کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

تقدیم به شهید غلامحسین فتحی

کوثرنامه

اشعار ولادت امام حسن عسگری علیه السلام

***************************

عاشقا، مستانگى از سر بگیر

 ساقى از ره مى‏رسد ساغر بگیر

مرغ دل را از قفس آزاد کن

با پرستوهاى عاشق پر بگیر

پر بزن تا کوىِ یارِ مَه لقا

جا به بامِ خانه دلبر بگیر

گرچو من بشکسته بالى غم مخور

با ولاى یار بال و پر بگیر

جشن میلاد امام عسگرى

آمده عیدى ز پیغمبر بگیر

هر چه مى‏خواهد دلت از یُمن او

از یَدِ پر قدرت حیدر بگیر

طالب عفوى اگر با یا حسن

دامن محبوبه داور بگیر

شیعه مى‏نازد به نام عسگرى

یا اباالمهدى امام عسگرى


کیست او بر شیعیان مولاستى

 

کیست او نور دل طاهاستى

 

کیست او ابن الرضا، بابُ الهدى

 

پور حیدر زاده زهراستى

 

کیست او کز مقدمش هفت آسمان

 

غرق زینب باشد و غوغاستى

 

کیست او اندر رهش پیغمبران

 

دست بر سینه همه برپاستى

 

کیست او سرمایه هستى حق

 

یاسِ بى مثل جهان آراستى

 

کیست او عشق خداى سرمدى

 

عاشقى را بهترین معناستى

 

او امام عسگرى باشد که بر

 

خستگان عشق مولاناستى

 

شیعه مى‏نازد به نام عسگرى

 

یا اباالمهدى امام عسگرى

 

 

 

اى تجلى خدا سیماى تو

 

جلوه حق چهره زیباى تو

 

پرچم شیعه به دوشت استوار

 

اعتدالش از قد رعناى تو

 

کى شود اى جرعه بخش عاشقان

 

ساغرى مِى نوشم از صهباى تو

 

اى دَهُم فرزند دلبند على

 

کى شود بوسه زنم بر پاى تو

 

جانثار مکتب پاک توایم

 

در شب میلاد پر غوغاى تو

 

سامرا امشب ندارد زائرى

 

اى فدایت عاشق شیداى تو

 

میهمان بزم میلاد توایم

 

تا بیاید مهدى تنهاى تو

 

شیعه مى‏نازد به نام عسگرى

 

یا اباالمهدى امام عسگرى

 

 

 

حمد و تسبیح تو را قرآن کند

 

فخر بر تو حضرت سبحان کند

 

نورِ پاکت دیده را روشن کند

 

ظرف دلها را پر از ایمان کند

 

دردهاى بى شمار شیعه را

 

عشق پاکت دلبرا درمان کند

 

یاد تو اى رهبر تحت نظر

 

مشکلات شیعه را آسان کند

 

اقتدارت همچنان پاینده است

 

گر عدو خانه به تو زندان کند

 

عشق تو خورشید سازد ذره را

 

هر دل شوریده را سلمان کند

 

شد دعاى بزم میلادت شها

 

مهدیت ما را به خود مهمان کند

 

شیعه مى‏نازد به نام عسگرى

 

یا اباالمهدى امام عسگرى

 

 

اى به دوشَت پرچم عِز و شَرَف

 

اى شده بر غربت دوران هدف

 

پورِ جود و سبط زهد و نجلِ حق

 

سائلان گِردِ حریمت صف به صف

 

مادرت بانوىِ یثرب فاطمه

 

بابِ تو شیرِ خدا شاهِ نجف

 

سلبِ آزادى شد اَز تو تا شود

 

سدِّ راهِ مهدى آن نورِ خَلَف

 

حرمتت را زیرِ پا بگذاشتند

 

قدر تو نشناختند اى وا اَسَف

 

حقْ مُقَدَّر کرد تا فرزند تو

 

باز هم احیا کند عدل و شرف

 

بى نیاز از خلق عالم مى‏شود

 

هر که آرد ذرّه‏اى عشقت به کف

 

شیعه مى‏نازد به نام عسگرى

 

یا اباالمهدى امام عسگرى

 

 

 

عاشقان دارد صفایى سامرا

 

بارگاه جانفزایى سامرا

 

کعبه دلهاى عاشق سامرا

 

قبله جانهاى مایى سامرا

 

هم نجف هم مشهدى و هم بقیع

 

کاظمینى، کربلایى سامرا

 

زائر هر روز تو مهدى بُوَد

 

با نوایش آشنایى سامرا

 

سوى خود هر عاشقى را مى‏کشى

 

با کمال دلربایى سامرا

 

کاش من در خون خود غلطان شَوَم

 

تا بگیرم در تو جایى سامرا

 

عاشقى آواره‏ام من آمدم

 

کُنج تو گیرم سرایى سامرا

 

شیعه مى‏نازد به نام عسگرى

 

یا اباالمهدى امام عسگرى

 

شاعر:  سید محمد میر هاشمی

 

**************************

 

میلاد امام حسن عسکری

 

شیعیان مژده که از پرده برون یار آمد

عسکرى پورنقى مظهر دادار آمد

گشت از کان کرم گوهر پاکى ظاهر

ز صدف آن دُر تابنده به بازار آمد

 

شد تولد ز سلیل آن مه تابنده حق

 

سامره از قدمش جنت الانهار آمد

 

بهر مولود حسن پورنقى از دل عرش

 

تهنیت باد ز خلاق، جهاندار آمد

 

با صفات احدى کرد تجلى به جهان

 

نور چشم على و احمد مختار آمد

 

نام نیکوش حسن، خوى حسن، روى حسن

 

باب مهدى زمان کاشف الاسرار آمد

 

حامى دین محمد (ص) متولد گردید

 

عسکرى فخر زمن سرور و سالار آمد

 

فخر ملک دوسرا جان و دل اهل ولا

 

خسرو حادى عشر رحمت غفار آمد

 

گشت از مقدم وى باغ ولایت خرم

 

چون که از گلشن دین آن گل بى خار آمد

 

خواست حق رحمت خود را برساند بر خلق

 

صورتى ساخت که با سیرت دادار آمد

 

نور او نور خدا بود به عالم تابید

 

روى او شمع هُدى بود شب تار آمد

 

خُلق غفارى از او خُوى رحیمى ظاهر

 

مظهر ذات خدا آن گل گلزار آمد

 

شاعر: قاضى نظام

*************************

 

میلاد امام حسن عسکری (ع)

 

از ازل آب و گلم گفت : که من کوثری ام

فاطمی دین و حسینی ، حسنی ، حیدری ام

 

همه ی دلخوشی ام ای گل زهرا (س) این است

که خوش اقبال از این مرحمت داوری ام

 

سر در قصر بهشتی دلم بنوشتند

که مسلمان مرام حسن عسگری ام

 

چه کسی مثل من دل شده دلبر دارد ؟

چه کسی مثل تو ای دوست کند دلبری ام ؟

 

من که مجنونم و آشفته – تورا می خوانم

سربازار غمت-یوسف من – مشتری ام

 

به همه نسل بنی فاطمه سوگند که من

تا صف حشر بگویم که علی اکبری ام

 

آری آری بخدا کف زدن اینجاست حلال

که حسن داده مرا وعده دیدار و وصال

****

آسمان مهر وتولای تو داردآقا

عرش درسینه تمنای تو دارد آقا

 

حور و قلمان بهشت اند گدای نفست

باغ رضوان سر سودای تو دارد آقا

 

از شعاع افق چشم تو بالاتر چیست؟

ماه سودای قدم های تو دارد آقا

 

هل اتی آید وآقایی تو می خواند

جبرئیل آیت غرای تو دارد آقا

 

عرصه محشر وآغاز شفاعت از توست

عالمی حسرت فردای تو دارد آقا

 

گوشه صحن وسرایت ، حرم آل عباست

خاک سرداب گل پای تو دارد آقا

 

زیر پایت نظر افکن که تماشا دارد

دل آواره به خاک قدمت جا دارد

 

وای اگر جلوه کنی ! – جلوه نکرده این است

هرچه خون است به پای علمت می ریزد

 

بی تو خورشید خریدار ندارد یعنی ،

هرچه نور است ز عرش حرمت می ریزد

 

عمر نوح ای همه روح – تو را لازم نیست

کشتی نوح از این عمر کمت می ریزد

 

از دل خسته خداوند نگیرد غم تو

که سرور از دل دریای غمت می ریزد

 

دست خالی نرود هیچکس از درگه تو

از تهیدستی سائل درمت می ریزد

********************

تو ابالمهدی (عج) زهرایی(س) ودوم حسنی (ع)

مجتبای دگر فاطمه (س) – آقای منی

 

تاکه من چون حسن عسگری (ع)آقا دارم

ز عیار گل دلبر دل زیبا دارم

 

زندگی زیر لوایش چه صفایی دارد !

روزگار خوشی از این قد و بالا دارم

 

با محبت تر از این جمله ندارم در دل

که به بالای سرم مثل تو بابا دارم

 

به وجود تو امام حسن عسگری(ع) است

که به کنعان دلم یوسف زهرا (س) دارم

 

ای بنازم به مقامت که امانت داری

من امان نامه ز امضای تولا دارم

 

حاجت روی جگر گوشه تو ما را کشت

ای بسا دست توسل به تو مولا دارم

 

مادرت منتظر آمدن مهدی (عج) توست

صبح میلاد تو هنگامه هم عهدی توست

 

سامرا خاک گل ماست خدا می داند

خاک من از گل مولاست خدا می داند

 

نظر از سامره بردار دلم را بنگر

حرم عسگری اینجاست خدا می داند

 

نه من از کوی تو دورم به همین منزل چند

بعد منزل نه به اینهاست خدا می داند

 

حج تویی کعبه تویی در دل من خانه توست

طوف کوی تو مهیاست خدا می داند

 

حرم و گنبد و گلدسته تو در عرش است

عرش زوار دل ماست خدا می داند

 

طلب و دعوت و همت همگی نزد شماست

ورنه دل قافله پیماست خدا می داند

 

بین مانیست کمی فاصله یابن الهادی (ع)

جز من و گرد همین قافله یابن الهادی (ع)

 

محمود ژولیده

******************

 

شعر میلاد امام عسکری (ع)

دوباره عشق سمت آسمان انداخت راهم را

نگاهی باز می گیرد سر راه نگاهم را

کدام آغوش بین خویش جا داده است ماهم را

که برگردانده امشب سوی دیگر قبله گاهم را

من امشب حاجی این قبله این قبله نما هستم

من امشب بندۀ مولای سر من رئا هستم

درون سینه ام انگار شور دیگری دارم

به لطف ساقی امشب در سبویم کوثری دارم

به دستی زلف یار و دست دیگر ساغری دارم

شرابی ناب از انگورهای عسگری دارم

من امشب عشق را تکرار در تکرار می خوانم

حسن جانم حسن جانم حسن جانم حسن جانم
وزیده از پگاه شهر پیغمبر نسیمی که

رسیده سالهایی قبل همراه شمیمی که

تمام شهر را پر کرد آن فیض عظیمی که

خبر داده است باز از جلوه دست کریمی که

همان خلق و همان خو در جمالش منجلی باشد

و مثل آن حسن آرام جان یک علی باشد

نگاهت چون مسیحاییست که بر مرده ها جان است

که گاهی لرزه بر اندام مأموران زندان است

و یا ابریست که در آسمان هم حکم باران است

بگو این چشم انسان است یا از آن یزدان است

تو هم جسمی و هم جانی، تو هم ابری و بارانی

صفاتت گفت یزدانی، خدایی یا که انسانی؟

رکاب سامرا را گنبد زرد تو مروارید

حریمت کعبه آمال، قبرت قبله امید

گدایان! هرکجا هستید، امشب هرچه می خواهید

دخیل عشق بندید از همان جا بر در خورشید

اگر که سائل شهر مدینه مجتبی دارد

کسی چون عسگری را هم گدای سامرا دارد

میایی و برای مهدی ات دلداده می سازی

هزاران عاشق در دام عشق افتاده می سازی

ز اشک دیده چشم انتظاران جاده می سازی

برای امر غیبت شیعه را آماده می سازی

میان پرده اسرار خدا را بی صدا گفتی

برای شیعیانت “افضل الاعمال” را گفتی

تو آن معنای پروازی که بی تو هیچ بالی نیست

زلال جاری باران لطفت را زوالی نیست

به جز درد فراق مهدی ات آقا ملالی نیست

یقینا در کنار ماست امشب جاش خالی نیست

دعا کن تا که من هم جمکرانی باشم آقا جان

دعا کن تا ابد صاحب زمانی باشم آقاجان

اجازه می دهی امشب تو را ابن الرضا گویم

صفای مرقد شش گوشه ات را کربلا گویم

غریب سامرا از غربت یک آشنا گویم

برایت قصه ی یک مادر و یک کوچه را گویم

از آن ابری که زیر ظلمتش پوشاند ماهش را

از آن مادر که در آن کوچه ها گم کرد راهش را
محمد بیابانی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی