شعر شهادت امام علی علیه السلام-3
مرثیه شهادت امیرالمومنین علیه السلام
*****
قتل علی است خاک مصیبت به سر کنید
همچون یتیم گریه برای پدر کنید
ای نخلهای کوفه ببارید خون دل
شب را به یاد غربت مولا سحر کنید
ای خاندان وحی خدا صبرتان دهد
امشب به جای خالی مولا نظر کنید
اکنون که زخم فرق علی را طبیب بست
بر زخم سر نه، گریه به زخم جگر کنید
هر چند اشک مرهم زخم سر علی است
خواهد که یاد فاطمهاش بیشتر کنید
آید صدای نالۀ «العفوِ» او به گوش
شب کز کنار نخلۀ خرما گذر کنید
ای اهل کوفه هر چه علی از شما کشید
جبران آن به عترت خیرالبشر کنید
فردا اگر رسد ز در و بام، سنگشان
خود را برای یاری زینب سپر کنید
فردا بر اهلبیت تصدّق نیاورید
شرم و حیا ز عترت پیغامبر کنید
خوانید شعر «میثم» و ریزید خون ز چشم
جان را میان آتش دل شعلهور کنید
**************************
امشب چه سینهسوز است بانگ اذان مولا
خیزد صدای تکبیر از عمق جان مولا
از لحظههای افطار در شوق وصل دلدار
بر چهره میدرخشید اشک روان مولا
مولا گشوده آغوش بهر وصال جانان
قاتل به مسجد آید بر قصد جان مولا
زهرا کنار محراب با ذکرِ واعلیّا
یا فاطمه است امشب ورد زبان مولا
زخم سرعلی را دیدند اهل مسجد
دردا که نیست پیدا زخم نهان مولا
ای نخلها بگریید ای چاهها بنالید
دیگر علی ندارید ای دوستان مولا
حق علی ادا شد فرق علی دو تا شد
سرهایتان سلامت ای خاندان مولا
ای دوستان بیایید با من به شهر کوفه
تا سر نهیم امشب بر آستان مولا
ریزید ای یتیمان در سفرههای خالی
خون جگر به جای خرما و نان مولا
«میثم» دگر امیدی در ماندن علی نیست
از دست رفته دیگر تاب و توان مولا
************************
علی ای بازوی تقدیر خدا
دست و شمشیر خدا شیرخدا
ای بزرگان جهان کوچک تو
چار امّ هفت پدر کودک تو
ملَک و مُلک خدا را قائد
روزها شیر و دل شب عابد
روز فرماندهِ این هفت سرا
شب فروزنده چراغ فقرا
روز در دست زمام افلاک
شب نهاده سر تسلیم به خاک
روز با تیغ تو کفار هلاک
شب کنی اشک یتیمی را پاک
شهریاری که ز عدل بسیار
دیده دائم ز رعیّت آزار
دردمندی که شفا پابندش
مرهم زخم همه لبخندش
آسمانی که درون دل شب
گشته برگرد یتیمان عرب
جنگجوییکه چو کوهی است عظیم
لرزه بر پیکرش از اشک یتیم
آفتابی شده نقش محراب
رویش از خون جبین گشته خضاب
نام داری که به احسان کوشید
صورت از چشم فقیران پوشید
رادمردی که محال است محال
سهم افزون برد از بیت المال
پاکبازی که به دفع دشمن
از احد داشت نود زخم به تن
قهرمانی که در از خیبر کَند
کرد آن را به سر دست بلند
ای امیر عجم و فخر عرب
ماه تابانِ چهل جا یک شب
بر کف دست تو دائم سر تو
بستر ختم رسل سنگر تو
چشم از جان و جهان پوشیده
تیغ بر دشمن خود بخشیده
پیش از اسلام امام اسلام
احمدت گفته تمام اسلام
کیست جز تو اسدالله علی
کیست غیر از تو یدالله علی
ای تجلای خداییت علی
فاطمه گشته فداییت علی
که به جز تو شب وصل یارش
آمده نان و نمک افطارش
زخم فرقت سندِ زندۀ عدل
وصلۀ کفش تو پروندۀ عدل
ای ابر مرد دو عالم حیدر!
نفس پیغمبر خاتم حیدر!
تو درِ شهر نبوت هستی
چون درِ خانۀ خود را بستی؟
بی تو ریزند یتیمان دُرِ اشک
سفرهها خالی و چشمان پر اشک
فقرا را ز چه رو در نزدی؟
به یتیمان خودت سر نزدی؟
ای به بزم فقرا برقع پوش
همه شب کیسۀ خرمات به دوش
فقرا دوش، تو را گم کردند
با تو تا صبح تکلم کردند
بی تو ایتام همه بیپدرند
حیف کز زخم سرت بیخبرند
اذن ده تا به برت بنشینند
فرق بشکافتهات را بینند
تا ببینند و بدانند همه
به جبین تو بخوانند همه
آنکه نانآورشان بود تویی
تا سحر یاورشان بود تویی
**************************
ای به خلق از خلق اولا یا امیرالمؤمنین
وی به جن و انس مولا یا امیرالمؤمنین
خلق بیتو قطرۀ از هم جدا افتادهاند
با تو میگردند دریا یا امیرالمؤمنین
کیست جز تو باء بسم الله رحمان الرحیم
در کتاب حق تعالی یا امیرالمؤمنین
از خدایی با خدایی تا خدایی در خدا
ای خدا را عبد اعلا یا امیرالمؤمنین
در شب معراج بر گوشش رسید آوای تو
هر چه احمد رفت بالا یا امیرالمؤمنین
طاعت کونین بی تو شعلهای از دوزخ است
بس بوَد مهر تو ما را یا امیرالمؤمنین
پیشتر از بودن ما ای همه چشم خدا
چشم بگشودی تو بر ما یا امیرالمؤمنین
من نمیدانم که هستی آنقدر دانم که هست
خلق عالم بیتو تنها یا امیرالمؤمنین
من نمیدانم که هستی آنقدر دانم که گشت
کشتۀ راه تو زهرا یا امیرالمؤمنین
هرکه در محشر بوَد دستش به دامان کسی
ما تو را داریم فردا یا امیرالمؤمنین
شک ندارم این که فردا دوستان خویش را
خود کنی در حشر پیدا یا امیرالمؤمنین
درقفایت میدود چون سایه روز و شب نماز
چون کنی رو در مصلا یا امیرالمؤمنین
نی همین امروز دست خلق بر دامان توست
انبیا گویند فردا یا امیرالمؤمنین
ای نگاهت بهتر از گلهای خندان بهشت
سوی ما هم چشم بگشا یا امیرالمؤمنین
تو وصی احمدی انصاف اگر دارد عدو
بس بوَد «منکنت مولا» یا امیرالمؤمنین
ناز بر جنّت کند، آنکو کند با یک نگاه
باغ حسنت را تماشا یا امیرالمؤمنین
تا به دست دل بگیرم دامن مهر تو را
پای بنْهادم به دنیا یا امیرالمؤمنین
دوست دارم گر به باغ خلد هم سیرم دهند
جز توأم نبوَد تمنّا یا امیرالمؤمنین
با تولای تو حتی در جحیمم گر برند
از جحیمم نیست پروا یا امیرالمؤمنین
تا به روی دوش احمد پا نهادی در حرم
یا علی گفتند بتها یا امیرالمؤمنین
این عجب نبوَد تواند کبریایی بخشدت
قادر حی توانا یا امیرالمؤمنین
بی تو فاء «فوق ایدیهم» ندارد نقطهای
ای تو بسم الله را «با» یا امیرالمؤمنین
تو همه نادیدنیها را به چشمت دیدهای
ای خدا را چشم بینا یا امیرالمؤمنین
در همان آغوش مریم داشت نامت را به لب
تا مسیحا شد مسیحا یا امیرالمؤمنین
انّما و بلّغ و تطهیر در شأن تو بود
بارها کردیم معنا یا امیرالمؤمنین
«میثم» آلوده دامانم تو خود با یک نگاه
پاک کن پروندهام را یا امیرالمؤمنین
***********************
دست خدا و «نفْس» پیمبر فقط علی است
شمشیر و شیر خالق اکبر فقط علی است
بعد از نبی به امر خداوند ذوالجلال
ما را امام و هادی و رهبر فقط علی است
دست خدا که با سر انگشت خویشتن
خورشید را نمود مسخر فقط علی است
بر آن دو تن که هر دو ز خیبر گریختند
اعلان کنید فاتح خیبر فقط علی است
این نام را مباد به دیگر کسان دهند
این حق حیدر است که حیدر فقط علی است
مردی که جان به دست، شب لیلة المبیت
جای رسول خفت به بستر فقط علی است
ای تشنگان حشر به حق خدا قسم
باور کنید ساقی کوثر فقط علی است
مردی که در مهاجر و انصار از نخست
گردید با رسول برادر فقط علی است
دیوار کعبه سینه گشود از برای او
مولود بیت حضرت داور فقط علی است
نوزاد بیت و صاحب بیت و امیر بیت
مهمان بیت همره مادر فقط علی است
آن شیر کبریا که در ایام کودکی
از هم درید پیکر اژدر فقط علی است
روز احد به رغم تمام فراریان
یاری که گشت دور پیمبر فقط علی است
از منبر رسول خدا آید این ندا
بعد از رسول صاحب منبر فقط علی است
کس را چه زهره تا که شود کفو فاطمه
آنکس که شد به فاطمه شوهر فقط علی است
ممدوح «انّما» که خدا گفته در کتاب
گفتیم و گفتهاند مکرر فقط علی است
در روز حشر پیشروِ ختم انبیا
صاحب علَم به عرصۀ محشر فقط علی است
شاهی که رخت کهنه به تن کرد و رخت نو
با دست خویش داد به قنبر فقط علی است
دست خدا که یک تنه در عرصۀ نبرد
بگرفت سر ز عمر دلاور فقط علی است
در فتح بدر و خیبر و در خندق و احد
بالله قسم امیر مظفّر فقط علی است
آن بتشکن که در حرم خاص کبریا
بگذاشت پا به دوش پیمبر فقط علی است
«الا علی» ندای خدا بود در احد
ممدوح این ندای منور فقط علی است
فرمود مصطفی که منم شهر علم و بس
این شهر علم را که منم، در فقط علی است
آن کو به کودکی به رسول خدا مدام
بودی انیس و مونس و یاور فقط علی است
گو صد خلیفه بعد پیمبر فقط علی است
آن را که حق نموده مقرر فقط علی است
«میثم» امیر خلق و رفیق فقیر شهر
در عالم وجود سراسر فقط علی است
**************************
جان را به یک اشاره مسخّر کند علی
دل را به یک نظاره منوّر کند علی
ایجاد گل ز شعلۀ آذر کند علی
یک لحظه سیر عالم اکبر کند علی
بر کائنات جود مکرّر کند علی
****
او را سزد به خلق امیری و رهبری
او آورد عدالت و قسط و برابری
تیغش رسد به چرخ گه رزمآوری
با ذوالفقار حیدری و دست داوری
یک لحظه فتح قلعۀ خیبر کند علی
****
افلاک را مهار کند با نظارهای
بیمهر او به چرخ نتابد ستارهای
نبود به دهر منقبتش را شمارهای
ابلیس را به بند کشد با اشارهای
یک لحظه گر اشاره به قنبر کند علی
****
پیغمبری نبوده بدون ارادتش
کعبه هنوز فخر کند بر ولادتش
مسجد هنوز شاهد شوق شهادتش
پروردگار فخر کند بر عبادتش
چون بندگی به خالق داور کند علی
****
او ناخداست کشتی لیل و نهار را
فرمان دهد هماره خزان و بهار را
تقسیم کرده روز ازل خلد و نار را
نبوَد عجب که خلق خداوندگار را
با یک نگاه خویش ابوذر کند علی
***
گردون به پیش تیغ علی افکند سپر
از حملهاش قضا و قدر میکند حذر
شمشیر فتح داور و شیر پیامبر
روز از سران فتنه بگیرد به تیغ، سر
شب در خرابه با فقرا سرکند علی
****
هنگام بذل دست بوَد دست داورش
گر کوهی از طلا بود و کوهی از زرش
اول نهد طلا به کف سائل درش
نبوَد عجب به دست غلام ابوذرش
این گوی خاک را به جهان زر کند علی
****
هر جا خدا خداست علی هم بوَد امیر
خورشید را توان کشد از آسمان به زیر
از بس که بود دیو هوا در کفش اسیر
حتی شکم ز نان جوین هم نکرد سیر
با آنکه سنگ را در و گوهر کند علی
***
در آسمان لوای امامت بپا کند
در خاک، با خدا دل شب التجا کند
در جنگ، حفظ جان رسول خدا کند
در رزم تیغ خویش به دشمن عطا کند
در مهد، پاره پیکر اژدر کند علی
****
طاقی که تا قیام قیامت نیافت جفت
جان را هماره در ره اسلام ترک گفت
از جبرئیل نغمۀ «الا علی» شنفت
در لیلة المبیت به جای رسول خفت
تا جان خود فدای پیمبر کند علی
***
شاهی که هست و بود به دستش مسخر است
با یک فقیر زندگی او برابر است
از بس که در خلافت خود عدلگستر است
سهم عقیل را که بر او خود برادر است
با سهم یک فقیر برابر کند علی
***
روزی که از خطای همه پرده میدرند
روزی که خلق تشنه به صحرای محشرند
دلها ز تشنگی چو شررهای آذرند
آنان که مست جام تولّای حیدرند
سیرابشان ز چشمۀ کوثر کند علی
****
دارد ز قلب خاک حکومت بر آسمان
بر دستش اختیار مکان داده لامکان
گردد به گردش نگهش محور زمان
دست خداست با سر انگشت میتوان
افلاک را هماره مسخّر کند علی
***
دین یافت از ولادت شیر خدا کمال
بیمهر حیدر است مسلمان شدن محال
عالم به او و او به خدا دارد اتکال
در عین بندگی به خداوند ذوالجلال
اعجاز، همچو خالق داور کند علی
***
آدم سرشته شد گلش از خاک پای او
کس را چه زهره تا که بگوید ثنای او
مداح او کسی است که باشد خدای او
اکسیر معرفت طلب از کیمیای او
شاید مس وجود تو را زر کند علی
****
دنیا ندیده مثل علی راست قامتی
در هر دلی بپاست ز شورش قیامتی
هر نقطه را بوَد ز ولایش علامتی
هر لحظه ریزد از سر دستش کرامتی
جود از نیاز خلق، فزونتر کند علی
****
دل از خیال منظر حسنش صفا گرفت
باید از آن جمال نشان خدا گرفت
حق از نخست، عهد ولایش ز ما گرفت
روزی که تیرگی همه جا را فراگرفت
ما را شراب نور به ساغر کند علی
***
روز جزا که هست همان روز سرنوشت
هرکس به حشر میدروَد هر چه را که کشت
بخشنده میشوند همه کردههای زشت
روید ز شعلههای جهنم گل بهشت
گر یک نگه ز دور به محشر کند علی
****
مهر قبول توبۀ آدم به نام اوست
موسی به طور همسخن و همکلام اوست
از قلههای وهم فراتر مقام اوست
امر قضا به حکم خدا در نظام اوست
تا در نظام خود چه مقدّر کند علی
****
مدح علی است کار خداوند ذوالجلال
اینجا تمام عالم خلقت کرند و لال
بیلطف او به کس نبوَد قدرت مقال
«میثم» چو دم زنی ز ثنای علی و آل
هر دم تو را عنایت دیگر کند علی
***********************
عالم و آدم کند گریه برای علی
حیف که در خاک رفت قد رسای علی
نخل بوَد منتظر چاه بوَد بیقرار
حیف که خاموش شد صوت دعای علی
گریه کند صبح و شام اشک فشانَد مدام
تا که عدالت زند بوسه به پای علی
زندگی بیعلی سختتر از مردن است
کاش که ما میشدیم کشته به جای علی
دامن محراب خون گشته بر او قتلگاه
مسجد کوفه شده کرب و بلای علی
تیغ به دشمن دهد، بذل به قاتل کند
گر ببرد کودکی شیر برای علی
مسجدیان یکطرف جمله گشایید صف
تا که یتیمان نهند سر به سرای علی
پیر فقیری زند بر سر و بر سینهاش
طفل یتیمی شده نوحه سرای علی
بذل و عنایت ببین لطف و کرامت ببین
قسمت قاتل شده سهم غذای علی
میدمد از سنگها نالۀ «یا سیدی»
میچکد از نخلها اشک عزای علی
ثروت هر کس همان مال و منالش بوَد
هستی «میثم» بـوَد مهـر و ولای علی
***************************
که دیده در دل محراب پیکری خونین؟
میان شور و شرر سجده با سری خونین
برای وسعت هفت آسمان تداعی شد
دوباره قصه ی پرواز با پری خونین
و رفت باغ به تاراج نهروانی ها
نشست زخم تبر بر صنوبری خونین
زبان روزه نماز پر از جراحت را
سلام داد از اعماق حنجری خونین
بدون شک متولد شده ست این فتنه
از آتشی که زد ابلیس بر دری خونین
************************
ای سجود باشکوه و ای نماز بی نظیر
ای رکوع سر بلند و ای قیام سر به زیر
در هجوم بغض ها، ای صبور استوار
در میان تیرها، ای شکست ناپذیر
شرع را تو رهنما عقل را تو ره گشا
عشق را تو سر پناه، مرگ را تو دستگیر
فرش آستانه ات بوریایی از کرم
تخت پادشاهی ات دست بافی از حصیر
کاش قدر سال بود آن شب سیاه و تلخ
آسمان تو غافلی زآن طلوع ناگزیر
بعد از او نه من نه عشق از تو خواهم ای فلک :
یا ببندی ام به سنگ یا بدوزی ام به تیر
دست بی وضو مزن بر ستیغ آفتاب
آی تیغ بی حیا شرم کن وضو بگیر
لَختی ای پدر درنگ پشت در نشسته اند
رشته های سرد اشک، کاسه های گرم شیر ...
**************************
امام، رو به پریدن... عمامه روی زمین!
قیامتی شد ـ بعد از اقامه ـ روی زمین
خطوط آخر نهجالبلاغه ریخت به خاک
چکید هر طرفی صد چکامه روی زمین...
خودت بگو به که دل خوش کنند بعد از تو
گرسنگان «حجاز» و «یمامه» روی زمین؟!
زمان به خواب ببیند که باز امیرانی
رقم زنند به رسم تو نامه روی زمین:
«مرا بس است همین یک دو قرص نان ز جهان
مرا بس است همین یک دو جامه روی زمین...»
... تو رفتهای و زمین مانده است و ما ماندیم
و میزهای پر از بخش نامه؛ روی زمین!
**************************
ای نخلهای کوفه! امام شما چه شد؟
آن اشک و شور و گریه و حال و دعا چه شد؟
محراب کوفه! سرخی دامان تو ز چیست؟
سجادۀ علی! علی مرتضی چه شد؟
هم صحبت غریب تو ای چاه کوفه کو؟
فریادهای آن دل درد آشنا چه شد؟
ای صحنههای بدر و احد کو امیرتان؟
ای ذوالفقار، بازوی شیرخدا چه شد؟
ای کوچههای شهر مدینه خبر دهید
صاحب عزای حضرت خیرالنسا چه شد؟
ای کودک یتیم که خالی است سفرهات
آورد آنکه بهر تو هر شب غذا چه شد؟
ای بام کوفه بانگ اذان علی کجاست؟
آن صوت دلنشین و صدای رسا چه شد؟
پیر مریض! یار غریبی که نیمه شب
میریخت در دهان تو هر شب دوا چه شد؟
ای کوفه آن امیر غریبی که سالها
دیده است از رعیتش آزارها چه شد؟
«میثم» بخوان ز سوز جگر روضۀ علی
با ما بگو به آن شه ارض و سما چه شد؟
************