کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

تقدیم به شهید غلامحسین فتحی

کوثرنامه

اشعار وفات حضرت خدیجه سلام الله علیها-16

**************

مرتضی طاهری

 

برای بعد وفاتت چه غصه ها داری

به روی گونه ی خود اشک غم چرا داری ؟

 

تو مادر همه ی هادیان ما هستی

چه جایگاه رفیعی میان ما داری 

 

شریعت نبوی را تو تقویت کردی

مقام یاوری مذهب خدا داری

 

توئی که مریم و آسیه در هوای تواند 

مقام مادری أفضل النساء داری

 

امیر عالم ایجاد محرم حرمت

مقام همسری ختم انبیاء داری

 

تمام ثروت خود وقف کرده ای اما

حیا ز مسئلت قطعه ای عبا داری

 

غمین غربت پیغمبری تو ای بانو 

درون سینه ات این غصه را چرا داری

 

بخاطر نوه هایت چرا حزین شده ای

گریز لحظه ی آخر به نینوا داری

 

بخوان به یاد شه تشنه لب کمی روضه 

عزای قتلگه شاه کربلا داری 

 

مرتضی مظاهری

***********************

پوریا باقری

 

السّلام ای ، اُمِّ زهرای بتول

السّلام ای همسر و یار رسول

 

السّلام ای سایه سارت مستدام

واجبُ التّکریم ، واجبْ احترام

 

لفظ "اُمُّ المؤمنین" مخصوص تو

مریم و هاجر شده پابوس تو

 

زیر "دِیْن" تو بُوَد "دین" خدا

مایه ی فخری به آیین خدا

 

ثروتت راه خدا ، آغاز کرد

مثل شمشیر علی اعجاز کرد

 

مال و اموالت ، همه وقف خدا

دین و ایمان تو ، فوق انبیا

 

مادرانه ، یار پیغمبر شدی

مؤمنین را تا ابد مادر شدی

 

چادرت ، بوی عبادت می دهد

بر همه درس شهامت می دهد

 

طاهره ، قدّیسه ، بی همتا تویی

مادر "صدّیقه ی کبریٰ" تویی

 

فاطمه ، گُل کرده بر دامان تو

مهد زهرا ، می شود دستان تو

 

مادری کردی برای دخترت

همسری کردی برای همسرت

 

بین زن های پیمبر تو سَری

نسل سادات جهان را مادری

 

ما همه جیره خور احسان تو

نوکر دربست "فرزندان" تو

 

زندگی ات از خدا لبریز بود

صد "ملک" از چادرت آویز بود

 

غربتت گشته مسلّم بر جهان

گریه ات شد آبروی شیعیان

 

شد عزای تو در این ماه خدا

گریه ها داریم بر داغ شما

 

می روی زهرا چه تنها می شود

صید "اقیانوس اَعدا" می شود

 

بعد تو این شهر "ظالم" می شود

"روبهی" بر "شیر" حاکم می شود

 

بعد تو ، زهرا کتک ها می خورد

چادر قدیسه ات ، پا می خورد

 

پشت در ، یک شهر و تنها فاطمه

"آتش" و "دود" و "صدا" و "همهمه"

 

دختر تو می شود نقش زمین

بسته دستان "امیرالمومنین"

 

"محسنش" چون غنچه پرپر می شود

او فدای راه "حیدر" می شود

 

یا خدیجه! دخترت را می زنند

آیه های کوثرت را می زنند

 

یا خدیجه ، دخترت از پا فتاد

مثل تو ، یک لحظه دینش را نداد

 

شوهرش را حامی و همراه بود

مثل تو یار ولیُّ اللّه بود...

 

پوریا باقری

***********************

محمد حسین رحیمیان

 

ما سائل لطف فراوان خدیجه

از کودکی خوردیم از نان خدیجه

 

در راه دین داده همه دار و ندارش

اسلام شد مدیون احسان خدیجه

 

خرج مسلمانی ما هستی او شد

پس هر چه ما داریم قربان خدیجه

 

در راه اهل بیت هر کس خرج کرده

فردای محشر هست مهمان خدیجه

 

جور دگر شد دستگیر ما پیمبر

هر جا قسم خوردیم بر جان خدیجه

 

شکر خدا هستیم امشب روضه خوانش

شکر خدا هستیم گریان خدیجه

 

دلشوره دارد یاد فرداهای زهرا

ابر بهاری گشت چشمان خدیجه

 

انگار دیده آتش و دیوار و در را

غم های زهرا برده سامان خدیجه

 

ای وای از روزی که با پهلوی زخمی

زهرا شود در عرش مهمان خدیجه

 

نیمه شبی در خانه خولی نامرد

صد پاره می گردد گریبان خدیجه

 

محمد حسین رحیمیان

***********************

مهدی رحیمی

 

زل میزند با چشمهای تر به مادر

هی فاطمه در لحظه ی آخر به مادر

 

سرمایه اش را داد پای دین خدیجه

پس در قبالش هدیه شد کوثر به مادر

 

تاریخ می گوید چهل نامرد، در اصل؛

آنجا هجوم آورد یک لشکر به مادر

 

تقسیم شد درد دو عالم بین این دو

سیلی به حیدر خورد و میخ در به مادر

 

زهرا هم آخر محسنش را خرج دین کرد

مادر به دختر میرود، دختر به مادر

 

از غنچه ای بعد از گذشت این همه سال

حالا رسیده یک گل پرپر به مادر

 

ام ابیها نیز ام المومنین شد

چون می رسد این ارث از مادر به مادر

 

ام المصائب زینب و مظلوم ارباب

آقا به بابا می رود خواهر به مادر

 

در کربلا سیراب گشت و با سه صورت

با گریه اش خندید علی اصغر به مادر

 

مهدی رحیمی

*********************

من کنیز خدایِ یکتایم 

بانویِ بانوان دنیایم 

اَمة الله ام و کنیز رسول 

بس که در شان و رتبه والایم

سیدالانبیاست شوهر من 

سیدالاوصیاست مولایم

فاطمه کوثر است اما من 

مادرِ کوثر ، اُم زهرایم 

اوست اُم الائمه اما من 

مادرِ مومنین به دنیایم

 

فاطمه ذات لیله القدر است

ظرفِ آن ذات پاک و یکتایم

سّر مستودع خدا زهراست 

محرم سّر آل طاهایم

شیعه زهرا شناس می گردد 

گر شناسد مقام عظمایم

با دو آقای جنتم محشور 

در جنان زینب است همتایم 

ماه رحمت ، مه لقایِ من است

من سفیر بهار دل هایم

 

اولین مومنه به اسلامم 

یار احمد ، به رغم اعدایم 

من گواه نزول قرآنم

خانۀ وحی گشته ماوایم

همچو آیینه ام به خُلقِ عظیم 

راه وی را چو سایه پیمایم

هستی ام نذر دین حق گردد 

بخدا با خداست سودایم 

هرکه یار نبی شود ، او را 

یارِ امروز و یارِ فردایم

 

در حریم نبوتم ، ساکن 

بر طریق ولایت ابقایم

در تولا ز هر که پیشترم 

در عمل مظهر تبرایم

الگوی صبر و استقامت و عشق

اسوۀ زهد و حلم و تقوایم

مهد حجب و عفاف و پاکی ها 

شهد ایثار و عطر گل هایم

در تعبد زبان زدِ مردم 

در تعهد ز هر که اولایم

 

در سخاوت نباشدم مثلی 

در کمالات تاجِ سرهایم

هر بلا را به جان خریدم من

بر نبی مایۀ تسلی یم

شعب و تحریم و کینه و طعنه 

جزئی از حربه هایِ اعدایم

ابتران گر تمسخرم کردند

داد کوثر خدایِ یکتایم

بارها گفت همسرم با من

ماجرای غمین زهرایم

 

دخترم بعد من شود تنها 

چه کند این یتیم تنهایم

من نباشم کنار دختر خود 

فضه گردد معینِ زهرایم

آتش و کوچه را نمی بینم

مجتبی یارِ او شود ، جایم

کربلا را دقیق میدانم

سویِ  جنت سفیرِ غم هایم

 

کربلایی شنیده ام که مپرس

آگه از داستانِ سرهایم

حق سلامم رسانده از لطفش

کفن آماده کرده ای وایم

من بپوشم عبایِ پیغمبر

بی کفن شد عزیز زهرایم

**********************

 از غصه‌های تو نفسِ آسمان گرفت

در ماتم تو حال دل عاشقان گرفت

ای باغ و بوستان پیمبر نگاه کن

رو به‌ خزان شدی و دلِ باغبان گرفت

بانو بمان که پشت و پناه نبوتی

تو سوختی که شمع رسالت توان گرفت

تا پایِ مرگ رفت پیمبر هزار بار

هر بار هم به لطفِ نگاه تو جان گرفت

تنها تویی که عشقِ پیمبر شدی و بس

دلدادۀ تو بود و دل از دیگران گرفت

آنقدر گریه کرد‌ه‌ای از ترس قبر که

جسم تو را عبایِ نبی درمیان گرفت

گفتم عبا چرا غزلم روضه‌ خوان شده

زهرا رسید و با غزلِ من زبان گرفت

ای تشته‌ لب حسین .. ای بی‌ کفن حسین ..

ای‌وای بی‌عبایی و .. بی‌ پیرهن حسین ..

شکر خدا که قسمت تو یک عبا شده

مادر ؛ حسینِ من کفنش بوریا شده

زهراست روضه‌ خوانُ و خدیجه‌ ست گریه‌کن

آرام چشم تَر شده را بست گریه‌ کن

می‌سوخت در حرارت دستانِ فاطمه

گفت ای رسول ! جان تو و جان فاطمه

زن‌ هایِ این قبیله همه بدتر از هم‌اند

دلسوزهایِ فاطمه در بِینشان کم‌اند

میترسم از کنایه و زخمِ زبانشان

مردانشان که پست‌ ترند از زنانشان

میترسم ابر تیره بیفتد به رویِ ماه

زهرای من تحمل سیلی ندارد، آه

برگ گل است، مثل نسیم است دخترم

نگذار حس کند که یتیم است دخترم

در عمرِ خویش هرچه بلا بود دیده‌ام

جانانه جورِ فاطمه را هم کشیده‌ام

نگذار حال و روز گلم مثلِ من شود

دیگر مباد قسمتِ او سوختن شود

چون چاره نیست میروم و میگذارمش

بعد خدا و تو ، به علی میسپارمش

 ***

قلبم ز چشمانِ ترش آتش گرفته

بر حال و روز مضطرش آتش گرفته

می‌ آید آن روزی که یاسم در گلستان

گلبرگ‌ هایِ پرپرش آتش گرفته

قرآن ناطق بینِ کوچه دست بسته

در صحنِ خانه کوثرش آتش گرفته

زینب به چشمان خودش می‌بیند آنجا

دار و ندارش ، مادرش آتش گرفته ...

 *********************

 تکیه گاهم بوده ای، ای تکیه ی بازوی من

ثروت و سرمایه ات شد مایه ی نیروی من

با تو من بار رسالت را به دوشم میکشم

ای خدیجه پس تو هستی قُوَّت زانوی من

گفت: از سوی خدا بر تو سلام آورده است

جبرئیل از آسمان هر وقت آمد سوی من

در مصیبت های من سنگِ صبورم بوده ای

با چه صبری می نشستی پایِ گفت و گوی من

سنگ و خاکستر به رویم ریختند از بام ها

پاک کردی خاک ها را از رویِ گیسوی من

گرچه در شِعب ابی طالب شرایط سخت بود

اَخم هم حتی نکردی، همسرِ خوش روی من

رفتی و دسته گلت، زهرا کنارم مانده است

عطر تو در خانه مانده، ای گلِ خوشبوی من

قحطی آب است در شعب ابی طالب ولی

غم مخور با اشک غسلت میدهم بانوی من

رفتی و بعد از تو دشمن حُرمت ما را شکست

خوب شد رفتی ندیدی پهلوی زهرایِ من

*********************

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی