مرثیه حضرت علی اکبرعلیه السلام
مرثیه حضرت علی اکبرعلیه السلام
****
ولدی علی اکبر
خون دل خوردم علی تا که تو آقا شده ای
پدرت پیر شده تا که تو رعنا شده ای
لشگر امروز به قَدِّ خَم ِ من میخندد
مَردَکی داد زد و گفت حسین تا شده ای
پا نکش روی زمین که پدرت میمیرد
با تقلایِ خودت قاتل بابا شده ای
**************
چگونه روضه نخواند دلی که تنها شد
چگونه راه رود آنکه قامتش تا شد
عصای دست منی روی خاک افتادی
ز جای خیز که پیر از غم تو بابا شد
چقدر پای تو ای سَرو، خونِ دل خوردم
که تا بزرگ شدی قامت تو رعنا شد
به خیمه روضه ی غم میکند به پا زینب
که داغ اول این دشت سهم لیلا شد
بلند تا به کنار تو یا علی گفتم
به نام فاطمه درخیمهها چه غوغا شد
برای بوسه ی روی تو غبطه ها خوردم
عجب که فرصت آن اینچنین مهیا شد
نگاه من به لب توست تا سخن گویی
ولی به جای لبت زخم صورتت واشد
کنار پهلوی از نیزهها شکسته ی تو
دوباره تازه در این دشت داغ زهرا شد
دلم تنوره ی داغ است با لب خشکت
بریز آب بر این آتشی که برپا شد
ز تشنگی به حرم بسکه آب گفتی آه
ز شرم آه توخون دیدههای سقا شد
********************