اشعار عید سعید غدیر خم 4
*********************
عمریست که ما عاشق و در جوش و خروشیم
شدعشق علی حلقه و ما حلقه
به گوشیم
گیریم سزای همه شد آتش دوزخ
گر یار پسندد به خداوند
خموشیم
ارزان نخریدیم غم عشق علی
را
الله بهائی است که ارزان
نفروشیم
ما بر سر آنیم که از میکده
ی یار
جز جام می عشق به الله
ننوشیم
جرم است اگر عشق و سزایش
همه تکفیر
تا جان به تن ماست در این
جرم بکوشیم
کندیم ز تن خرقه ی زهاد که
گوئیم
جز خرقه ی درویشی عشاق
نپوشیم
آتش زده بر سینه ی صد عاقل
زاهد
این راز که از عشق علی خانه
بدوشیم
آنقدر می عشق بنوشیم که
گویند
در عین جنون محرم پیغام
سروشیم
مسعود مهربان
***********************
هرگز مرام بنده نواز شما نزد
برسینه ندار و گرفتار دست
رد
بین نماز ،حین رکوع آمدم که
تا
انگشترت نصیب من مستحق شود
شکر خدا که ساقه نخل ولای
تو
در آب و خاک مملکت من کشیده
قد
من باده از سبوی تولات می
زنم
تا سر کشم ز دست تو هشتاد
ضربه حد
تو آن ستاره ای که حدود
حریمتان
با چشمهای غیر مسلح نشد رصد
هرگز کسی ندید که در غزوه
احد
تعداد زخمهای تنت کمتر از
نود
خندق برای جنگ نبود اصلا
احتیاج
وقتی نشد حریف تو عمر بن
عبدود
حقا که مردی و همه مردان
روزگار
ذکر لبانشان مدد از
تو الی الابد
عباس و هم به رسم و رسوم
همه یلان
هر جا زپا نشست صدا زد علی
مدد
ای وای از آن دقیقه که دستی
به تن نداشت
جز مشک پاره پاره شده در
دهن نداشت
علی آمره
**********************
به شوق حج دل خود صاف صاف خواهم کرد
کنار همسفران ائتلاف خواهم
کرد
نه هفت مرتبه نه بلکه
یکصد وده بار
به دور خانه ی حیدر طواف
خواهم کرد
****
شکر خدا همیشه مضامین تازه
هست
دیشب قلم به دفتر شعرم چنین
نشست
فیروزه نه… زبرجد و حتی
عقیق نه
زهرا همیشه درّ نجف میکند
به دست
****
مدحیه ی حیدر اثراتی دارد
یک لقمه ی نانش برکاتی دارد
از ” نفسک نفسی ” نبی
فهمیدم
اذکار علی هم صلواتی دارد
***
وای اگر لشگری به صف بشود
غرق در شور و در شعف بشود
جان سالم به در نخواهد برد
هرکسی با علی طرف بشود
علیرضا خاکساری
************************
تاج سرت را جبرئیل آورد و خم شد
فرصت برای انتخابت مغتنم شد
ای پادشاه مهربان کشور عشق
با تو عدالت آمد و ثابت قدم
شد
در دست هایش پرچم مَن کنت
مَولاه
دست تو بالا رفت و صیّاد
کرم شد
عکس قَدَت افتاد درچشمان
برکه
موجی دچار اشتیاق پیچ و خم
شد
حقّ خلافت با تو بود افسوس
تاریخ
جولانگهِ افکار مروان حَکَم
شد
عشقِ تو گاهی از عرب
سرخورده آنگاه
راهی تار و پود اقوام عجم
شد
حلقه به گوشِ أشهدُ و أنَّ
تو هستم
وقتی لباس شیعه بودن بر تنم
شد
مرضیه عاطفی
*************************
خم غدیر و ساقی و صهبای احمد است
بـــزم سرور و عــیـــد
احــبّای احـــمـــد است
شور عــظیــم تـاج گذاری
مرتضی است
روز ظـــهـــور آیـــت
کــبـــرای احـــمــــد است
فــرمــان رسیده از طــرف
ذات کــبــریـــا
بعد از نبی، علی است که
همتای احمد است
یــعــنـی یکی است امر نبی
و وصی او
احــکــام مــرتضی، همــه
فــتوای احمد است
در پــرده گفــت، آنـچه خدا
گفت از علی
امــروز روز جـــلــــوه
مـعـــنـــای احــمد است
دهـهــا هـــزار زائـــر حق
کـرده ازدحام
مـــرآت حـــق نــمــا،
قــد و بالای احمد است
طــاهـا بر روی منبر و حیدر
کنار اوست
امـــروز یــــک
نـــمــونــه ز فردای احمد است
نزدیک شد که شمس نبوت کند
غروب
وقت طــلـــوع مــاه
یــکــم، جـای احمد است
حبیب الله چابچیان
***********************
نام مولا در دل عشاق غوغا می کند
عشق را در عالم معنا هویدا می کند
یا علی و یا علی و یا علی و یا علی
درد بی درمان عالم را مداوا می کند
نــام زیـبـای امیرالمومنین در هر زمان
روی قلب من صدوده بار امضا می کند
هر کجای عالم امکان که نام مرتضی ست
مجلس لطف و بساط شور بر پا می کند
عاشقان بادا بشارت قفلهای بسته را
طرفه العینی امیرالمؤمنین وا می کند
شک ندارم این که حیدر شیعیان خویش را
خود به روز حشر می گردد،وَ پیدا می کند
************
یوسف رحیمی
در حق طلبی همیشه با عزت باش
همواره برای دین خود زینت باش
مانند امام صبر! مانند علی!
ای دوست بیا منادی وحدت باش
***
خورشید سعادت و یقین است علی
خیبر شکن و ناجی دین است علی
هرگز نشود نور حقیقت خاموش
محبوب «تمام مسلمین» است علی
***
در دین خدا راه ندارد تزویر
اسلام ببین چگونه شد عالمگیر
ای تشنه ی راه حق! کجا میگردی؟
سرچشمه ی وحدت است همواره غدیر
***
دیدید چگونه دشمن تکفیری
از کشتن مسلمین ندارد سیری
در وقت مبارزه دگر بی معناست
در خطِّ خودی منازعه، درگیری!
***
در مصر ببین دوباره ناکامی را
سرکوبگری و بیسرانجامی را
با حربه ی اختلاف دشمن میخواست
خاموشیِ بیداری اسلامی را
***
خواهی دلت از غم نشود مالامال؟
خواهی نشود حقیقت آیا پامال؟
در وقت بیان حق، سخن باید گفت
با لهجه ی عقلانیت و استدلال!
*********************
سرنوشت ما گره خورده به گیسوی علی
از ازل چرخانده دلها را خدا، سوی علی
او مع الحق گفت و از آن روز ما را میکُشند
دار ما خرما فروشان حلقه موی علی
ماندهام احمد پیمبر بود یا عطار عشق
بس که سلمان ها، مسلمان کرد با بوی علی
گر میاندیشی نماز و روزهات را میخرند
ای برادر! این تو و این هم ترازوی علی
بیشتر از برق دَمهای دو سوی ذوالفقار
دوستان را کشته خَم های دو ابروی علی
هر که دل خوش کرده در عالم به نام دیگری
یا علی نشنیده است از سوی بانوی علی
آری آداب خودش را دارد اینجا عاشقی
ما و خاک کوی قنبر، قنبر و روی علی
قاسم صرافان
*************************
ز سر بیرون نخواهم کرد سودای محــمد (ص) را
نمی گیرد خدا هم در دلم جای محــمد (ص) را
پس از عمری که چون پروانه بر گِرد علی(ع( گشتم
در این آیینه دیـدم نـقش سـیمای محــمد (ص) را
به بینایی امیر عرصه تجرید خواهی شد
کنی گر سرمه ات خاک کف پای محــمد (ص) را
جهان را سر به سر آیینه ی روی علی(ع) دیدی
علی(ع) خود آینه ست ای دل تماشای محــمد (ص) را
محــمد «من رءانی» گفت و موسی «لن ترانی»
دید
چه در دل داشت عیسی(ص) جز تمنای محــمد (ص) را
شبی کآفاق را آیینه ی نور خدا دیـدم
خدا می دید در آیینه سیمای محــمد (ص) را
چطور آخر همین گوشی که جز دشنام نشنیده ست
شنید آخر به جان لحن دل آرای محــمد (ص) را
چه باید گفت از آن شب، آن شب قدس اهورایی
که من بـا خـویـشـتن دیـدم مدارای محــمد (ص) را
که می داند که یوسف با همین آلوده دامانی
شنید آخـر نـدای گرم و گیـرای محــمد (ص) را
شب صبح ازل پیوند رویایی! تو می گویی
همین من دیدم آیا روی زیبای محــمد (ص) را؟
سر کوی علی(ع) هستم ولی دزدانه می بینم
علی بر سینه دارد داغ سودای محــمد (ص) را
یوسفعلی میرشکاک
***********************
جان را به یک اشاره مسخّر کند علی
دل را به یک نظاره منوّر کند علی
ایجاد گل ز شعله آذر کند علی
یک لحظه سیر عالم اکبر کند علی
بر کائنات جود مکرّر کند علی
****
او را سزد به خلق امیری و رهبری
او آورد عدالت و قسط و برابری
تیغش رسد به چرخ گه رزمآوری
با ذوالفقار حیدری و دست داوری
یک لحظه فتح قلعه خیبر کند علی
****
افلاک را مهار کند با نظارهای
بیمهر او به چرخ نتابد ستارهای
نبود به دهر منقبتش را شمارهای
ابلیس را به بند کشد با اشارهای
یک لحظه گر اشاره به قنبر کند علی
****
پیغمبری نبوده بدون ارادتش
کعبه هنوز فخر کند بر ولادتش
مسجد هنوز شاهد شوق شهادتش
پروردگار فخر کند بر عبادتش
چون بندگی به خالق داور کند علی
****
او ناخداست کشتی لیل و نهار را
فرمان دهد هماره خزان و بهار را
تقسیم کرده روز ازل خلد و نار را
نبوَد عجب که خلق خداوندگار را
با یک نگاه خویش ابوذر کند علی
****
گردون به پیش تیغ علی افکند سپر
از حملهاش قضا و قدر میکند حذر
شمشیر فتح داور و شیر پیامبر
روز از سران فتنه بگیرد به تیغ، سر
شب در خرابه با فقرا سرکند علی
****
هنگام بذل ، دست بوَد دست داورش
گر کوهی از طلا بود و کوهی از زرش
اول نهد طلا به کف سائل درش
نبوَد عجب به دست غلام ابوذرش
این گوی خاک را به جهان زر کند علی
****
هر جا خدا خداست علی هم بوَد امیر
خورشید را توان کشد از آسمان به زیر
از بس که بود دیو هوا در کفش اسیر
حتی شکم ز نان جوین هم نکرد سیر
با آنکه سنگ را در و گوهر کند علی
****
در آسمان لوای امامت بپا کند
در خاک، با خدا دل شب التجا کند
در جنگ، حفظ جان رسول خدا کند
در رزم تیغ خویش به دشمن عطا کند
در مهد، پاره پیکر اژدر کند علی
****
طاقی که تا قیام قیامت نیافت جفت
جان را هماره در ره اسلام ترک گفت
از جبرئیل نغمه «الا علی» شنفت
در لیلة المبیت به جای رسول خفت
تا جان خود فدای پیمبر کند علی
****
شاهی که هست و بود به دستش مسخر است
با یک فقیر زندگی او برابر است
از بس که در خلافت خود عدلگستر است
سهم عقیل را که بر او خود برادر است
با سهم یک فقیر برابر کند علی
****
روزی که از خطای همه پرده میدرند
روزی که خلق تشنه به صحرای محشرند
دلها ز تشنگی چو شررهای آذرند
آنان که مست جام تولّای حیدرند
سیرابشان ز چشمه کوثر کند علی
****
دارد ز قلب خاک حکومت بر آسمان
بر دستش اختیار مکان داده لامکان
گردد به گردش نگهش محور زمان
دست خداست با سر انگشت میتوان
افلاک را هماره مسخّر کند علی
****
دین یافت از ولایت شیر خدا کمال
بیمهر حیدر است مسلمان شدن محال
عالم به او و او به خدا دارد اتکال
در عین بندگی به خداوند ذوالجلال
اعجاز، همچو خالق داور کند علی
****
آدم سرشته شد گلش از خاک پای او
کس را چه زهره تا که بگوید ثنای او
مداح او کسی است که باشد خدای او
اکسیر معرفت طلب از کیمیای او
شاید مس وجود تو را زر کند علی
****
دنیا ندیده مثل علی راست قامتی
در هر دلی بپاست ز شورش قیامتی
هر نقطه را بوَد ز ولایش علامتی
هر لحظه ریزد از سر دستش کرامتی
جود از نیاز خلق، فزونتر کند علی
****
دل از خیال منظر حسنش صفا گرفت
باید از آن جمال نشان خدا گرفت
حق از نخست، عهد ولایش ز ما گرفت
روزی که تیرگی همه جا را فراگرفت
ما را شراب نور به ساغر کند علی
****
روز جزا که هست همان روز سرنوشت
هر کس به حشر میدروَد هر چه را که کشت
بخشنده میشوند همه کردههای زشت
روید ز شعلههای جهنم گل بهشت
گر یک نگه ز دور به محشر کند علی
****
مهر قبول توبه آدم به نام اوست
موسی به طور همسخن و همکلام اوست
از قلههای وهم فراتر مقام اوست
امر قضا به حکم خدا در نظام اوست
تا در نظام خود چه مقدّر کند علی
****
مدح علی است کار خداوند ذوالجلال
اینجا تمام عالم خلقت کرند و لال
بیلطف او به کس نبوَد قدرت مقال
«میثم» چو دم زنی ز ثنای علی و آل
هر دم تو را عنایت دیگر کند علی
غلامرضا سازگار
***********************