورانیت فوّاره میزد

ای کشته در محراب از فرط عدالت

خوش بر شما دادند پاداش رسالت

از تیغ زهر آلوده و از ضرب سیلی

روی تو گلگون، روی زهرا گشت نیلی

روزی که با هم در سقیفه عهد بستند

فرق تو و پهلوی زهرا را شکستند

تشییع تو تشییع زهرا شد شبانه

هم دفن تو هم دفن او شد مخفیانه

این راز در دامان صحرا بود مخفی

هم دفن تو هم دفن زهرا بود مخفی

قبر تو ای تا صبح روز حشر مظلوم

آخر برای دوستانت گشت معلوم

دردا که یاران عقدۀ دل وانکردند

چون قبر زهرای تو را پیدا نکردند

اینک زجا خیز و به جسم شیعه جان ده

آن تربت گم گشته را بر ما نشان ده

************************

سید محـمد میر هاشمی

ای تجلیات ذات کبریایی یا علی

ای یگانه شرح آیات خدایی یا علی

یا ولی الله اعظم آفرینش مست توست

ساقی توحیدی جام ولایی یا علی

اهل بیتی، خانه زادی ؛ با خدا همخانه ای

محرمی تو، در حریم کبریایی یا علی

ملک ایمان را امیرالمومنین تنها تویی

ملک هستی را بحق فرمانروایی یا علی

مهر تو از اوجب ارکان ادیان است و بس

مهر تایید جواز انبیایی یا علی

نام تو لرزه به قلب کافران انداخته

ذوالفقار حقّی و خیبر گشایی یا علی

این تویی برتر ز فهم و عقل ابنای بشر

این منم مفتون این ایزد نمایی یا علی

این تویی پای پیاده تا خدا ره برده ای

این منم آورده ام دست گدایی یا علی

مستحق تر از من مسکین نمی یابی شها

سائلم بر لقمه نان هل اتایی یا علی

ساقیا در این عطش آباد گیر افتاده ام

باده خواهم از سبوی لافتایی یا علی

زآستین دستی برآور دستگیری کن مرا

از تباهی گناهم ده رهایی یا علی

در میان ظلمت قبرم سلامت می کنم

نور مطلق، حضرت مولا کجایی یا علی

ای شهادت پیشه صهبای شهادت طالبم

تا خضاب خون کند رنگم حنایی یا علی

**

آن که با تیغ به زهر آلوده ات از پشت زد

خورد قلبش مهر اشق الاشقیایی، یا علی

بود بیمار و پرستاری از او کردی و  او

خوب جبران کرد با صد بی وفایی یا علی

قاتل بی شرم لبخندی به نامردی زند

که ندارد زخم زهرآگین دوایی یا علی

شیر می بخشی به او، او مرگ تو دارد طلب

وای زینب مُرد از این بی حیایی یا علی

دست های نحسش از سیلی روایت می کند

ای که بر داغ مدینه مبتلایی یا علی

عقده ی هجران یاس نیلی ات را باز کرد

تیغ ظالم می کند مشکل گشایی یا علی

فاطمه یا فاطمه شد آخرین ذکر دلت

می شوی مهمان بانوی سمایی یا علی

*******************


نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی