کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

تقدیم به شهید غلامحسین فتحی

کوثرنامه

اشعار ولادت حضرت زهرا سلام الله علیها-۲۰
************************

مینویسیم اگر یا زهرا

کار داریم همه با زهرا

مینویسیم هزاران دفعه…

فاطمه,فاطمه,زهرا,زهرا

وصف او را ز سر ناچاری…

می نویسیم , و الا زهرا…

فاطمه بود سراپا احمد

مصطفی بود سرا پا زهرا

هر کسی را که ز نسلش دیدیم

حرمی داشته , الا … زهرا

مانده ام من که به صبح محشر

به خدا سجده کنم یا زهرا؟
 علی اکبر لطیفیان
***********************
هر که با زهراست احساس سخاوت می کند

« مور این وادی سلیمان را ضیافت می کند»

دست پخت فاطمه نان است و نانش جذبه است

هر که شد یکبار سائل کم کم عادت می کند

حضرت جبریل یک جلوه است ، ذاتا وحی را….

….فاطمه تا قلب پیغمبر هدایت می کند

فرشیان… نه عرشیان هم رو به او می ایستند

در میان خانه اش وقتی عبادت می کند

مرتضی بر فاطمه یا فاطمه برمرتضی !!!

کیست که بر دیگری دارد امامت می کند؟!

هرچه مولا مدح خود را کرد مدح فاطمه است

آینه از شان همتایش حکایت می کند

روز محشر که بیاید کار دست فاطمه است

مرتضی می ایستد ، زهرا قیامت می کند

رشته ای از چادرش هم دست ما باشد بس است

رشته ای از چادرش ؟!….آری… شفاعت می کند

علی اکبر لطیفیان

**********************
دل که آشفته شود زلف پریشان هیچ است

پیش مشتاقی ما چاک گریبان هیچ است

کرم اهل کرم بیشتر از خواهش ماست

خواهش دست گدا نزد کریمان هیچ است

آنقدر معجزها از هنر تو دیدیم

که بنا کردن این دل دل ویران هیچ است

سربلندیم اگر سایه ی تو بر سر ماست

پیش این سایه ی تو تاج سلیمان هیچ است

خِلقت طینت تو بس که لطافت دارد

گر بریزند به پای تو گلستان هیچ است

ما به جمهوری زهرایی خود مینازیم

وَرنه بی فاطمه که خطه ی ایران هیچ است

مِهر زهراست به ما رنگ و بویی بخشیده

نام زهراست به ما آبرویی بخشیده

زیر پای تو می افتند سر اگر بنویسند

در هوای تو می افتند پَر اگر بنویسند

نسبت ام ابیهاست که شایسته ی توست

اشتباه است تور دختر اگر بنویسند

باز قرآن کریم است ندارد فرقی

جای هر سوره فقط کوثر اگر بنویسند

قصد کردم پس از امروز هزاران دفعه

بنویسم زهرا ، مادر اگر بنویسند

بی گمان یاد نخ چادر تو می افتیم

از مقامات تو در محشر اگر بنویسد

به مقام تو اضافه نشود نام تو را

یا نبی یا علی دیگر اگر بنویسند

نه نبی ، بلکه نبوت شده عزتمندت

نه علی ، بلکه ولایت شده گردنبندت

عرش را دیدم جای تو به یادم آمد

قرب انگشت نمای تو بیادم آمد

در عبودیت تو کُنه ربوبیت بود

باصفات تو خدای تو به یادم آمد

روحِ روح القُدست بود که فرمود : اقرا

در حرا نیز صدای تو به یادم آمد

خواستم روی نماز شب تو فکر کنم

ورم کهنه ی پای تو به یادم آمد

قُوت دنیا و قنوت تو به هم مرطبتند

حرف “نون ” بود و دعای تو به یادم آمد

غصه خوردم که به افطار چرا لب نزدی

لب خوشحال گدای تو به یادم آمد

گرد و خاک حرمی را که نداری بفرست

درد دارم که دوای تو به یادم آمد

قبر تو گُهر دنیاست و دنیا صدف است

جلوه ای از حرم گم شده ات در نجف است

قصدت این بود فقط یار علی باشی و بس

ظرف نُه سال گرفتار علی باشی بس

از مقامات خودت دم نزدی تا که فقط

باعث گرمی بازار علی باشی و بس

بازوی تازه شکسته شده از یادت رفت

تا که هر لحظه نگهدار علی باشی و بس

خواستی میخ تو را بند کند تا شاید

مثل یک عکس به دیوار علی باشی و بس

علی اکبر لطیفیان
********************
می رسد نان شب ما از نوای فاطمه

آمدیم اصلا در این دنیا برای فاطمه

مدح او را باید از پیغمبر و حیدر شنید

ما کجا و گفتن از حال و هوای فاطمه

حک شده با خط حیدر روی درهای بهشت

اولویت هست اینجا با گدای فاطمه

اشهد انَّ علی … را هر که گوید در اذان

می شود وارد به جمع بچه های فاطمه

هر چه نعمت می رسد بر ما یکی از این دوتاست:

یا دعای فاطمه یا که وفای فاطمه

قبل ابراز نیازم حاجتم را می دهد

تا که می خوانم خدایم را: خدای فاطمه!

حق او با گریه تنها نمی گردد ادا

پیر کن ما را خدایا در عزای فاطمه

می زنم بوسه به دست آن که در روز الست

زلف من را زد گره با سرجدای فاطمه

محـمد حسین رحیمیان
*************************
در هوایت جبرئیلی هم پر آوردن کم است

وقت مدح تو هزاران منبر آوردن کم است

آسمان کاغذ شود، خلقت قلم در وصف تو

هفت اقیانوس را هم جوهر آوردن کم است

آن چنان ظرفیتی در خانه ی تو ریخته

که صد و ده کعبه هم از آن در آوردن کم است

دختر پیغمبر ما یازده نور آفرید

پس که گفته، ای خدیجه دختر آوردن کم است !

در مصاف دست تو وقتی به میدان رو کند

چند صد تا قلعه همچون خیبر آوردن کم است

تا زمانی که کمربند علی در دست توست

لشکری را هم به جنگ حیدر آوردن کم است

شأن نام نوکرت بالاتر از این حرف هاست

از سلیمانی همین جا سر درآوردن کم است

مادران سینه زن هایت همه قربان تو

مادر خوبم به پای تو سرآوردن کم است

ریشه های چادرت را زود دنبالم فرست

تاب یا طاقت میان محشر آوردن کم است

در حسینیه میان روضه یادم داده اند

روز و شب سجده به پای مادر آوردن کم است

جواد پرچمی
***********************

***********************

قلم مطهر و صفحه مطهر و تحریر

به آب و تاب کنم وصف آیه ی تطهیر

تو کیستی که همه قاصرند از درکت

چگونه می شود آخر تو را کنم تفسیر

مقابل قدمت جبرییل زانو زد

ز بس جلالیت ذات توست عالم گیر

به پیشگاه شما از خدا پیام رسید

سلام حضرت کوثر… سلام خیر کثیر

قسم به لوح و قلم گر اراده فرمایید

به باب میل شما می خورد رقم تقدیر

میان خانه نشستید و ذکر می گویید

تمام ارض و سماوات غرق این تکبیر

تمام خلق تو را در نقاب و دیده و بس

فقط خدا رخ تو بی حجاب دیده و بس

زمانه ظرف ندارد که تو ظهور کنی

کجا به کوتهی فکر ما خطور کنی

اگر قنوت بگیری میان سجاده

تمام شهر به یک غمزه غرق نور کنی

کلیم خانه ی حیدر! به یک دعای سحر

سرای کوچک خانه شبیه طور کنی

تو بهجت دل مولایی و به یک لبخند

وجود خسته ی او را پر از سرور کنی

فضای کوچه پر از عطر سیب می گردد

ز هر دیار اگر لحظه ای عبور کنی

تو روح عاطفه ای… گرچه من گنه کارم

مرا مباد ز خود لحظه ای تو دور کنی

غبار راهم و تو سایه ی سرم هستی

چه غم به روز قیامت تو مادرم هستی

دگر زمان سرور پیامبر آمد

که گاه زخم زبان قریش سر آمد

تو همزبان خدیجه شدی میان رحم

که غم مخور شب تنهایی ات سحر آمد

برزگ بانوی کعبه چقدر تنها بود…

ز دیده های پر از مهر او گوهر آمد

شمیم سیب بهشت از حجاز می آید

نگار ماست غریبانه از سفر آمد

خدا برای علی خلق کرده است تو را

برای شیر خدا بهترین سپر آمد

تمام فخر علی شوهری فاطمه است

خبر دهید به حیدر که همسفر آمد

به روی شانه ی تو بیرق علی برپاست

علی که فاطمه دارد همیشه پابرجاست

کریم شهر علی سفره دار زهرا بود

جمال حق علی…آینه دار زهرا بود

به دست خالی از این خانه سائلی نرود

که در کنار علی خانه دار زهرا بود

قسم به آن زرهی که همیشه پشت نداشت

میان دست علی ذوالفقار زهرا بود

اگرچه نام علی هم ردیف با نمک است

بر این ملیح زمانه نگار زهرا بود

همه زمین و زمان در طواف روی علیست

مطاف روی علی در مدار زهرا بود

حسن کریم و حسین دست گیر عالمیان

همیشه محور این اعتبار زهرا بود

از آن زمان که گل ما به عشق می آمیخت

خدا خدایی خود را به پای زهرا ریخت

خدا به وسعت عرشش تو را معظم کرد

کنیز خویش صدا کرده و مکرم کرد

صدای هر تپش توست ذکر علی

به این صدا همه ی ذکر ها منظم کرد

میان عرصه ی محشر شفاعت همه را

به گوشه ای ز نخ چادر تو محکم کرد

سپس گشود مسیر ورود جنت را

گروه فاطمیون بر همه مقدم کرد

چکیده ی جلوات تو و علی روزی

حسین گشت و به پا بیرق محرم کرد

برای اینکه بماند همیشه جلوه ی تو

میان قامت زینب تو را مجسم کرد

به هرم آتش دوزخ بسوزد آن دستی

که بین کوچه به یک ضربه قامتت خم کرد

میان آن در و دیوار خون تازه نشست

بلند مرتبه بودی و حرمت تو شکست

قاسم نعمتی

************************

لطف چشمان توست حیدری ام

بانگاه تو از بدی بری ام

آمدم محض گفتن تبریک

بادل عاشق کبوتری ام

فکر کردم که زود آمده ام

بعددیدم گدای آخری ام

از ازل تاهمیشه مادر جان

مست از این شراب کوثری ام

در روایات مان نوشته شده

گفته ای تابهشت می بری ام

تو اگر مادر زمین هستی

پس منم تا همیشه مادری ام

زیر این سقف چادرت یک عمر

سخت مشغول کار نوکری ام

نوکری تو کار و بار من است

مایه ی فخر و اعتبار من است

در نگاهت نبی خدا را دید

درقنوت تو ربنا را دید

بهر تبریک جبرئیل آمد

دست برسینه انبیا را دید

پدرت پشت درب خانه تان

باگل و هدیه مرتضی را دید

آسمان و زمین پر از گل شد

تا که روی گل شما را دید

پا به روی زمین زدی وجهان

مادر شاه کربلا رادید

چادرت را تکاندی و خورشید

زیر پایت ستاره ها را دید

آنقدر در حجاب بودی که

ماه در چادرت حیا را دید

تا ابد سایه گستری مادر

همه عشق حیدری مادر

تا لبانت به مادرت خندید

بندگان را خدای تو بخشید

چادرت را که دوخت دست ملک

باقی اش رابه روی کعبه کشید

مصطفی جای نقل روی سرت

تکه های ستاره می پاشید

هر کجا مصطفی نظر می کرد

رد پای فرشته را می دید

ناگهان باملائک آهسته

گفت آرام دخترم خوابید

باز قنداقه را بغل کرد و

گونه ات را به خنده می بوسید

مثل آن لحظه ای که در معراج

از سرشاخه سیب سرخی چید

بوی یاس تو برمشام آمد

باز خورشید روی بام آمد

آفتاب قدیم دنیایی

مادر مهربان بابایی

تا همین قدر ازتو می گویم

در دو عالم فقط تو زهرایی

تا تو هستی غمی نمی ماند

روز محشر شفیعه مایی

ای پناه امام اول ما

ذوالفقار علی اعلایی

باوجودی که مادری اما

در کرامت چقدر آقایی

بسکه مدیون دستهای توام

از کنارت نمی روم جایی

مرتضی تکیه گاه احمد بود

پس توهم تکیه گاه مولایی

روزمحشرکه می شودمادر

چقدر می شوی تماشایی

توخودت شافعی ولی آنجا

حامل دستهای سقایی

می رسد نغمه ای ز سوی خدا

فاطمه تابهشت می آیی؟

آنقدر خوب و مهربان هستی

باز هم فکر شیعیان هستی

ماه بی جلوه ی رخت تار است

کار دنیا بدون تو زار است

یوسف مصری ازهمان اول

سرکویت غلام دربار است

از کرامات دست باکرمت

به شما عالمی بدهکار است

چادرت شهر را مسلمان کرد

از حدیثش جهان خبر داراست

مادر من مواظب خود باش

در مدینه حسود بسیار است

تکیه گاه همیشه ی حیدر

شوهرت بی تو بی علمدار است

روضه ای که گرفته جانم را

روضه ی سخت درب ودیوار است

دل دنیا گرفت از آهت

ای به قربان صورت ماهت

مهدی نظری

************************

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی