کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

تقدیم به شهید غلامحسین فتحی

کوثرنامه


اشعار میلاد حضرت زینب سلام الله علیها-۱۱

*******************

جز مدح آل فاطمه بر لب نبود و نیست
بهتر ز مدح ها، دم زینب نبود و نیست

باید وضو گرفت که نام مقدسش
جز بر لب و دهان مودب نبود و نیست

همواره بحث ما سر اوصاف اولیاست
همواره غیر او که مخاطب نبود و نیست

در طول عمر خود رخ او را کسی ندید
مانند این عقیله محجب نبود و نیست

'
جام بلا' ز هر بشری 'بیشتر' چشید
در 'بزم'، مثل او که 'مقرب' نبود و نیست

آیین ما از اولش اینگونه بود و هست
مکتب رهش جدا که ز مذهب نبود و نیست

مکتب همان گدایی دربار زینب است
بیچاره آنکه عاشق مکتب نبود و نیست
محمود یوسفی
********************

شک را یقین کند که نگار خدا بوَد
این دختری که کل وقار خدا بود  
نامش به عرش گرچه شعار خدا بود
او مظهر حقیقتِ کارِ خدا بود
پس جلوه ی خدا به اهل همین فرش، زینب است
آنکس که تازه آمده از عرش زینب است
*********
نازم به آنکه شغل مرا نوکری نوشت
وقتی که کار و بار تورا نوکری نوشت
فیضی رسید و خاک مرا حیدری نوشت
مارا مدافع حرم خواهری نوشت
برتر ز پاسبانی حرمت نیست در جهان
بهتر ز دختری علوی کیست درجهان!؟
*********
ای ریشه ی تمامی افکار ناب ما
پیدا بود حیای شما در کتاب ما
طاهر شود اگر نفسی در شراب ما
مخمور توست هرچه که باشد گلاب ما
مستیِ مُطلق است برایت سپر شدن
کیفیتی ست باتو حیاتم به سر شدن
 
*********
باران شوقِ چشمِ تو در چشم ما گرفت
مارا نگاه زینبی ات دست و پا گرفت
وقتی که مدح تو به زبان در صدا گرفت
دستت برای نوکرتان، کربلا گرفت
یعنی هوای کرب و بلا مست زینب است
هرگوشه از عراقِ حسین دستِ زینب است
*********
عالَم نداشت جاذبه گر مادرت نبود
پرواز می نشست اگر که پرت نبود
جز یاحسین صدای دگر در سرت نبود
بابا به شأنتان بجز از حیدرت نبود
زینت برای حضرتِ کرار می شوی
یک روز بی حسین، تو بیمار می شوی

زینب همانکه مادر خود را بدل شده
زینب همانکه معنی تامِ عسل شده
زینب همانکه صبر جَمیلش مَثَل شده
زینب همانکه شیعه گی ام را عمل شده
مدیونِ لطفِ عالمه ی بی معلمم
فخرم شده که بر سرِ این سفره خادمم
*********
ما سینه زن شدیم ز داغ برادرت
آنجا که دید چشمِ تو افتاده لشکرت
بالای تل رسیدی و گودی برابرت
دیدی شلوغیِ گودال و مادرت . . .
بال گرفت ناله و آتش زبانه زد  
حرفی عجیب روی زبان ها جوانه زد
علی احمدیان جنت
*******************

بنویسید خداوند و پس از آن زینب
بنویسید علی در دلِ میدان : زینب
بنویسید که زهراست در ایمان زینب
بنویسید حسن بعد حسن جان زینب
بنویسید حسین است بقرآن زینب
بنویسید که ای جان سن قربان زینب

نام تو می‌برم و کرببلا برخیزد
شیرزن می‌رسی و شیر خدا برخیزد
چه قیامی بشود فاطمه تا برخیزد
حق بده عرش اگر پیشِ شما برخیزد
گِرد گردِ کرمت دست دعا برخیزد
سلطنت کُن به همه دختر سلطان زینب

نعره تو هیمنه تو خطبه‌یِ بنیان کَن تو
رعد تو صاعقه تو معنی سوزاندن تو
برق تو تیغ تو و فاتحه‌ی دشمن تو
مَرد تو کوه تو وحیدرِ بی جوشن تو
شمع تو آینه تو گریه‌ی بی شیون تو
بنویسید فقط هیبتِ طوفان زینب

تو قدم می‌زنی انگار علم می‌کوبند
پشتِ تو اکبر و عباس قدم می‌کوبند
کاخها را به سرِ آلِ ستم می‌کوبند
کوفه تا شام همه بر سرِ هم می‌کوبند
بیرقِ کیست که بر اوج حرم می‌کوبند
کوفه تا شام کُنَد یک تنه ویران زینب

کاش می‌شد که فقط از تو فقط بنویسم
با تبِ عشقِ تو تا آخرِ خط بنویسم
زورَقی باشم و از جذبه‌یِ شط بنویسم
من که باشم بنویسم که غلط بنویسم
باید از شورِ شهیدِ حرمت بنویسم
می‌نویسم که تویی شمعِ شهیدان زینب

غرق در دود زمین بود که بارانی شد
باز شد بابِ شهادت حرمت بانی شد
سپرِ تو ، نه فقط سینه‌ی ایرانی شد
مرد این جاده رزمنده‌ی افغانی شد
هرکه شد جَلدِ حریم تو سلیمانی شد
تشنه بودیم و شدی ریزشِ باران زینب

آمدی تا که به خورشید بخوانی ما را
آمدی تا به حسینت برسانی ما را
دستِ ما گیری و تا او بکشانی ما را
چادرت را بتکانی بتکانی ما را
چو غباریم به صحنت بنشانی مارا
گریه داریم بخوان یادِ عزیزان زینب

آه گفتی که نیایید تنش را نبرید
مادرم می‌نگرد پیرهنش را نبرید
نیزه ها صبر کنید و بدنش را نبرید
لااقل زود عقیقِ یمنش را نبرید
به اسارت من و اطفال و زنش را نبرید
ای امان از دلِ تو ، آی پریشان زینب
حسن لطفی
*******************

عصاره ای ز گِل صبر انتخاب شده است
اثر گرفته ز روح خدا و ناب شده است
مؤنث است ولی عین بوتراب شده است
دوباره نقشه ابلیس ها خراب شده است

به حیدری پس از حیدر انتصاب شده است

 

فرشته پشت فرشته فضای خالی نیست
در ازدحام نشستند و جای خالی نیست
هوا پر است ز عطرو هوای خالی نیست
به نان رسید گدا، دست های خالی نیست
دعای مادر این خانه مستجاب شده است

رسید تا بشود بهترین پس از زهرا
همین بهانه شدو گشت زینت بابا
مقام دوم زن را گرفت در دنیا
شبیه او که محال است یک نفر حتی
برای هر زنی این آرزو سراب شده است

چه مادری است که اینگونه دختر آورده
چه دختری است که عکسی ز مادر آورده
سری میان سر سروران در آورده
که صبر گشته ز دستان او فرآورده
کمی ز حُسن صفاتش دوصد کتاب شده است

از اینکه عالمه ی عرش آمده پایین
عزا گرفته ملک، شاد گشته اهل زمین
طرب به روح غم وغصه خوانده یک یاسین
و خنده گوشه لب داده لم بیا و ببین
چگونه پیکر غم غرق اضطراب شده است

به احترامش از این خانه شر غم کم شد
به پای او ز ادب قد آسمان خم شد
ز نوکریش، چه سودی نصیب حاتم شد
ز هول خنده او شیشه عسل سم شد
دل حسین ز لبخند زینب آب شده است

همان زمان که خدا قصد خلقت شب کرد
دو دانگ صبر خودش را به نام زینب کرد
کسی که شاکله عشق را مرتب کرد
حیا ز هُرم حجابش مریض شد،تب کرد
حجاب هم به کنیزی او مجاب شده است

غرور کرد از این خلقتش خود ایزد
چه طعنه ها که به خورشید،روی ماهش زد
زمین به دور مدار “عقیله” می چرخد
حدود مستی ما گشته شصت ونه درصد
پیاله تا که ز لطفش پر از شراب شده است

خدا ز شیعه نگیرد شفیعه ما را
خدای عشق،علمدار هیئتی ها را
چه خوب میخرد او نوکران آقا را
ندار موقع برگشت می شود دارا
نگاه و لطف کریمانه اش حساب شده است

بزرگتر شد و مردم وقار را دیدند
زبان گشود همه ذوالفقار را دیدند
به جان دشمن دین اضطرار را دیدند
ز لحن حیدریش الفرار را دیدند
تکانده چادر خود را و انقلاب شده است

علی اکبر نازک کار

********************

خلق و خوی و خصال دخترها

بیشتر می رود به مادرها

دختران می زنند چون مادر

گره محکمی به معجرها

دختران عشیره زهرایند

مردهای عشیره حیدرها

موقع پهن کردن سفره

کمک مادرند دخترها

خورده نان های سفره ی مولا

می رسد بیشتر به قنبرها

عشق هم نیست بی شباهت به

حس بین تو و برادرها

زیر پایت نگاه کن بی بی

می خورد چشمتان به نوکرها

درک اوج کرامتت دارد

بیشتر بستگی به باورها

 

پیش مردم بدم نکن بی بی

دست خالی ردم نکن بی بی

 

آیه آیه، خدا خدا زینب

نور توحید هل اتی زینب

راحت روح مصطفی زهرا

راحت روح مرتضی زینب

قاری خطبه های یاحیدر

جلوه ی صبر مجتبی زینب

ای امام یقین و صبر و رضا

مظهر عفّت و حیا زینب

شیرِ مردان کربلا عبّاس

شیرِ زن های کربلا زینب

در مقامات عشق باید گفت

ما کجا و شما کجا زینب

به یقین در مقام تو جاری است

حکم کلی “انّما” زینب

و کتاب شکوه تو درس است

لفظ لفظ و هجا هجا زینب

با تمام وجود می گویم

السلام علیکِ یا زینب

 

السلام علیک، بی تابم

جان مولا بیا و دریابم

 

پر زدم باز در هوای شما

در هوای پر از خدای شما

وقتی از راه آمدی خم شد

آسمان بوسه زد به پای شما

سال ها مانده بر دلم بی بی

داغ دیدار کربلای شما

مشهد من به جای معصومه

کربلا رفتنم به جای شما

همه ی حاصلم فدای علی

جان ناقابلم فدای شما

مدح خواندن فقط برای علی

روضه خواندن فقط برای شما

 

زینبیه فدا شدن عشق است

و شهید شما شدن عشق است

 

نوکر بی وفا نمی خواهی

من گدایم گدا نمی خواهی

رو سیاه همیشه را بی بی

آه می خواهی یا نمی خواهی

به خدا خوب می شوم یک روز

حرّ شرمنده را نمی خواهی؟

به جوانی اکبرم بپذیر

و نگو که مرا نمی خواهی

می شود باز هم بپرسی که

سینه زن، کربلا نمی خواهی؟

بین این شاعران درباری

شاعری بی نوا نمی خواهی؟

 

بی نوایم بیا قبولم کن

و برای خدا قبولم کن

 

مست این حس ناب می مانیم

نوکر بوتراب می مانیم

به شهیدان تو بدهکاریم

وای اگر بی جواب می مانیم

تا دعاهای مادرت زهرا

بشود مستجاب می مانیم

با علی عهد بسته ایم امروز

پای این انقلاب می مانیم

پای این بیرقیم و منتظر

شمس پشت حجاب می مانیم

وحید محمدی

*******************

به وقت خطبه خوانی مثل حیدر می شود زینب
به هفده معجزه بر نی پیمبر می شود زینب

من از نامش که زینت برعلی گشته ست فهمیدم
زمانی زینت الله اکبر می شود زینب

زمین باید بگردد تا ابد دور چنین بیتی
که درآن مادرش زهرا و دختر می شود زینب

سه تا آیه سه دفعه مادری پیش سه تا حجت
به علم جَفْر، اینجا شرح کوثر می شود زینب

حباب دور مصباح الهدی چون می شود عباس
به کشتی نجات خلق لنگر می‌ شود زینب

خودش یک لشکر است از کربلا تا شام،دروقتش؛
دل آور، جنگ آور، آب آور می شود زینب

به این نکته توجه کن اگر که در وفاداری؛
برادر می شود عباس، خواهر می شود زینب

پس از حیدر اگر بابا، پس از زهرا اگر مادر
پس از عباس هم قطعا برادر می شود زینب

همانگونه که از اول به یادش مانده از کوچه
دم آخر میان خیمه مادر می شود زینب

دوتا روح است دریک جسم وقت بوسه از حنجر
که یک آن فاطمه یک آن دیگر می شود زینب

مهدی رحیمی

*******************

جربزه را یاور خطیر نوشتند
جان مرا هم نوای تیر نوشتند
بوی شجاعت ز نای پارس بلند است
غرش ما را به پای شیر نوشتند


باب مرادند ،،کشتگان حرم را
از برکات تو دست گیر نوشتند
بی طلب از جان خویش دست کشیدند
رفعت خود را چه سر به زیر نوشتند
بر در و دیوار هر کجا که رسیدند
نام تو را یک دو دل سیر نوشتند
شام بهانه است چونکه اهل سقیفه
مصحف این کینه از غدیر نوشتند
عزت و عصمت تویی گر چه نخواهند
نام تو را از ازل کبیر نوشتند
آنچه که دیدیم سر بلندی محض است
از چه به مقتل تو را اسیر نوشتند؟؟؟
عصر دهم جمله از جلال تو گفتند
شام ز فریاد زنی پیر نوشتند
دست به معجر رود؟؟بگو که دروغ است
هر چه جسارت که در مسیر نوشتند
لفظ شراب آمد و اسم تو را هم
آه کنارش به ناگزیر نوشتند

فاش بگو دست به دیوار نرفتی
بزم حرام و سر بازار نرفتی

حسین واعظی

*******************


نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی