اشعار ولادت امام علی علیه السلام۲۶
اشعار ولادت امام علی علیه السلام۲۶
×××××××××××××××××××
پوریا باقری
کعبه
وا شد، همه جا بوی خدا پیچیده
آیه ی سوره ی ایمان همه جا پیچیده
بندِ
قنداقه نبندید به دستانِ خدا
کور باشند همه شرک پرستانِ خدا
دست
های نبیُ اللّه به زیرِ سَرِ او
کلِّ عالم بخدا تکه ای از شهپرِ او
گفت
با حضرتِ خاتم : بگو ای ملجا نور
دَم ز `تورات” زَنَم ، یا که ز `انجیل” و `زبور”؟
از
چه گویم که بیارند به علمم ایمان؟
معجزه ساز شوم یا که بخوانم قرآن؟
گفت:
`قَدْ اَفلَحَ” ، پیغمبرِ خاتم خندید
همه جا آیه ی قرآنِ خدا می تابید…
کودکی
ات همه را مات نموده است علی
قبِل تو هیچ کس از خلق نبوده است علی
پدرِ
خاک شدی و ، گِلِ ما از خاکت
شیعه را خلق نمودند ز خاکِ پاکت
دستِ
تو دست خدا ، چشمِ تو ”عین اللّه” است
سینه ات مملوِ از آتشِ سِرُّ اللّه است
سندِ
نطفه ی پاک است ، ولای تو علی
پدر و مادرمان باد فدای تو علی…
خیبر
از ضربتِ شصتت ، چه مکافاتی دید
خاک ، از گردشِ تیغِ تو مباهاتی دید…
قدرتِ
ضربه ی شمشیرِ تو بی همتا بود
وسطِ معرکه ، جنگیدنِ تو غوغا بود
تو
خدا ، نه ، ولی اوصافِ خدایی داری
چقَدَر شیعه ی خوش قلب و ولایی داری
ما
ز ایران و همه پیروِ سلمانِ توأیم
همگی جان به کف و گوش به فرمانِ توأیم
شُکر
دارد بخدا ، شیعه ی حیدر بودن
شُکر دارد پسَرِ حضرتِ مادر بودن
با
حسین و حسنت نیز برادر بودن
کاش قسمت بشود یاورِ خواهر بودن
خوش
به حالِ شهدای حَرَمت یا زینب
میشود روزِ جزا ، محکمه اش با زینب
راستی
روزِ پدر ، جای شهیدان خالی
جای آن همسفران ، رویْ سپیدان خالی
بچه
هاشان همگی چشم به راهند هنوز
همسرانِ شهدا ، گرمِ نگاهند هنوز…
قطعه
ای عکسِ پدر ، قاب شده بر دیوار
جایشان سبزتر و سبزتر است از هربار
یا
علی مدحِ تو را ختم نمودم با عشق
با سرودن ز حوالیِ غریبانِ دمشق
پدرِ
واقعیِ شیعه تویی مولا جان…
سایه ات کم نشود ، از سَرِ ما `بابا جان”
××××××××××××××××
امیر عظیمی
می
نویسم سر خط، مرد خطر یعنی تو
تیغ بالای سر فتنه و شر یعنی تو
سورهی فتح و سلیمانِ ظفر یعنی تو
ها علیٌ بشرٌ کیف بشر یعنی تو
دوستداران
تو با عرش برابر هستند
سینهچاکان تو با کعبه برادر هستند
شعر
در وصف تو ای شاه سرودم، امروز
واژه در مدح تو از عرش ربودم امروز
میشوی ذکر مناجات و درودم امروز
من به کعبه به خدا سجده نمودم امروز
قبله
در ماه رجب سمت تو آقا آمد
کعبهای بود در این کعبه به دنیا آمد
صدف
کعبه در این لحظه پر از دُر شده بود
خانه از عرشنشینان خدا پر شده بود
فاطمه بنت اسد غرق تحیر شده بود
درک میلاد تو بیرون ز تصور شده بود
دو
سه روزی که شده کعبه ز عطرت لبریز
معتکف بود حرم با تو شد ایام البیض
برکت
رفته از آن خوان که در آن نیست نمک
فکر کردم که در این واژه چه چیزیست "نمک"
صد و ده بار علی و صدو ده چیست، نمک
نان این سفره حسینش شده، کافیست نمک
نمکین
عشق علی شد ابدی و ازلی
برکت سفرهی شیعه است حسین بن علی
کیست
این، معرکهدار همهی جولانها؟
کیست این، پیر و امیر همهی ایمانها؟
کیست این، خطبهی کولاک همه توفانها؟
کیست این اُسّ و اساس همهی بنیانها؟
مست
شو با لب خورشید، لب ماه بگو
أشهد انّ علیّاً ولی الله بگو
ناگهان
پرده برانداخته حق میبینی
مست از خانه برون تاخته حق، میبینی
نرد عشقی به خودش باخته حق، میبینی
چهره را مثل علی ساخته حق، میبینی
چه
شرابی است که کعبه شده میخانهی او
این علی کیست که زهرا شده پروانهی او
ساقیا،
ای که شراب تو چشیدن دارد
ناز از نرگس مست تو کشیدن دارد
پابرهنه به طواف تو دویدن دارد
وقت جانکندنمان روی تو دیدن دارد
جان
ناقابل من پیش تو مثل برگ است
مستی دیدنت آقا سکرات مرگ است
یا
علی ای که خودت هم هدفی، هم راهی
بندهی حقی و در بندگی خود شاهی
کهکشان هستی و خورشیدترینی، ماهی
آیهی «أنفسنا»، نفس رسول اللهی
این
تو بودی که به بتهای تهی «لا» گفتی
نیمه شب، وقت خطر، جای پیمبر خفتی
ای
پیمبر تو بگو مرد خطر کیست، علی
وسط معرکهها شیرجگر کیست، علی
قاتل عبدود و دافع شر کیست، علی
یار غارند همه، سینه سپر کیست، علی
باید
ای شیعه به خصمش برسانی لعنت
بر فلانی و فلانی و فلانی لعنت
صاحب
تیغ دو لب، لب به سخن باز کن و
خطبه بینقطه بخوان، با سخن اعجاز کن و
زمزم کعبه، شبی زمزمهای ساز کن و
تا ثریای خودت فاطمه پرواز کن و
بگو
ای شعر تو یک مصرع دیگر داری
آینهدار تو زهراست، برابر داری
کعبه
معنا شدهای تو، لک لبیک علی
قبلهی ما شدهای تو، لک لبیک علی
شاه و مولا شدهای تو لک لبیک علی
ذکر زهرا شدهای تو لک لبیک علی
مینویسم
سر خط، مرد خطر یعنی تو
ها علیٌ بشرٌ کیف بشر یعنی تو
××××××××××××××
مهدی نظری
هرکه
از قافلهی یار جدا میگردد
عاقبت اهل دو رنگی و ریا میگردد
گره اهل ولا کور اگر باشد هم
با نگاه علی و فاطمه وا میگردد
عبد آلوده نفس هم بکشد پیش علی
پاک تر از همهی آینهها میگردد
هرکسی روبروی نام علی سر خم کرد
در قنوت سحر فاطمه جا میگردد
هرکسی مست علی نیست بداند این را
تا خود حشر گرفتار بلا میگردد
هرکسی قطرهای از جام ولایت بچشد
علوی میشود و از عرفا میگردد
تَرَک خانهی کعبه به دوعالم فهماند
دل که بشکست فقط جای خدا میگردد
عشق
مولا گهر و سینهی من هم صدف است
دل من قبلهنماییست که سمت نجف است
نام
مولاست که هر لحظه گره باز کند
در دل حیدریون شور جنون ساز کند
جای دارد دل هر کس که در آن مهر علیست
روز محشر به بهشت ازلی ناز کند
شب معراج هم انگار نبی گفت علی
تا که از خاک شود کنده و پرواز کند
شیعه با نام علی رقص جنون میگیرد
این فقط نام علی هست که اعجاز کند
سالی یک مرتبه آنهم شب میلاد علی
نذرکردهست خود کعبه دهن باز کند
یاعلی عرش نشستهست به امیدی که
قد و بالای تو را باز برانداز کند
مصطفی
شمس بهشت است اگر ماه تویی
او رسول است اگر پس ولی الله تویی
غیرت
حیدری تو دل کوثر را برد
مصطفی با تو فقط نام برادر را برد
شب معراج به سوی حرم قرب خدا
با پر نام تو جبریل پیمبر را برد
آمدی دردل میدان و همه ترسیدند
نعرهی حیدریات زَهرهی لشکر را برد
ذوالفقار تو خودش کار خودش را بلد است
با مدد از نفست باد شد و سر را برد
لشگری از غضب مالک اشتر ترسید
چونکه نام اسداللهی حیدر را برد
موقع
چرخش تیغ تو زمان می لرزد
پلک برهم بزنی قلب جهان می لرزد
گِل
ما روز ازل تشنهی باران تو شد
خود حق شیفتهی اینهمه ایمان تو شد
تو اگر شکل خدایی خود او خواسته است
به کسی چه که اگر قبله مسلمان تو شد
تو علی هستی و عالم همگی حیرانند
که چگونه خود معبود تو حیران تو شد
نمک سفرهی تو روزی عالم را داد
آدم این شد که نمکگیر تو و نان تو شد
دست تو دست خدائیست یدالله، علی
هرکه از علم غنی شد ز گدایان تو شد
همه گفته تو مهمان دل کعبه شدی
کس نفهمید که کعبهست که مهمان تو شد
تو
خودت کعبهای و کعبه فقط از سنگ است
گشتن دور حرم بیتو علیجان ننگ است
عارفان
باده میارند ز دریای نجف
بسکه ذکرت برکت داده به شبهای نجف
از همان روز که پا بر سر این خاک زدی
معدن دُر نجف گشته همه جای نجف
آرزوی دلم این است که روی قبرم
بنویسند مرا هم عبد مولای نجف
چقدر گوشهی ایوان طلا میچسبد
بنشینی سحری و بخوری چای نجف
کاش میشد بنویسند در این ماه رجب
یک سفر کرببلا البته فردای نجف
کاش میشد بشود قبر من سوخته دل
در میان حرم حیدر و بابای نجف
من
نجف باشم اگر تا به سحر میخوانم
ها علی بشر کیف بشر میخوانم
×××××××××××××××××××
عماد بهرامی
تا
تمنای جان علی(ع) باشد
دائماً بر زبان علی(ع) باشد
همهء دینمان علی(ع) باشد
یا محــمد(ص) همان علی(ع) باشد
هر
دو از نور واحدند اما
آن یداللّٰه و این رسول خدا
مولد
کعبه است و خلق عظیم
در ولایش کسی نبوده سهیم
شیعهء مرتضاست ابراهیم
زین جهت شد خلیل رب حکیم
به
علی(ع) هرکه عشق میورزد
با خدا طرح دوستی ریزد
حاجیم
حج من به نام علیست(ع)
صحن دل مسجدالحرام علیست(ع)
فخر موساست گر غلام علیست(ع)
«قاب قوسین» زیر گام علیست(ع)
احمدی
که خودش تمام علیست(ع)
جای لبهاش روی جام علیست(ع)
تا
ابد قبلگاه اهل ولاست
کعبه ای که مقام شیر خداست
اصل توحید با علی بر پاست
کعبه زاده یکیست! حیدر ماست!
ذات
مولا ز بس بزرگی داشت
خانهء کعبه هم ترک برداشت
گر
که بشکافت حضرت موسی
پهنهء نیل را به ضرب عصا
از دل مادرش به اذن خدا
کعبه را میشکافد این مولا
چقدر
آن شکاف زیبا شد
کعبه هم سینه چاک مولا شد
بین
قنداقه با صدای جلی
لب به صحبت گشود تا که ولی
میسرود از دلش چنین غزلی
«فَلَحَ المؤمِنون بِحُبِّ علی(ع)»
وحی
قرآن به سینهء او شد
قلب احمد(ص) مدینهء او شد
طاق
کسری دوباره ویران شد
نور خورشید حق فروزان شد
حیدر آمد جهان گلستان شد
قبل از اسلام او مسلمان شد
روی
دستان حضرت خاتم
شد مسلمان اول عالم
حق
درون علی(ع) خودش را دید
خلق حیدر به هست می ارزید
روز میلاد او خدا خندید
و زمین مثل بید میلرزید
شده
جان بر تن جهان غالب
میزند پا به کوه ابوطالب(ع)
تا
شدم عبد پست این درگه
از رموز جهان شدم آگه
رفتم از بهر دیدن آن شه
کوی کعبه پلاک یکصد و ده
عشق
او سینه چاک میخواهد
خانهء حق پلاک میخواهد
اولین
نام ذوالجلال علیست(ع)
فاتح قلهء کمال علیست(ع)
نور جاوید بی ذوال علیست(ع)
طیب و طاهر و حلال علیست(ع)
تا
دم مرگ با علی(ع) هستیم
شیعهء مرتضی علی(ع) هستیم
اسدالله
قوت زانوست
اسدالله یاحق و یاهوست
اسدالله ذکر یک بانوست
اسدالله عشق زهرا اوست
علت
خنده های فاطمه(س) بود
بی قرار صدای فاطمه(س) بود
عاشق
بچه های زهرایم(س)
مادرم او، علیست بابایم
هر زمان غرق در تولایم
قَلَیان میکند تبرایم
بغض
او نار و حب او جنت
ای که بر دشمن علی(ع) لعنت
من
ز سلمان وقنبرش گویم
یا ز اصحاب دیگرش گویم
گر بخواهم دلاورش گویم
از اُحُد یا ز خیبرش گویم!؟
در
خیبر نشد به دستش لمس
مثل اعجاز وقت ردّ الشّمس
از
امیری دلیر میخوانم
از فتوحات شیر میخوانم
من «علی(ع)» را «امیر» میخوانم
روز و شب الغدیر میخوانم
این
همه آیه و روایت را
پشته پا میزنند ملعون ها
یار
شاهم که شهریار من است
درّ او لعل آبدار من است
برکت مال و کسب و کار من است
«یاعلی(ع)» تیغ ذوالفقار من است
پرده
از لافتی که بردارند
همه مردان حجاب بگذارند
ای
که جانم فدای این جانان
عید مبعث غدیر را قربان
آن غدیری که فاش در قرآن
گفته «أکمَلتُ دینُکُم» یزدان
همهء
حرف در همین آیه ست
عشق حیدر(ع) ستون و سرمایه ست
و
نبی(ص) بیمه کرد ایمان را
روی دستش گرفت قرآن را
زیر پا میگذاشت شیطان را
میشنید از خدا علی(ع) جان را
در
دلش شور و التهاب افتاد
تازه کشتی دین به آب افتاد
به
لب مرتضی(ع) چه لبخندیست
حیدر و مصطفی چه پیوندیست
خلق این دو تهِ هنرمندیست
سند واضح خداوندیست
دو
دلاور دو دلبر دلبند
این دو دریا بهم چه می آیند
حرفی
از بخشش کثیر نبود
بهر اسلام یک امیر نبود
به محــمد کسی وزیر نبود
گر سر راه دین غدیر نبود
گر
نبی خاتم النبیین است
اقتضای ولایتش این است
علوی
زاده ام سرودم علیست(ع)
رشته رشته به تار و پودم علیست(ع)
علت سینهء کبودم علیست(ع)
مثل زینب(س) همه وجودم علیست(ع)
مثل
زهرا(س) شده ترانهء لب
لَکَ لَبَّیک یٰا اَبَالزِّینَب(س)
زینبش(س)
ربناست جان زینب(س)
جانِ جانان ماست جان زینب(س)
همهء کربلاست جان زینب(س)
زینت مرتضاست(ع) جان زینب(س)
میپرم
با دلم به عشق علی(ع)
نجف زینب(س) و دمشق علی(ع)
بانوی
اعظم جلیله مدد
حضرت مریم قبیله مدد
تا به عرش خدا وسیله مدد
جبل الصبر یا عقیله مدد
صبر
تو ذوالفقار برّان است
بی تو اسلام نامسلمان است
چون
دراز است پیش تو دستم
چشم بر لطف دیگران بستم
تا که ام المصائبی هستم
با خودم عشق میکنم، مستم
نام
تو ذکر ربنای من است
اولین زینبی(س) خدای من است
تو
بهاری خزان نخواهی شد
بحر آبی و دهر ماهی شد
لشگرت سوی شام راهی شد
با رقیه(س) عجب سپاهی شد
در
کنارت سکینه را داری
آبروی مدینه را داری
ام
کلثوم هم علمدارت
یاور لحظه های دشوارت
فضه(س)
هم شد حبیب لشگر تو
و رقیه(س) علی اصغر(ع) تو
از
فتوحات شام و کوفه بگو
از سخنرانی ات بگو بانو
مرحبا
که ذلیلشان کردی
بد به روز یزید آوردی
زینب(س)
و این شریعه را عشق است
شصت و نه بار شیعه را عشق است
×××××××××××××××××××