کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

تقدیم به شهید غلامحسین فتحی

کوثرنامه



اشعار استقبال محرم - 5

************************

 علی زمانیان

بزرگ هیئتیان را صدا کنید از نو
بساط سینه زنی دست و پا کنید از نو


ز بقچه های قدیمیِ خانه، مادرها
لباس مشکی ما را جدا کنید از نو


و ان یکاد بخوانید و آیت الکرسی
دو ماه بدرقه راه ما کنید از نو


درون خیمه و یا تکیه ها، میان داران
برای سینه زنی کوچه وا کنید از نو


تمامِ دردِ بدون علاج دنیا را
به چای روضه ی آقا دوا کنید از نو


برای روضه نذری مادران نجیب
تهیه سفره و نان و غذا کنید از نو


مگر نمی شنوی کلُ یومٍ عاشورا
برای گریه مبادا حیا کنید از نو


ملائکه به زمین زودتر هبوط کنید
وَ فکر قدر کمی بوریا کنید از نو


سلام حضرت زهرا! زمین قلبم را
شبیه هیئتمان کربلا کنید از نو


رسید بار دگر فصل محتشم خوانی
چه نوحه و چه عزا را عطا کنید از نو


*******************


جوادحیدری


من و این روضه ها الحمدلله
من و یاد شما الحمدلله


من و ماه محرم زنده بودن
بود حسن عطا الحمدلله


نبودم، حق مرا سینه زنت کرد
شدم اهل بکا الحمدلله


من از دامان پاک مادر خود
تو را گشتم گدا الحمدلله


من از هیئت هزاران خیر دیدم
شدم حاجت روا الحمدلله


سیاهی عزایت نور محض است
که گشته رزق ما الحمدلله


رسد روزی که در سجده بگویم
رسیدم کربلا الحمدلله؟


******************


 حسن کردی


روضه شروع شد دل ما را بیاورید
سرمایه ام، سلاح بکا را بیاورید


یک سال میشود که پرم وا نمیشود
دستم به آسمان تو بالا نمیشود


یک سال میشود که دلم خاک خورده است
این چشم خشک راه به جایی نبرده است


حالا شروع تازه برایم فراهم است
تحویل سال سوخته گان از محرم است


پرواز عشق با پر گریه میسر است
توبه به پای روضه اگر شد چه بهتر است


تعلیم درس عشق که در روضه میشود
بالاتر از مکاتب صد حوزه میشود


این عشق پر بهاست به عالم نمیدهم
من طعم چای روضه به زمزم نمیدهم


اینجا فرشته های خدا صف کشیده اند
هر قطره قطره اشک شما را خریده اند


این لحظه ها چقدر پر از نور میشویم
چه ساده از عذاب خدا دور میشویم


دلتنگ روضه هستم و دلتنگ کربلا
با گوشه نگاه بفرما بزن مرا


*****************


 رحمان نوازنی


فریاد زد مکبر صحنین کربلا
ماه محرم آمده ؛ قد قامت العزا


قد قامت العزا همگی پا شدند و بعد
اما یکی یکی همگی تا شدند و بعد


قد قامت العزا قد مادر شکسته تر
قد علی و قد پیمبر شکسته تر


صف های گریه دور و بر عرش بسته شد
حتی خدا هم از غم او دل شکسته شد


تکبیره الحسین که احرام او شکست
وای استخوان سینه و اندام او شکست


تکبیره الحسین دورکعت نماز کرد
اما همین که رو به رسول حجاز کرد


باران سنگ صورت او را ملول کرد
از هر طرف که سنگ زدندش قبول کرد


الله اکبر آه که آبش نداده اند
یک جرعه هم به طفل ربابش نداده اند


الله اکبر آه که نیت نموده اند
در قتلگاه چیست که قسمت نموده اند؟


یا ایها الصلاه نمازش شکست وای
صد بار شمر بر سر سینه نشست وای


یا ایها الصلاه نمازش به سجده ماند
یک نانجیب از سرش امامه را کشاند


یا ایهاالصلاه رکوع عمود چیست؟
در جمع خیمه غارت بود و نبود چیست؟


یا ایها الصلاه شب اول است این
تازه شروع یک کمی از مقتل است این


یا ایها الصلاه بگو عازمم کنند
امشب دوباره گریه کن مسلمم کنند


*****************


  حسن صیامی


پیراهن سیاه کجایی رفیق من؟
اندوه و اشک و آه کجایی رفیق من؟


بوی محرم است فضارا گرفته است
ای بی نظیرماه،کجایی رفیق من؟


ده ماه حسرت تو شده غصه دلم
فصل عزای شاه کجایی رفیق من؟


بی تو عجیب زندگی ام بی صفاگذشت
ای شور قتلگاه کجایی رفیق من؟


درپای روضه های تو نفسم خدایی است
ای نفس سربراه کجایی رفیق من


گه گاه نیمه شب به تو مشغول میشدم
ای لطف گاه گاه کجایی رفیق من؟


یک گوشه چشم کردی و آتش گرفته ام
عمری از آن نگاه کجایی رفیق من؟


یادش بخیر بعد خطا توبه داشتیم
جبران اشتباه کجایی رفیق من؟


*******************


 ناشناس


در ضیافت کده ات باز مرا جا دادی
سفره انداختی و اذن بفرما دادی


دیده وا کردم و دیدم که در آغوش توأم
مثل یک مادر دلسوز به من جا دادی


کرم ذاتی تو فقر مرا زائل کرد
بنده بودم که به من رتبه ی آقا دادی


تا که محکم بشود رشته ی وصل من و تو
وقت روضه و سحر فرصت نجوا دادی


طیب الله به این رحمت بی ساحل تو
قطره بودم که مرا جلوه ی دریا دادی


حاجت خواسته و حاجت نا خواسته را
همه را جمع نمودی و به یکجا دادی


***************


 حسن کردی


دنبال پرچم تو به هر سو دویده ام
این عشق را به خون جگر ها خریده ام


هر سال روز اولیه در نماز شکر
گفتم چه خوب شد به محرم رسیده ام


این روز ها فقط به شما فکر میکنم
آقا صدای آمدنت را شنیده ام


هر چه لباس مشکیِ من پیر میشود
من طعم عشق بیشتری را چشیده ام


تا درک لحظه خوش باران گریه ها
این جان خسته را به حضورت کشیده ام


دلتنگ چای روضه و بی میل زمزمم
خیری اگر که هست از این روضه دیده ام


************************


مجتبی روشن روان


شکر خدا که لطفِ تو دست مرا گرفت


مِهرت میان این دلِ ویرانه جا گرفت


امروز نه،که روز الست بربکم


باتو دلم بهانه ی کرب و بلا گرفت


آواز پر زسوز کسی میرسد ز عرش


ماه محرم آمده باید عزا گرفت


ما فکر می کنیم هنر کرده ایم، نَه


روضه برای بی کسی تو خدا گرفت


از من سیاه تر به خدا نیست مانده ام


چشمت چگونه راه من بی حیا گرفت


اعجاز می کند به خداوندی خدا


شور غمت به سینه ی هر کس که پا گرفت


پس می توان ز دست غلام سیاه تو


در روضه ها حواله ی کرب و بلا گرفت


یاد تمام پیر غلامان به خیر باد


سینه زدن ز گریه ی آنان بقا گرفت


سر می زند به رسم وفا حضرت نگار


گر هیاتی ز یادِ شهیدان صفا گرفت


امشب برایِ روز دهم گریه میکنم


این روضه را چگونه توان بی صدا گرفت


هنگام سربریدن تو آسمان بُرید


رفتی به روی نیزه به بالا هوا گرفت


 ************************


مجتبی روشن روان


من زینبم سفینه ی غمهای حیدرم


زیباترین نتیجه اعجاز کوثرم


مجلس به پا کنید محرم رسیده است


عبدخدا شوید در این ماه محترم


اول کسی که آمده در روضه فاطمه است


اول سلام کن به دل خون مادرم


بعد از سلام بوسه بزن با تمام عشق


بر پرچم سیاه عزای برادرم


حرف از وفا کسی نزند با وجود من


شیدا ترین هوایی ارباب بی سرم


باور کنید پرچم عشق حسین شد...!


بر پا به پای پارگی کهنه معجرم


با دست بسته حامی دلدار خود شدم


من زینبم خدیجه عشق پیمبرم


دنباله رسالت ختم رسالتم


من زینبم رسول شهیدان بی سرم


بر من نظر به چشم اسیری مکن خطاست


عالم اسیر ماست چه دانی از این حرم


عباس اگر حریف سپاهی ز کفر بود


من در خطابه با همه دنیا برابرم


مشمول فیض نیمه شب مادرم شده


آن دیده ای که گریه کند بر برادرم


آری عنایت سحری بود آنکه گفت:


در ابتدای یک غزل دیده ی ترم...


آهی کشیدم از دل خسته صدا زدم:


"ای مصحف ورق ورق ای روح پیکرم"


ماتم، ز وضع پیکر بی جامه ات حسین!


"آیا تویی برادر من ؟نیست باورم"


 ************************
 ولی الله کلامی زنجانی


هر که هست اهل ولا با ما بیاید کربلا


هر که میخواهد بلا با ما بیاید کربلا


هر که بیمار است و از هر در جوابش کرده اند


میدهد مولا شفا با ما بیاید کربلا


زادۀ ام البنین سرباز گیری میکند


گو به سرباز خدا با ما بیاید کربلا


دعوت از مولاست هر کس طالب مهمانی است


میزند هاتف صدا با ما بیاید کربلا


جامهٔ ماتم بپوش ای دل مُحَرّم آمده


گو به چاوش عزا با ما بیاید کربلا


بُعد منزل نیست عاشق را همین جا کربلاست


آمده اهل سما با ما بیاید کربلا


زشت و زیبا را در این بازار با هم میخرند


شاه باشد یا گدا با ما بیاید کربلا


کربلا هستند برخی، کربلایی نیستند


محرم قالو بلا با ما بیاید کربلا


از مدینه آمدم بیرون تمنّا کرده ام


شخص ختم الانبیا با ما بیاید کربلا


من نخواهم رفت زیر بار ظلم ظالمان


اهل غیرت، هر کجا با ما بیاید کربلا


اهل بحرین اهل مصر اهل یمن اهل عراق


اهل ایران هکذا با ما بیاید کربلا


جان من، ای اکبر من، دست قاسم را بگیر


گو عزیز مجتبی با ما بیاید کربلا


هشتم ذیحجه راه افتادم از امّ القرا


گفتم اهل کبریا با ما بیاید کربلا


با خدای کعبه عهد کربلایی بسته ام


تا خلیلش از منا با ما بیاید کربلا


در بقیع بودم شب هجران «کلامی» قول داد


مادرم خیرالنسا با ما بیاید کربلا


 ************************
محمد جواد شیرازی


روزگاری می شود با گریه و غم زنده ام


من همین که مجلس روضه بیایم زنده ام


چند ماهی می شود چشم انتظارش بوده ام


با امید نوکریِ در محرم زنده ام


کام من را مادرم با خاک تربت باز کرد


سال ها با تربت شاه دو عالم زنده ام


چای روضه، باطنا آب بقایم می شود


تا که می نوشم از این کوثر دمادم زنده ام


جامه های زینتی اصلا نمی خواهم، فقط


در لباس مشکی و شال عزایم زنده ام


در تعارض بین مرگ و زنده بودن مانده ام


در خیابان مرده ام، در زیر پرچم زنده ام


آمده ماه محرم محتشم می خوانم و


باز هم با مقتل ابن مقرم زنده ام


با لب تشنه میان قتلگاه افتاده بود


تا ابد با گریه بر این داغ اعظم زنده ام


 ************************


محمد جواد پرچمی


سردر این خانه ها با ما و پرچم باخودت


دسته سینه زنی با ما ولی دم با خودت


روزی اشک تمام نوکران هم باخودت


واقعاً دلواپسیم آقا محرم باخودت


از عزاداران آن آقای عطشانیم ما


رفته رفته نالۀ مظلوم دارد میرسد


مادری با کودکی معصوم دارد میرسد


آه آه خواهری مهموم دارد میرسد


خنجر کندی روی حلقوم دارد میرسد


از غم انگشترش پاره گریبانیم ما


چکمه ای آمد کنار پیکرش یابن شبیب


روی تل می زد به صورت خواهرش یابن شبیب


جای او شمر آمده بالاسرش یابن شبیب


آه آه از ضربه های آخرش یابن شبیب


انتهای روضه را زنده نمی مانیم ما


 ************************
ناصر شهریاری


باز چشمان دو عالم شده گریان حسین


سینه ی ارض و سما گشته پریشان حسین


باز بر گوش فلک روضه ی او می خوانند


آتشی هست به دل از غم سوزان حسین


پرچم بزم عزا ، سینه زنی گشته به پا


باز دنیا شده یکسر همه از آن حسین


باز عالم همگی بر سر خوان کرمند


ریزه خوارند دو دنیا همه از خوان حسین


دردمندان دو عالم همه در جوش و خروش


همگی دربه در دارو و درمان حسین


روز محشر بخدا بی سر و سامان نشود


هر دلی را که بود بی سر و سامان حسین


زیر این خیمه ی ماتم ز خدا می خواهیم


دست ما را برسانید به دامان حسین


خواهری گفت به صد ناله و افغان که مزن


خیزران را تو دگر بر لب و دندان حسین

 ************************

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی