کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

تقدیم به شهید غلامحسین فتحی

کوثرنامه


شعر شهادت امام علی علیه السلام-22

*******************
ای در سفینة دو جهان ناخدا علی

ممسوس در حقیقت ذات خدا علی

یار و برادر و وصی و نفس مصطفی

باب نبوتّی و ابوالاولیا علی

شمشیر و دست و چشم خدا کیست غیر تو

بر دوش مصطفی که نهد جز تو پا علی

در بدر، بدر بدری و در قدر، قدر قدر

هم هل اتاست مدح تو هم لا فتی علی

همچون دو قهرمان که ز تیرت یکی شوند

گردد به ذوالفقار تو یک تن دو تا علی

تکمیل بذل قرصة نان تو گر نبود

قرآن نداشت در ورقش هل اتی علی

با آنکه دست وهم به پایت نمی رسد

داری همیشه در دل بشکسته جا علی

اقرار می کنم تو خدا نیستی ولی

آرند انبیا به درت التجا علی

آنجا که جای پای تو مهر نبوت است

اوج جلالت تو کجا ما کجا علی

بالاتری از اینکه شوم من گدای تو

داری هزار حاتم طایی گدا، علی

پرسند اختیار قیامت به دست کیست

آید ز سوی خالق هستی ندا، علی

ناطق مگر خدا شود و مستمع رسول

تا حق وصف و مدح تو گردد ادا علی

با یک نفس تمام جهنم شود بهشت

گویند اگر جهنمیان یک صدا علی

بی ابتدا خدا و تو عبدش کدام عبد

عبدی که نیستش چو خدا انتها علی

مخلوق اوّلینی و روشنگر ازل

ای مبتدای پیشتر از ابتدا علی

گو صد خلیفه بین تو و مصطفی بود

بالله پس از رسول تویی مقتدا علی

وقتی قیام می کنی از بهر بندگی

باید نماز بر تو کند اقتدا علی

روزی که هیچکس به کسی نیست ذکرماست

یا مصطفی محـمد و یا مرتضی علی

دنیا چو آن گداست که نان از کفت گرفت

نشناخت قدر و عزت و جاه تو را علی

بالله قسم در ازمنه عالم وجود

مثل تو کس ندید و نبیند جفا علی

خون مطهر تو ز پیشانی ات چو ریخت

بخشید تا ابد به شهادت بقا علی

با آنکه لحظه ای دلت از حق جدا نبود

پیشانی ات چگونه شد از هم جدا علی

زخم سرت همین که به شمشیر خنده زد

شمشیر ناله زد زجگر گفت یا علی

فهمید داغ فاطمه سلام  الله علیها را نیست التیام

شمشیر داد زخم دلت را شفا علی

گویی به شهر کوفه دل شب هنوز هم

آید صدای پای تو در کوچه ها علی

غیر از تو ای امام جوانمردی و وفا

کی داده است قاتل خود را غذا علی

جایی که دشمن از کرمت می شود خجل

کی دوست می رود ز درت نارضا علی

با نامه ای سیاه تر از صبح روز حشر

"میثم" گرفته دامن مهر تورا علی

************************

ای ابر مرد عالم خلقت

رکن ارکان محکم خلقت

ای ولی خدا و جان رسول

پدر کل دودمان رسول

وصفت این بس که ذات لم یزلی

گفت اعلا منم، علی است علی

روح تو روح احمد است علی

تو محـمد، محـمد است علی

این شنیدم چو خواجة لولاک

به سما برگذشت از سر خاک

پای بر اوج نه فلک بگذاشت

رفت آنجا که وهم راه نداشت

رفت جایی که بود فوق وجود

غرق گردید در هوالموجود

در فروغ جمال ذوالمننش

لرزه افتاده بود بر بدنش

خالق لم یزل نگاهش داشت

دست رحمت به شانه اش بگذاشت

تو برای شکستن بت ها

پا نهادی به جای دست خدا

تو نبی را تمام جان و تنی

تو به دوش رسول بت شکنی

تو فراتر ز وهم هر بشری

حیدری یا خلیل بی تبری

هر بتی کز ارادة تو شکست

یا علی گفت و دل به مهر تو بست

همه بت ها به سجده افتادند

همه برتو سلام می دادند

جز تو نفس نفیس احمد کیست

ساقی کوثر محـمد کیست

به تو رفعت گرفت میکاییل

زتو تعلیم یافت جبراییل

تو درخشنده ای چو بدر به بدر

تو شرف داده ای به لیلة قدر

تو نود زخم در احد دیدی

باز دور رسول گردیدی

تو همانا حیات قرآنی

آل عمران و نور و فرقانی

کرم از بذل تو کرم گردید

حرم از فیض تو حرم گردید

تو خدا را به چشم دل دیدی

تو به قرآن حیات بخشیدی

تو به هر عصر رهبر همه ای

تو همانا امام فاطمه ای  سلام الله علیها

تو تمام علوم را زبری

تو هماره ز علم پیشتری

تو همان شمع انجمن هایی

همه جا بین جمع تنهایی

تو همان راز ناشناخته ای

که همه خلق را شناخته ای

نخل ها تشنة دعای تو اند

چاه ها عاشق صدای تو اند

شمع معراج مصطفایی تو

یا چراغ خرابه هایی تو

هم کلام خدای حی قدیر

هم نشین و رفیق پیر فقیر

مهر تو می برد زدشمن دل

کرده بودی سفارش قاتل

تا گل از قلب خاک می روید

مسجد کوفه یا علی گوید

مهربانی همان سلالة توست

گل زخم هزار سالة توست

عدل و آزادگی رسالت توست

باعث قتل تو عدالت توست

عدل را داده ای تو استقلال

به دلیل چراغ بیت المال

گرچه فرقت شکافت تا ابرو

مسجد از خون تو گرفت وضو

به دعا دادی از دعا پرواز

به نمازت نماز برد نماز

به تو توحید و عدل زیست علی

به تو شمشیر خون گریست علی

آسمان خسته بود از غم تو

زخم شمشیر گشت مرهم تو

همه مشتاق وصل یار شدی

تا به شمشیر رستگار شدی

خون تو اشک چشم بینش بود

زخم تو زخم آفرینش بود

داغ تو داغ انبیا همه بود

داغ قرآن و داغ فاطمه سلام  الله علیها بود

ای فلک مسند خرابه نشین

ای همه آسمان به خاک زمین

نان و خرما به دوش در دل شب

فقرا را چراغ محفل شب

آن یتیمی که دل به مهر تو باخت

پدرش بودی و تو را نشناخت

به تو و غربتت قسم مولا

ناشناسی هنوز هم مولا

تا نفس از نهاد برخیزد

اشک "میثم" به مقدمت ریزد

************************

مرا به عالم زر بود با تو این میثاق

که باشم از همه عالم فقط تو را مشتاق

هنوز خلق نگردیده بود آب و گلم

که در حریم دلم بر تو ساختند رواق

زبس به روی تو عاشق شدم نمی دانم

ز شوق وصل مرا می کشند یا به فراق

به شوق آنکه بیایی به دیدنم دم مرگ

در انتظار اجل سخت طاقتم شده طاق

به نامة گنهم خط قرمزی بکشید

که برد مهر علی در بهشتم از ارفاق

زدست دشمنت ار آب سرد بستانم

هماره باد حمیم جهنمم به مذاق

ولایت تو از آن در دلم ولادت یافت

که مُهر مهر تو را مادرم گرفت صداق

اگر زمهر تو غفلت کنند اولادم

کنم به ناله و نفرین تمامشان را عاق

تو دست و چشم و زبان خدایی ای مولا

خدا گواست که نبود به گفته ام اغراق

هزار بوسه به شمشیر و دست و بازویت

که شیر خوانده تو را قادر علی الاطلاق

هنوز شیر ننوشیده چشم نگشوده

به یک تکان تو بگسست رشتة قنداق

شنیده ام که جهان را طلاق دادی تو

چگونه عقد نکردی و دادی اش سه طلاق

به دشمنان تو این کمترین عذاب بود

که با حمیم جهنم کنند استنشاق

گدای کوی توام یا علی نگاهم کن

به دست بذل نمودی زچشم کن انفاق

از آن تخلص خود را نهاده ام "میثم"

که اشتیاق توام بوده است سبک و سیاق

***********************

نه فقط مسجدیان سر به گریبان تو اند

نخل و چاه و شب و صحرا همه گریان تو اند

دامنت با چه گنه سرخ شد از خون سرت

ای که خلق دو جهان دست به دامان تو اند

ای به خون خفته بگو کیسة خرمات کجاست

فقرا منتظر سفرة احسان تواند

کودکانی که گرسنه همه رفتند به خواب

به عزیزان تو سوگند عزیزان تواند

نخل ها در عطش اشک تو بردند به سر

چاه ها منتظر نالة پنهان تواند

اختران شیفتة حال نماز شب تو

کوه ها منتظرنغمة قرآن تواند

اشک مظلومی تو می چکد از دیده ما

پاره های دل ما برگ گلستان تواند

آسمان ها همه گریند به مظلومی تو

عرشیان سوختة سینة سوزان تواند

گیسوی حور پریشان شده در باغ بهشت

نه فقط زینب و کلثوم پریشان تواند

نه دل "میثم" دلسوخته ای جان جهان

هر چه دل هست همه زائر ایوان تواند

************************

به زخم فرق تو نازد خدای داد گرت

که گشت آب وضوی نماز خون سرت

نشست تیغ به فرق سرت چهار انگشت

درست وقت دعا جای سجده شد سپرت

ستارگان همه تا صبح گریه می کردند

به لحظه های مناجات و گریه سحرت

به فرق پاک تو یک زخم را همه دیدند

چه زخم ها که ندیدند و بود بر جگرت

چه سال ها که عزا دار همسرت بودی

به دیده اشک عزا بود و بر جگر شررت

زدشمنان چه بگویم که با تو چون کردند

شکست روز و شب از جهل دوستان کمرت

خبر نداشت کسی از غم دلت، یک عمر

سکوت کردی و می سوخت پای تا به سرت

تو آن همای همیشه بلند پروازی

که با شهادت زهرا سلام الله علیها شکست بال و پرت

ستاده اند ملایک به پیشواز، ولی

نشسته اند یتیمان کوفه منتظرت

ز هوش رفتی و افتادی و همه دیدند

که شسته شد سرت از اشک دیدة پسرت

تمام عمر ز وصف تو دم زند "میثم"

به این امید که فردا نیفتد از نظرت

**********************

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی