کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

تقدیم به شهید غلامحسین فتحی

کوثرنامه

اشعار ولادت امام صادق علیه السلام -2

************************

مدینه غرق صفا شد ز روی حضرت صادق

دمید عطر محــمد ز بوی حضرت صادق

فروغ روی نبی را که مکه یافت در امشب

مدینه دیده دوباره ز روی حضرت صادق

شب درخشش خورشید آسمان علوم است

که نور می دهد از چار سوی حضرت صادق

ششم امام که باشد ضمیر عالم و آدم

مثال آینه ها روی به روی حضرت صادق

تمام فقه بود وامدار مکتب فضلش

کمال عشق بود راز گویِ حضرت صادق

روایتی است کرامت از آن وجود مکرّم

حکایتی است شفاعت ز خوی حضرت صادق

پیمبران نرسیدند بر مقام نبوت

که جرعه ای نزدند از سبوی حضرت صادق

بسان زمزم و تسنیم و سلسبیل روان است

علوم آل محــمد ز جوی حضرت صادق

ز کهکشان فضیلت طنین فکنده به عالم

خروش عدل علی از گلوی حضرت صادق

قیام علمی او چون قیام سرخ حسینی

فکنده لرزه به کاخ عدوی حضرت صادق

کمر به کشتن او بست دشمنش چو نظر کرد

که هست غالب دلها به سوی حضرت صادق

فرشته جسته تقرب بهشت یافته رونق

ز قطره قطره ی آب وضوی حضرت صادق

بود تجلی والشمس ز آن جمال مبارک

بود مفسّر والّیل موی حضرت صادق

چراغ راهنمای بشر به عالم توحید

همیشه وقت بود گفتگوی حضرت صادق

کتاب جابر حیان حدیث فضل مفضّل

یکی است ز آن همه راز مگوی حضرت صادق

اگر به علم درخشد ، چو آفتاب، گرفته

ذُراره ذرّه ای از مهر روی حضرت صادق

حُشام حشمت علمی گرفته از حَشَم او

که کرده تر، لب جان از سبوی حضرت صادق

بگو فلاسفه را تا برای درک حقایق

نهند رو به ره مهر پوی حضرت صادق

نماز پایه ی دین است و بود لحظه ی آخر

نماز و حرمت آن گفتگوی حضرت صادق

بخوان دعای فرج را به آرزوی اجابت

که بوده صبح فرج آرزوی حضرت صادق

شب دعاست برای فرج بیا که بخوانیم

خدای را همه بر آبروی حضرت صادق

قلوب شیعه حریمش بود ولی به بقیعش

دل شکسته کند جستجوی حضرت صادق

نبین به قبر خرابش ببین که چشمۀ خورشید

بجوشد از افق خاک کوی حضرت صادق

خدا کند که صبا بر مشام ما برساند

شمیمی از حرم مُشک بوی حضرت صادق

خدا کند من آلوده باز هم چو «مؤید»

سر نیاز بسایم به کوی حضرت صادق

سید رضا موید

************************

یاسر رحمانی

ماه ربیع آمد و فصل بهار شد
بلبل ترانه خوان به سر شاخسار شد

آثار وجد در همه جا آشکار شد
سیمرغ بخت با دل شوریده یارشد

روشن همه جهان شده زانوار سرمدی
پرگشته کائنات زعطر محــمدی

خورشید حسن از افق دلبری دمید
فصل خزان گذشت و بهاری دگر رسید

جان فسرده باده جانانه سرکشید
بی مایه ناز یار گرانمایه را خرید

آنشب کسی ز کوچه دلها عبور کرد
کز مقدمش زمین و زمان غرق نور کرد

گر شیعه بر تمام خلایق سرآمد است
یا روز حشر شامل الطاف سرمد است

سوی بهشت یکسره در رفت و آمد است
این اعتبار از کرم آل احمد ست

شکر خدا که جمله مسلمان احمدیم
دلدادگان صادق آل محــمدیم

*******************

ربیع است و دل بر جمال تو شایق

نه بر لاله و ارغوان و شقایق

ربودی تحمل زمن گل ز بلبل

چو لیلی ز مجنون و عَذرا ز وامق

به بوی خوش گل شود مست بلبل

به بوی تو دیوانه بیچاره عاشق

نه چون خط نیکویت اندر ریاحین

نه چون سنبل مویت اندر حدایق

نه زیباست با قامتت شاخ طوبی

نه لایق به سرو قدت  نخل باسق

تویی دوحه بوستان معارف

تویی گلبن  گل  ستان حقایق

تویی عقل اقدم تویی روح عالم

محیط دوایر مدار مناطق

تویی منطق حق و فرمان مطلق

إلی الحقِ داعٍ و بالحق ناطق

إمام الهدی صالح بعد صالح

دلیل الوری  صادق بعد صادق

حلیفُ التُّقی جعفر بن محــمد

کثیر الفواضل  عظیم السوابق

دلیل حقیقت لسان شریعت

امام طریقت بکل الطرائق

ز منصور مخذول چندان بلا دید

لقد کان  تنهدُّ منه الشواهق

سر اهل ایمان سرو پای عریان

بسی رفت در محفل آن منافق

نگویم ز گفت شنودش که بودش

کَسَمُ الأفاعی و حد البوارق

چنان تلخ شد کامش از جور اعدا

که شد سم قاتل بر او شهد فایق

محــمد حسین غروی اصفهانی

**************************

غم و غصه دوباره تحریم است

روز میلاد و  روز تکریم است

شب شب و روز عرض تبریک و

لحظات قشنگ تعظیم است

بدهم مژده ای به خسته دلان

عشق آمد زمان ترمیم است

صبح صادق ظهور خواهد کرد

حال و روز زمانه بدخیم است

میرسد آن امام خوبی که

کار و بارش همیشه تعلیم است

سر دبیر مراجع دنیا

و خدایی خدای تحکیم است

 

موسم عشق و شور و شادی شد

جبرئیل باز هم منادی شد

 

آیت الله اعظمی در راه

پادشاه معظمی در راه

حجت الله عالم هستی

 و امام مکرمی در راه

فاطمی طینتی بدون بدل

و علی مجسمی در راه

بندگان خدا هراسی نیست

که ولی مسلمی در راه...

 

باشد و نورش آشکار و جلی ست

جعفر بن محــمد بن علی ست

 

مژده بوی بهار می آید

بوی دیدار یار می آید

بوی مولود شهر پیغمبر

بوی زلف نگار می آید

به گمانم که روشنی بخش

همه شب های تار می آید

پسری از سلاله ی زهرا

مایه ی افتخار می آید

صاحب حلم و صبرو فضل علی

وارث ذوالفقار می آید

ششمین پادشاه ملک زمین

ششمین شهسوار می آید

پیر و استاد مکتب شیعه

صاحب اقتدار می آید

سوی ما خاکیان مسافر عرش

چقدر با وقار می آید

سومین نسل پاک صلب حسین

عشق پروردگار می آید

 

ششمین شاه عالمین آمد

نوه ی حضرت حسین  آمد

علیرضا خاکساری

************************

حسن لطفی

ولادت پیامبر)ص) و امام صادق (ع)

 

خبرت هست که آن طاق معلا اُفتاد

ناگهان کُنگره یِ سنگیِ کسریٰ اُفتاد

خبرت هست ستون های یهودا اُفتاد

خبرت هست هُبَل خورد شد عُزیٰ اُفتاد

خبر این است زمین پُر شده از آب حیات

آی بر احمد و بر آل محــمد صلوات

یک نفر آمده تا بارِ جهان بردارد

پرده از منظره ی باغ جنان بردارد

تا که از گردۀ ما یوق گران بردارد

از کران تا به کران بانگ اذان بردارد

آخر از سمتِ خدا آنکه نیامد آمد

چهارده تن همه با نام محــمد آمد

شب شکست و به زمین بارشِ مهتاب آمد

عشق برقی زد و بر هر دل بی تاب آمد

جبروت و ملکوتیست که در قاب آمد

فالِ حافظ زدم و این غزل ناب آمد

"گل عُزاری زِ گلستان جهان ما را بس

زین چمن سایه ی آن سرو روان ما را بس"

حق بده دیدن این معجزه حیرت دارد

فقط این ابر به باریدنش عادت دارد

نفسش گرم خدایا چه حرارت دارد

سایه اش نیست و در سایه قیامت دارد

انبیا را بنویسید پیمبر این است

قبله ی روز و شبِ حضرت حیدر این است

کیستی ای نفست پاک تر از پاکی ها

غرقِ تسبیح بزرگی تو افلاکی ها

اشهد ان که حیران تو بی باکی ها

نوری و نور پراکنده بر این خاکی ها

ای نفس های علی ای همه هست زهرا

عالمی دست تو بوسید و تو دست زهرا

تو درخشیدی و انوار حیات آوردی

سیزده رشته غنات از عرفات آوردی

سیزده چشمه ی جوشان نجات آوردی

سیزده مرتبه بانگ صلوات آوردی

آخرین باده ات از این همه خُم می آید

با دعایت عَلَم چهاردهم می آید

ششمین آینه ات آمد و پروانه شدیم

سر زلفیم که با مرحمتش شانه شدیم

مرد این راه نبودیم که مردانه شدیم

شیعه جعفری خادم این خانه شدیم

آسمان را کلماتش سخنش پر کرده

و خداوند بر این جلوه تفاخر کرده

گرچه از عطر تو این دشت شقایق دارد

چقدر دور و برت شهر منافق دارد

چه غریبی که فقط چند تن عاشق دارد

دلِ زهرایی تو صحبت صادق دارد

تو بشیری و به شور ازلی می آیی

سر هر صبح به دیدارِ علی می آیی

باز پیچیده در این شهر پیامت آقا

پشت یک خانه تو هستی و قیامت آقا

عادت صبح تو شد عرض سلامت آقا

و سلام است فقط تکه کلامت آقا

از تو داریم سلامی پر عطر و برکات

باز بر احمد و بر آل محــمد صلوات

***********************
 مهدی رحیمی

پیامبر اکرم(ص)- امام صادق(ع)

 

ملاک چیست؟ نبی؟یا ولی ست؟ یاهردو؟

اگرچه ما به خدا می رسیم با هردو

رئیس مذهب ماورئیس مکتب ما

رسیده‌اند به هم پس از ابتدا هردو

پر از صفات جمالی یکی یکی هریک

پر ازصفات جلالی دوتا دوتا هردو

چه قدر سعی نمودند سمتتان باشند

به وقت سعی همین مروه و صفا هردو

دوتا نبیِّ ولی و دوتا ولیِّ نبی

به حق که ناظر وحی اند در حرا هردو

به غیر خویش و به جز آل خویش،محترمند

فقط به خاطر زهرا برای ما هردو

ز نامهای خدا بیشتر علی گفتند

همینکه ذکر گرفتند بارها هردو

رسیده‌اند به سرمایه ی رضایت حق

فقط به خاطر ذکر رضا رضا هردو

اگرچه هردویشان بوده‌اند زهرایی

هزار شکر ندیدند کوچه را هردو

وَ در ارادت ما و شما همین بس که؛

گریستید به صحرای کربلا هردو

************************
محــمد جواد شیرازی

پیامبر اکرم(ص)امام صادق(ع)

 

شمس رویت همیشه تابنده است

ابرویت ذوالفقارِ برنده است

دلت از مهر و عشق آکنده است

نام احمد تو را برازنده است

یا محــمد که هر دو زیبنده است

مست جامت شدم خدا را شکر

صید دامت شدم خدا را شکر

بعد، رامت شدم خدا را شکر

من بنامت شدم خدا را شکر

هر اسیری به تو پناهنده است

خانواده به خانه محتاج است

مو پریشان به شانه محتاج است

مرغ، بر آب و دانه محتاج است

نوکرت بی بهانه محتاج است

دستِ لطفت زِ بس که بخشنده است

زینت دوش تو حسین و حسن

عطر تو برده عطر و بوی وطن

شاهد حرف من اویسِ قرن

بتکان باز هم عبا، دلِ من...

... بر همین عطر دلنشین بند است

خطبه های فصیح تو دریاست

خنده های ملیح تو غوغاست

سینه ی ما... ضریح تو اینجاست

رحمتی و شبیه تو زهراست

نامتان هم مرا خوشایند است

چشم تو کرده بر دلم اثبات

من کجا خواندن از شما... هیهات

پس نوشتم به جای این ابیات

بر محــمد و آل او صلوات

این دعا ضامنِ فرستنده است

راه سخت است، راهِ حل داری

میل برچیدن هُبَل داری

صحبت از رب لم یزل داری

فاطمه را که در بغل داری

دشمن ابترت سرافکنده است

سوره خواندی و از ولی خواندی

هر کجا بی معطلی خواندی

سنگ هم خوردی و ولی خواندی

آیه آیه "علی علی" خواندی

شاهد حرف من خداوند است

بستر تو که جای هرکس نیست

منبر تو که جای کرکس نیست

پس خلافت برای ناکس نیست

لایق مسند شما پس نیست...

...غیر خیبر شکن که رزمنده است

حشر، حق است... پس اجل حق است

راه توحید از ازل حق است

الحق این حرف چون عسل حق است

حق علی و علی معَ الْحَق است

حق علی را به قلب ما کنده است

میوه داده است اشک و آه علی

دو جهان، شیعه شد سپاه علی

مذهب صادق است، راه علی

مثل موجی به تکیه گاه علی...

...مکتب جعفری خروشنده است

 ***********************

 محمود ژولیده

پیامبر اکرم(ص)امام صادق(ع)-ولادت

 

آمد خبر که روز بشر بعد انبیا شب بود

عالم بدون پرتو انوار مصطفا شب بود

با آمنه تمامیِ خلقت در انتظار صبح

مهتاب تا سحر همه دم همنوای با شب بود

جبریل بود و بال گرفتن به بیت عبدالله

بیتی که میزبان هبوط فرشته ها شب بود

می رفت مادر و پسر از راه دور می آمد

خورشید پشت پردۀ پنهانی خدا شب بود

تایید شد ، مشاهده شد ، نور لیلة الاسری

احمد رسید ، ورنه هنوز آسمان ما شب بود

صبح آمد و خوش آمد و احمد به حمد سرمد شد

در سجده رفت و ذکر گرفت ، علی محــمد شد

شکر خدا که رفت شب و روزگار ما شد صبح

معنا گرفت فصل ربیع و بهار ما شد صبح

آری "نگار ما که به مکتب نرفت و خط ننوشت"

یک غمزه کرد و شب ز نگاه  نگار ما شد صبح

خاتم رسید و خاتمۀ جاهلیّت امضا شد

با دوستان آل محــمد قرار ما شد صبح

مکه نه ، بلکه عالم امکان ز نور او روشن

در سایه سار طلعت رویش ، مدار ما شد صبح

در پرتو محــمد و صادق طلوع فجر آمد

یعنی به یمن آل علی انتظار ما شد صبح

باید ستود از دل و جان این دو جلوۀ رب را

بنیانگذار مکتب و بنیانگذار مذهب را

باید سرود:نقطۀ پرگار معرفت احمد

باید نوشت:دیدۀ بیدار معرفت احمد

باید سرود: ناشر آیات کبریا صادق

باید نوشت: بحر گهربار معرفت احمد

باید سرود: فاطمه را علت بقا صادق

باید نوشت: محور و معیار معرفت احمد

باید سرود: جلوۀ خیبر گشای ما صادق

باید نوشت: حیدر کرار معرفت احمد

باید سرود: بانی تکرار کربلا صادق

باید نوشت: مظهر آثار معرفت احمد

هر چارده جمال خدا را در این دو باید دید

هر چارده جلال خدا را در این دو باید دید

کسری شکست و معجزه ها یک به یک فراوان شد

بتها فرو نشست و تبِ بندگی نمایان شد

آتشکده خموش و حرارت به سینه ها روشن

خشکید رود ساوه و دریای عشق جوشان شد

از تخت سلطنت همه شاهان بزیر افتادند

لال از مهابتِ خبرِ حق ، زبان آنان شد

اصحاب فیل صیدِ اَبابیل شد در این ایام

قومی که زیر بارش سجّیل[1] ، سنگ باران شد

شد سحرِ ساحران همه با علم کاهنان باطل

باطل گریخت از ره و حق ، آشنای انسان شد

اینهاست گوشه ای از جلالات احمد مختار

اینهاست شمه ای از کرامات حیدر کرار

ما را برای یاری دین رسول جان دادند

با صد هزار معجزه ، حق را بما نشان دادند

دیگر کسی بهانه ندارد که من نفهمیدم

زیرا برای فهم مسائل اماممان دادند

در فتنه های جنگی و در فتنه های فرهنگی

ما را امام و رهبر و هم تیغ و هم بیان دادند

باید قدم نهاد به راه بصیرت دینی

اهل بصیرتند که بر دین خود امان دادند

هرکس به عمر خویش زمانی به کربلا آید

در کربلای خویش خوشا عاشقان که جان دادند

تا کربلای چند بجوئیم این سعادت را

تنها ولایت است که بخشد مِی شهادت را

 ***********************

غلامرضا سازگار

پیامبر اکرم(ص)- امام صادق(ع)

 

فروزان از دو مشرق در سحرگاهان دو ماه آمد

دوخورشید جهان افروز ، در دو صبحگاه آمد

دو موسی از دو دریا ، یا دو یوسف از دو چاه آمد

دو رهرو ، یا دو رهبر ، یا دو مشعل دار راه آمد

دو شمع جمع بزم جان ، دو رکن محکم ایمان

دو بحر رحمت  و غفران دو دست قادر منان

دو آدم خو ، دو یوسف رو ، دو موسی ید ، دو عیسی دم

دو دریا را دو رخشان گوهر یک دانه پیدا شد

دو جان جان جان ، دو دلبر جانانه پیدا شد

دو سرو ناز یا دو نازنین ریحانه پیدا شد

دو شمع آفرینش ، یک جهان پروانه پیدا شد

دو سر داور هستی دو جان در پیکر هستی

یکی پیغمبر هستی یکی روشنگر هستی

یکی سر الله اکبر ، یکی وجه الله اعظم

دو شمع جمع انسانها دو شاه کشور جانها

دو باب الله احسانها ، دو بسم الله عنوانها

دو سرو باغ و بستانها ، دو باغ روح و ریحانها

دو واجب جاه امکانها ، دو مشعل دار کیهان ها

دو خالق را نماینده ، دو قرآن را سراینده

دو رحمت را فزاینده ، دو دلها را رباینده

یکی بر اولیا سادس ، یکی بر انبیا خاتم

بشارت ای تمام عالم هستی بشیر آمد

گل بستان سرای آفرینش در کویر آمد

نرفته ماه از بزم فلک مهر منیر آمد

بشیران را بشیر آمد نذیران را نذیر آمد

جهان گردیده آسوده ، ملک رخ بر زمین سوده

فلک بر زیور افزوده  ، محــمد  چهره بگشوده

ز مکه تافته خورشید نورش بر همه عالم

فلک امشب زمین مکه را از دور می بوسد

ملک مهد محــمد   را بموج نور می بوسد

بفرمان خدا خاک درش را حور می بوسد

مسیح از عالم بالا کلیم از طور می بوسد

حرم پیموده ره سویش طواف آورده بر کویش

صفا چون گل کند بویش صفاها گیرداز رویش

به یاد لعل لب هایش کند رفع عطش زمزم

چو آمد آمنه کم کم بهم چشم خدا جویش

دو لب خاموش اما عالمی گرم هیاهویش

بنا گه تافت خورشید جهان آرا ز پهلویش

منور ساخت شرق و غرب را از پرتو رویش

سما در نور او گم شد زمین دریای انجم شد

لبش گرم تبسم شد  وجودش در تلاطم شد

که ناگه چشم حق بینش دوباره باز شد ازهم

ندا از عمق جان بشنید هان ای مهربان مادر

خدایت را خدایت را بخوان مادر بخوان مادر

سلامت می دهد امشب زمین و آسمان مادر

که هستی آفرین هستیتب بخشد رایگان مادر

ببین لطف موید ، را بخوان دادار سرمد را

بدنیا آر ، احمد را ، محــمد   را محــمد   را

بذکر حق کن استقبال ، از پیغمبر اکرم  

دل شب آمنه تنها ولی تنها خدا با او

نه عبدالله زنده نه زنان آشنا با او

دعا می خواند و بودی آفرینش همصدا با او

سخن می گفت  فرزندش محــمد   در خفا با او

امیدش بود و معبودش ، وجودش بود و مولودش

محــمد بود مقصودش ، زهی از بخت مسعودش

گرفتش در بغل مانند جان خویشتن مریم

زیک سو رو به قبله مادرش حوا دعا گویش

ز یک سو آسیه گل بوسه گیرد از گل رویش

ز یک سو مام اسماعیل همچون گل کند بویش

ز یک سو دست های مریم عذرا به پهلویش

که کم کم درد او کم شد رها از درد و از غم شد

جمال حق مجسم شد محــمد   ماه عالم شد

به استقبال او خیزید از جا ای بنی آدم

در آن شب بارگاه آمنه خلد مخلد شد

در آن شب جلوه گر مرآت حسن حی سرمد شد

در آن شب آفرینش محو و مات روی احمد شد

در آن شب بوسه زن مادر به رخسار محــمد   شد

چه عبدی در سجود آمد چه نوری در وجود آمد

چه غیبی در شهود آمد ، خدا را هر چه بود آمد

که او با هر دمش ، بر آفرینش ، جان دهد هر دم

چو آن تابنده اختر زاد آن نور مجسم را

نه آن نور مجسم بلکه وجه الله اعظم را

فروغی تافت از نورش که روشن کرد عالم را

ندا آمد که زادی بهترین فرزند آدم را

مبارکباد لبخندت ، گرامی باد فرزندت

بهین عبد خداوندت محــمد   طفل دلبندت

که می خوانند مدحش را ، خدا و انبیا با هم

تو امشب آدم و نوح و و خلیل دیگر زادی

ذبیح و خضر و داود و کلیم برتری زادی

مسیحا ، نه ، مسیحای مسیحا پروردی زادی

تو امشب بر همه پیغمبران پیغمبری زادی

رسل در تحت فرمانش ، کتب یک جمله در شانش

هزاران خضر عطشانش ، صدا اسماعیل قربانش

مبارک ای گرامی مادر پیغمبر اکرم  

زمین مکه دیشب غرق در نور محــمد   بود

چراغ آسمان لبخند زن بر روی احمد بود

جهان آفرینش بهتر از خلد مخلد بود

تجلای خدا در چهره عبدی موید بود

موید باد قرآنش ، گرامی باد فرقانش

معطر باد بستانش ، جهان در تحت فرمانش

بنای اوست در سیل حوادث کوه مستحکم

محــمد   ای چراغ روشنی بخش جهان آرا

بر افروز و بر افروزان بنور خویش دل ها را

بلرزان با نهیب آسمانی کاخ کسری را

ندای تفلحوا از عمق جان برکش بخوان ما را

تو ما را دانش آموزی ، تو مهر عالم افروزی

تو برق اهرمن سوزی ، تو در هر عصر پیروزی

لوای تو است با دست خدا بر دوش نه طارم

هماره بوی عطر خلد از خاک درت خیزد

همیشه نور توحید از فراز منبرت خیزد

ندای تفلحوا از مکتب جان پرورت خیزد

فروغ دانش از کرسی درس جعفرت خیزد

ششم مولا ششم رهبر ، ششم هادی ششم سرور

ششم فرمانده داور ، ششم فرزند پیغمبر

که شش خورشید حق از سلب او تابیده در عالم

الا ای ام فروه آفتاب داور آوردی

محــمد را محــمد را کتاب دیگر آوردی

تعالی الله که مثل آمنه پیغمبر آوردی

تو چون بنت اسد در دامن خود حیدر آوردی

به عصمت مادرش زهرا بصورت چون حَسَن زیبا

حسینی خو علی  سیما امام باقرش بابا

که با عید محــمد عید میلادش بود توام

کتاب من کتاب الله و دین مصطفی دینم

تولای امیر المومنین عهد نخستینم

مرام جعفری و مهر الله آئینم

نه کاری بوده با آنم نه حرفی مانده با اینم

محب آل اطهارم ، علی را دوست میدارم

ز خصمش نیز بیزارم ، به یارش تا ابد یارم

نباشد غیر حب و بغض ، دین و مذهب "میثم"

 ************************


نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی