کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

تقدیم به شهید غلامحسین فتحی

کوثرنامه

شعر ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها- 1

***********************

ای خاک پاک ملک ری حریمت

قم قطعه ای از جنت نعیمت

هرکس که این منظومه را شناسد

اخت الرضا معصومه را شناسد

غم را جدا از بخت شیعه کردی

قم را تو پایتخت شیعه کردی

درگاه تو جنات عالمین است

شهرت سه باب از جنت الحسین است

آنانکه تاریخ تو را بدانند

ام ترا ام البنین بخوانند

وقتی گل زهراییت سرشتند

میلاد نوری ترا نوشتند

چون در ازل دل از همه گرفتی

زینت به نام فاطمه گرفتی

تو بانی احیای کربلایی

تو زینب از نوع گل رضایی

مهری و مهتاب امام هفتم

ماهی و همزاد امام هشتم

در منزلت کفو برادری تو

در عصمتت با او برابری تو

میلاد تو از مرتضا بگوید

اخبار میلادت رضا بگوید

اصلاب پاکی حامل تو بودند

ارحام نوری قابل توبودند

ای بهترین یاور برای رهبر

از کودکی آشفته برادر

چون مادرت شد آن کنیز لایق

شد نو عروسکاشف الحقایق

در خواب او می رفت بهر یاری

پیغمبر اکرم به خواستگاری

چون نور پیغمبر در او درخشید

نور تو و نور رضا در او دید

نورت چو از آن حجره سربرآورد

از شادمانی نجمه پر درآورد

از بس تحیت آمدت زبالا

شد خانه نجمه چو عرش اعلا

ای خواهر مولای با عطوفه

او شد رئوف و تو شدی رئوفه

پرورده ی همد ولایتی تو

پوئیده ی راه هدایتی تو

دامانپر مهرت پدر سرایت

فرمود بابایت : (پدر فدایت)

از بسکه خوش فکر و اراده بودی

کانون فضل خانواده بودی

از نامهای پاکت ای نقیه

مرضیه و صدیقه و رضیه

بنت الامام از نامهای نابت

شیعه کند اخت الرضا خطابت

ای عالمه علمیه پروری تو

آیینه موسی بن جعفری تو

ای حوزه علمیه از تو بنیاد

وی گلشن فسضسه از تو آباد

هستی حدیث عشق را تو راوی

نوآوری کردی تو در فتاوی

در هجرتت چون خون عاشقان ریخت

علم وعمل از نو به هم در آمیخت

روح پیام قاطعیت از توست

مهر مقام مرجعیت از توست

ای اسوه ما مرجعیت تو

وی الگوی شیعه شهادت تو

باب شهادت از تو باز مانده

اینگونه محراب ونماز مانده

مرجع کسی که راه تو بپوید

وز آستان درگهت بروید

هر مرجعی ، تقلید کردنی نیست

هر مدعی نامش که بردنی نیست

مرجع که از بیگانگان بگوید

اخبار چون دیوانگان بگوید

مرجع تمام نیتش حسینی است

راهش ز راه نهضت خمینی است

مرجع که با دشمن ولی نگردد

ضد تولای علی نگردد

ای رفته راه منطق امامت

با آن برادرهای با کرامت

تو کاخ ظالم را خراب کردی

مانند زینب انقلاب کردی

گرچه تو دیدی هجمه ی حرامی

اما ندیدی ازدحام شامی

بالا تل زینبیه هیهات

دیدی امام خویش در مناجات؟

در پیش چشمت کی سری بریدند

کی معجری را از سری کشیدند

راه تو زینب طریقه ماست

جان دادن در خون سلیقه ماست

محمود ژولیده
***************************

محمود ژولیده

به نزد نور تمنای نور لازم نیست

برای دیدن حق کوه طور لازم نیست

خدای چشمۀ خورشید را نمایان کرد

به دیده عینک نزدیک و دور لازم نیست

شکوه و مجد از این کوه نور می جوشد

به محفل شعفش وجد و شور لازم نیست

سرای مقدم او نزد نجمه خلوت شد

برای قابلگی غیر حور لازم نیست

بس است مهر و غمش بهر عرصۀ محشر

که غیر عشق جواز عبور لازم نیست

به روز حشر چه باک از قیامت کبری

که دست اوست جواز شفاعت کبری

زلال عشق به پیمانه خم آمد جوش

می عفاف به میخانه قم آمد نوش

بکوش تا برسی بر مقام قم ای قوم

قیام نور تو را خواند ای تب خاموش

بهار می دمد از هر شمیم معصومش

ز گرمی نفسش عشق می شود مدهوش

نهاد پای وفا جای پای زینب هان!

مرید حضرت زهرا بخواند این چاووش

فضای دوست رضا را نوید خواهد داد

بیا که خطۀ ایران تو را شود آغوش

بیا دلا که دف فیض و شادمانی شد

قدوم حضرت معصومه جاودانی شد

دلا جمال خدا را به مهر پاکش بین

جلال جلوه حق را ز جلوه هایش بین

قدوم پاک نشاید به خاک بگذارد

به پیش مقدم وی عرش را مفرش بین

نه گاهواره طفلی است این کجاوۀ نور

میان هودج عرش اله مهدش بین

کجاست حوری جنات عدن همتایش

جلال انسیۀ نور در نمایش بین

برادرش که به شمس الشموس معروف است

به شوق گفت که خورشید را منقش بین

ریاض روضۀ کوثر به چشم او پیداست

هزار چشمه و دریا به آن معطش بین

ز شش جهت بنگر حوریان کنیزانش

شگوه بازی انوار در گریبانش

گدا کجا و تمنای دیدن حرمش

مراجعند در آن بقعه بندۀ کرمش

حرم نه زائر بیوتۀ حریمش باش

حرم مخوان که قمش هست جنت ارمش

به احترام قدومش صلا زند جبریل

خدا سلام رساند به محضر حرمش

خدیجه گونه و زهرا صفت بخوان او را

مقام عصمت کبری است شأن محترمش

به نزد زینب کبری است مثل آیینه

بدین مقام و کرامات سجده آورمش

به خوان نعمت علمش هزار دانشمند

گه سؤال فقیران وفا کند درمش

سلام بر قدمت ای سلالة السادات

کریمه ای و حریم تو قبله حاجات

به قم خدای بهشتی دگر بنا کرده

به یمن عصمت کبرا نظر به ما کرده

قم تو قبله گم گشتگان زهرائی ست

به شهر علم تو نور مدینه جا کرده

ز نور علم تو در قم قیامتی برپاست

به ملک ری تب ام القراء چه ها کرده

دعای دخت نبوت اجابت توحید

به ذهن پاک تو علم لدن عطا کرده

برای حفظ حریم شریف فاطمی ات

به احترام تو دستور حی اتی کرده

قم تو مرکز تفسیر عصر عاشوراست

قیام سرخ تو تعظیم کربلا کرده

نشان عصر ظهور از قم تو می آید

به مکه لشگر نور از قم تو می آید

*********************

بانوی واجب السلام ، سلام
بر تو در اوج احترام ، سلام
ای کریمه سلام بر کرَمَت
همه دلهاست راهیِ حرمت
ای حریمت بهشت هر دو جهان
حرم اهل بیت در ایران
زائرانت مسافر توحید
چاکرانت مراجع تقلید
ای مطاف تو ملجأ شهدا
تربت پاک تو حریم خدا
مظهر رحمت خدایی تو
کوثر آل مصطفایی تو
پدرت هست موسی جعفر
نَسَبت منتهی به پیغمبر
ای به روحت جلالتِ زهرا
وی به دوشت رسالت زهرا
فاطمیات بر تو می نازند
جان به شکرانۀ تو می بازند
صابره ، عابده ، کریمه تویی
فاطمه ، فاضله ، شفیعه تویی
من چه گویم ز تو کرامت را
دیده در تو امام ، عصمت را
از تو باید شناخت زهرا را
با تو باید نگاشت اسما را
آنچه که موجب قیامت بود
نصرتِ عترت و امامت بود
مثل تو حامی ولایت کیست
مثل تو پرچم هدایت کیست
بندگی را تو از که آموزی
که بما بندگی میاموزی
این تویی عبد زینب کبری
بانوی بانوان دو دنیا
تا که نام تو می رود بر لب
به نظر می رسد فقط زینب
فطرتم می شناسدَت بانو
دل من می سپاسدَت بانو
در ثنای شجاعتت این بس
که ندارد دلِ ترا هر کس
همچو زینب مهاجرت کردی
دین حق را مراقبت کردی
هجرتت بسکه آسمانی شد
نهضتت نهضتی جهانی شد
این تویی که عزیز و خوشنامی
مادر انقلاب اسلامی
دید جبریل هر طرف را جُست
که فقط مرکز زمین قُمِ تست
پیش گوییِ حضرت صادق
کرده ما را به حب تو لایق
به تو ایل و تبار می نازد
صاحبِ ذوالفقار می نازد
دختر بوتراب یعنی تو
مادر آفتاب یعنی تو
هرکه اهل اطاعت تو شود
بهره مند از شفاعت تو شود
ای کنیز خدا ، قسم بخدا
به غلامی قبول کن ما را
وصف تو ای محدّثه این است
که حدیثِ از تو هدیۀ دین است
دین اسلام از تو جاری ماند
که غدیر از تو یادگاری ماند
نیست در حال و روز اُمّت قم
سخن از بی وفاییِ مردم
اهل ایران چه خوب حُرمت داشت
قَدرَت ای بانوی ولایت داشت
آه از سرگذشت زینب و آل
کوفه با سنگ آمد استقبال
روی نیزه کجا برابرِ تو
سنگ بود و سرِ برادر تو
دست و چشمی به معجر تو نخورد
پنجۀ کس به چادر تو نخورد

محمود ژولیده
*****************************

دست مرا گرفت وبه دست قلم گذاشت

حسی که باز پای مرا درحرم گذاشت

حسی که اشکوار به چشمم قدم گذاشت

تا ((اشفعی لنا)) به لبم دم به دم گذاشت

پس از کنار هجره ی پروین که رد شدم...

بی اختیار شعر سرودن بلد شدم

 

در این حرم که آمده ام پا به پای عشق

عاشق شدن دعای من است و دعای عشق

مادست خالی آمده ایم ای خدای عشق

اذن دخولمان بده محض رضای عشق

تا چشم کار می کند اینجا کرامت است

اینجا شفیعه هست پس این جا قیامت است

 

ما اشک می شویم که بارانمان کنی

ما درد میشویم که درمانمان کنی

مارا غریب و بی کس و بی خانمان کنی

تا شب نشین صحن شبستانمان کنی

یادش بخیر ماه مبارک‌ بهار تو

سی جزء عشق خوانده شده در کنار تو

 

خوش روییت نبود چنین رو نمی زدیم

نورت نبود با دل شب مو نمی زدیم

صحنت نبود دست به جارو نمی زدیم

بالا اگر نبودی  زانو نمی زدیم

ما با حضور لطف تو حاجت نداشتیم

ما بی حضور لطف تو بهجت نداشتیم

 

بال فرشته است و قدم های مردم است

در حوض صحن آینه اش آسمان گم است

دیگر نگرد مادرمان در همین قم است

((اینجا که آب هست چه جای تیمم است؟))

 گفتند باز می شود از قم در بهشت

مارا ببر بهشت تو  ای خواهر بهشت

 

آهو شدیم در دل صیادمان ببر

پروازمان بده به گهر شادمان ببر

مشهد به پاست در سرمان شور عشق تو

پس مال ماست کوچه ی سرشور عشق تو

مجید تال

**********************

مجید تال

هوای دیدن خورشید درسرم افتاد

که ناگهان به دلم جذبه ی حرم افتاد

کسی میان دلم ((اشفعی لنا )) میخواند

کسی که خاک ترین بود و از طلا میخواند

تویی سرودن شعرم تویی ترانه ی من

بهانه ای به غزل های عاشقانه ی من

درخت بی ثمری را به بار آوردی

دراین زمین کویری بهار آوردی

نداشت فاطمه در شهر خود مزار اما

برای فاطمه در قم مزار آوردی

نگه ندار زما سایه ی پناهت را

وقدر یک مژه بر هم زدن نگاهت را

دوباره بال گشودم شبیه پروانه

و با اجازه سرودم شبیه پروانه

کسی که پای ضریحت دخیل می بندد

دخیل را به پر جبرئیل می بندد

طلا زخاک در کوی تو محک خورده است

کنار سفره ی توآب هم نمک خورده است

برای وصف قم از رود نیل باید گفت

غزل،قصیده نه بحر طویل باید گفت

به چشم می خورد اینجا زیارت مریم

سمیه، آسیه ،حاجر،خدیجه،حوا هم

زمین همیشه تو را با برادرت می دید

تو ماه بودی و نام برادرت خورشید

چقدر در حرمت بوی عشق می آید

خیال می کنم عطر دمشق می آید

شبی که فال بجز عشق را نمی آورد

دلم برای زیارت بهانه می آورد

کسی میان دلم ((اشفعی لنا))می خواند

صدا صدای خودم بود از شما می خواند

**********************

مجید تال

هر کس به احترام مقام تو خم نشد
آقا نشد بزرگ نشد محترم نشد
 
دل خسته بود و راهی این آستانه شد
دل خسته بود و راهی باغ ارم نشد
 
گفتند مرقدت حرم آل فا طمه است
با این حساب هیچ کسی بی حرم نشد
 
این حاجت من است الهی قلم شود
دستم اگر برای تو بانو قلم نشد
 
باز این چه لطفی است که در حق ماشده
ما شاعرت شدیم ولی محتشم نشد
 
می خواستم برای تو بهتر از این غزل
من را ببخش آنچه که می خواستم نشد
مجید تال
 **************

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی