کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

تقدیم به شهید غلامحسین فتحی

کوثرنامه


شهادت حضرت زهرا سلام‌الله علیها-۱۵

********************

محـمد جواد پرچمی

 

منبر توحید ذاتا وامدار فاطمه است

حامل وحی است و وحی از آبشار فاطمه است

هم نبوت هم امامت در مدار فاطمه است

بهترین اوصاف رب در انحصار فاطمه است

لافتی تصدیق الا ذوالفقار فاطمه است

تا نوشتیم از خدا آیات کوثر جلوه کرد

نام زهـــرا آمد و الله اکبــر جلـوه کرد

عصمت زهرا شب قدر پیمبر جلوه کرد

گاه دختر جلوه کرد و گاه مادر جلوه کرد

نور خاتم جلوه ای از شاهکار فاطمه است

شهپر جبریل با رخصت از این در ، شد بلند

خاکبوسی کرد فضه ، عاقبت  زر ، شد بلند

تا به پای حضرت صدیقه با سر شد بلند ...

رتبۀ ایمان سلمان صد برابر شد بلند

این مقام ویژۀ خدمتگذار فاطمه است

هست  زهرا "قاب قوسینِ " مصلای علی

جانماز فاطمه است عرش معلای علی

این علیِ فاطمه است و اوست ، زهرای علی

روی گردنبند زهرا نام زیبای علی

... روی سربند علی نقش و نگار فاطمه است

دین ، بدون فاطمه نوعی لطیفه سازی است

از تن سرزندۀ اسلام "جیفه سازی " است

ننگ بر فکری که دنبال خلیفه سازی است

رهبری با شیوۀ شورا سقیفه سازی است

رهبر زهرایی ما افتخار فاطمه است

درد ما این است دین بازیچه تزویر شد

واژۀ تکلیف ، ذبحِ واژۀ تدبیر شد

دیدی آخر غفلت بسیار دامن گیر شد

آی حزب الله برخیزید ، آقا پیر شد

تحت فرمان ولی بودن شعار فاطمه است

خسته ایم از زُهد تو خالیِ دنیا دوست ها

خسته ایم از طرز اسلام اروپا دوست ها

وای از لبخند استکبار دون ، با دوست ها

از خطاب تندرو گفتن ، به آقا دوست ها

این میانه رو  شدن ها انکسار فاطمه است

لشکر اسلام در خیبر ، توکُـل بایدت

سوریه ، لبنان ، یمن ، دست توسُل بایدت

اربعینی در ریاضت ها تکامُل  بایدت

تا چهل ساله شدن قدری تحمـُل بایدت

اربعین انقلاب ما بهار فاطمه است

رفت زهرا پشت در ، در با شتاب آتش گرفت

در هجوم تیرگی ها آفتاب آتش گرفت

شعله ها بالا که میرفتند آب آتش گرفت

فاطمه می سوخت اما بوتراب آتش گرفت

این وسط مسمار خونی اشکبار فاطمه است

آتش افروزان پر پروانه را انداختند

عده ای با پا در کاشانه را انداختند

پیش دختر مادری ریحانه را انداختند

پیش مادر نیز مرد خانه را انداختند

مرتضی با دست بسته بی قرار فاطمه است

عاقبت تابوت تشییع بدن آماده شد

فاطمه کم کم برای پر زدن آماده شد

زینبش با دیدن آن سه کفن آماده شد

عاقبت هرطور بود این پیرهن آماده شد

کربلا دعوا سر این یادگار فاطمه است

می رسد بالای گودال و زمان می ایستد

مادرش می آید و نبض جهان می ایستد

خواهرش بالای تل سینه زنان می استد

شمر بر روى جسمی نیمه جان می ایستد

ناله ای می آید آه غصه دار فاطمه است

************************
مهدی مقیمی

در کوچه چه محشر شده سادات ببخشند

اینگونه مقدّر شده سادات ببخشند

این روضۀ ناموسی و این قصۀ کوچه

تکرار مکرر شده سادات ببخشند

دیوار که تقصیر ندارد به گمانم

هر چه شده از در شده سادات ببخشند

مادر که زمین خورده و بابا که شکسته

ششماهه که پرپر شده سادات ببخشند

مظلومۀ دنیاست ولی قاتل زهرا

مظلومیِ حیدر شده سادات ببخشند

دل سوخت ازین غصه که بین همه تقسیم

ارثیّۀ مادر شده سادات ببخشند

ارثیه ی پهلوی لگد خورده‌ی مادر

سهم علی اکبر شده سادات ببخشند

گهوارهء ششماهۀ زهرا به گمانم

وقف علی اصغر شده سادات ببخشند

سهمیّۀ  رخسار کبودش به خرابه

تقدیم به دختر شده سادات ببخشند

البتّه رسیده است به او ارث ، اضافه

چشمی که مکدر شده شده سادات ببخشند

ظلمی که به زهرا شده ، تکرار به نوعی

با زینب مضطر شده سادات ببخشند

در شام خدا داند و زینب که به نیزه

با سنگ چه با سر شده سادات ببخشند

 ************************

احمد بابایی

چشم در راه مانده ام ، مادر!

اشک را بی اراده می داند

غصه ی ما زداغ مرگت را

مادر از دست داده می داند

 

مادر از دست داده یعنی ما

-ما که قربان نام یار رویم-

مثل هر داغدیده ای، یارب!

"کاش" می شد سرِ مزار رویم...!

 

کاش می شد سر مزار بتول

با هیاهو می آمدیم، خدا...!

کاش چون کودکان بی مادر

به سر و سینه می زدیم، خدا ...!

 

اینک اما تفاوتی نکند!

بسته ایم عهد عشق با زهرا

از همین راه دور ، می خوانیم:

«السلام علیک یا زهرا»

 

السلام علیک یا امّاه

ازچه پاسخ نمی دهی؟ مادر!

گله دارم -به اذن تو- با «میخ»

شِکوِه دارم -به اذن تو- با «در»

 

آه... ای میخ در! بتول است این...!

از چه این قدر شعله ور شده ای!؟

آه... ای در! به این فشار عجیب،

قاتل مادر و پسر شده ای !!

 

آه... ای در! چگونه رویت شد!؟

چه کسی گفته خون به پای تو نیست!؟

میخ در! شرم کن ز اطفالش ...

"سینه ی حوریه" که جای تو نیست!

 

سینه ی حوریه ست جای حسن

سینه ی حوریه ست جای «حسین»

... نامِ «ارباب» آمده! برویم،

از همین جا به «کربلای حسین»

 

دست نامرد پای مرکب ها

نعل نو تا که بست، یازهرا

زیرپای ستور... در گودال...

استخوانها...شکست... یازهرا...

 ************************
محـمد جواد پرچمی

همین که شعله به پای تو بی امان پیچید

صدای ناله ی تو بین آسمان پیچید

نفس نفس زدنت پشت در عذابم داد

نسیم سوختنت سمت بی کران پیچید

به روی صورت تو شعله چنگ می انداخت

بهار بودی و در ناله ات خزان پیچید

بنا نبود که در، سمت پهلویت آید

ولی بسوی تو با یک لگد چنان پیچید ...

میان سینه ی تو میخ ، فاصله انداخت

میان پهلوی تو دردِ استخوان پیچید

چنان زدند که از روی شاخه بار افتاد

و در به روی سرت خورد و ناگهان پیچید

همین که زیر در خانه گیر افتادی

بسوی خانه ی من پای دشمنان پیچید

تو آن وقار نبودی که بر زمین بخوری

گمان کنم وسط کوچه پایتان پیچید

نشد برای تو کاری کنم فقط سلمان

تو را میان عبایم در آن میان پیچید

************************
محـمدجواد غفورزاده

یاری ز که جوید؟ دلِ من، یار ندارد

یک مَحرم و یک رازنگهدار ندارد!

با دیدن سوزِ دلِ من در چمن و باغ

با داغ دل لاله، کسی کار ندارد

باید سر و کارش طرف چاه بیفتد

یوسف که در این شهر، خریدار ندارد

**

از گریۀ پنهان علی در دل شب‌ها

پیداست که دل دارد و، دلدار ندارد

در گلشن آتش‌زدۀ عصمت و ایثار

پرپرشدن غنچه که انکار ندارد

با فضه بگویید بیاید، که در این باغ

نیلوفر بیمار، پرستار ندارد

بر حاشیۀ برگ شقایق بنویسید:

گل، تاب فشار در و دیوار ندارد

************************
سید رضا موید

 

منظومه ی عشق و مستی از کار افتاد

گردونه ی حق پرستی از کار افتاد

از بوسه ی تازیانه بر دست بتول

یک لحظه تمام هستی از کار افتاد

***

از  داغ  تو  من  تمام  دردم  زهرا

ای کاش به  خانه بر  نگردم  زهرا

کردی تو نود زخم  مرا  چاره ولی

یک زخم  تو  را  چاره نکردم  زهرا

************************
نوید اسماعیل زاده

 

عرش زیر پای او مثل حصیر افتاده است

رونق عشق است در دستانش از بس ساده است

نه فلک در گردش است از گردش دستاس او

اینکه دستش بر سر دنیاست فوق العاده است

بعد پیغمبر چه بیعت ها که نشکستند خلق

نان به نرخ روز خوردن سفره اش آماده است

روی دستانش ورم دارد به پهلو جای زخم 

باز هم با هر مشقت بر  سر سجاده است

هرکسی این روزها حال و هوایش روضه ایست 

خوش بحالش، عشق زهرا کار دستش داده است

**

با غم و اندوه و تب هر روز خلوت می کند

یک دل سیر اشک می ریزد، عبادت می کند

خسته از زخم زبان ها، بیت الاحزان ساخته

از غمش هر روز با پیغمبر شکایت می کند

تا مبادا خدشه ای بر دین کسی وارد کند

جان خود را هم شده، خرج ولایت می کند

یادشان رفته است این نامردها او کوثر است ؟؟

هر کسی از راه می آید جسارت می کند

هرچه باران بر زمین می بارد از اندوه اوست

غربتش را با جهان با اشک قسمت می کند

جان محض است او و حتی روح سربارش شده

لاجرم روح از تن او رفع زحمت می کند

**

روضه اما می رسد با چشم های تر به در

وای از آن وقتی که زهرا می رسد آخر به در

طاقتش در پشت در هر بار کمتر می شود

دشمنان  هربار می کوبند محکم تر به در

یاس تا پرپر شود آیا لگد کافی نبود؟

کاش می کردند فکر شعله را از سر به در

خواست تا از سینه اش در را جدا سازد ولی

آه، قنفذ با لگد زد ضربه ای  دیگر به در

فاطمه رفت و علی یک عمر حسرت خورد که

کاش می کوبید یک مسمار کوچک تر به در

**

بر مداری گیج می گردد جهان تا روز حشر

در هوای مدفن زهراست دنیا در به در

************************
غلامرضا سازگار

شیطان به بیت حی تعالی چه می کند ؟

آتش به گرد خانۀ مولا چه می کند ؟

از باغ خلد دود چرا می شود بلند ؟ 

بر روی حور ، سیلی اعدا چه می کند ؟

رویش سیاه گردد و دستش شکسته باد

قنفذ کنار خانۀ مولا چه می کند ؟

دارالزیارۀ نبی و آستان وحی

ای وای من ، مغیره در آن جا چه می کند ؟

گیرم رواست سوختن خانه ، میخ در

در سینۀ شکستۀ زهرا چه می کند ؟

باید ز تازیانه بپرسم که در بهشت

آثار خون به قامت  طوبی چه می کند ؟

زن در میان خانه و مرد غریب او

با دست بسته و تن تنها چه می کند ؟

در بیت وحی ، حرمت یاسین به زیر پا

یک لحظه بنگرید که طاها چه می کند ؟

گل ها ز غم  فسرده و پروانه منتظر

شمع ز پا فتاده به صحرا چه می کند ؟

با بودن دو داغ بر او گریه گشته منع

 (میثم) ببین به فاطمه دنیا چه می کند

 ************************
محسن مهدوی

 

ز بس که از بدن خوناب رفته

همه گویند جسمش آب رفته

بریزد اشک راحت تر زمانی

که بیند زینبش در خواب رفته

***

از پس در صدای زهرا شنید

فکر خبیصانه به ذهنش رسید

با لگدی که به در خانه زد

مادر سادات شد اُم الشهید

 ************************

قاسم نعمتی

 

ظهور عصمت پروردگار زهرا بود

جمال حق علی آیینه دار زهرا بود

اگر تجلی اسم هوالکریم علیست

قسم به شاه نجف سفره دار زهرا بود

تبسم لب او غم ز چهره ها میبرد

لطیف تر ز نسیم بهار زهرا بود

به دست خالی از این خانه سائلی نرود

که در کنار علی خانه دار زهرا بود

قسم به آن زرهی که همیشه پشت نداشت

میان دست علی ذوالفقار، زهرا بود

اگر که نام علی هم ردیف با نمک است

بر این ملیح زمانه نگار زهرا بود

همه زمین و زمان در مطاف روی علیست

به این مطاف معظم مدار زهرا بود

حسن کریم   حسین دستگیر عالمیان

همیشه علت این اعتبار زهرا بود

همه به مادرشان افتخار میکردند

تمام عزت ایل و تبار زهرا بود

همیشه حرف شفاعت که در میان آمد

سخن ز بانوی ناقه سوار زهرا بود

شکست حرمت این خانواده پشت در

اسیر درد و غمی بیشمار زهرا بود

به وقت حمله همه ریختند در خانه

به زیر ضربه در آن گیر و دار زهرا بود

گذاشت بی ادبی پا به روی چادر او

میان آتش و گرد و غبار زهرا بود

تمام دلنگرانی او حسین شده

برای کرببلا بیقرار زهرا بود

کسی که در همه راه زیر لب میگفت

تکان مده سر او نیزه دار زهرا بود

************************

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی