اشعار ولادت امام حسین علیه السلام۱۰
************
سید هاشم وفایی
امشب دوباره عشق را تحکیم کردند
با دست حق نقشی دگر ترسیم کردند
یک دسته گل دادند بر زهرا و حیدر
از فاطمه وز مرتضی تکریم کردند
دُردانه های آفرینش شوق خود را
با فرشیان و عرشیان تقسیم کردند
این است آن انسان که در عرش الهی
خیل ملائک پیش او تعظیم کردند
می خواستم پرسم که میلاد چه نوری است
کامشب به آل مصطفی تقدیم کردند
دیدم جهان پُراز فروغ زیب و زین است
هستی پُر از عطر دل انگیز حسین است
آن شب ملائک ز آسمان ها نور دیدند
از آسمان ها تا مدینه پر کشیدند
سجادۀ شکر و دعا را پهن کردند
وقتی طنینِ بال فطرس را شنیدند
با عرض تبریک و درود حق تعالی
در محضر پیغمبر اکرم رسیدند
اذن ورود خانۀ حیدر گرفتند
در دست زهرا گوشوار عرش دیدند
وارستگان عشق در میلاد آن گل
وقتی که از جام وصالش می چشیدند
دیدم جهان پُر از فروغ زیب و زین است
هستی پُر از عطر دل انگیز حسین است
تنها نه مه محو نگاه روشنش بود
خورشید هم یک خوشه چین از خرمنش بود
آفاق پُر شد از شمیم لاله، آن گاه
هستی بهشت عشق از عطر تنش بود
این باغبان عشق و ایثار و شهادت
یک بوستان لاله به روی دامنش بود
بر صد هزاران تاج گل هم برتری داشت
دستی که هم چون طوق گل برگردنش بود
وقتی که همراه نسیم صبحگاهی
روح الامین غرق نوازش کردنش بود
دیدم جهان پُر از فروغ زیب و زین است
هستی پُر از عطر دل انگیز حسین است
امشب خدا در عرش او را میهمان کرد
از او پذیرائی میان آسمان کرد
او را نشانِ شب نشینان فلک داد
خاصان درگه را دوباره شادمان کرد
در مصحف نورانی خود تا به محشر
نام همیشه سبز او را جاودان کرد
گل های دیگر گر به رنگ یاس بودند
در لاله زار عشق او را ارغوان کرد
با خلقت نور حسین آل طاها
امشب که عشق و معرفت را ترجمان کرد
دیدم جهان پُر از فروغ زیب وزین است
هستی پُراز عطر دل انگیز حسین است
امشب شب اعجاز صورت آفرین است
فصل شکوفائی ایمان و یقین است
ای دل شب نورست وین نور هدایت
بر رهروان حق امام راستین است
با این همه قدر و جلال او عجب نیست
گهواره جنبانش اگر روح الامین است
منزلگه و قدر و مقامش آسمانی ست
یک چند روزی گر چه مهمان زمین است
امشب که از نور ولایت روشنم من
امشب که با یادش دلم خلوت نشین است
دیدم جهان پُر از فروغ زیب و زین است
هستی پُر از عطر دل انگیز حسین است
ای تشنگان عشق او آب حیات است
سر منشأ خیر تمام کائنات است
گر در مسیر نهی از منکر قدم زد
احیاگر امر به معروف و زکات است
تسنیم و زمزم تشتۀ لعل لب اوست
کی تشنۀ یک جرعه از آب فرات است
می گفت پیغمبر «وفائی» کاین حسینش
نور هدایت هست و کشتی نجات است
گر چه شب میلاد او گفتم ز مدحش
گر چه ز قدر و جاه او ادراک مات است
دیدم جهان پُر از فروغ زیب و زین است
هستی پُر از عطر دل انگیز حسین است
******************************
غلامرضا سازگار
به هر طرف نگری جلوه ی جمال خداست
ادب کنید که میلاد سید الشهداست
گرفته ختم رسل روی دست، آینه ای
که در صحیفه ی او صورت خدا پیداست
به مصحف رُخ او با وضو نگاه کنید
که نقطه نقطه ی آن جای بوسه ی زهراست
شکوه داوری و صورتمحَمدیش
دل از رسول خدا می برد ز بس زیباست
رسول و حیدر و زهرا دهند دست به دست
به خنده خنده گلی را که گل بنش طاهاست
هنوز نآمده بگرفت دست فطرس را
که دستگیری از پا فتادگان با ماست
طلب کنید ز معبود هر چه می خواهید
که مستجاب در این لیله ی شریف، دعاست
به بیت وحی چراغ هدایتی تابید
که روشنایی اش افزون ز وسعت دنیاست
به منکران شفاعت بگو نگاه کنید
شفیع بر روی دست شفیعه ی دو سراست
خدا به ختم رسل کشتی نجاتی داد
که پیش وسعت او گم هزارها دریاست
در انبیا و رسل، در ائمه تنها اوست
که خاک تربتش از بهر درد خلق دواست
رسول گفت حسین از من است و من ز حسین
نبی حسین و حسینش همان رسول خداست
چه دیدنی است به بستان سبز وحی، گلی
که نقش بوسه ی پیغمبرش به سر تا پاست
به شهریاری عالم مقام خود ندهد
کسی که پشت در خانه ی حسین گداست
هنوز مشعل نور است لا اری الموتش
هنوز نعره ی هیهات او به اوج سماست
به صبح سوم شعبان ولادت اول
ولادت دگرش ظهر روز عاشوراست
نوشته اند ز خونش به صفحه ی تاریخ
که هر که در ره حق شد فنا، بقای بقاست
خدا گواست غلام سیاه چهره ی او
به خیل چهره سفیدان روزگار آقاست
فقط نه شیعه بود با محبتش مشهور
جهانیان به خدا و امام ما و شماست
حسین کیست چراغ هدایتی کز او
همیشه روشن، هفتاد و دو چراغ هدی است
نسیمی از حرمش گر گذر کند به جحیم
جحیم اگر بفروشد به خلد، ناز، رواست
حسین کیست چراغی که محفل نورش
تنور و مقتل و نوک سنان و طشت طلاست
وظیفه ی همه ی انبیا به دوشش بود
گذشت از سر و از جان و کرد قامت راست
نه خم به ابرویش افتاد نه به زانویش
ستاد راست و قامت به بذال جان آراست
هنوز آدم خاکی نگشته خاکش خلق
که سینه کرد سپر از خدا شهادت خواست
تو از حسین شنیدی بگو حسینی کیست
«هزار نکته ی باریک تر ز مو اینجاست»
حسین کیست امامی که در تمام ملل
بدون او بشریت کلام بی معناست
حسین کیست ذبیح اللهی که دین خدا
حیات یافت ز خونش حسین خون خداست
کجا رواست که با یکدگر کنار آید
حسین عبد خدا و یزید عبد هواست
حسین جان حقیقت روان آزادی است
اگر چه پیکر او قطعه قطعه در صحراست
سر بریده ی او با شما سخن گوید
سکوت کردن مظلوم و ظلم هر دو خطاست
ز عضو عضو جدا از همش به ما گوید
حساب آلمحَمد ز اهل ظلم جداست
چه زیر تیغ چه بر اوج دارها « میثم»
همیشه پرچم ثاراللهی به شانه ی ماست
**************************
پر از متانت سبزی وقار داری تو
درخت نور به هر لحظه بار داری تو
نفس نفس زدن نفس من به خاطر توست
که ریشه در نفس بیقرار داری تو
به خواب ناز برو ماه من که شب همه شب
بسی ستاره ی شب زنده دار داری تو
مناسب آمده زلف تو و سر عشاق
برای این همه منصور دار داری تو
شعیب و صالح و یحیی تو را گریسته اند
چقدر گریه کن کهنه کار داری تو
پیمبران همگی چشمشان به دست شماست
ز بس که پیش خدا اعتبار داری تو
همیشه سنگ مزارت به گریه می شویم
چرا که بین دو چشمم مزار داری تو
میلاد حسنی
********************
آرام دل حضرت زهراست حسین(ع)
محبوب قلوب و شاه دلهاست حسین(ع)
مغز استمحَمد و علی سلولش
دل فاطمه و تمام اجزاست حسین(ع)
یوسف سر خویش را به عشقش پی کرد
از بس که جمیل و خوب و زیباست حسین(ع)
در وقت ورود خود به جنت قطعا
فرش قدمش چشم مسیحاست حسین(ع)
پیغمبر ما از چه به او "منی" گفت
چون میوه ی شاخه های طوباست حسین(ع)
ای آن که پر از وسوسه و تشویشی
آسایش قلب نا شکیباست حسین(ع)
شیرینی کام قلب شیداست حسین(ع)
مجنون شده را حضرت لیلاست حسین(ع)
از بس که کریم است ، میان گودال
با قاتل خود غرق مداراست حسین(ع)
با این همه معجزات، خود بوسه زن
دستان قلم گشته ی سقاست حسین(ع)
برخیز تو ای فتاده در چاه گناه
نومید نشو چون که تواناست حسین(ع)
در وصف حسین این سخن بس باشد:
آرام دل زینب کبراست
حسین
جعفر ابوالفتحی
***********************
عشق تو دیوانه کرده عاشقِ دلداده را
بی اثر کرده شرابت مستیِ هر باده را
نوکرت هرکس که باشد، بهترین عبد خداست
حُبّ تو تا عرش اعلی میبَرد افتاده را
راه تو تنهاترین راه رسیدن تا خداست
مادرت زهرا نشان داده به ما این جاده را
چون سگی بر درگه سلطان عالم آمدم
وا نکن از گردن کلب خودت قلّاده را
از همان روزی که عکس کربلا را دیده ام
رو به شش گوشه فقط وا میکنم سجاده را
با همان دست شکسته هدیه شد عشقت به من
بر دو عالم کی دهم چیزی که زهرا داده را؟
بهمن عظیمی
*************************
حسین رحیمیان
نوکری گفت حسین، حال دلم جا آمد
باز هم بوی خوش تربت اعلی آمد
رفت در دست تو این دست که بالا آمد
باز در حق گرفتار محبت کردی
آمدم نه تو مرا سوی خودت آوردی
...
با وفا، مثل تو دور و بر من نیست کسی
بین مردم به خدا یاور من نیست کسی
غیر تو دلخوشی محشر من نیست کسی
غیر تو سایه ی بالا سر من نیست کسی
بسته ام گوشه ی از دامن لطف تو دخیل
فطرسم، آمده ام تا بشوم جبرائیل
....
تا ابد دور سرت ارض و سما می گردد
هر کجا حرف تو شد کرببلا می گردد
به خدا بیمه ی از هر چه بلا می گردد
آه، با یاد شما ذکر خدا می گردد
از جهنم بدن سینه زنت ایمن شد
رند آنست که در روضه تو مومن شد
.....
به سر زلف تو خوب است گرفتار شدن
با تو دارند همه میل بدهکار شدن
من کجا و هوس نوکر دربار شدن
عشق یعنی سگ آقای وفادار شدن
من همانم که مرید قمر علقمه ام
«از همه دست
کشیدم که تو باشی همه ام »
......
آن جماعت که درِ خانه ی تو پیر شدند
همه آنها که به لطف تو نمک گیر شدند
مردمانی که سر سفره ی تو سیر شدند
همگی لایق خوشبختی تقدیر شدند
عاقبت با تو فقط ختم به خیر است آقا
سند مستندم راهب دیر است آقا
.....
ای همه شورم و آرام و قرارم آقا
احتیاجی به کسی جز تو ندارم آقا
بی تو گمراه شوم، باش کنارم آقا
محرم راز منی با تو ندارم آقا
نشده ثانیه ای نیز، ز یادم ببری
از برادر به من ارباب تو نزدیک تری
.....
انا سائل انا مدیون و غلام بن غلام
سال ها در همه جا از تو فقط بردم نام
ای درون مایه ی ضرب المثل سنگ تمام
وقت مردن تو بیا تا که نمیرم ناکام
خانه ی قبر مرا با نظری روشن کن
رحم بر بی کسی ام موقع جان کندن کن
.....
من پریشان تو ای پادشه عطشانم
تا دم مرگ عزادار غمت می مانم
عاقبت غصه ی جانسوز تو گیرد جانم
وقت شادی و عزا روضه تو می خوانم
بی کس و یار ترین شاه اباعبدالله
بوریا شد کفنت، آه، اباعبدالله
************************
امشب حسنات می فرستد زهرا
برشیعه برات می فرستد زهرا
درهای بهشت وا شده پس حتمن
دارد صلوات می فرستد زهرا
سید مجتبی شجاع
********************
دل سائل به نظرهای کریمانه خوش است
بر در دوست نشستن چه فقیرانه خوش است
با گدایی درش منصب شاهانه خوش است
مست ساقی شدن از گوشه ی میخانه خوش است
مستی جان من از جام حسین است حسین
چشم دریاییم از نام حسین است حسین
عالمی دایره و نقطه پرگار حسین
رحمت واسعه حضرت دادار حسین
پسر فاطمه و حیدر کرار حسین
بر عقیله شده او دلبر و دلدار حسین
بی نیاز از همه عالم شده محتاج درش
شده روشن همه عالم به نگاه قمرش
هر که شد خاک نشین در او بالا رفت
قطره ای آمد و از درگه او دریا رفت
بی نشان آمد و زین در چقدر آقا رفت
هر که دیدار حسین رفت ز پایین پا رفت
تا که بر سینه دو دستی ز ارادات آمد
عرض حاجت به زبان نامده حاجت آمد
اوست آنکس که غمش دیده ی تر می خواهد
عطر سیب حرمش فیض سحر می خواهد
نکته اینجاست هر آنکس که نظر می خواهد
(عاشقی کار حسین است جگر می خواهد)
نوکری می طلبد راه حسین بن علی
بی سری می طلبد راه حسین بن علی
**
می چکد خون دل از رشته ی مویت بر نی
میرسد صوت خوش از نای گلویت بر نی
بس که زیبا شده ان روی نکویت بر نی
سنگها بوسه گرفتند ز رویت بر نی
روی نی قاری قرآن پیمبر شده ای
آتشی بر دل غمدیده خواهر شده ای
ناصر شهریاری
************************