کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

تقدیم به شهید غلامحسین فتحی

کوثرنامه

اشعار ولادت حضرت زهرا سلام الله علیها-۳
************************

حسن لطفی

ملیکه ای ملکوتی سریر می آید

الهه ای به نقابی حریر می آید

ز عرش بس که فرشته به فرش می بارد

صدای هلهله از چرخ پیر می آید

پیاله ها همه لبریز و تاکها سیراب

چه کوثری است که این سان کثیر می آید

تمام آینه ها را شکسته انوارش

شگفت آینه داری منیر می آید

چنان شکوه نزولش گرفته عالم را

که آفتاب غباری حقیر می آید

زمین به شوق قدومش به خویش می بالد

و هرچه هست به چشمش فقیر می آید

شب است و کعبه چه نا باورانه می بیند

که ابر مهر به این گرم سیر می آید

هزار آبشار از بهشت می ریزد

هزار چشمه به چشمم کویر می آید

به سوی خانه ی خورشید دستهاست بلند

که مادرانه کسی دستگیر می آید

رسید کعبه برای طواف قبله ی خود

به گرد خانه ی او سر به زیر می آید

گشود شهپر خود را و گفت جبرائیل

چقدر زیر قدومت حصیر می آید

ز فرط شوق پیمبر به خود نمی گنجد

ز عطر هر نفسش یا مجیر می آید

گرفت تنگ درآغوش و دید از قلبش

صدای زمزمه ای دلپذیر می آید

تپش تپش ز دلش یا علی علی جاریست

نفس نفس ز لبش یا امیر می آید

رسید تا که بدانند آسمانی ها

برای شیر خدا هم نظیر می آید

بگو به دشمن مولا که دشمن زهراست

هنوز از دهنت بوی شیر می آید

قسم به مادر دریا،قسم به مادر آب

که شور موج به هر آبگیر می آید

طلوع می کند از پشت ابرها خورشید

ز شام غیبت خود گرچه دیر می آید

برای آنکه ببینیم قبر مادر را

ز راه مرحم زخم غدیر می آید

***********************

مجتبی روشن روان

 

صدایی خیزد از عمق درونم
خدا... می ریزد از هر قطره خونم
بپرسی گر ز احوالم بگویم
پر از شور و شرر غرق جنونم

تب عشق دلم بالاست امشب
درون سینه ام غوغاست امشب
ملائک نغمه ی شادی بخوانند
چرا که مولد زهراست امشب

ز عرش حق گل احساس آمد
سبد پشت سبد الماس آمد
به باغ حضرت ختم النبیین
سرِ بال فرشته یاس آمد

به من وحی خدا نازل شد امشب
بخوان... مقصود هو، حاصل شد امشب
به یمن پای زهرا حق صدا زد:
امیرالمؤمنین کامل شد امشب

صدای قلب حیدر... گام زهرا
خود ساقی خمار جام زهرا
گرفته جبرئیل حق چو مرغی
مکان در گوشه ای از بام زهرا

دلم باشد گرفتارش به والله
اسیر طرز رفتارش به والله
به یاد جسم بیمار و نحیفش
دلم گردیده بیمارش به والله

به پای عشق زهرا سر گذارم
به جز سر بهر این سرور ندارم
میان میکده در بین مستان
بگو آید اجل حرفی ندارم

سر من بی غمش سامان ندارد
به جز دردش دلم درمان ندارد
به زیر تازیانه گفت مادر...
جدایی از علی امکان ندارد

به نام مرتضی محبوب زهرا
بگویم از صفات خوب زهرا
میان نوکرانش کمترینم
بدم اما شدم منصوب زهرا

فلک بی قائمه معنا ندارد
علی بی فاطمه، معنا ندارد
تمام سرزمینهای خدایی
بدون علقمه معنا ندارد

غلام کوثرم الحمدلله
فقیر حیدرم الحمدلله
به شاهان دو عالم فخر دارم
که عبد این درم الحمدلله

ملیکه است و گدا را دوست دارد
گدای بینوا را دوست دارد
بگو زهرا، اسیر مرتضایم
که از ما این نوا را دوست دارد

سر سجاده اش اعجاز می کرد
گره از کار مردم باز می کرد
میان سجده با روی کبودش
تو گویی بهر ایزد ناز می کرد

به پیش پای او برپا محـمد
ببوسد صورت زهرا محـمد
دخیل چادر پر وصله ی او
تمام انبیا... حتی... محـمد

و ما انت نیاطُ قلبِ افلاک
اقولُ فیکِ زهرا ما عَرفناک
لسانی قاصرٌ فی مدح زهرا
لِقَول اللهِ فیِ القرآن مَادراک

سلام ای روح بخش هر دو عالم
سلام ای اشک چشمت رشک زمزم
تو حک بر سینه کردی نام مولا
علی نام تو را بر روی پرچم

نمایم زمزمه روحی لدیکِ
فلک را قائمه، روحی لدیکِ
کنیز بی نظیر کردگاری
خدا را فاطمه روحی لدیکِ

سلام ای مادرم صدیقه ی عشق
خداوند کرم صدیقه ی عشق
تو یاسی پس چرا آنشب علی گفت:
گل نیلوفرم صدیقه ی عشق

الا ای یاور تنهای حیدر
تویی انسیة الحورای حیدر
اگر چه میخ جا کرده به قلبت
ولی آن سینه باشد جای حیدر

تو در عشق علی همتا نداری
ز جور دشمنان پروا نداری
کسی در کوچه ها با طعنه می گفت
علی دیگر چرا زهرا نداری؟

تویی کوثر علی ساقی کوثر
کند عشق تو را تقسیم... حیدر
به حق دست عباس ای رحیمه
شفاعت کن مرا در روز محشر

نهادم سر، سرِ درگاه عشقت
که جان سازم فدا در راه عشقت
دعایی کن تو با دست شکسته
که آید از سفر خونخواه عشقت

تو و بیت الحزن...؟ ای وای ای وای
به همراه حسن...؟ ای وای ای وای
علی هر شب به گوش چاه می گفت
غلاف و یاس من...! ای وای ای وای

ندیده کس دود یک زن به کوچه
تو و صدها نفر دشمن به کوچه
الهی بشکند، بی بی دهانم...
تو و بر خاک افتادن به کوچه

الا ای بانوی افتاده بر خاک
ببر با خود مرا تا اوج افلاک
مقامت را بنازم ای حمیده
نمی گنجد میان ظرف ادراک

غمت در سینه و ... پنهان مزارت
فدک نه عالمی مُلک تبارت
فقط هجده بهاره بود عمرت
که ناگه شد خزان فصل بهارت

**********************

حسن لطفی

 

امشب نشسته ام بنویسم ترانه ها 
از باغ از بهار من از مادرانه ها 
از دست پُر امیدم و تسبیح دانه ها 
از این دلی که پر زده از آشیانه ها 
شکرش میان این همه سر سروری شدیم 
مانند یازده پسرش مادری شدیم 
آیینه ای گرفته خدا در برابرش 
خورشیدی از تمامی انوار انورش
امشب خدا نشسته خدا با پیمبرش 
امشب پدر رسیده به دیدار مادرش 
تعظیم تو به او نه که بر هست واجب است 
از این به بعد بوسه بر این دست واجب است 
تا مه کرده نام شما قیل و قال را 
پیدا نموده با تو کرامت کمال را 
گم کرده عقل پیش شکوهت خیال را 
پنهان جمال کردی پیدا جلال را 
هر چند کار توست که پیغمبری کنی 
تو آمدی که پای علی حیدری کنی
این باغ ها معطر زهراست یا علی 
این موج موج کوثر زهراست یا علی 
آری تمام باور زهراست یا علی 
نام تو نام دیگر زهراست یا علی 
آغاز آفرینش از آغاز فاطمه است 
یعنی علی حقیقت اعجاز فاطمه است 
خورشید زیر پای تو خشت محقریست 
کار نگاه چشم شما ذره پروریست 
خاک حسینیه شدنم لطف مادریست 
خانم تمام حرف من این بیت آذریست 
"
بنیانگذار مکتب غیرتدی فاطمه 
عباسَ درس معرفت اُورگدی فاطمه
عمریست تا به لطف تو زنجیر می شویم 
با بوی نان تازه نمک گیر می شویم
باز از تنور روشن تو سیر می شویم 
شکرش ! کنار خانه تو پیر می شویم
در روضه باز چایی دم کرده ی تو بود 
این لطف ، لطف دست وَرم کرده ی تو بود
خانم میان صحن رضا نام تو بس است 
پای ضریح وقت شفا نام تو بس است 
پایین پا بجای دعا نام تو بس است 
دردی مگر برای دوا نام تو بس است 
نام تو بر لبم دم باب الجواد بود 
فیض تو بود از سر من هم زیاد بود
آواره ایم پای شما خوش بحال ما 
مشمول هر دعای شما خوش بحال ما 
پروانه ی عزای شما خوش بحال ما 
مجنون کربلای شما خوش بحال ما 
آهی بکش که سینه ی ما کربلایی است 
تا یاد توست حال دلم مجتبایی است 
می خواست حامی مادر شود نشد 
مرهم برای زخم کبوتر شود نشد 
تا مانع هجوم ستمگر شود نشد 
شاید بجای روی تو پرپر شود نشد 
ای وای من که برگ گلی ضرب شست خورد 
ضربی ز روی و ضربه ای از پشت دست خورد

**********************

داود رحیمی

نعمت تمام شد به نبی و بنی بشر

منت گذاشته است خدا بر سر پدر

با خلق دختری که می ارزد به صد پسر

دختر که دیده است بدین جایگاه و فرّ؟

این فاطمه است، فاطمه همتا نداشته

 

در خواب، این جهان فرو مایه مانده بود

شعر خدا سروده شد آرایه مانده بود

ارکان دین مشخص و یک پایه مانده بود

قرآن معطل دو سه تا آیه مانده بود

قرآن بدون فاطمه معنا نداشته

 

نه سال با پیمبر و نه سال با علی

"یا فاطمه" قرائتی از ذکر "یا علی"

هم فاطمه اند هر دو و هم هر دوتا علی

زهرا برای شیعه امام است یا علی؟

منکر توان فهم معما نداشته!

 

فرقی نمی کند دم زهرا دم علی

زهراست ذوالفقار علی همدم علی

یک بار هم گلایه نکرد از کم علی

مدیون مادرم که شدم آدم علی

ور نه گدا لیاقت این را نداشته

 

حیدر به نام نامی تو ناز می کند

جبریل زیر پای تو پرواز می کند

گرد و غبار مقدمت اعجاز می کند

نخ های چادر تو گره باز می کند

لطف شما یهودی و ترسا نداشته

 

موسی نداشته است کرامات اینچنین

حتی ملک نداشت عبادات اینچنین

مانده خلیل هم ز مقامات اینچنین

اصلا علی تمام فتوحات اینچنین ...

جز با دعای حضرت زهرا نداشته

 

بی فاطمه شفاعت محشر قبول نیست

با فاطمه که شیعه دچار افول نیست

جز فاطمه، کسی همه چیز رسول نیست

زهرا که باشد عالم و آدم ملول نیست

جز مرحمت برای گدا ها نداشته

 

شمعی و زیر پای تو پروانه ریخته

بانو چقدر دور تو دیوانه ریخته!

از جام هر نگاه تو میخانه ریخته

اینجا سبو شکسته و پیمانه ریخته

مست شما نیاز به اینها نداشته

 

مستیم و با نگاه تو هشیار می شویم

پلکی بزن به هم، همه بر دار می شویم

آخر هلاک جاذبه ی یار می شویم

یا در هوای چشم تو بیمار می شویم

اینجا مریض میل مداوا نداشته

***********************

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی