کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

تقدیم به شهید غلامحسین فتحی

کوثرنامه


اشعار شهادت امام باقرعلیه السلام - 5

*****************

روز محشر که هیچکس جز حق

بر دل و دین گواه و ناظر نیست


مدّعی ام که مذهبم غیر از


قالَ صادق و قالَ باقر نیست


آنکه ترسیم «أَمرُکُم رُشد» و


سخنانش «کلامُکُم نور» است


وای بر من که بستری شده و


درشبستان درد رنجور است


هر چه این زهر در تن آقا


جای خود را به زور وا می کرد


در حسینیّه ی دلش مولا


عمّه را بیشتر صدا می کرد


 « چه کشیدی تو عمه ی سادات


از غم تشت های خون آلود


روی تشتی زِ مجتبات جگر


روی تشتی سر حسینت بود»


دم آخر امام پنجم ما


تا که از فرط ضعف شد بیحال


عطش، آتش نشاند بر جگرش


دل او رفت تا ته گودال


ته گودال جدّ مظلومش


با لب تشنه دست و پا می زد


پسر فاطمه میان دو نهر


جگرش آب را صدا می زد


روضه برگشت مثل آن لحظه


که تنش روی خاک ها برگشت


یکنفر گفت از چه رو آقا


با عبا رفت، بی عبا برگشت؟


عمه می گفت پای نعش علی


مثل اینکه حسین محتضر است


به گمانم تن علی اکبر


به عبایش نیازمندتر است


امیر عظیمی


***********************


خاطراتی درون ذهنت هست


از همان روزهای کودکیت


خاطراتی عجیب حک شده است


در همه جای جای کودکیت


 


حرف های نگفته ای داری


بغض ها در گلوت پنهانند


اشک هایت همیشه پنهانی است


مردم از درد تو چه میدانند...


 


مردم شهر تو نمیدانند


که اسیری و شام یعنی چه


مردم شهر تو نمیدانند


سنگ از پشت بام یعنی چه...


 


مینشینیم پای درد دلت


درد دل های تو شنیدنی است


با خودت درد و داغ آوردی


مزه ی روضه ات چشیدنی است


 


تو خودت شاهد قضایایی


راوی درد های عاشورا


در همین کودکی چه پیر شدی


یادگار عزای عاشورا


 


تو خودت توی کربلا دیدی


خیمه هایی که شعله ور شده بود


وقت رفتن غروب عاشورا


پدرت دست بر کمر شده بود


 


خطبه یا روضه هیچ فرقی نیست


قسمت این بود بی نشان باشی


خطبه ها را که عمه ات خوانده


بهتر این است روضه خوان باشی


 


گریه کارت شده نمیدانم


که تو آن روزها چه ها دیدی


شاید آقا دلیلش این بوده


که سری از بدن جدا دیدی


 


شیعه مدیون خطبه خواندن توست


حرف های تو جاودان شده است


گفته هایت چه عبرت آموزند


مرهم زخم بی کسان شده است


 


من دلم جایی دیگری گیر است


گریه شد کار روز و شب هایم


فکر بابا بزرگ پیر توام


این شده ورد روی لب هایم....


 


چه بلایی سر تو آوردند


بدن تو چرا بدون سر است


من که باور نمیکنم اما


قول شیخ مفید معتبر است


جواد پیشنماز


***********************


دشت  بلا بود و دلم تنگ خدا بود


غرق نوا بود لبم محو دعا بود


سجده ی خوفی  به  در درگه جانان


سجده ی خوفم به روی خاک بلا بود


هر نفسم بی نفس تر از نفس قبل


ناجی انفاس من بوی شما بود


باقر آل نبی به شهر شررها


گاه نگاهش به زمین ، گاه هوا بود


وای سری روی نی غرق خروش است


زینب غمدیده غرق بغض ، خموش است


 


نیزه به دستی که نیزه بر سر ما زد


سنگ به اجسام ما ، بر پر ما زد


آمد و یک تکه سنگ پرت نمود و


سنگ به پیشانی سرور ما زد


با زدن سنگ به پیشانی ارباب


سنگ به پیشانی مادر ما زد


هیچ غذایی نخورده ایم پس از تو


طعنه به این پیکر لاغر ما زد


پیرزنی بت پرست در کَفَش آتش


حرف ز موی سر اکبر ما زد


وای سری روی نی غرق خروش است


زینب غمدیده غرق بغض ، خموش است


 


موی رقیه کشید و آه کشیدم


آه، رقیه دوید و آه کشیدم


با کرم سیلی دشمن نادان


آه، ز خوابش پرید و آه کشیدم


هر چه دوید از پی عمه ی زخمی


عمه ی خود را ندید و آه کشیدم


تا که سر عشق خویش بر سر نی دید


دل ز جهانش برید و آه کشیدم


با لگدی ایها العالم و آدم


قامت زینب خمید و آه کشیدم


وای سری روی نی غرق خروش است


زینب غمدیده غرق بغض ، خموش است


جعفر ابوالفتحی


*********************** 


من غصه دار غصه های بی قرینم


من کربلا را یادگار آخرینم


من یادگار روزهای خاک وخونم


من یادگار چهره های لاله گونم


من تشنگی را در حرم احساس کردم


یاد دو دست خونی عباس کردم


من کودکی بودم که آهم را شنیدند


دیدم سر جد غریبم را بریدند


من دیده ام در وقت تشییع جنازه


اسبان دشمن را که خوزده نعل تازه


من با خبر هستم ز باغی بی شکوفه


خورشید را بر نیزه دیدم بین کوفه


گرچه کنون مسموم از زهر هشامم


من کشته ویران ای در شهر شامم


من روضه خوانی در منا بر پا نمودم


خود روضه خوان قتل آن مظلوم بودم


من سوختم از داغ بانوی مدینه


سنگ مدینه می زنم هر دم به سینه


حالا که نقش زهر کین در جسم مانده


از جسم پاک من فقط یک اسم مانده


یا رب قرارم را ز نیرنگش ربوده


در مجلس مستی مرا دعوت نموده


زهر عدو خون کرده قلب آتشین را


گریان نموده چشم زین العابدین را


حبیب ا...موحد


***********************


تو مثل رأس جد خود اعجاز کردی


بابی ز حکمت بر نصاری باز کردی


قربان اعجاز تو ای فرزند زهرا


آخر مسلمان تو شد پیر نصارا


تو آبرو بخشی به ما ای آبرو دار


حاجت روامان کن که هستیم آرزودار


نابودی وهابیت امید شیعه است


روز سقوط کفر تنها عید شیعه است


باید که بر این آرزوی خود بنازیم


بهر تو و اجداد تو مرقد بسازیم


همراه بابایت چهل سال و پس از آن


بودی به یاد گودی گودال گریان


تا زنده بودی آب دیدی گریه کردی


تا کودکی بی تاب دیدی گریه کردی


تو روضه خوان روضه ویرانه هستی


تو داغدار عمه دردانه هستی


تو علم خود را از همه گودال داری


تو تا ابد بر خیزران اشکال داری


جوادحیدری


***********************


با سرشک شما شروع شده


خط سرخ غروب های منا


چشمتان گریه می کند هر شب


پای گودال عصر عاشورا


**


کربلا کربلا سفر کردید


از دل شام هم گذر کردید


ای مسافر چگونه این همه راه


با سر روی نیزه سر کردید؟


**


پیش رأس بریده در آن شب


با رقیه پدر پدر کردید


آه از آن ساعتی که گذشت


به رقیه، به سر نظر کردید


رحمان نوازی


***********************


وقت جان دادن لبانش یاد بابا می کند


 پیش چشم مادر خود دیده دریا می کند


 فاطمه بالا سرش آمد به وقت احتضار


 چشم خود را بهر دیدارش کمی وا می کند


 چون که سَم آتش به جان پر شرارش می زند


 خیمه ای در قلب خود از داغ بر پا می کند


 آه و فریادش درون حجره ی دلواپسی


 خون دل بر دیده ی بارانی ما می کند


 بعد از این عمر پر از محنت امام پر محن


 خویش را آماده ی دیدار عقبا می کند


 گاه او از یاد زینب دیده اش پر اشک گاه


 یاد شام و کوفه از آن داغ عظما می کند


 وقت مرگش هم به یاد خیمه های عشق بود


 گریه بهر معجر و بر ظلم اعدا می کند


 هر که شد مشمول رزق عشق باقر او به حتم


 پشت بر جاه و جلال و مُلک دنیا می کند


 چنگ بر دامان باقر زن تو ای جویای علم


هر کسی را با نگاه خویش دانا می کند


جعفرابوالفتحی


***********************


نگاه چشم ترم کل صحنه ها را دید


در این میان فقط از دست زجر می ترسید


اگرچه سینه ام از هُرم زهر می سوزد


ولی وجود من از داغ کربلا خشکید


چه گویمت که کجا رفتم و چه ها دیدم


در اوج کودکیم قامتم ز غصه خمید


چه گویمت که در آنجا چه ظلم ها کردند


چه لاله ها چه قدر غنچه ها که دشمن چید


چه گویمت من از آن لحظه که عمو می رفت


کنار آب رسید و نمی از آن نچشید


چه گویمت من از آن لحظه که علم افتاد


حرم نه کل جهان بود که ز هم پاشید


چه گویمت که امامی ز صدر زین افتاد


و نیزه ها که تن پادشاه را بوسید


مقابل من و عمه... رقیه سیلی خورد


هزار مرتبه ازدرد هی به خود پیچید


میان قافله او را نشانه می کردند


چه لحظه ها که مغیلان به پای او نرسید


چه بوسه ها که نزد عمه جان به صورتمان


به جای زخم کبودی به جای دست پلید


در آن دقیقه که از تل نگاه می کردم


تمام موی سرم شد شبیه عمه سفید


اگر چه زهر جفا قاتلی به قلبم شد


ولی قدم فقط از داغ کربلا خم شد


مهدی نظری


*********************** 


تشبیه و استعاره به وصفت نیاز نیست


این واژه ها به وصف غمت چاره ساز نیست


دیگر به گِل نشسته کلام و عبارت است


آقا تفضلی که زمان اشارت است


فرهنگ نامه غم و اندوه کربلا


ای مستندترین سند داغ نینوا


از کودکی تو بار امانت کشیده ای


اندازه ی تمام فلک داغ دیده ای


خورشید هم به گرمی داغ دل تو نیست


ایوب را توان غم و مشکل تو نیست


تو چهار ساله بودی و در اوج کودکی


دیدی به نیزه راس عزیزان یکی یکی


تو چهار ساله بودی و صد درد دیده ای


دشمن میان خیمه ی بی مرد دیده ای


تو چهار ساله بودی و شب گریه دیده ای


گهواره ای که برده شد از خیمه دیده ای


تنها امید و دل خوشی تو حسین بود


دیدی که اوفتاده به تیر و سنین بود


تو قلب شرحه شرحه ی احساس دیده ای


از دور جسم پاره ی عباس دیده ای


هم بند نازدانه ی بابا رقیه ای


تو کینه دار ظلم یزید و امیه ای


در مجلس شراب که جای شما نبود


جای شما که گوشه ی ویرانه ها نبود


از عمه درس صبر و رضایت گرفته ای


از خطبه اش تو درس ولایت گرفته ای


از کودکی تو یاد گرفتی به اوج درد


هرگز کسی نمی شنود گریه های مرد


نَبوَد عجب که باقر علم نبی شدی


در این مقام با نَفَس زینبی شدی


یا باقر العلوم اگر بی لیاقتم


من دعبل شمایم و بنما شفاعتم


 مجیدخضرائی

***********************

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی