کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

تقدیم به شهید غلامحسین فتحی

کوثرنامه

شعر ولادت حضرت امام باقر علیه السلام-۱۲

*******************

رضاکریمی

باقرُ العلمی، تو بعد از مصطفی
بابِ علمیّ، چون علیِّ مرتضی

در مقام عصمت و تقوی، تویی
پاک و طاهر همچو “دخت مصطفی“

علم، مظروفی بدون ظرف بود
جامِ پاکِ قلبِ تو شد، مجتبی

شارب شهد شهادت هم شُدی
شاهدی شِبه “شهید کربلا“

سجده گاه علم خاک پای تو
وارث “روح تمام سجده ها“

خسرو من، روز میلاد تو باد
پیشکش این جان شیرین رضا

******************
وحید قاسمی

سرچشمه ی تمامی اندیشه های ناب
دانش پژوه مدرسه ی عشق بو تراب
اوصاف پاکتان چقدر بی نهایت است!
یک خط ز مدحتان شده موضوع صد کتاب
شک کرده ایم! اهل زمین باشی ای عزیز
ای جلوه ی جلال خدا در پس حجاب
امشب دوباره حضرت خورشید اهل بیت
از ماورای فاصله ها بر دلم بتاب
ما را دعا کنید همین لحظه از بهشت
آقا دعایتان همه دم هست مستجاب
این چهره ی سیاه مرا هم نگاه کن
شاید به یاد آوریم در صف حساب
من از پل صراط جزا با نگاهتان…
… مانند باد می گذرم تند و پر شتاب

ساعی ترین مدرس آداب زندگی
شیوا سخن، مفسر آیات بندگی

قله نشین دانش و دین، ای طلایه دار
کاوشگر رموز سماوات کردگار
تیغ کلام نغز شما در مناظره
پِی کرده است مرکب دجال روزگار
هر کس که خواست پیش شما قد علم کند
گشته میان معرکه ی بحث تارومار
کوه بزرگ حادثه را بر زمین زدی
انگشت بر دهان شده این چرخ کجمدار
این چه تواضعی ست امام فرشته ها!
داری به پای خویش دو نعلین وصله دار
آقا شما که واسطه ی فیض عالمید
حیف است مانده اید در این شهر بی بهار
ای کاش سمت کشور ما هم می آمدی
پس لا اقل به خانه ی قلبم قدم گذار

ای خضر مست میکده ی چشمه ی حیات
من تشنه ام‌‌ـ شبیه خودت ـ تشنه ی فرات

آموزگار مبحث جغرافیای دین
استاد فقه و خارج دانش سرای دین
دار و ندار زندگی ات را تو ریختی
تا آخرین دقایق عمرت به پای دین
از ابتدای کودکی ات خونجگر شدی
زخم زبان و طعنه شنیدی برای دین
با خشت خشت اشک نماز شب شما
مستحکم است تا به ابد پایه های دین
ای یادگار کرب و بلا، زیر کعب نی
سهمی عظیم داشته ای در بقای دین
دیدی سر بریده ی عباس را به نی
بر شانه ی کبود نهادی لوای دین
از نای زخم خورده تان می رسد به گوش
در مجلس یزید، صدای رسای دین

با اشک و آه، شعله به آیینه می زدی
عمری به یاد کرببلا سینه می زدی

**********************

مهدی روحانی

 

باقر آل نبی جلوه ی سرمد دارد
خلق و خوی علی و حضرت احمد دارد

دلخوش از فیض قدومش همه عالم سرمست 
این همه فیض ز زهرا و محـمد دارد

******

علم آل الله را باقر تویی
بر زمین و اسمان آمر تویی

مادرت دخت امام مجتبی 
باب تو سجاد پور مصطفی

عالم فاطمی حیدریان
باقر هاشمی فاطمیان

صولت حیدری هاشمیان
همگی در رخ تو گشته عیان

هم حسینی و حسن ای مولا
تو زنسل حسنینی مولا

گشته حیران تو عقل عقلا
علم تو چشمه ی علم علما

فضل تو منبع فضل فضلا
سر به دیوار تو دارند ادبا

رجب از نور رخت گشته عیان
بر در لطف تو گیتی است روان

ما خماریم در این دیر جهان
در پی ات ساقی و پیمانه دوان

خالی از غیر و تهی دستم کن
بر در خویش تو پابستم کن

فانیم از کرمت هستم کن
می نخورد ه زلبت مستم کن

*******************

روشن تر است این پسر از ماه صورتش
گردن کشیده ماه خودش هم به رویتش

ماه رجب به ماه عرب چشم دوخته
معلول خیره ست به دقت به علتش

ماه تمام اول ماه رجب رسید
قد قامت الصلوة به قد و به قامتش

شد اولین محـمد بعد از پیامبر
آمد ز دست های علی هم نبوتش

چون آفتاب وقت طلوع و غروب خویش
عمری نشسته کوه دو زانو به خدمتش

پلکش دلیل روز و شب است و به این دلیل
باید که کوک کرد زمان را به ساعتش

در آفتاب ظهر، زمین سایه اش کم است
خاص است قهر حجت و عام است رحمتش

از شرق تا به غرب جهان،نه بزرگتر
قلب من و تو است حدود حکومتش

قارون اگر شود همه ی عمر چون گداست
در محضر تو هرکه بنازد به ثروتش

این سو پدربزرگ حسن آن طرف حسین
باید که غبطه خورد به شکل سیادتش

بوده علی اگرچه پسرخوانده ی نبی
گشته محـمد اِبْنِ علی با ولادتش

داییش قاسم است و رقیه ست عمه اش
از این مسیر رفته به زهرا شباهتش

همبازی رقیه و دلواپس عمو
شد شرح روضه مدت عمر امامتش

در ظاهرش گرفتن مجلس برای علم
در اصل شرح روضه فقط بوده علتش

تا روضه ی حسین شود زنده نُه امام
مسموم هم شوند می ارزد به قیمتش

مهدی رحیمی زمستان

*******************

مطلع بیت های ماه رجب

مظهر شکوه و علم و ادب

با تو ظلمت فرار می کند و

می شود مثل روز،حال شب

چون گل همیشه لبخندی

دور بوده از تو خشم و غضب

مثل تو نیست واعظی آقا

بهترین سخنوری به عرب

 

مادرت ماه،پدرت خورشید

می شود با تو روشنی را دید

 

چلچراغ طریقت احمد

باقری بر شریعت احمد

بر منابر همیشه می گفتی

از سجایا، فضیلت احمد

گوش مردم حدیث می خواندی

درسهای بصیرت احمد

نیست فرقی میان حیدر با

منش و فعل و سیرت احمد

بعد او علی ولی الله

گفته ای آن نصیحت احمد

 

نعم مولی علی و نعم امیر

منبرت شد خطابه های غدیر

 

منجی روزگار شیعه شدی

مایه افتخار شیعه شدی

قال باقر تو غوغا کرد

عزت و افتخار شیعه شدی

بعد از آن خزان کربوبلا

در زمستان بهار شیعه شدی

منبرت کم نداشت از خیبر

با زبان ذوالفقار شیعه شدی

ریشه ی شریعه خشکاندند

چشمه و جویبار شیعه شدی

 

منبرت چشمه های زمزم بود

بر تمام زخمها مرحم بود

 

شده ماه پیام پیغمبر

می رساندی کلام پیغمبر

مهربانی همیشه با هرکس

راه و رسمت مرام پیغمبر

ماه میلاد تو مه نبی ا ست

نام تو هم چو نام پیغمبر

گفته ای بارها به منبرها

نشکنید احترام پیغمبر

 

دین فقط مهر حیدر و زهراست

بغض مولا، حرام پیغمبر

 

برلبانت نصیحت احمد

منکر مرتضی علی مرتد

 

مانده ام کربلا مگر بودی

در بلاهای آن، اگر بودی

آن زمان که خیام سوزاندند

بین خیمه در آن گذر بودی

یا نه اصلاً درون خیمه ی خود

پیش بستر، بر پدر بودی

یا برای مخدرات آنجا

مثل کوهی و چون سپر بودی

عده ای گفته اند نه،برخی

گفته اند در آن سفر بودی

 

وای از آن بلای کربوبلای

وای از غصه های کربوبلا

قاسم احمدی

*******************

دل ها به هم لب ها به هم سرها به هم خوردند
خیل ملک از قسمت پرها به هم خوردند

بر دیدن ماهی که نور فاطمه دارد
در کهکشان انگار اخترها به هم خوردند

نور حسین آمیخت با نور حسن، درتو؛
بالاخره نور برادر ها به هم خوردند

یک مرتبه در اکثر میخانه های شهر
دروقت میلاد تو ساغر ها به هم خوردند

درمکتب هست علم قطعا بهتر از ثروت
غیراز ابوذرها، ابازرها به هم خوردند

غیر از ابوذرها و سلمان ها، دراین درگاه؛
درکثرت خُدّام قنبرها به هم خوردند

در رفت و آمدها به یاد مادر افتادم
در رفت و آمدها که هی درها به هم خوردند

ای وای، از آن کوچه های تنگ وقتی که؛
بر روی نِیْ چون جام مِیْ سرها به هم خوردند

مهدی رحیمی

*******************

کاش زائر بشوم! کاش مسافر بشوم
کاش آغاز رجب با تو مجاور بشوم
کاش غیر از تو و آباء تو و ابناءَت
به همه راهبران جاحِد و کافر بشوم


حرف هایت همه از نور حکایت دارند
حق بده مدّعیان را همه منکر بشوم
هر کجا گفت سخنران که: وَ قالَ الباقِر
افتخارم شده که خاک منابر بشوم
تا توئی سوژه‌ی شعرم، بخدا حقّ من است
بهترین شاعر دوران معاصر بشوم

پدر و مادر تو حیدری و فاطمی‌اند
پسر و دختر تو حیدری و فاطمی‌اند

از خماران به تو ای ماهیت باده، سلام
از اسیران به تو ای رهبر آزاده سلام
سال‌ها قبلِ حضور تو در این عالم خاک
رحمت عالمیان بر تو فرستاده سلام
به سلامت گذرد از سَکَرات و ز صراط
هر کسی با عمل خویش به تو داده سلام
در طوافند مرا حور و ملک! چون دادم
 –
در نمازم به تو ای حضرت سجّاده سلام
کاش روزی سر بام حرمت عرض کنم:
به تو از جانب این کارگر ساده سلام

پرچمی سبز سر خاک تو می افرازیم
کوری چشم سعودی، حرمی می سازیم

قبر تو حیف که در دست لئیم افتادست
دست دلداده‌ی شیطان رجیم افتادست
اینکه زنجیر کشیده‌ست به دورت، یعنی:
در دلش از تو و از خشم تو بیم افتادست
ارث بردی ز پدر! ای پسر ابراهیم(ع)
جایگاهت به بیابان جحیم افتادست
«
دل من در هوس روی تو ای مونس جان
خاک راهی‌ست که در دست نسیم افتادست»
از برای صدقه دادنِ در اوّل ماه
قرعه بر دست “کَریمِ بنِ کَریم” افتادست

بده در راه خدا، دست من و لطف شما
بده در راه خدا یک سفر کرببلا

سجاد شاکری

*******************

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی