کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

تقدیم به شهید غلامحسین فتحی

کوثرنامه

اشعار ولادت حضرت امام جواد علیه السلام ۲۴

×××××××××××××××××××

 محــمد مبشری

تو هستی جلوه ای از حق تبارک
که نامت گشته بر قلب همه حک
فرشته ها همه گویند بر لب
جواد ابن الرضا عیدت مبارک

××

بر حاجت دل باب مراد آمده است
دلدار و نگار خوش نهاد آمده است
جبریل بیا ز آسمان ها به زمین
گل ریز که حضرت جواد آمده است

××

مبارک باد این میلاد خرسند
مبارک بر پدر این گونه فرزند
ز بعد سال ها با این ولادت
به لب های رضا بنشسته لبخند

××

ببار ای بارش رحمت برایم
ببین چشم انتظار ابرهایم
پس از عمری دعا و سوز بابا
خدا داده تو را ای مقتدایم

××

گذشته سال ها از عمر دلبر
عدو باب تو را می خوانده ابتر
چهل سال است و اندی که گذشته
چه خوش جاری شدی مانند کوثر

×××××××××××××××××××

گشود دیده چو بر این جهان امام جواد
 
به روى خلق در مرحمت خداى گشاد
شکفت تا گل رویش ز بوستان رضا
 
بداد مژده به اهل نیاز، پیک مراد
عیان تجلّى حق شد ز روى این مولود
 
جهان پیر جوان شد ز شوق این میلاد
نهم امام که روز دهم ز ماه رجب
 
ز دیدن رخ او ثامن الحجج شد شاد
زآسمان برکات خداى، نازل شد
ز یمن مقدم او بر زمین چو گام نهاد
گرفت چنگ به چنگ وز اشتیاق سرود
 
مَلَک ز بام فلک نغمه مبارکباد
خداى، جود و کرم را به خلق کرد تمام
 
چو دیده مظهر جود خدا به دهر گشاد
زهى مقام که جسته است علم از او یارى
زهى شرف که گرفته است عقل از او ارشاد
امید بسته به الطاف او سیاه و سپید
 
پناه در کنفش جسته بنده و آزاد
ز فیض دانش او جان گرفت علم و خرد
 
ز نور بینش او جلوه یافت استعداد
به یمن لطف عمیمش کرم گرفت قوام
 
به دست همت او شد جهان جود ایجاد
گداى بارگه جود اوست حاتم طى
 
غلام درگه فرّ و شکوه اوست قباد
بود ز پرتو اندیشه اش خرد روشن
 
کند ز فکرت او عقل پیر استمداد
فکنده سایه ز مهرش هماره بر سر عدل
 
زده است شعله ز قهرش به خرمن بیداد
زبان ناطقه لال است در مدیحت او
 
که با کمالش ما ناقصیم همچو جماد
اگر به آتش دوزخ نظر ز لطف کند
 
شراره از نگهش سردتر شود ز رماد
اگر که نامه اعمالم از گنه سیه است
 
شفاعت تو مرا بس بود به روز معاد
همیشه تا به عدد کمتر است الف از با
 
هماره تا که فزون تر ز صاد باشد ضاد
بود عدوى تو دایم قرین محنت و غم
 
بود محبّ تو پیوسته خرّم و دلشاد

غلام رضا قدسى

×××××××××××××××××××

ای روی تو شبیه جمال ابالحسن

وی خوی تو مثال کمال ابالحسن

آوردن قیافه شناسان روا نبود

سیمای توست وجه جمال ابالحسن

آیینه ی تمام نمای رضا تویی

ای سرو قامت تو مثال ابالحسن

ای حاصل دعای چهل ساله ی رضا

رخسار توست کوثر آل ابالحسن

با نرگس نگاه پدر میشوی شکار

ای قد و قامت تو غزال ابالحسن

ای دیدن رخ تو حرام حرامیان

در کعبه شد طواف تو اعمال حاجیان

نامت اگر نبود رضا زینتی نداشت

کوثر بدون نام جواد آیتی نداشت

دنیا بدون نور تو ظلمت سرای محض

عُقبا به جز بهشتِ رُخَت جنتی نداشت

دشمن تورا به فصل جوانی شهید کرد

جز مرگ فاطمی دل تو حاجتی نداشت

با تشنگی ز کرب و بلا یاد میکنی

جز یا حسین بر جگرت لذتی نداشت

 مهدی میری

×××××××××××××××××××

خیز ای دوست که امشب رخ جانانه ببینی

گرد هم آیی شمع و گل پروانه ببینی

 خنده و وجد و نشاط دل دیوانه ببینی

 دیده بگشای که ریحانه ی ریحانه ببینی

 خبر آمد خبر آمد خبر آمد خبر آمد

 که رضا حجّت حق را پسر آمد پسر آمد

 

 دهم ماه رجب ماه تمامی شده پیدا

 در زمین پادشه عرش مقامی شده پیدا

 هر طرف می نگرم رحمت عامی شده پیدا

 خلق را رهبر و مولا و امامی شده پیدا

 بوی عطر گل زهرا به فضا باد مبارک

 عید میلاد جواد ابن رضا باد مبارک

 

آمد آن ماه که خورشید کند قبله جانش

 اختران یکسره فرش قدم عرش نشانش

 سائل باب عنایت همۀ خلق جهانش

 قرص خورشید گه جود کم از قُرصۀ نانش

 چشم خلقت شده مات شرف و قدر و جلالش

 صلوات همه تا صبح قیامت به جمالش

 

بوی گل از دم جانبخش نسیم آمده امشب

 جلوه گر آینه ی حسن قدیم آمده امشب

 آل یاسین را قرآن حکیم آمده امشب

 شب میلاد کریم ابن کریم آمده امشب

 گوش جان نغمۀ وحی از نفس صبح شنفته

 جان فشانید که ریحانۀ ریحانه شکفته

 

عید میلاد جواد است چنین عید که دیده

 ماه را وقت سحر در کف خورشید که دیده

 صورت آینه و سیرت توحید که دیده

 آنچه در روی پسر رضا دیده که دیده

 دیده در آینۀ طلعت او طلعت احمد

 ز آن سبب خنده ز دو نام ورا خواند محــمد

 

نهمین حجّت و یک بذل بود هر دو جهانش

 پور اکثم شده دلباختۀ علم و بیانش

 قلب مأمون ستمگر هدف تیغ زبانش

 جود محتاج و کرم ریزه خوری بر سر خوانش

 علم نوری است که تابیده به دل از دهن او

 میکند معجزه چون آیۀ قرآن سخن او

 

قبلۀ منظر چشم همه خوبان حرم او

 کیست حاتم که شود سائل باب کرم او

 شهریاران همه در هم به هوای دِرَم او

 کعبه را شوق طواف حرم محترم او

 نهمین شاهد حسن نبوی ماه عذارش

 دل خوبان دو عالم همگی شمع مزارش

 

ای ملک راز ازل آبرو از خاک درِ تو

 ای به اهل نظر از لطف و کرامت نظر تو

 مرغ شب شیفتۀ ذکر دعای سحر تو

 جان عالم بفدای تو و جدّ و پدر تو

 تو همان جلوۀ خاصی تو همان رحمت عامی

 تو امام ابن امام ابن امام ابن امامی

 

من کیم آنکه سرشتند به مهر تو گِلم را

 صید کرده ز ازل تیر غمت مرغ دلم را

 

 من به جود و به عطای تو ولای تو خریدم

 روز اوّل به تو پیوستم و از خویش بریدم

 گر چه با مروه صفا کردم و در کعبه دویدم

 کاظمین تو بود کعبه کعبه آمال و امیدم

 چه شود ای همه درمان من وای همه دردم

 که شبی آیم و بر گرد رواق تو بگردم

 

ای حریم تو منای دل و جانهاش فدایی

 ای عنایات تو مشهور چو الطاف خدایی

 تو به لطف و کرمی شهره و من هم به گدایی

 گر چه افتاده میان من و کوی تو جدایی

 هر کجا پای گذارم به سر کوی تو هستم

 «میثم» دار ولای تو ثنا گوی تو هستم

غلامرضا سازگار

×××××××××××××××××××

شعری برای ماه رجب دست و پا کنید

دل را پر از ترنُّم یا ربَّنا کنید

آئینه وار خوبیُّ و بد را جدا کنید

توشه برای روز مبادا سَوا کنید

با کیمیا مس دل خود را طلا کنید 

باب ُ الجواد واشده  رو بر رضا کنید


حرف من و تو نیست نوا از نقاره هاست

این جودنامه تحفه ای از جانب رضاست

حالا که خنده بر لب سلطان ماسواست

غم از دل شکسته ی این نوکرش جداست

امشب مدینه شاهد تابیدن سَخاست

آری جواد آمده  غوغا به پا کنید

 

جود ِ وجود آمد و هستی بها گرفت

آمد جواد و فرصت هر طعنه را گرفت

روی لب رئوف حرم خنده پا گرفت

تابید ماه و در بر خورشید جا گرفت

شهر مدینه با قدم او صفا گرفت

با این صفای ناب مدینه صفا کنید

 

آمد قرار سینه ی زار پدر شود

سدّی برای طعنه و طوفان شر شود

خاک از نگاه معتبرش بارور شود

صحرای داغ با قدمش پر ثمر شود

سنگر برای حفظ بشر در خطر شود

در این حریم سینه ی افسرده جا کنید

 

افسرده ایم و غصّه شده بین  سینه جا

خنده بر این لب و دل ما با تب آشنا

تب کرده ایم از غم هجران دلربا

تنها دوای ماست نگاه تو یا رضا

آقا بده حواله ی شش گوشه را به ما

امضاء برات دیدن کرب و بلا کنید

 

دردانه ی رئوف حرم یکّه تاز جود

هر کس که نوکریِّ تو را کرده برده سود

عشق تو ریشه کرده در این قلب و تار و پود

اصلاً اگر نگاه تو بر نوکرت نبود....

هرگز نمی نشست به لبهایم این سرود

بود و نبود من به فدای وِلا کنید

 حسین ایمانی

 ×××××××××××××××××××

امشب بهشت ارزو را باز کردند

سرى زاسرار مگو را باز کردند

خم خانه توحید را در برگشودند

از چهارده خم یک خم دیگر گشودند

مستان صافى دل که قدسى نام دارند

کوثر به جاى مى درون جام دارند

درجام مى رخسار جانانه بینند

خورشید را در حجره ریحانه بینند

در خانه شمس الضحى امشب قمر زاد

و ز چهارده خورشید خورشیدى دگر زاد

طاها رخى از دوده یاسین بر آمد

نخلى کهن را میوه شیرین بر آمد

امشب رضا، روح رضا در دست دارد

تصویرى از حسن خدا در دست دارد

یزدان رضا را ثانى موسى عطا کرد

بر پور موسى تالى عیسى عطا کرد

ماهى که شرم از چهر دارد آفتابش

گوید رضا بر مهد نازش ذکر خوابش

گهواره او شهپر روح الامین است

گهواره جنباش امام هشتمین است

دارد رضا در پیش رو تمثال احمد

سوم على بر دامنش سوم محــمد

میلاد او امید اسلام است و انسان

میلاد او میلاد اسلام است و قرآن

نظم زمان بعد از رضا در پنجه اوست

مشکل گشاى کارها سرپنجه اوست

از روى او نور ولایت مى درخشید

در سایه اش مهر هدایت مى درخشید

در کودکى بر مسند عصمت بر آمد

انسان که از غار حرا پیغمبر آمد

یحیى بن اکثم مفتضح در بحث با او

جاى سخن بر کس نماند هست تا او

دریاى جودش تشنه بر ساحل بجوید

درگاه احسانش کف سائل بجوید

وقتى بر آید دست جود از استینش

گوهر فشاند در یسار و در یمینش

تنها نه او بر دوستان گوهر ببخشد

بر دشمن سر سخت خود هم زر ببخشد

خیر کثیر است و کرامت پیشه دارد

نخلى که در ژرفاى کوثر ریشه دارد

اى آفرینش را چراغ رهنمایى

سر تا بپار رحمت جود ابن الرضایى

اى کوثر دوم که مشهور است جودت

ظاهر تمام خیر و خوبى از وجودت

در این جهان و اینهمه لطف و کرامت

جودت قیامت مى کند روز قیامت

تفسیر جودت را توان در هل اتى یافت

تصویر مهرت را درون سینه ها یافت

چشم امامت روشن از رخسارت ماهت

اى آنکه نامت قفل غمها را کلید است

این ملت آزاده را بر تو امید است

لطفى که در عید تو کام دل بگیرند

لطفى که تا در کوى تو منزل بگیرند

امید احسان از شما دارد مؤید

بر دامنت دست دعا دارد مؤید

سید رضا موید

×××××××××××××××××××

از عرش ندا آمده أین الرَّجبیُّون

پیغام خدا آمده أین الرَّجبیُّون

شفّافیِّ آئینه ی این سینه خدائیست

مصراع به مصراع من اینبار رضائیست

اِیوان ِ طلا در نظرم آمده مَردم

جَلدم به هوای کَرم و دانه ی گندم

اینبار قلم   دست شما حضرت سلطان

دل مال تو هرجا که دلت خواست بگردان

لبخند لبت دلخوشیِّ عرش معلّاست

دُردانه ی تو نور دل حیدر و زهراست

یکدانه گل خانه ی تو اصل وجود است

از نسل رئوف آمده و معدن جود است

بخشیدنش از جنس خداوند و پیمبر

روح و بدنش قالبی از حیدر و کوثر

صبر و کرمش خاطره ی جنگ جمل گفت

گهواره نشین حیِّ علی خیر العمل گفت

در هر نفسش کرب و بلایی شده تفسیر

 با نام عمو روی لبش آمده تکبیر

سجّاد ه ی سجّاد گرفتار صدایش

یادآور باقر شده آثار و ندایش

در نطق و بلاغت همه ی قدرت عاشق

در صدق و صفا صفحه ای از صورت صادق

خشمش شده در بند یل ِ طاقت و کظمش

خشنودیِّ حق حاصلی از طاعت و عزمش

تحکیم حکیم و وصیِّ والیِّ طوس است

تفسیر خدا  گل   پسر شمس ِ شموس است

از نسل جوادت رسد امِّید به موعود

با عدل خدا فتنه شود یکسره نابود

از واژه ی ارشاد و هدایت به زکاوت

از فصل غریبیِّ زکی تا به تلاوت

قرآن خدا قاریِّ قرآن مجید است

قربان لبی که دم نابش " وَ نُرید" است

منجیِّ غم کرب وبلا تا خود کوفه ست

تیغ دودم حیدریَّش مزد سقیفَه ست

امروز نیازی به گداییِّ درش نیست

سیصد نفر و سیزدهی با پسرش نیست

تنها شده فرزند تو در حلقه ی یاران

زهراست که هر جمعه شود ندبه ی باران

هر زمزمه ی فاطمیُّون و رجبیُّون

گوید که بیا یوسف پنهان دل ِ خون

ما دلشدگان  دلخوش دیدار تو هستیم

ما مشتریّان سر ِ بازار تو هستیم

  حسین ایمانی

×××××××××××××××××××

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی