نوحه شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها- ۱۹
نوحه شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها- ۱۹
×××××××××××××××
امیر عباسی
بنگـر ای بابا که پرپر لاله و ریحانه شد قـتلگـاهـم بین دیـوار و در این خانه شد
أنا الزهـرا، أنا الزهرا، أنا الزهـرا، أنا الزهرا (2)
×××
بنگر ای بابا که دست جانشینت بسته شد بین این دیوار و در پهلوی من بشکسته شد
بنگر ای بابا چه خوش حقّ رسالت شد ادا بر زمیـن افتـادهام در پیـش چشم بچّهها
أنا الزهـرا، أنا الزهرا، أنا الزهـرا، أنا الزهرا (2)
×××
بـنگــر ای بابا دل ذرّیـۀ خود را حـزین اوّلیـن مظلـوم ایـن عالـم شده خانهنـشین
بنگـر ای بابا که اهلبیت تو غـمدیدهانـد آتش افروزان به اشک دخترت خندیدهاند
أنا الزهـرا، أنا الزهرا، أنا الزهـرا، أنا الزهرا (2)
×××
کوچه بنی هاشم
غصّههای کلّ عـالم در دل ما جا گرفت نانجـیبی بیـن کوچه راه مادر را گرفت
انا لمظلوم، انا لمظلوم، انا لمظلوم، انا لمظلوم (2)
×××
چون جسارت کرد بین کوچه خصم بوتراب عالم امکان ز غم شد بر سرم آنجا خراب
چونکه بین کوچه بالا رفت دست آن لعین ناگهان گردیده یا رب مادری نقش زمین
انا لمظلوم، انا لمظلوم، انا لمظلوم، انا لمظلوم (2)
×××
بیت الاحزان
بیت الاحزان مرا کرد از جفا دشمن خراب گریه میکردم در آن، از بیکسیِ بوتراب
أنا الزهـرا، أنا الزهرا، أنا الزهـرا، أنا الزهرا (2)
×××
عالمــی از آب رویِ مـن بگیــرد آبــرو اشکِ من بـاشد سلاحـم در نَبَردِ با عدو
بــا دل غمدیــده بهــر نالـۀ غـم پـروری تا اُحُد میرفـتم از یثـرب پِیِ افـشاگری
أنا الزهـرا، أنا الزهرا، أنا الزهـرا، أنا الزهرا (2)
×××
کز سرِ غربت ببین ما کعبۀ غمها شـدیم ای عـموجان بعـدِ بابا ما دگر تنها شدیم
پهلویم را پشت در بشکسته خصمِ بیحیا دست وَجـهُالله بـستـه شد میـان کـوچهها
أنا الزهـرا، أنا الزهرا، أنا الزهـرا، أنا الزهرا (2)
×××
اذان بلال
ای أذانگوی پیمبـر رو به سـوی مـأذنه ای اذانـت تـا قـیـامـت آبــروی مــأذنــه
أنا الزهـرا، أنا الزهرا، أنا الزهـرا، أنا الزهرا (2)
×××
تو ز کفّـارِ لعیـن بس طعنههـا بشنیدهای در رَهِ اسلام و قرآن بس مصیبت دیدهای
در غبار فـتنـه که بر دین اهانت میشود ایـن أذانت بانگ تبـلیـغ ولایت میشـود
أنا الزهـرا، أنا الزهرا، أنا الزهـرا، أنا الزهرا (2)
×××
در اذانت گو که دست شاه مردان بسته شد پشت در پهلوی دختِ مصطفی بشکسته شد
در اذانت کن تو اعلام ای مؤذّن بر همه کـه بُـوَد خیرالعـمل، بِرُّ الْعلیّ و فـاطمه
أنا الزهـرا، أنا الزهرا، أنا الزهـرا، أنا الزهرا (2)
×××
بستر شهادت
بیـن بستـر مـادر مظلومهام افـتاده است گوئیا بهـر سفر از این جهان آماده است
مرو مادر، مرو مادر، مرو مادر، مرو مادر (2)
×××
دست خود را گَه به بازو گَه به پهلو میزند شمع عُمر مادرم از درد، سوسو میزند
پهلویش بشکسته شد در پشت آن در مادرم نافلـه خـوانـد نشـستـه بین بـسـتر مـادرم
مرو مادر، مرو مادر، مرو مادر، مرو مادر (2)
×××
شـدّت دردش فراوان است یار مرتضی در قنوتِ خود به یک دستش بگوید رَبّنا
نالۀ مادر زنـد بـر قلب ما هـر دم شَـرَر ذکر او عجّل وفاتی گشته از سوز جگر
مرو مادر، مرو مادر، مرو مادر، مرو مادر (2)
×××
شب شهادت
ای مرا مـولا و رهبر ای مرا نور بصر آخرین شب باشد از عمر منِ خونینجگر
خدا حافـظ، خدا حافـظ، خدا حافـظ، خدا حافـظ (2)
×××
درد غربت باشد از روی کـبودم منجلی میشوم مهـمان بابا کن حـلالـم یا عـلی!
میروم از پیش تـو با قامتِ خم یا علی! إِبْکِـنی یا سیّـدی، مظلـومِ عـالـم یا عـلی!
خدا حافـظ، خدا حافـظ، خدا حافـظ، خدا حافـظ (2)
×××
شب مرا غسل و کفن کن ای غریب عالمین بَعدِ من یا بوالحَسَن جان تو و جان حسین!
میروم زینجا ولی دارم به قلبم سوز و آه وعــدۀ ما عصر عـاشـورا کنار قـتلگـاه
خدا حافـظ، خدا حافـظ، خدا حافـظ، خدا حافـظ (2)
×××
روز شهادت
روز آه و روز ناله روز اشک غربت است روز عاشورای زهرای خمیده قامت است
انا لمظلوم، انا لمظلوم، انا لمظلوم، انا لمظلوم (2)
×××
لالۀ من از جفا و کینـه پرپر گشته است با قد خم گشته مهمان پیـمبر گـشته است
همچو گل افسـردهام من در فراق آفتاب سقفِ بیت آرزوها بـر سر ما شد خراب
انا لمظلوم، انا لمظلوم، انا لمظلوم، انا لمظلوم (2)
×××
کس در این عالم چو من، مظلوم بییاور ندید اشک مظلومی من بر صورت یارم چکید
حامی نیلی جمالم ای بـه عالـم نور عین بیتو من میمانم و آهِ حَسَن، اشک حسین
انا لمظلوم، انا لمظلوم، انا لمظلوم، انا لمظلوم (2)
×××
شام غریبان
بینوا شـد بلبل و هم بیصفا گشته چمن تسلیت یا حجة بن العسگری یابن الحسن
ابـا صالـح، ابـا صالـح، ابـا صالـح، ابـا صالـح (2)
×××
اهلبیت مصطفی در شیون و در زمزمه است شام غم های علی یا شام دفن فاطمه است
در شب شام غریبان شهر یثرب غم سراست مرتضی مشغول غسلِ حضرت خیرالنساست
عـلی جانم، عـلی جانم، عـلی جانم، عـلی جانم (2)
×××
خـود تو میدانی گناه یار تنهایم چه بود بنگر ای أسما شده بازوی زهـرایم کبود
از منِ دلخسته میکرد او ز جان دفع خطر بر غـلاف و تازیانه دستِ یارم شد سپـر
انا لمظلوم، انا لمظلوم، انا لمظلوم، انا لمظلوم (2)
×××
بعد از شهادت
هر شب از درد فراقت مینمایم زمزمه رفتی و من مانـدم و یک خانۀ بیفـاطمه
غریبم من، غریبم من، غریبم من، غریبم من (2)
×××
رفـتی ای آرام جانم رفـتی ای دلدار من خیز و بنگر ای بهار من به حال زار من
خیز و بنگر بر حَسَن آن زینت دامانِ تو زانوی غم در بغل بگرفته از هجرانِ تو
غریبم من، غریبم من، غریبم من، غریبم من (2)
×××
دیدهاش را از غمت گریان نماید این پسر غصّـهاش را از پدر پنهان نماید این پسر
خـاطرات ضرب سیلی قـاتل جانش شده هر شب از داغ تو چون شام غریبانش شده
غریبم من، غریبم من، غریبم من، غریبم من (2)
×××××××××××××××××××
امیر عباسی
ثــمـر
داده جـفـای اهـل
کـیـنـه زند
شیعه از این ماتـم به سینه
شهیده گـشته زهـرای
حـزیـنـه شد
عـاشـورای بانـوی مـدیـنـه
در این
غم و در این عزا - سرت سلامت ای مولا - الا ای مهدی زهـرا
گل چشمت به موج گریه
پرپر شد
عزای مادرت زهرای اطهر شد
آه، واویــلا واویــلا واویــلا(3)
×××
آتش زدن در و دیوار
کـشـد از خـانـهام آتـش زبــانـه بُــوَد دریــای دردم بـیکــرانـه
عدو در پیش چـشمـم ظالـمـانه زده بـر جـسـم یــارم تـازیـانـه
دو چـشم دخـترم تر بود × گـلم از کـینه پرپر بود × میان دیـوار و در بود
گـل یـاسـم میان شعـلـهها افـتاد همه دار و ندارم پشت در جان داد
آه، یا زهـرا یا زهـرا یا زهـرا (3)
×××
دلم با درد و ماتـم همنـشین شد چه ها با من ز اهل ظلم و کین شد
دو دستم بـسته و حالـم پریشان که زهرا ناگهان نقش زمین شد
من و ذکر یارب یارب - من و قلبی در تاب و تب - من و اشک چشم زینب
کند گـریـه به یاد غـربت مادر به زیر لب بگوید با دو چشم تر
آه، یا زهـرا یا زهـرا یا زهـرا (3)
×××
به یثرب فـتـنۀ سختی به پا شد کزآن حقّ رسالت خوش ادا شد
که بعد از رحلت ختم رسولان جفا بر دختـرش خـیر النّسا شد
لعـینان با هم پیوستـند - دل بنت طاها خـستـند - وَ پهلویش را بشکـستـند
به پشت در صدا زد حضرت زهرا ببین بابا چهها کرده عـدو با ما
آه، یا زهـرا یا زهـرا یا زهـرا (3)
×××
کوچه بنی هاشم
غـم
قـلب حـسن شـد بـینهـایت
امان از این جـفا و این جـنایت
میان کوچـهها با ضرب
سیـلی شـده
زهـــرا فـــدایــی ولایــت
میان
آن کـوچـه تـنـها × ز جـور و کـیـنـۀ اعـدا × شده نـیـلی روی زهـرا
زند ناله پیـمـبـر از غـم
زهـرا
به روی نیـلی و قـدّ خـم زهـرا
آه، یا زهـرا یا زهـرا یا زهـرا (3)
×××
شـنـیـدم نـالـههـای
جـبـرئـیـلـی
که روی عصمت الّله گشته نیلی
پـیِ بــیــداری اســلامـیــان
در میان کوچه
زهرا خورده سیلی
فـدای
مـولا علی بود × به هر لحظه با عـلی بود × نـوای او یا عـلی بود
رساند بر هـمه عـالـم پیام
خود که بـایـد
شد فـدایـیِّ امـام خـود
آه، یا زهـرا یا زهـرا یا زهـرا (3)
×××
الا
ای ذکـر یا رب
گـفـتگـویت
بوَد عـرش مُعـلا خـاک کـویت
ز بس که ضربۀ او بوده
سنگین کبودی
شد عیان در ماه رویت
غـمـت
حـاصل مـجـتـبـی × شده قـاتـل مـجـتـبـی × امـان از دل مـجـتـبـی
امان از ناله و سوز و نوای
او شده
این کوچهها کرب و بلای او
آه، یا زهـرا یا زهـرا یا زهـرا (3)
×××
بیت الاحزان
ز غـربت
دل پـریـشانـم
خـدایـا
بـبیـن چـشمـان گـریـانم خـدایـا
ز نـامـردیِ یـک عـده
مـنـافـق
اُحُـد شد بیـت الاحـزانـم خـدایا
پـی
نـهـیِ از مـنـکـرم × ســلاح من چـشـم تـرم × بـرای حـفـظ رهــبـرم
کـنم در اوج فـتـنـه با دلی آگـاه
به این گریه جهادِ فی سبیل الله
آه، واویــلا واویــلا واویــلا(3)
×××
مـزار حـمـزه
شـد
دارالـبکـایـم
گرفـته دیگـر از گـریه صـدایم
دل عـالـم شده یک کاسۀ
خـون به پـای
نـوحـه و مـرثـیـههـایـم
نبودی چون
گل افسردم × میان کوچه پژمردم × به یک سیلی زمین خوردم
ندارد پـاسخـی دیگـر سـلام
ما نـبـودی
تا بـگـیـری انـتـقـام مـا
آه، واویــلا واویــلا واویــلا(3)
×××
به
خاک پـستی و ذلّت
نشستـند
نبـودی دست مـولا را بـبـستـند
نـبـودی پیـش چـشـم
کـودکـانـم ز من
هم دست و هم پهلو شکستند
غریـبیام
مـنجلی بود × غَـمـَم غـربتِ ولی بود × گـناهم عـشق عـلی بود
عدو آمد چه غوغایی به پا
گردید لگد زد بر در و محسن
فدا گردید
آه، واویــلا واویــلا واویــلا(3)
×××
اذان بلال حبشی
بلال ای مَظهـر پـاکی
و ایـمان
بـبـین آل نـبـی را دل پـریـشان
دلــم تــنـگ اذانـت
شـد مــؤذن
اذان گو در دفاع از دین و قرآن
بگو بانگ
تکـبیـرت را × ببین حال و روز زهـرا × شده ضایع حق مولا
بگو زهرا دلش زار و غمین
گشته
چرا که رهبرش خانه نشین گشته
آه، واویــلا واویــلا واویــلا(3)
×××
بگو این
فتنۀ اهل خطایی
است
بگو زهرا به راهِ دین فدایی است
به تکبیرت نما امر به
معروف بگو راه
علی راه خـدایی است
بخـوان
اهـل شـقـاوت را × بگـو راه سعـادت را × بـزن بانگ ولایـت را
رضای حق حمایت از ولی
باشد
صراط المستقیم راه عـلی باشد
آه، واویــلا واویــلا واویــلا(3)
×××
بسترشهادت
بـیـا ای زیـنـب غــمـدیــدۀ
مـن
کــنــار سُــفــرۀ بـرچـیــدۀ مـن
کنم بر تو وصیّت با دلی
خون بــیــا
ای روشـنــای دیــدۀ مـن
اگر چه
تـو عـزاداری × نـما با چـشم خـونـباری × یـتـیـمان را پـرستاری
عزیز و جان و جانان
منی زینب
تو مادر بر یـتیـمان منی زینب
آه، واویــلا واویــلا واویــلا(3)
×××
عزیزم
نـور چشمـم جان
مـادر
بـرو آن سـاروقِ بـستـه بـیـاور
لـبـاسـی بـاشـد آن را
در بیاور
بـگـو در کـربـلا پـوشد بـرادر
ز دشمن
جـفا میبیـنی × به مـقـتـل بلا میبیـنی × ذبـیحاً بِالـقـَـفا میبـینی
تو میبینی
به رویِ نی سر دلبر به خاک افتاده خونین
پیکری بیسر
آه، واویــلا واویــلا واویــلا(3)
×××
ز دلـهـا
آتـش غــم زد
شــراره نمایی
جـسم بیسـر را نـظـاره
به جـای من میـان
قـتـلگـاهـش
بـزن نـالـه به جـسم پـاره پـاره
کـنار
جسم بیکـفن × به صـورتت ای جان من × به جای من سیـلی بزن
شِنـو از روی نـیـزه سوزِ آه
او
بخـوان نـوحـه میان قتـلگـاه او
وای، حسین وای حسین وای حسین وای
×××
بستر شهادت
گـل یـاس عـلـی نـیلـوفـری
شد زمـان
نـالـههـای حـیـدری شـد
زنـم بر سیـنه و سـر تا
قـیامت
که بـانـوی مـدیـنه بسـتـری شد
جـفـاهـا
دیــده واویـلا × قــدش خـمــیـده واویـلا × شــود شـهـیـده واویـلا
گـرفته رنگ غم کاشانۀ
حـیدر
خـزانی شد گـل گـلخانۀ حـیـدر
آه، واویــلا واویــلا واویــلا(3)
×××
ز
غـیرِ روی دلبـر دیـده
بـسته
نـمـاز نـافـلـه خـوانـده نـشـستـه
ولی تا میرسد حـیـدر به
خانه
ز جا خـیزد به پهلـوی شکـسته
از
آن رنگ و رو واویلا × ز دست و بازو واویلا × ز درد پهـلو واویلا
دگر شمع دل حیدر شده
خاموش به
پیش چشم طفلانش رود از هوش
آه، واویــلا واویــلا واویــلا(3)
×××
به عشق رهبر جان
بر لبِ خود
فـدا شـد بـا نـوای یـا ربِ خـود
به دستی بیرمق در بِینِ
بـستر
کـشد شانه به مـوی زینب خود
بـگـویـد
زیـر لب زهـرا × بـرو آمـاده شـو جـانـا × بـرای روز عـاشـورا
مـهـیـّا شـو بـرای دیـدن
دلـبــر که
در گودالِ خون است و ندارد سر
وای، حسین وای حسین وای حسین وای
×××
شب شهادت
شـب تـنـهــایـی مــولا
رسـیـده شب
مـعــراج یـار قـد خـمـیـده
خـدا صبـری دهـد
بر آل طاهـا
که فـردا میشود زهـرا شهـیده
دگـر آید
بوی هجران × عـلی گردیـده نوحه خوان × رود زهـرا قـدِ کمان
خداحافظ الا ای
غـمگـسار من
همه هستم هـمه دار و ندار من
آه، واویــلا واویــلا واویــلا(3)
×××
الا
ای درد جـانـت بــیکـرانـه
کنی هـمـراهِ اسماء کـار خـانـه
ولـی هـر دم بگِـریَم یـادِ آن
دم
که خوردی پیش چشمم تازیانه
زدی آتش
دلم آن روز × فنا شد حاصلم آن روز × غمت شد قاتلم آن روز
شبیهِ گل شدی بیجان
و پژمردی به
پیش چشم من آنروز زمین خوردی
آه، واویــلا واویــلا واویــلا(3)
×××
خـدا
حـافظ برو ای یـاس
پرپر شَـوَد
مـأنـوس حـیـدر دیـدۀ تـر
ولی با اینچنین هجرانَت ای
یار خجـالت میکِـشم
من از پیـمبر
پس
از تو از دنیا سیرم × پس از تو ماتم میگیرم × دعا کن من هم بمیرم
تو و درد و مِحَن ای وای
ازاین غربت من واشکِ حسن ای
وای ازاین غربت
آه، واویــلا واویــلا واویــلا(3)
×××
روز شهادت
ثــمـر داده جـفـای اهـل
کـیـنـه زند
شیعه از این ماتـم به سینه
شهیده گـشته زهـرای
حـزیـنـه شد
عـاشـورای بانـوی مـدیـنـه
در این غم و در این عزا × سرت سلامت ای مولا× الا ای مهدی زهـرا
گل چشمت به موج گریه پرپر شد
عزای مادرت زهرای اطهر شد
آه، واویــلا واویــلا واویــلا(3)
×××
پیام مکـتب زهـرا هـمیـن
است که
این سرمایۀ دنیا و دین است
صراط و المستـقـیم
هر دو دنیا
فـقـط راه امیـرالمـومنـین است
درخت دین میخواهد خون × که اَکثَرهُم لا یَعقِلون× بگو با نالهای محزون
شهیده با دلی سوزان
شده زهرا
فـدایـیّ رَهِ قــرآن شـده زهـــرا
آه، واویــلا واویــلا واویــلا(3)
×××
فلک شد نوحه خوان در کوی زهرا مَلَک شد
مست عطر و بوی زهرا
که نـاگه در کـنـار بـسـتـر غـم چکید
اشک علی بر روی زهرا
به
دست شکسته زهرا × گرفته اشک حیدر را × بگرید خون چشم مولا
شده زنده به
حیدر خاطرات غم
شده دارالعزا زین غـم همه عالم
آه، واویــلا واویــلا واویــلا(3)
×××
شام
غریبان
گـواهـی مـیدهـد چـشـم
تـر ما
خـزانـی شـد گـل نـیــلـوفـر مـا
رسـیـده مــوقــع
دفــن شـبــانـه
شــده شــام عـــزای مــادر مــا
امان
از شام غـریـبان × شده چـشم مولا گـریان × بیا سلـمان بیا سلـمان
شده
وقت غمی عظمی برای ما
بـیا سلـمان که بـابـایم بود تـنها
آه، واویــلا واویــلا واویــلا(3)
×××
بـیـا تا حـال
مــولایـت
بـبـیـنـی گـل
از گـلزار اشک او بچـینی
بـیـا از بـهـر دفـن مـادری
کـه صدا میزد
که یا فضه خـذینی
رود
زهرای قد کمان × نـبی امشب دارد مهمان × بیا سلـمان بیا سلمان
رسد تا عرش
زسوز دل نوای ما
بیا سـلـمان که بـابـایم بود تـنها
آه، واویــلا واویــلا واویــلا(3)
×××
ز کـوه
غـصههـا ریـزد
گـدازه
دوبـاره داغ جَـدّم گـشـتـه تـازه
بـبـیـن بـابـای مـا یـاری
نـدارد بـیــا
از بـهــر تـشـیـع جـنــازه
در این
هنگامۀ هجران × شده چشم مولا گریان × شرر دارد بابا بر جان
ز فرط گریه بند آمد صدای
ما فتاده
حیدر از این داغ دگر از پا
آه، واویــلا واویــلا واویــلا(3)
×××
بعد
از شهادت
تو و از دارِ دنـیا پـر گـشـودن
من و اشـعـار تنهـایی سـرودن
تـو و دیـدار رخـسـار
پـیـمـبـر
عـلـیّ و خـاطـرات با تو بودن
الا
ای شمع انجـمن × بده یک دم جـواب من × چه سازم با اشک حسن
به زیر لب بگـوید با
دلِ چاکی خودم دیدم به کوچه چادر خاکی
آه، واویــلا واویــلا واویــلا(3)
×××
تو
رفـتی و دگـر تنهـا شدم
من اسیـر دست
مـاتـم هـا شـدم من
کـنم پـیدا و پنهـان بر
تو گـریه
عـزادار تو ای زهـرا شدم من
فـداییّ
قرآن و دین × بـبـیـن ای یار مهـجـبـین × شده حـیدر خانه نـشین
رسد هر دم به گوشم سوز آوایت در این خانه عجب خالی بود جایت
آه، واویــلا واویــلا واویــلا(3)
×××
ببـینم
نـور ماه و
روضه خوانم
کِـشم با ناله آه و روضه خوانم
به یاد کوچـه و سیـلـی و
آتـش کنم
من سر به چاه و روضه خوانم
کـجـایی ای نگـار مـن × گـل نــیـلی عُـذار مـن × ز پا افــتـادم یـار من
کجـایی
ای اُمید نـیـمه جان
من جوان خسته
و قامت کـمان من
آه، واویــلا واویــلا واویــلا(3)
×××××××××××××××××××