کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

تقدیم به شهید غلامحسین فتحی

کوثرنامه

اشعار ولادت حضرت زهرا سلام الله علیها-۲۳
************************

و زمین مثل خیمه گاهی بود

که تمامش پر از سیاهی بود

تو رسیدی و این رسیدن تو

شکلی از رحمت الهی بود

ماه حالا تویی وَ یا خود ماه؟

که خودش هم سر دو راهی بود

ماه؟ زهرا؟ چه می نویسم من

کار من کار اشتباهی بود

تو ببخشم که وصف تو دریا

کاغذ طبع شعر کاهی بود

کاغذم از تلاطمت خیسم

کاش باشم قلم که بنویسم

تا نبودی جهان خیالی بود

سال ها از بهار خالی بود

بی تو حتی وجود هر انسان

مبهم و گنگ و احتمالی بود

همه ی سفره ی قناعتتان

چند تا کاسه ی سفالی بود

نه بهاری که با علی بودی

همه اش پر ز بی سوالی بود

هر کجایی که می رسیدی تو

برکت از آنِ آن اهالی بود

عشق را سمت خویش می خواندی

هر زمان آسیاب گرداندی

تویی آن کس که کس نفهمیدش

چشم دنیاییان نمی دیدش

تو نبودی ولی خیالت را

داشت آدم زمان تبعیدش

و تو آن سیب نوبری بودی

که برای خودش خدا چیدش

و نهالی رسیده بودی که

خشک سالی رسید و خشکیدش

روزگاری ستاره ها دیدند

ماه افتاد پیش خورشیدش

ماه بودی برای خورشیدی

خوب شد بیش از این نتابیدی

خطبه ات کار نص قرآن کرد

چهره ی شهر را نمایان کرد

خطبه ات جای خود، یهودی را

یک شبه چادرت مسلمان کرد

چه قدر دست های مادریت

گندم آسیاب را نان کرد

چه قدر ظرف آب نیمه شبت

عطش عشق را دو چندان کرد

عشق را پیچ و تاب می دادی

به حسینت که آب می دادی

آن که با او پر از صفا بودی

تشنه هرگز نبود تا بودی

ساقی ظرف آب نیمه ی شب

راستی کربلا کجا بودی؟

نکند لا به لای آن صحرا

فکر یک تکه بوریا بودی

با همان چادری که خاکی شد

آمدی دست بر عصا بودی

آسمان غرق بیقراری شد

پیکر ماه نیزه کاری شد

 علی زمانیان

*******************

الا مکه امشب چه زیبا شدی

چو روی محـمد دل‌آرا شدی

تو شهر خدایی و بختت بلند

که طور تجلای زهرای شدی

به چشم پیمبر به چشم علی

بهشت خدای تعالی شدی

تو در عرشه‌ی فرش بودی غریب

کنون برتر از عرش اعلا شدی

در و دشت و کوهت دل‌آرا شده

کـه چشمت قدمگـاه زهرا شده

خدیجه زهی دختر آورده‌ای

سراپای پیغمبر آورده‌ای

شگفتا که بهر رسول‌خدا

نه دختر فقط، مادر آورده‌ای

به غیر از پیمبر به غیر از علی

ز هر مرد بالاتر آورده‌ای

سر سروران خاک پای تو باد

که بهر علی همسر آورده‌ای

چه قابل سر ما فدایش شود

پـدر گفـت بابا فدایش شود

محـمد عطا شد ز حق کوثرت

سلام خدا بر تو و دخترت

گرامی بدارش چو جان عزیز

که هست الهی است این گوهرت

تو روح همه عالم استی و او

بود روح پاک تو در پیکرت

خدا گوهری بهتر از این نداشت

تویی بهترین هدیۀ داورت

خـدای تعــالی بــه تکریم تو

همه هست خود کرد تقدیم تو

تعالی الله از گوهری اینچنین

تو را می‌سزد دختری اینچنین

به حق خدا جز تو پیغمبری

کجا داشته کوثری اینچنین؟

تو داماد می‌بایدت چون علی

علی را سزد همسری اینچنین

حسین آنکه فخر همه عالم است

کند فخر بر مادری اینچنین

خـدا را روی عالم‌آراست این

فصلِّ لربِّک که زهراست این

که دیده که محبوبۀ کردگار

بود بر سرش چادر وصله‌دار

که دیده به یک زن که مردان فداش

کند ذات پروردگار افتخار

که دیده زنی را که وقت نماز

نماز از نمازش شود بی قرار

که دیده زبان زنی در سخن

شود بر دفاع علی ذوالفقار

که دیده که خورشید در اوج نور

بپـوشد رخ خویش از چشم کور

به محشر قیامش قیامت کند

کنار پیمبر امامت کند

مرا بیم از آن است ای دوستان

که بر دشمنش هم کرامت کند

نترسید از سختی روز حشر

که در حشر، زهرا زعامت کند

هر آن کو نصیبش نشد فیض او

چه بهتر که خود را ملامت کند

بدانیـد در روز محشـر همه

که زهرا کند مادری بر همه

نگاهش بود شافع امتی

به هر گام خاک رهش جنتی

عجب نیست کز گردش چشم او

شود باب دوزخ در رحمتی

به قرآن قسم بی‌تولای او

نگردد قبول خدا طاعتی

به هر صفحۀ عارضش مصحفی

به هر گوشۀ چادرش آیتی

بود شیعه در حشر با فاطمه

برات بهشت است یا فاطمه

رسد روز محشر ندا فاطمه

بزن دوستان را صدا فاطمه

تو و اختیار جحیم و بهشت

ببخشا به حکم خدا فاطمه

نه ‌تنها خلایق به بازار حشر

سر و کارشان هست با فاطمه

شنیدم که در آتش تب، مدام

امام ششم گفت یا فاطمه

ببینی به محشر چو رو آورند

ز هـر سو توسل به زهرا برند

الا آبرو آبرومند تو

بهشت خدا عکس لبخند تو

سلام خدا باد هر صبح و شام

به ام و اب و شوی و فرزند تو

به آباء و ابناء پاکت قسم

که مادر نیاورده مانند تو

تو عبد خدایی ندارم عجب

خداییت بخشد خداوند تو

اگر دست تو دست داور نبود

دگــر بوســه‌گاه پیمبر نبود

تو وجه‌اللهی در نگاه علی

کنار علی تکیه‌گاه علی

بنازم ولایت‌مداریت را

که جان دادی آخر به راه علی

همه شهر بودند دشمن ولی

تو بودی تمام سپاه علی

همه ناله بودی و نگذاشتی

که برخیزد از سینه آه علی

نــه میثم سـزد خلـق عالم همه

بگیرند درس از تو یا فاطمه

 غلامرضا سازگار

************************

وقتی قدم به خاک زدی خاک جان گرفت

آئینه ای ز نور تو هفت آسمان گرفت

چشمت که باز شد به خدا جز خدا ندید

هفت آسمان ز نور تو رنگین کمان گرفت

گلزار وحی با تو نه تنها بهشت شد

عطر بهشت از تو تمام جهان گرفت

کعبه ز یمن آمدنت غرق شور شد

بطحا ز شوق، رونق باغ جنان گرفت

یک فاطمه به خلقت خود داشت کردگار

او را ز حق خدیجه کنون ارمغان گرفت

بانوی بانوان بهشتی تو و ز تو

مریم نشان خدمت این آستان گرفت

حّوا به پاس دیدن رخسارت از بهشت

در دست خویش دسته گل ارغوان گرفت

جبریل آن پرستوی قدسی، به پاس تو

بر بام بوستان نبّوت مکان گرفت

فضه ز فیض خدمت این آستان نور

از ابر رحمت تو به سر سایبان گرفت

با دیدن جلال تو هرگز عجیب نیست

انگست حیرتی که فلک بر دهان گرفت

قرآن کتاب نور خدا در مدیح توست

باید تو را ز مصحف قرآن نشان گرفت

از سیر زندگانی غرق شکوه تو

درس وفا و عشق و فضیلت توان گرفت

ای آفتاب عصمت کبرای حق، دلم

در سایۀ محبت تو آشیان گرفت

چون خط نور می گذرد از پُل صراط

هر کس که از ولای تو خط امان گرفت

هر دل که شمع محفل زهرا و آل شد

پروانۀ بهشت از این خاندان گرفت

دیگر چه می توان به مدیحت نوشت و گفت

وقتی قلم ز دست فتاد و زبان گرفت

امشب شبی خوش است «وفائی» که می توان

حاجت ز آستان امام زمان گرفت

 سید هاشم وفایی

************************

بانو سلام! حال شما؟ روز مادر است

روز زنی که از همه مردان، سَری سَر است

روز شما که مادر زینب، حسن، حسین

نه! روز دختری ست که اُمّ پیمبر است

از آسمان صدای قدم هات می رسد

گوش فلک ز همهمه ی عرشیان کر است

حیف از تو و زنان قریش!! میزبان تو…

جمعی ز مریم، آسیه و ساره، هاجر است

یاس نبی! کبوتر دردانه ی علی!

هفت آسمانِ دل ز قدومت معطر است

تو ماه آسمان شدی، از تکه های تو

این یازده ستاره به گردت مدوّر است

شیرین و خسرو، لیلی و مجنون و عشقشان

با عشق بی بدیل شما کی برابر است؟؟!!

ای یکه تاز عشق! تماشاچی ات شدیم

حیران عشق بازی تو حقّ داور است

«یک قصه بیش نیست غم عشق و این عجب

“کز هر زبان که می شنوم نامکرر است»

رخصت بده برای شما شاعری کنم

«از هرچه بگذریم سخن دوست خوش تر است»

مادر بگو که دست مرا رد نمی کنی

این شعر هم “هدیه ی من روز مادر است”

گفتم مکان وعده؟؟!!…کجا پیشکش کنم؟!!

گفتی حریم دختر موسی بن جعفر است!

بانو ببخش آخر شعر بغض کرده ام

آخر هنوز ردّ نگاهم به یک “در” است

از فاطمیه تان به حسن فکر می کنم

و چشم های مات که از واقعه تر است…

*******************

قاسم صرافان

مدح امام علی علیه السلام

 

عشق یعنی یکی درون دو تن

عشق یک روح رفته در دو بدن

عشق زهراست روبروی علی

نظر آنهم فقط به سوی علی

عشق راهی بدون خاتمه است

آخر، این راه، راهِ فاطمه است

فاطمه قاب روبروی علی است

فاطمه غرق در وضوی علی است

فاطمه در کنار حیدر نه

فاطمه دختر پیمبر نه

خلق احمد به نور فاطمه بود

نور حیدر ظهور فاطمه بود

خلق عالم به خاطر زهراست

مادر ما و مادر باباست

دل شد از این حماسه بی‌پروا

حسبنا الله و حسبنا زهرا

یازده ماه دور گردن اوست

یازده گل به روی دامن اوست

یازده نور و یازده ساغر

یازده جوی جاری از کوثر

یازده عاشق از تبار علی

یازده عکس یادگار علی

یازده قبله یازده قرآن

یازده کهکشان بی پایان

یک دل او دارد و ازآن علی ست

فاطمه زور بازوان علی‌ ست

یا علی بر لبش که جاری شد

برق زد عشق و ذوالفقاری شد

ذوالفقاری که خواهر زهراست

سختیش برق باور زهراست

ذوالفقاری که حق به لب دارد

روح از مشرکان طلب دارد

ذوالفقاری که برق تا می‌زد

لشکری صف نبسته جا می‌زد

شکل لا بود و از فنا می‌گفت

با علی بود و از خدا می‌گفت

تا که در دستهای حیدر بود

صحنه‌ی رزم، روز محشر بود

تیغ در پنجه‌های حیدر گشت

یک نفر آمد و دو تا برگشت

تیغش از بس سبک رها شده بود

تن دوان بود و سر جدا شده بود

تن دوان بود و بی خبر که چه شد؟

در هوا گیج مانده سر که چه شد؟

تا علی عزم سر زدن کرده

ملک الموت هم کم آورده

ضربدر بین ضربه‌ها می‌زد

اینچنین سر دو تا دو تا می‌زد

با هم افتد دو سر، نگو لاف است!

کمترش پیش حیدر اسراف است

شیر مست است و تیغ در دستش

جام در دست و عشق سر مستش

شور مولاست این ولی از توست

فاطمه! مستی علی از توست

با تو تیغ علی دو دم دارد

با تو حیدر بگو چه کم دارد؟

دل شد از این حماسه بی‌پروا

حسبنا الله و حسبنا زهرا

آه! این قصه آخری هم داشت

عاشقی روی دیگری هم داشت...

********************

از بس فرشته است گذر جای ندارد

جبریل سر آورده و پر جای ندارد 

بند آمده این راه دگر جای ندارد 

با دختر بابا که پسر جای ندارد 

*******************

دارد دلم هوای تو یا مرتضی علی

دنیای من فدای تو یا مرتضی علی

 

اسلام من تو هستی و این است باورم

دین نیست جز ولای تو یا مرتضی علی

 

از هر چه خیر هست در عالم‌‌ نوشته اند

اول فقط برای تو یا مرتضی علی

 

پیغمبران حق همه رفتند صف به صف

دنبال رد پای تو یا مرتضی علی

 

جنت برای شیعه تو یک بهانه است

بیند مگر صفای تو یا مرتضی علی

 

لا سیف لا فتی فقط اندازه تو هست

مداح تو خدای تو یا مرتضی علی

 

خیبر نشان کوچکی از قدرت تو بود

تاریخ مبتلای تو یا مرتضی علی

 

پیچید قلعه دور سر مرهب یهود

از سمت ضربه های تو یا مرتضی علی

 

مهلت نداد برق دم ذوالفقار تو

بر خصم بی حیای تو یا مرتضی علی

حسن کردی

********************

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی