کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

تقدیم به شهید غلامحسین فتحی

کوثرنامه

شعر ولادت حضرت مهدی عجل الله فرجه۲۱

*******************

دفترم واژه به واژه چشمه ای از نور شد

تا که نامت در میان قلب آن منظور شد

نامتان آمد دل غمدیده ام مسرور شد

بزم شادیمان به امید وصالت جور شد

مرتضی و مصطفی از روی پاکت منجلی

ذکر دل امشب به عشقت یا محــمد یا علی

موج گیسوی تو دل از موج دریا برده است

نور رخسار تو دل از ماه شبها برده است

خال روی تو دل از نوح و مسیحا برده است

قد و بالایت دل از صد قد رعنا برده است

نور رویت جلوه گر در آسمان و نه فلک

می چکد از گوشه ی ابروی تو حور و ملک

با نگاه مهربانت قطره دریا می شود

واله و مجنون رویت قلب لیلا می شود

از شمیم روی تو گلزار، صحرا می شود

با ظهور تو هویدا قبر زهرا می شود

بر تمام انبیا و اولیا رهبر تویی

آینه بر چهره ی عباس آب آور تویی

از رخت گردیده ساطع جلوه های دلبری

همچو زهرا بر همه جان دو عالم کوثری

وارث دین خدا و ذوالفقار حیدری

مهدی صاحب زمانی و شفیع محشری

دل ز نرجس نه که یک دل بلکه صد دل می بری

بر قد و بالای تو نازد امام عسگری

در تمام زندگی با قلب ما همراه تو

از تمام رمز و راز عالمی آگاه تو

مصحف قرآن تو و تالی کتاب الله تو

رهبر و فرمانده و میر و امیر و شاه تو

کل عالم ریزه خوار سفره ی احسان تو

دست یک عالم دخیل گوشه ی دامان تو

با نگاهت پر بگیرد مرغ دل تا آسمان

کاش یابم از مکان خیمه ی سبزت نشان

هر دم از عشق رخت ای مهدی صاحب زمان

بوسه می گیرد لبم از خاک پاک جمکران

ای قرار سینه های بیقرار ما بیا

با نگاهی روزی ما کن شبی را کربلا

ناصر شهریاری

************************

باز در دستان من شور قلم اعجاز کرد

زخم هجران از زبان واژه ها سر باز کرد

داغ آن یار سفر کرده همان یوسف ترین

در ردیف غم نوای قلب ما را ساز کرد

هجر خورشید وجودش بر شب دل مشکل است

چشم بارانی من این نکته را ابراز کرد

بارالها او کجا هست و کجا دارد مکان؟

تا به کی باید که پنهان از همه این راز کرد

گر چه داغ غیبت خورشید داغی تازه نیست

باید امشب در شب میلاد او پرواز کرد

شام عید است و دلم مشمول لطف کبریا

می پرد مرغ دل من در هوای سامرا

دارد امشب سامرا حال و هوای دیگری

گوییا برپا شده ارض و سمای دیگری

پشت درب خانه ی شاه کریم ابن الکریم

می رسد از راه پشت هم گدای دیگری

گرد آن گهواره ی از جنس نورش می رسد ...

... دم به دم خیل فرشته از فضای دیگری

عالم امشب سوی او دارد سر راز و نیاز

آمده کعبه، منا، سعی و صفای دیگری

وارث شمشیر حیدر وارث علم علی

آمده در دو جهان خیبرگشای دیگری

مصطفی و مرتضی و مجتبی، زهرا، حسین

جلوه ی این پنج تن شد جلوه گر در عالمین

 

رحمت رحمانی حق گشته جاری در جهان

مات مانده در بیان فضل او عقل و زبان

بوی نرگس در جهان پیچیده عالم گشته مست

از شمیم جانفزایش شد دل عالم جوان

آسمانها زیر پایش فرش راهی مختصر

روشنای خانه ی او شمس و نجم و کهکشان

عالمی مجنون و لیلای دو عالم روی او

جان عاشق ها فدای مهدی صاحب زمان

کی بیاید در شماره فضل بی پایان او

عالمی از وصف رویش عاجز است و ناتوان

مدح او کی در زبان آدمی کامل شود

آری آری وحی باید بر زبان نازل شود

ناصر شهریاری

**********************

جمال غیب و شهود است این که می آید

تمـام رحمت و جود است این که می آید

شعیب و صالح و هود است این که می آید

عزیـز مصـر وجـود است ایـن که می آید

زهـی بـه مرتبـه و عـزت پیامبـرش

سپاه بدر و احد ایستاده پشت سرش

تمـام عالـم ایجـاد مـی شود حـرمش

حرم گذاشته از دور دیـده بـر قـدمش

مسیح زنده کند باز، جان ز فیض دمش

به روی دوش علمـدار کـربلا، علمش

خـروش لشکر او انتقام خون خداست

نـدای حنجر خـونین سیـدالشهداست

نقاب غیبت خود را ز چهره باز کند

رخ نیـاز بـه درگـاه بــی‌نیـاز کند

مسیح پشت سر حضرتش نماز کند

برای بیعت او دست خـود دراز کند

نگه کنید شهیدان چه گونه سرمستند

برای یاری او زنده گشته، صف بستند

بیا که حجر ز هجر تو اشک می بارد

بیا که کعبه بـه دور سرت طواف آرد

بیا که بـر قـدمت رکن، دیده بگذارد

بیا که فاطمـه تنهـا تـو را تو را دارد

بیا که تا تو نیایی، زمان محرمِ توست

بیا که پیرهــن پـاره تو پرچم توست

بیا که قلب جهان بی قرار توست، بیا

بیا که چشم همه اشکبار توست، بیا

بیا که تیـغ خدا ذوالفقار توست، بیا

بیا که فاطمه چشم انتظار توست، بیا

بیا که «میثم» دل سوخته به محضر تو

گلاب اشک فشاند به خاک مادر تو

غلامرضا سازگار

**************************

جهان چو باغ دل شیعه خرم است امشب

محیط نـور خدا، مُلک عالم است امشب

سرور آل رســولِ مکــرّم اسـت امشب

ولادت ولــی‌الله اعظــم است امشب

پیمبران خدا! عیدتان مبارک باد

تمامی شهدا! عیدتان مبارک باد

موالیـان ولایـت، ز جــا قیـام کنید

غدیـر دوم شیعه است، احترام کنید

نظـاره بــر ثمــر یــازده امام کنید

حضور حضرت مهدی همه سلام کنید

تمام ملک خدا شد ز نور، پوشیده

امام عصـر، لبـاس ظهـور پوشیده

دوباره بعثت نو در جهان شده تکرار

بهـار تـا به ابـد، جاودان شده تکرار

کمال دین به زمین و زمان شده تکرار

ولادتِ همـه پیغمبـران شـده تکرار

پر از فروغ ولایت شده تمامِ زمان

امام گشته به امر خدا، امامِ زمان

گرفته عید به ارض و سما، خدا، امشب

به خلق می‌دهد عیدی جدا جدا، امشب

الا تمــام امـامــان و انبیــا، امشب-

نظر کنید به سـرداب سامرا امشب

بـه روی منتقم آیت خـدا نگرید

فـراز شانـۀ او رایـت خـدا نگرید

شبِ ظهـور بـوَد، یـا قیامتِ کبراست؟

که عید منتقم خـون سیدالشهداست

به اولیـای خـدا، عید اولیای خداست

کسی که از همه خوشنودتر بوَد، زهراست

گشوده شیر خـدا بـاز، رایتِ ظفرش

مبارک است به زهرا و یازده پسرش

الا ظهـور تـو عیـد تمـام منتظران!

یگانـه مصلـح عــالم، امام منتظران

به لحظه‌های ظهورت، امامِ منتظران

به پیش روی تو بر پا، قیام منتظران

بیـا که عتـرت و قرآن در انتظار تواَند

شتاب کن که شهیدان در انتظار تواَند

خوش آن زمان که بوَد روی چشم ما قدَمت

مسیح از فـلک آیـد به شوق فیض دمت

بــود بــه دوش علمـدار کربـلا، عـلَمت

تمــام وسعـت مـلک خـدا شود حرَمت

بیا بیا که بر آری تو حاجتِ همه را

بر آر دست و بگیـر انتقامِ فاطمه را

تو چون رسول خداوند منجی بشری

تـو تیــر آخــرِ ذریــۀ پیـامبـری

تو دست عدل خداوندگار دادگری

تویی که منتظران را امام منتظری

قسم بـه ذات خداونـد حق‌تعـالایت

حسین، چشم گشوده به قد و بالایت

امـام عصـری و اعصار در زعامتِ توست

به حقِّ حق که امامت فقط امامتِ توست

کرم، گدای سـرِ سفـرۀ کــرامت توست

«سلامت همـه آفاق در سلامت توست»

هماره تو که بشر سر به سجده بگذارد

خـدا وجـود تـو را از بـلا نگــه دارد

زمان نویـد دهـد وصل یار، نزدیک است

رهـا شـدن ز شـب انتظار، نزدیک است

گذشته فصل زمستان، بهار، نزدیک است

طلیعـۀ فـرَجِ هشت و چـار نزدیک است

به صبحِ روزِ ظهـورِ امـام عصـر، قسـم

برآر دست و دعای فرج بخوان «میثم»

غلامرضا سازگار

  *************************

رؤیا به سر رسید حقیقت به بار شد

دوران وصل و خاتمه انتظار شد

دنیای منجمد شده از سردی گناه

از داغ برق چشم خمارت بهار شد

پایان خواب سرد و سیاه سپیده است

آغاز صبح دائمی روزگار شد

ما دست و پا زدیم دوامی بیاوریم

تو آمدی و یاد خدا ماندگار شد

یا طلعة الرشیده و یا قرة الحمید

دنیا برای آمدنت بی قرار شد

خوش دارم عاقبت که بگویند جای پات

روزی به قبر نوکرتان یادگار شد

ای آرزوی گمشده خاکیان بیا!

یک آن پدر به دیدن فرزندتان بیا!

عالم صدای پای شما را شنیده است

دیگر زمان آمدنتان رسیده است

دنیا طُفیلی سرتان چرخ می خورد

روزی هزار بار به دورت دویده است

این جا زمین برای شما دست و پا زده

هر طور هست ناز شما را خریده است

آقا بیا که نوبتی ام هست وقت ماست

بی تو غرور شیعه تان لطمه دیده است

آن کس که چشم های شما را رقم زده

ما را فدایی سرتان آفریده است

بر ما هر آن چه خیر رسیدست تا به حال

از عطر لحظه های قنوتت رسیده است

امسال روز نیمه شعبان کجا شوی؟

ما که نمرده ایم تو تنها چرا شوی؟

محراب لحظه های دعایت چه دیدنی ست

قرآن بخوان چقدر صدایت شنیدنی ست

آقا بگو قرار شما با خدا کی است؟

آیا حیات ما به زمانت رسیدنی ست

یک آن اگر نقاب از آن چهره وا کنی

انگشت هر پیمبری آن جا بریدنی ست

این نازها که می چکد از راه رفتنت

حتی به پیشگاه خدا هم خریدنی ست

گرد و غبار مانده به نعلینتان به ما

بهتر ز چشمه های بهشتی چشیدنی ست

خسته شدی بیا و کمی گرد راه گیر

چشمان ما به پای قدومت دریدنی ست

هر ثانیه بدون شما سال می شود

دنیای ما بدون تو دنبال می شود

حسن کردی

************************

آفرینش از گل نرگس گلستان است امشب

آسمان دریا ولی دریای غفران است امشب

سامره سرسبزتر از باغ رضوان است امشب

گام گامش بوسه گاه خور و غلمان است امشب

گوش جانم این شنفته جبرئیل وحی گفته

قوموا ای دلهای خفته لاله نرگس شکفته

قبله کن بیت الحسن را تا ببینی ذوالمنن را

گوش شو تا بشنوی مدّاحی روح الامین را

چشم شو تا بنگری آئینه حق الیقین را

سرو بستان تمام لاله های باغ دین را

طفل دلبند عروس رحمة للعالمین را

پای تا سر داور است این یا مگر پیغمبرست این

حیدر است این، حیدر است این، یا حسین دیگر است این

یا که نرگس در بغل بگرفته چون زهرا حسن را

هستی از نور خدا شد نائره با یاد مهدی

لحظه‌ها دارند صدها خاطره با یاد مهدی

لاله افشانده بتول طاهره با یاد مهدی

کعبه می‌گردد بدور سامره با یاد مهدی

شاهد مقصود آمد، جودبخش جود آمد

حجت معبود آمد، مهدی موعود آمد

انجمن انجم شده جوئید ماه انجمن را

بوی گل در بوستان می‌آید از پیغام نرگس

زنده گردیدند خونین لاله‌ها از نام نرگس

حُلّه‌های نور پوشاندند بر اندام نرگس

نور مهدی می‌رود بر آسمان از بام نرگس

آسمان‌ها چون ستاره، گرد آن دارالزّیاره

زائر آن ماه پاره، تا مگر با یک اشاره

غرق در موج نگاه خود کند چرخ کهن را

تا گل روی حسن را داد با حُسنش طراوت

لب گشود و کرد چون جدّش علی قرآن تلاوت

محو او شد مست او شد هم ملاحت هم حلاوت

لاله را گفت قضاوت کن قضاوت کن قضاوت

سرو دیدی گل فشاند؟ گل سخن بر لب براند؟

نسترن هستی ستاند؟ یاسمن قرآن بخواند

من به چشم خویش دیدم گرم قرآن یاسمن را

آمد آن شیریان که عالم را ببر گرفته شورش

عیسی از گردون سلام آورده و موسی ز طورش

یافته داود عکس خال او را در زبورش

انبیا آماده ایثار جان روز ظهورش

داغداران بیقرارش بی قراران داغدارش

رهسپاران خاکسارش، خاکساران رهسپارش

می‌کند دارالسرور خلق این بیت الحزن را

ای هزاران آفرین بر حُسن از حُسن آفرینت

ای زده گلبوسه وجه الله اعظم بر جبینت

ای به گرد شمع رخ پروانه جبرئیل امینت

کعبه عمری چشم در راه صدای دل نشینت

پر گشا و دلبری کن، رخ نما روشنگری کن

سر بر آر و سروری کن، داوری کن داوری کن

داوری کن تا بر آری ریشه نخل فتن را

رخ نما ای یوسف گم گشتة کنعان کعبه

جلوه کن ای آفتاب حُسن از دامان کعبه

بازآ تا بازگردانی به پیکر جان کعبه

سر برآور تا به سرآید غم هجران کعبه

ای خدا پیدا ز ذاتت ای ملک محو صفاتت

ای همه حجّاج ماتت کعبه مشتاق صلاتت

بر سر پانه که تقدیم تو سازم جان و تن را

آفتاب عالم آرایی نمی‌دانم کجایی

دور از مائی و با مائی نمی‌دانم کجایی

در دل جمعی و تنهایی نمی‌دانم کجایی

پیش من با من هم آوایی نمی‌دانم کجایی

تو امام عالمینی، جان جانی عین عینی

سامره یا کاظمین، زائر قبر حسینی

کعبه را گردم به شوقت یا مزار بوالحسن را

ای خزان دین بهار از فیض چشم اشکبارت

ای بسان لاله‌ها دل‌های خونین داغدارت

ای معطّر آفرینش یاد گلهائی بهارت

مصلح عالم بیا ای عالمی چشم انتظارت

وارث ملک نبوّت سرو بستان مروّت

مشعل بزم اخّوت گوهر بحر فتوّت

کی شود عدل تو گیرد هم زمین را هم زمن را

تا بکی از لاله‌های باغ خون عطر تو بویم؟

تا بکی با اشک هجران گرد غم از رخ بشویم؟

تا بکی در اشک خود گم گردم و روی تو جویم؟

تا بکی نادیده وصف روی زیبای تو گویم؟

ای بخاک جان فدایی، از تو زیبد مقتدایی

تا بکی اشک جدایی؟ بت زند لاف خدایی

کن برون از آستین یکباره دست بت شکن ر

چشم شیعه پر بود از اشک گوهر بار تا کی؟

آه زهرا آید از بین در و دیوار تا کی؟

صوت جدت بر سر نی از لب خونبار تا کی؟

شیعه بر مظلومی اسلام گرید زار تا کی؟

سینه ها را آه تا کی؟ پشت پرده ماه تا کی؟

هجر وجه الله تا کی؟ یوسف اندر چاه تا کی؟

پاک کن از دیدگان «میثمت» اشک مَحَن را

غلامرضا سازگار

************************

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی