شعر شهادت امام علی علیه السلام-7
شعر شهادت امام علی علیه السلام
*****
نام ما را بنویسید پریشان علی
شیعه مملکت و خطه ی سلمان علی
همه شب سفره ما پر شده با نان علی
کار زهراست که هستیم مسلمان علی
سالیانی است که مسکین و فقیر نجفیم
پادشاهیم ,غلامان امیر نجفیم
***
شاه ما صاحب لوح و قلم است ای مردم
مهربان است خدای کرم است ای مردم
مونس لحظه ی شادی و غم است ای مردم
از علی هر چه بگوییم کم است ای مردم
ما کجا مدح علی,هرچه بگوییم خطاست
مدح او کار خداوند و نبی و زهراست
***
اوهمان است که مانند خدایش یکتاست
مثل او نیست نگردید علی بی همتاست
ذکر خیرش همه دم بر لب اهل بالاست
یک تنه صاحب هر معجز پیغمبر هاست
عالمی حسرت یک لقمه نانش دارد
آسمان تکیه به دست پسرانش دارد
***
از همان روز ازل تا ابد آقاست علی
شاه خاکی همه مردم دنیاست علی
بین صاحب نفسان محشر کبراست علی
همه ی زندگی حضرت زهراست علی
ایها الناس ستون همه عالم اوست
پدر فاطمیون همه عالم اوست
***
حیف این شاه که هم درد دلش غم ها شد
رفت پیغمبر و در شهر علی تنها شد
یک مدینه به خدا دشمن این آقا شد
فاطمه داد پسر تا که دو دستش وا شد
ناگهان پشت در خانه او محشر شد
دید با چشم خودش فاطمه اش مضطر شد
***
بعد زهرا همه شب کار علی زاری بود
دوره بی کسی و غربت و بی یاری بود
زخم روی دل مولا چه قدر کاری بود
تا نفس داشت فقط گرم عزاداری بود
روزگار از غم تنهایی او می کشد آه
همه شب گفت فقط درد دلش را با چاه
***
کوفه کردند فزون درد سر مولا را
نگرفتند دمی دور و بر مولا را
خون نمودند دمادم جگر مولا را
بین محراب شکستند سر مولا را
رفت و محراب شد از غصه او جان برلب
نقشه ها در سر کوفه است برای زینب
محمد حسین رحیمیان
**************************
ما ریزه خوار سفره ی احسان حیدریم
دل بیقرار گوشه ی چشمان حیدریم
ما جملگی ز میکده بیمار آمدیم
در انتظار جلوه ی درمان حیدریم
گرچه فلک ز ظلم به ما کم نمی نهد
اما خوشیم که دست به دامان حیدریم
آشوب در دلیم به نجوای نیمه شب
ما شیعیان همیشه پریشان حیدریم
آمد نسـیم و گفت که یا ایها العزیز
جئنا که جمع، جمله گدایان حیدریم
حسین معصومی
*************************
دوش بر فرق تو شمشیر فرود
آمده بود
سنگ
بر آینه ی اصل وجود آمده بود
شب
تودیع تو از جوش ملک غوغا شد
وحی
نازل شده و روح فرود آمده بود
به
تمنّای حضور تو ز بام ملکوت
پیک
قدسی به سلام و به درود آمده بود
آن
شب از سرخی خون تو شفق رنگین شد
فجر
حیرت زده با روی کبود آمده بود
جان
ما بودی و بدرود جهان می گفتی
آن
شب قدر که مسجد به سجود آمده بود
به
امید کرمی پیک اجل این همه راه
به گدائی
به در خان? جود آمده بود
ای
گره خورده حیات دو جهان با نفَسَت
مرگ
آن شب به سراغ تو چه زود آمده بود
غمت
این بود که در خانه ی بی فاطمه باز
محشر
تازه ای آن شب به وجود آمده بود
می
شنید از گل لب های تو ا... ا...
شاهد
غیب که از بزم شهود آمده بود
ای
نماد حرم عشق و محبّت، نجفت
از
تو شعر «شفق» آن جا به نمود آمده بود
*************************
امام علی علیه السلام – پس از دفن
خانه با رفتنت اینبار به هم ریخته است
شهر بی حیدر کرار به هم ریخته است
پدرم نبض زمان بودی و با رفتن تو
سحر و روزه و افطار به هم ریخته است
هرکسی دید پدر، حال مراگفت به خویش:
دختر فاطمه بسیار به هم ریخته است
بستر خالی تو گوشه این خانه پدر
علتی شد که پرستار به هم ریخته است
بودنت مایه آرامش و آسایش بود
حال بارفتن تو کار به هم ریخته است
حسن غمزده را بیشتر از زخم سرت
قصه سینه و مسمار هم ریخته است
حرفی از کوچه نباید بشود پیش حسین
چونکه با گفتنش هر بار به هم ریخته است
صحبت از کوفه و بازار و اسیری کردی
از همان لحظه علمدار به هم ریخته است
گفته ای کوفه میارند مرا طوری که
همه ی کوچه و بازار به هم ریخته است
مهدی نظری
************************
یا امیر المومنین(ع)
درد دلهام برای تو حسین بسیار است
بسته ام بار سفر چشم به راهم یار است
خوشی عمر مرا بود به نه سال فقط
بعدِ زهرا علی از دست فلک بیزار است
ابن ملجم به خیالش که مرا کُشت ولی
قاتل اصلی من ضرب در و مسمار است
حسن از کوچه چه دیدست که لکنت دارد
که هنوزم که هنوز است دلش بیمار است
به ابالفضل سپردم که کنارت باشد
او گرفتار تو و در همه جا غمخوار است
بیشتر از همه دلواپس زینب هستم
که به هر شهر اسیرِ سرِ هر بازار است
زیور آلات به همراه مبر کرب و بلا
اُلفت مردم کوفه به طلا بسیار است
*************************
السلام علیک یا امیرالمومنین (ع)
دلم در یایی از غمهای بسیار غم غربت غم یارو غم یار
من از روز ازل مظلوم بودم زحق خویشتن محروم بودم
هم از اهل مدینه ظلم دیدم هم از این کوفیان طعنه شنیدم
دلم سوزان بسان آفتاب است سلامم بین مردم بی جواب است
از آن روزی که بی زهرا شدم من در این عالم تک و تنها شدم من
خداداند که زهرا جان من بود به درد بی کسی درمان من بود
ولی از او فقط یک شکوه دارم به سینه غُصه ای نا گفته دارم
تو که تنهائیم را دیده بودی مرا ای کاش با خود برده بودی
زدنیا سوی جنت رهسپارم که تنها با اجل یک حرف دارم
اجل فارغ زرنج و محنتم کن زدیدار مغیره راحتم کن
اگر زینب گذارت کوفه افتاد به بازار و میان کوچه افتاد
بدان معنای نام کوفه ننگ است
پذیرائیشان با خاک و سنگ است
**************************
ز لیلایی شنیدم یا علی گفت
به مجنون چون رسیدم یا علی گفت
مگر این وادی دارالجنون است
که هر دیوانه دیدم یا علی گفت
نسیمی غنچه ای را باز می کرد
به گوش غنچه کم کم یا علی گفت
چمن با ریزش باران رحمت
دعایی کرد و او هم یا علی گفت
یقین پروردگار آفرینش
به موجودات عالم یا علی گفت
دلا بایست هر دم یا علی گفت
نه هر دم بل دمادم یا علی گفت...
به هر روز و به هر شب یا علی گفت
به هر پیچ و به هر خم یا علی گفت
خمیر خاک آدم را سرشتند
چو بر می خواست آدم یا علی گفت
علی در کعبه بر دوش پیمبر
قدم بنهاد وآن دم یا علی گفت
عصا در دست موسی اژدها گشت
کلیم آنجا مسلّم یا علی گفت
ز بطن حوت ، یونس گشت آزاد
ز بس در ظلمت یم یا علی گفت
به فرقش کی اثر میکرد شمشیر
شنیدم ابن ملجم یا علی گفت
مگر خیبر ز جایش کنده میشد
یقین آن دم علی هم یا علی گفت
***********************
گر که بر مرکبش سوار شود
وارد
بزم کار و زار شود
کار
دشمن تمام زار شود
دست
او گر به ذوالفقار شود
شیر
شرزه عجیب می غرد
ذوالفقار
از دو سمت می برد
در
یمین و یسار می چرخد
شش
جهت را سه بار می چرخد
نصف
را شه سوار می چرخد
نصف
را ذوالفقار می چرخد
نصفه
ای را که تیغ می پیمود
هنر
دستهای حیدر بود
نصفه
ای را که شاه می جنگید
این
دو دیده چه چیزها که ندید
تیغ
چون رقص نور می رقصید
در
فرود آمدن نمی لرزید
کله
ای با کلاه می پرد
ذوالفقار
است سینه می درد
ذوالفقاری
که بی غلاف آمد
تیغ کج
را ببین که صاف آمد
تیز
و بران و موشکاف آمد
یا
علی گفت و در مصاف آمد
ذوالفقارش
بدون واهمه است
خواهر
ذوالفقار فاطمه است
نَه
که در سال سی عام الفیل
نه
که در کعبه بارگاه جلیل
نه
که بعد از پیمبری خلیل
نور
او قبل خلق جبرائیل
عدد
سی هزار ضرب خودش
یک
نُهُ و هشت صفر در جلویش
تازه
این سن جبرئیل امین
که
خودش گفته با پیمبر دین
و
علی بوده پیشتر از این
شاعری
میزند چنین تخمین
آخرین
حد فکری اعداد
سن
حیدر حدود یک ملیارد
من
علی را خدا نمی دانم
از
خدا هم جدا نمی دانم
بی
شریک و یگانه می دانم
من
از این بیش را نمی دانم
علی
از ذات حق شده مشتق
آخرش
می شود به حق ملحق
غلامرضا فاتحی
************************
مدح امیرالمومنین (ع)
سائل کجا کجا شه اکرام حیدر است
عارف کجا کجا که علی حوض کوثر است
الله اکبر من عاشق فقط علی است
حیدر فقط به معنی الله اکبر است
خاک ره گدای علی می شوم ز عشق
زیرا گدای کوی علی از همه سر است
با ذکر یا علی به خدا مست می شوم
بهتر ز ذکر نام علی نام مادر است
ذکر لبم به وقت تولد علی شد و
وقت ممات هم بخدا ذکر آخر است
هر کس که مس شده دلش اینبار بشنود
دست علی فقط بخداوند زرگر است
جعفر ابوالفتحی
**********************
مدح امیرالمومنین (ع)
من ز عشق مرتضی دم می زنم
شعله بر کفار عالم می زنم
می گساری می کنم با جام عشق
طعنه ها بر آب زمزم می زنم
عشرت من بردن نام علیست
چنگ بر دامان میثم می زنم
عزت من در دوعالم این بود
دیگ نذری ورا هم می زنم
هر که شد منکر ولای مرتضی
بر دهانش مشت محکم می زنم
جعفر ابوالفتحی
************************
گفتم :«علی مدد»، قلمم ذوالفقار شد
مضمون اسیر لشگر زلف نگار شد
حرف از نجف که شد، دلِ پیمانه ام گرفت
آهی کشید و... قافیه دیدم «خمار» شد
من پایِ آن « یَمُت یَرنی » رگ گذاشتم
تیغت کجاست!؟ وقت قرار و مدار شد
اثبات این جنون به قیامت نمی رسد
پرونده ام به خال لبت واگذار شد
کفران نعمت است، اگر کم طلب کنم
قنبر به لطف بندگی ات شهریار شد
اجداد ایل من، همه معشوق مذهب اند
سلمان اگر نشد نسبم! مهزیارشد
میثم به چین زلف تو تبعید دار شد
مالک که چین ندید، سیاستمدار شد
از بسکه وصله های عبایت شکوه داشت
سلطانی از مقام خودش بر کنار شد
رنگ اُحد پرید، همین که نگاه کرد
تیغی دو دم به گرده ی طوفان سوار شد
گاهی مرا به چوب محبت بزن علی !
دل سر به راهِ ترکه ی آموزگار شد
فکر رفو پیرهن کهنه ات نباش
پیراهن تو پرچم پروردگار شد
با اینکه پای درد تو صفین گریه کرد
دامان کوفه تا به ابد لکه دار شد
وقتی کلون در، پر شال تو را گرفت
عالم دچار گریه ی بی اختیار شد
رفتی و... تا قیام قیامت، امام عشق
پیراهنی سیاه تنِ روزگار شد
وحید قاسمی
**************************
امام علی(ع)- مدح و مناجات
«ربنا آتنا» نگاهش را، که هوایم دوباره بارانی است
السلام علیکْ یا دریا که دلم بی قرار و توفانی است
«اِنّ فی خلق» تو خدا هم مسرور، روحْ حیران، فرشتهها هم مست
«اِنّ فی خلق» تو زمین مبهوت، زیر یک آسمان پریشانی ست
«لا اله»َم ! کجای «الا» یی؟ روح دریا! کجای دریایی؟
مثل آبی به چشم ماهیها، ای «هوالظاهر»ی که پیدا نیست!
«یا سریع الرضا»ی لبخندت، عاشقان را کشیده در بندت
«یا ولیَّ الذینَ» یک دنیا که در اسم تو غرق حیرانی ست
«و اذا الشّمسْ» پیش تو تاریک، «واذا البحرْ» از تو در جوشش
واذا القلبِ من که میپرسند: به کدامین گناه قربانی ست؟
من که از «اِنّما ولی» مستم، در هوای «هوالعلی...» مستم
از «شراباً طَهورِ» چشمانت، شب میخانهام چراغانی ست
«اشهد انَّ» هر چه دارم تو، «و قِنا من عذابِ نار»َم تو
آه، «یا ایها العزیز»َم آه، توشهام این غزل که میخوانی ست
«لیْتَ شِعری» که شعر من آیا میرسد تا به ساحلت؟ دریا !
- نالههای کبوتری زخمی که در این بند تیره زندانی است-
قاسم صرافان
***********************
امیرالمومنین(ع)- مدح و مناجات
در کوچههای نگاهت ای کاش میشد قدم زد
در شرح قرآن چشمت آیه به آیه قلم زد
فریاد نهجالبلاغه با چرخش ذوالفقارت
همدم شد و بر سر کفر، تیغ عدم دم به دم زد
اکسیر عشق تو غوغاست بیشک طلا میشود خاک
حتی خدا روز خلقت از کیمیای تو دم زد
در خواب بودم دمادم، در خواب... یک خواب مبهم
یاد تو چون سرمهی صبح، بیداریام را رقم زد
بال و پرم را شکسته بار گناهانم آقا
ای کاش میشد دوباره بالی به دور حرم زد
*************************
امام علی(ع)- مدح و مناجات
قسمتم نیست بال و پر بدهند
به من از آن طرف خبر بدهند
جگرم را وسط گذاشته ام
به همه گفته ام نظر بدهند
به خدا گریه می کنی تا صبح
شرح حال مرا اگر بدهند
من از این در نمی روم هر چند
جای این در هزار در بدهند
چند تا مثل من خبر داری؟!
پای تو حاضرند سر بدهند
دردسر مایه ی کمالات است
نذر کردیم دردسر بدهند
ای امیر نجف به نفع تو نیست
عاشقانت اگر ضرر بدهند
درد و دل کردن تو را اغلب
به گدایانِ خون جگر بدهند
خاک پای تو قیمتش عرش است
پس نباید به جاش زر بدهند
چه کسی دیده هفت عالم را
همه اش را به یک نفر بدهند
***
آفریده شدم برای علی
تا بیفتم به دست و پای علی
این که ما از چه آفریده شدیم
علتش هست خاک پای علی
جان سائل چه ارزشی دارد
جان پیغمبران فدای علی
صد هزار آفتاب می ریزد
با تکان خوردن عبای علی
هم علی می شود علی خدا
هم خدا می شود خدای علی
این صدای علی صدای خدا؟
یا صدای خدا صدای علی؟
هم نشسته علی به جای خدا
هم نشسته خدا به جای علی
لطف معراج مصطفی این بود
شد صدای خدا صدای علی
عرش را شرع را شریعت را
همه را آفریده با "یه" علی
ذکر بالا سرش حسین بُوَد
پس نجف هست کربلای علی
انا مشتاق به جوار نجف
انا محتاج به دعای علی
بچه های بزرگ و کوچکمان
همه قربان بچه های علی
دست مولا و چادر بی بی
دست ما و نخ عبای علی
چه مقامی ست که هزاران بار
می شود فاطمه فدای علی
******************
شیعه یعنی...
بشنو از نی چون حکایت میکند / شیعه را در خون روایت میکند
نی حدیث آفرینش باز گفت / باز گفت اما به شرح راز گفت
دست حق تا خشت آدم را نهاد / بر دهانش نام خاتم را نهاد
نام احمد نام جمله انبیاست / «چونکه صد آمد نود هم پیش ماست»
از مناره پنج نوبت پرخروش/ نام احمد با علی آید به گوش
روز و شب گویم به آوای جلی / «اکفیانی یا محمد یا علی»
کیستی ای حامی ختم رسل / اول و آخر تویی ای نفس کُل
موج هستی، کشتی و دریا تویی / حق تویی، پیدا و ناپیدا تویی
ای حضورت نقش در آیینهها / مهبط تنزیل شوقت سینهها
بیخود از خود در بیابان طلب / میزنم بر خاک زانوی ادب
آفتاب ای آفتاب ای آفتاب / از نگاه بندگانت رخ متاب
دوش صحرا میکشد آه مرا / نالههای گاه و بیگاه مرا
نالههایم را به چاه انداختم / بادهایم را به راه انداختم
یا علی جان تا ز عشقت دم زدم / پرسه در شش گوشهی عالم زدم
از حضیض خاک تا اوج فلک / فاش دیدم سرّ الله معک
از فروغت دیدهی ادراک، چاک / وز فراقت عدل، مدفون زیر خاک
حیدرا یک جلوه محتاج توام / دار بر پا کن که حلّاج توام
یک دو گام از خویشتن بیرون زنم / گام دیگر بر سر گردون زنم
گام بردارم ولی با یاد تو / سرنهم بر دامن اولاد تو
شیعه یعنی شرح منظوم طلب / از حجاز و کوفه تا شام و حلب
شیعه یعنی یک بیابان بیکسی / غربت صدساله بی دلواپسی
شیعه یعنی صد بیابان جستوجو / شیعه یعنی هجرت از من تا به او
شیعه یعنی وعدهای با نان جو / کشت صد آیینه تا فصل درو
شعیه یعنی عدل و احسان و وقار / شیعه یعنی انحنای ذوالفقار
شیعه یعنی تندر آتشفروز / شیعه یعنی زاهد شب، شیر روز
شیعه یعنی تیغ، تیغ موشکاف / شیعه یعنی ذوالفقار بیغلاف
شیعه یعنی عشقبازی باخدا / یک نیستان تکنوازی با خدا
شیعه یعنی سابقون السابقون / شیعه یعنی یکتپش عصیان و خون
شیعه باید آبها را گل کند / خط سوم را به خون کامل کند
خط سوم، خط سرخ اولیاست / کربلا بارزترین منظور ماست
شیعه یعنی هفتخطی در جنون / شعیه طوفان میکند در کاف و نون
شیعه یعنی تشنهی جام بلا / شیعگی یعنی قیام کربلا
شیعه یعنی شوق، یعنی انتظار / صاحب آیینه تا صبح بهار
شیعه یعنی سالک پا در رکاب / تا که خورشید افکند از رخ نقاب
عشقبازان! شور و حال آمد پدید / میم و حا و میم و دال آمد پدید
آمد آن روز که در ناباوری / سرزند از غرب، مهر خاوری
راستین مردی رسد با تیغ کج / شیعیان! «الصبر مفتاح الفرج»
برق تیغم خاک را روشن کند / شورهزار تیره را گلشن کند
شیعه یعنی دعبل چشم انتظار / تا کشد بر دوش خود چلسال دار
شیعه باید همچو اشعار کمیت / سرنهد بر خاک پای اهل بیت
یا فرزدقوار در پیش هشام / ترک جان گوید به تصدیق امام
این سخن کوتاه کردم والسلام / شیعه یعنی تیغ بیرون از نیام
مرحوم آقاسی
*********************
خدا همین که تو را آفرید تحسین کرد
برای شخص شخیصت بهشت تضمین کرد
خدا همین که تو را آفرید، جبرائیل
تمام عرش خدا را به شوق آذین کرد
خدا همین که تو را آفرید، در دستت
مس وجود مرا داد و ظرف زرّین کرد
خدا همین که تو را آفرید، در گوشت
شهادتین و اذان و اقامه تلقین کرد
خدا همین که تو را آفرید، تا محشر
تو را برای امیری به خلق تعیین کرد
که «لافتی» به جز «الا علی» نمی خواهد
زمین به غیر تو مولا ولی نمی خواهد
مجیدلشگری
**********************
تا حاجیان زکعبه سنگی در آمدند
با کعبه ؛ سوی قبله گه دیگر آمدند
گرچه نبود تلخ تر از زهر روزگار
زنبور وار جمله سر شکر آمدند
صبح طلوع آیه تطهیر بود ظهر
فصل طهارت است همه اطهر آمدند
از جای جای شرق و شمال و جنوب و غرب
با نیت بلند برآن ششدر آمدند
خیف از منی شور عرفات از تف شعور
کردند اتحاد و بر مشعر آمدند
لب تشنگان واحه تفتیده، از عطش
له له زنان و خسته لب کوثر آمدند
شب یازه ها فکنده به حول و ولایشان
بر دامن ستاره روشنگر آمدند
خمیازه می کشید بجای قدح چرا
مستان وضو کنند . می و ساغر آمدند
با باری از امانت سنگین به روی دوش
آن پنج تن ملائک اعظم سر آمدند
اینک صدا صدای بلال است می رسد
اینک همه به حاشیه منبر آمدند
یاقوت سرخ با حجرالاابیض از بهشت
بر استلام خال لب حیدر آمدند
انداختند فرش پر آنگه فرشته ها
یعنی که از خجالت مردم در آمدند
حی علی و لایت حیدر بلند شد
با پای سر به محضر پیغمبر آمدند
حی علی ولایت حیدر بلند شد
حی علی که دید نبی یکسر آمدند
فرمود ناشران همگی منتشر
کنند
فرمود کاتبان همه با دفتر آمدند
فرمود آفتاب شما بعد ازین علی است
فرمود حاضران همه بر باور آمدند !؟
فرمود از مسیر علی هر که کج رود
در جاهلیت است اگر هم به حج رود
علی حنیفه
************