شعر ولادت امام کاظم علیه السلام-10
شعر ولادت امام کاظم علیه السلام-10
***********************
بزم ما را نبود زیب و فری بهتر از این
نیست ما بیخبران را خبری بهتر از این
بهر پرواز به کاشانه قاف ملکوت
حق نداده است مرا بال و پری بهتر از این
هر کسی را اثری هست گرانمایه و من
بین اشعار ندارم اثری بهتر از این
آمد این مژده بگوشم سحر از عالم غیب
که نباشد شب ما را سحری بهتر از این
شب میلاد همایون بهین رهبر ماست
که بشر را نبود راهبری بهتر از این
از گریبان زمین سر زده خورشید مگر
که ندیده است به خود زیب و فری بهتر از این
جای دارد که بگوید بدو صد جلوه زمین
آسمانا تو نداری قمری بهتر از این
صادق آل نبی را پسری داد خدا
که نباشد پدری را پسری بهتر از این
بعد صادق زره لطف نداده است به ما
صدف بحر ولایت گهری بهتر از این
به خدائی خدا نیست در اقلیم وجود
بهر زیب سر ما تاج سری بهتر از این
بهترین روز سفر هفتم ماه صفر است
نیست ما همسفران را سفری بهتر از این
بهر نابودی هارون ستمگر نبود
خفته در بیشه دین شیر نری بهتر از این
بهر پرپر شدن زهر ندارد به یقین
شجر گلشن دین برگ و بری بهتر از این
گوئیا خلق نکرده است بدین حسن و خصال
بین ابناء بشر حق بشری بهتر از این
ای شه ملک خراسان پسر شیر خدا
چون تو نبود پسری را پدری بهتر از این
حاجت خویش طلب کن که ندارد پس از این
تیر جانسوز دعایت اثری بهتر از این
من ژولیده چه گویم که ز یمن قدمش
بزم ما را نبود زیب و فری بهتر از این
ژولیده نیشابوری
*******************
سلام ای گل باغ زهرای اطهر
که از عطر تو عالمی شد معطر
سلام ای تولای تو حصن ایمان
درود ای تجلای تو نور داور
سلام ای کتاب ثنای تو قرآن
درود ای شفای دل درد پرور
توئی کعبه جان توئی قبلهی دل
توئی باب حاجات و موسی بن جعفر
به آن آیهی یذهب عنکم الرجس
تو هستی مؤید تو هستی مطهر
کلامت چو حکم الهی است محکم
زبانت پیام خدا را بیانگر
ولی نعمت شیعیان جهانی
خدا خصلتی و خداوند مظهر
توئی چشمه ی فیض باری تعالی
توئی زادهی ساقی حوض کوثر
ولای تو سرمایه دین و دنیا
نگاه تو آسایش روز محشر
به صبح وصالت ملک میدهد دل
به پیش مقامت فلک خم کند سر
ز خاک قدومت تبرک بجویند
همه قدسیان سماوات یکسر
ببینند آنان که ماه جمالت
بگویند تسبیح و الله اکبر
به محراب جان گر که قامت ببندی
بگیرد مصلای دل شوکت و فر
بود کاظمینت حرم خانهی دل
ملائک در آنجا گشایند شهپر
تو شمس الضحائی و باب الحوائج
توئی شیعه را بهترین یار و یاور
منم دردمند و دوا از تو خواهم
منم خاک کویت توئی ذره پرور
توئی عبد صالح که در کنج زندان
لبت وانشد جز به تقدیس داور
چه شوری چه حالی چه روح بزرگی
که راضی شدی هر چه بودت مقدر
برای دفاع از حریم ولایت
تو را بود زندان و تبعید سنگر
محمد نعیمی
*********************
ای که سر تا به پا صفائی تو
گل گلزار مصطفائی تو
همه ی کائنات میدانند
هفتمین حجت خدایی تو
چشمه جود و رحمت و کرمی
گوهر بحر کبریائی تو
مالک یک جهان دل همه ای
بس که محبوب و دلربائی تو
ای طبیب دل همه یاران
که به درد همه دوائی تو
شاد شد از قدوم تو هستی
ای که غم خوار ما سوائی تو
هر کسی دید چهره ات را گفت
آیت شمس و والضحائی تو
ای که آئینه ی پر از نوری
کعبه ی عشق و حق نمائی تو
آمدم با بضاعت مزجات
که فرستم به مقدمت صلوات
به خدا جز خدا گواهی نیست
که مرا جز تو تکیه گاهی نیست
ای پناه همه پناهم بخش
که به غیر از درت پناهی نیست
جز فروغ محبت و کرمت
شب ما را دگر پگاهی نیست
گر چه در آستان احسانت
مثل من عبد روسیاهی نیست
به نگاه تو جان دهم ای دوست
در بساطم اگر که آهی نیست
گه میلاد تو مرا عیدی
هیچ چیزی به از نگاهی نیست
ای که در آسمان دانش و علم
بهتر از جلوهی تو ماهی نیست
آگهم من که سوی قرب خدا
غیر راه تو هیچ راهی نیست
آمدم با بضاعت مزجات
که فرستم به مقدمت صلوات
هر چه گویم به مدحت تو کم است
عاجز از وصف و مدح تو قلم است
دیگر از حق چه نعمتی طلبم
که ولای تو بهترین نعم است
هر که مسکین آستان تو شد
نزد خلق و خدای محترم است
کار ما شد گدائی از در تو
عادت و خوی و خلق تو کرم است
گر چه دور از حریم تو هستیم
دل ما چون کبوتر حرم است
ای که دریای سینهات زازل
منبع علم و بینش و حکم است
جز خدا هر که مدح تو گوید
به خداوندی خدا که کم است
تو گل بوستان عشقی و من
که دلم همچو غنچه سر بهم است
آمدم با بضاعت مزجات
که فرستم به مقدمت صلوات
***
تنها نه بهشت روی تو دیدن داشت
عطر خوش انفاس تو بوئیدن داشت
بوسید اگر تو را امام صادق
گلبوسه ز رخساره ی تو چیدن داشت
سید هاشم وفائی
********************