کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

تقدیم به شهید غلامحسین فتحی

کوثرنامه


شعر ولادت حضرت علی اکبر علیه السلام۴

*******************

جواد پرچمی

در بهاران چمن درست شود 

عشق با سوختن درست شود 

روی قلبم حسین بنویسید 

تا عقیق یمن درست شود 

به در کهف رفتن ما با 

سگ لیلا شدن درست شود 

عاقبت کار سالیان بعد از 

رفتن و امدن درست شود 

سالیانی است کار این مردم 

بین سینه زدن درست شود 

خون دل خورده زهرا تا

چند تا سینه درست شود 

وصف این طایفه که می آید 

عشق در قلب من درست شود 

به خدا شبه مصطفی کافی است 

تا اویس قرن درست شود 

علی اکبر شود هر آنکس که

از حسین و حسن درست شود

تا که پیغمبری شدیم همه 

علی اکبری شدیم همه 

پسران جلوه بیشتر دارند 

همگی خصلت از پدر دارند 

پدرانی که دل به حق دادند

مهر اولاد در جگر دارند 

تاج شاهی است ارث باباها 

شاه ها اکثرا پسر دارند 

خانه ای که به آن پسر دادند 

صدقه گیر پشت در دارند 

همه خانواده زهرا

 دور خود چند تا قمر دارند 

نوه های عشیره حیدر 

همه جنگاورند و سردارند 

با علی این پسر بزرگ شده 

که شبیه پدر بزرگ شده 

دست لیلا بهار آورده 

دامن افتخار آورده

اسدالله زاده این مادر

واقعا ذولفقار آورده 

به گداهای شهر مژده دهید 

پسری سفره دار آورده 

گفت ام البنین به لیلا که

فاتح کارزار آورده 

هر کجا رو به سوی میدان برد

خصم رو به فرار آورده

عمه اش مشک و مجمر اسفند 

دور این گاهواره آورده 

عمه اش شادمان تر از همه است

یار، رو سوی یار آورده 

دور گهواره اش عجب حالی است 

جای مادر بزرگ او خالی است.... 

ربنا ربنا کنیم همه 

همه شکر خدا کنیم همه 

حضرت شاهزاده آمده است 

نیت کربلا کنیم همه 

باید از خاک پاش برداریم 

دل خود را بنا کنیم همه 

علی اکبر حضور غرق خداست 

خویش را مبتلا کنیم همه 

دسته جمعی از این حسینیه 

عزم پایین پا کنیم همه 

کاش بودیم ظهر عاشورا 

 

تا عبا دست و پا کنیم همه 

آمده اشک حسرت ارباب 

عرض تبریک حضرت ارباب

آمده سایه سرش باشد 

آینه دار مادرش باشد 

آمده وقت پیری ارباب

هر کجار رفت در برش باشد 

آمده هر غروب، وقت نماز

مست الله اکبرش باشد 

آمده تا رکاب عمه شود 

هم نگهبان معجرش باشد 

باورش هم نمیشود روزی 

اربااربا برابرش باشد 

این تن قطعه قطعه قطعه شده 

باورش نیست اکبرش باشد 

بهتر این است زود برخیزد 

فکر موهای خواهرش باشد 

لخته خون از دهان او میریخت 

روی دستش جوان او میریخت

************************

آسمان دل ارباب قمر می خواهد

شجر طیّبه ی عشق ثمر می خواهد

هر چه نیرو به دو بازوی حسین بن علی ست

هر چه بوده ست دو بازوی پسر می خواهد

وقت بر لشکر دشمن زدنش فهمیدند

جگر شیر دو تا بال سفر می خواهد

بچه شیری ست که شیران همگی مبهوت اند

پسر این است، پس ای وای، پدر می خواهد...

الفرار از دم شمشیر بنی هاشمیان

الفرار از دم این صید که سر می خواهد

هیبت تیر نگاهش به عمویش رفته

دیدنش در صف پیکار جگر می خواهد

کار از نیزه و شمشیر و سنان بگذشته

که عدو رو به رویش چند تبر می خواهد

هر که آماده ی جنگ است ز پا افتاده

رزم با دلبر ارباب کمر می خواهد

هر که دلتنگ پیمبر شده این جا باشد

هر کسی حیدر کرّار اگر می خواهد...

شاهزاده ست ولی جلوه ای از شاه شده

اشهد ان علیاً ولی الله شده

 حمید رمی

************************

در کربلا شمیم گل یاس آمده

 لرزه به جان دشمن خناس آمده

از میمنه به میسره طوفان به پا شده

 شاگرد رزم حضرت عباس آمده

***

هر دم که لب به لعل لبت وا کنم علی

اسرار عشق خویش هویدا کنم علی

از بس شبیه مادرمان راه می روی

قدری قدم بزن که تماشا کنم علی

***

در سرزمین عشق تو سامان عالمی

جان حسین فاطمه جانان عالمی

ارباب زاده ای و همه نوکر توییم

تو سرور تمام جوانان عالمی

قاسم نعمتی

***************************

علی اکبر لطیفیان

آنانکه عابدند به وقت اذان خوشند

آنانکه زاهدند به یک تکه نان خوشند

از هر دو تا نگار یکی ناز می کند

عشاق روزگار یکی در میان خوشند

نانی که می پزند به همسایه می رسد

این خانواده با خوشی دیگران خوشند

این سفره دارها که شدم میهمان شان

بعد از بیا، برو ست، ولی با بمان خوشند

ما می خوریم و اهل کرم شکر میکنند

با این حساب بیشتر از میهمان خوشند

جانی بگیر و در عوضش هیچ هم نده

عشاق با معامله های گران خوشند

با اخم خویش راه فرار مرا ببند

صیاد اگر علی ست همه با کمان خوشند

در نقطه نقطه دل شیعه حرم زدند

بر بام خانه مشعل دارالکرم زدند

وقتی دخیل ها گره این درند و بس

این خانواده نیز گداپرورند و بس

اینان که سنگ را به نظر فضه میکنند

از کودکی قبیله ی شان زرگرند و بس

در آستان شمع که طور مقدس ست

پروانه ها همیشه مقرب ترند و بس

دل دادن و ندادن ما دست ما نبود

اینان به شیوه ی خودشان دل برند و بس

بگذار بشکنند دلم را یکی یکی

اینجا فقط شکسته دلی میخرند و بس

ارباب زاده ها همه ارباب میشوند

چون بنده زاده ها که همه نوکرند و بس

این خانواده ای که مرا صید کرده اند

حالا اسیر زلف علی اکبرند و بس

وقتی میان کوچه ما راه می رود

یک شهر در زیارت پیغمبرند و بس

ای بهترین؛ یگانه ترین آفریده ها

پیغمبر تمام پیمبر ندیده ها
بیدار بود از سر شب تا سحر، پدر

می زد صدات با همه جای جگر، پدر

آهویی و به دام تو افتاده است شیر

عمه اسیر توست، ولی بیشتر، پدر

لیلا زیاد محضر آن دو نمی رسید

تا خوب ارتزاق کند از پسر، پدر

خیلی نیاز داشت زبان واکنی علی

خیلی نیاز داشت بگویی: پدر، پدر

تو یوسفی و دور مشو از مقابلش

وابسته است بر روی تو آنقدر پدر

پیش پدر رسیدی اگر قد بلند کن

در آرزوی سرو رشید است هر پدر

ای مظهر صفات نبی؛ هیچ کس به تو

این قدر احترام نکرده مگر پدر

به به، به این مقام که پایین پا پسر

به به، به این مقام که بالای سر پدر

از بس نشسته موی تو را شانه کرده است

حالا دلش به گیسوی تو خانه کرده است

حاضر شدم برای اویس قرن شدن

شهر مدینه رفتن و دور از وطن شدن

حاضر شدم برای "تو" از خویش بگذرم

دیگر مرا بس ست گرفتار "من" شدن

ما را که نیست جرات پیشت نشستن و

با ابروی کشیده ی تو تن به تن شدن

لب های تو همین که به خود آب میزند

نزدیک می شود به عقیق یمن شدن

میل رسول دیدن تو چاره ش آینه ست

پس واجب است محو درین خویشتن شدن

تنها تو می توانی ازین کارهاکنی

ابن الحسین بودن و ابن الحسن شدن

ما هر دوتا برای دوتا کارآمدیم

من عبد تو شدن، و تو هم رب من شدن

دل آن زمان که خانه مهر تو می شود

اقرار می کند به بهشت عدن شدن

ای خاک پای مرکب تو کیمیای من

جنت برای مردم و خاکت برای من

وقتی که نیست خاک رهت، سر برای چه؟

وقتی که نیست در حرمت، پر برای چه؟

اهل کرم مقابل در ایستاده اند

با این وجود پس، زدن در برای چه؟

وقتی تو سفره حسنی پهن کرده ای

پس سرزدن به سفره دیگر برای چه؟

گر تو ادامه علی کوفه نیستی

پس آمده ست این همه لشگر برای چه؟

ای خاک بر سر همه، تاج سرم شکست

افتاده زیر پا علی اکبر برای چه؟

مغرب نیامده ست هنوز ای موذنم

بالای نیزه رفته ای آخر برای چه؟

ما سعی می کنیم ولی یک عبا کم ست

اصلاً شدی تو چند برابر برای چه؟

عمه اگر برای من و تو نیامده ست

پس دست برده است به معجر برای چه؟

ای سایه تو بر سر عمه، بلند شو

به احترام معجر عمه بلند شو۱۳

****************

کارسختی ست نوشتن زتو آقازاده

مدح توبهت و شگفتی به غزل ها داده

زلف مشکی به سر شانه رهاکردی یا

شب تاریک به دوش سبلان افتاده

گام زیبای صدای توازعاشوراماند

کرده تقلیداذان تو مؤذنزاده

نقش ترکیبی پیغمبروحیدرهستی

مبتداوخبری درکلمه جاداده

بزم مستی من اینبارتفاوت دارد

باکمی سرکه ی انگور بجای باده

حرف دلرابزبان بردن وگفتن سخت است

دوستت دارم من هم به کلامی ساده

توبزرگی و علی اکبرآقام شدی

بخشی از جمله تکبیرةالاحرام شدی

مهدی مومنی

***********************

حسـیـن دوم دنـیــا تـویـی علـی اکبــر
عصـای پـیــری مـولا تویی علـی اکبــر

به روز کــرب و بــلا تکـیــه گـاه بـابـایی
تـو هم شبـیـه عمویـت سپـاه بـابـایی

موذنی تـو به روز دهـم به کـرب و بــلا
اذان بـگـو تـــو بــرای اهـالـــی دنـیــا

بگو خدای ، بـزرگ اسـت و بعـد الا الله
ببــر تـو نــام رسول و علی ولـی الله

به گوشـهای کر خلق این خبـر برسـان
علی ولی خــدا هست و مرد با ایمان

بگـو وصـی نبـی هست جـد تـو حیــدر
خلیفه نیست وصی به حقِ پیغـمبــر

اذان بـگـو و بـبـــر نــام حــیــدر کـــرار
اذان بگـو بشـود قلـب کافـران بیــدار

اذان بگـو و علـی را عـلـم بکـن اکـبــر
بگو بدون علی شخص میشـود کافـر

بدون ذکـر علی هـر اذان،اذان نـشـود
بگو بـدون علی یک عمل گران نشـود

موذنـان حـرم را بگـو علی داری؟؟؟؟
به هر اذان، که گفتی به او بدهکاری

برای ایـن دل محسـن اذان بگـو اکبــر
عبادتی است کـلام علی علی حیـدر

سیدمحسن حبیب الله پور

***********************


نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی