کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

تقدیم به شهید غلامحسین فتحی

کوثرنامه

اشعار عید سعید غدیر خم 14

************************

جواد پرچمی
مینویسم غدیر از اول
از سراج المنیر از اول
تو همان مستجار هستی و من
من همان مستجیر از اول
دل به بیگانه ای نبستم من
بر تو بودم اسیر از اول
پدر خاک حضرت افلاک
همنشین فقیر از اول
سفره ی تو ندید عمری جز
نمک و نان و شیر از اول
از تو من را گناه دورم کرد
دست من را بگیر از اول
گرچه روز غدیر امضا شد
بودی آقا امیر از اول
با ولای توام تا آخر
همه پای توام تا آخر
 
می شود غرق آفتاب شدن
سر به یک ثانیه شراب شدن
صد و ده سال از شراب نجف
میشود خورد تا خراب شدن
بس که بخشیدی از کرم چه کنم ؟
ما به غیر از خجالت آب شدن
ما نداریم حاجتی غیر از
خاک نعلین بوتراب شدن
در دعاهای ما بحق علی است
شرط اصلی مستجاب شدن
 چون غدیر است یا علی صد و ده
لعنت ما برای سیصد و ده
 
ای یدالله فوق ایدیهم
اسد الله فوق ایدیهم
در قنوت شبت خدا می گفت
دست دلخواه فوق ایدیهم
روی دست پیمبری یعنی
ولی الله فوق ایدیهم
چشم بد دور از تو می ماند
فاطمه وان یکاد می خواند
 
پَر مهیاست بام می خواهند
این خلایق امام می خواهند
روی بال پیمبر باران
دست ها التیام می خواهند
قرن ها میشود تمام بشر
از ولایت پیام می خواهند
این جماعت کنار ایوانت
یک جواب سلام می خواهند
پس مزن گوشه ای مرا آقا
که سلاطین غلام می خواهند
بیت ها در غدیر بی تابند
همه ختم الکلام می خواهند
 
**
پای عشقت جگر تراشیدن
بعد از احرام سر تراشیدن
ما همه محرم توایم آقا
کعبه را با نظر تراشیدن
دل ما با ولا درست شده
دل نگو که گوهر تراشیدن
دو علی در میان صورت من
با تمام هنر تراشیدن
یک شبه جبرییل می سازد
دست تو وقت پر تراشیدن
خاک ما از نجف سرشته شده
نوکرت جان به کف سرشته شده
 
سجده ی بی شمار می کردی
تا سحر ذکر یار می کردی
تو امیر دو عالمی به تنت
جامه ی وصله دار می کردی
بانی سفره های افلاکی
نان جو اختیار می کردی
خانه ات ساده بود مثل خودت
از تجمل فرار می کردی
تا به زهرا سلام می دادی
دل او را بهار می کردی
او به تو افتخار می کرد و
تو به او افتخار می کردی
السلام ای امام آقا جان
یا ابانا سلام بابا جان
 
ما همه در حرم بزرگ شدیم
با ولا مرد و زن بزرگ شدیم
اگر امروز آبرو داریم
با علی داشتن بزرگ شدیم
وطن ما نجف بود اینجا
همه دور از وطن بزرگ شدیم
ذره اما به یمن نوکریت
بین هر انجمن بزرگ شدیم
ما قبیله قبیله نسل به نسل
بین سینه زدن بزرگ شدیم
با غلامی خانواده ی تو
با حسین و حسن بزرگ شدیم
 لب گودال خم تو شاه هستی
یاد گودال قتلگاه هستی
 
کینه ها از غدیر افزون شد
از تب نیزه دشت هامون شد
با لب تشنه گفت یا علی مددی
دهنش ناگهان پر از خون شد
خواهرت را به قصد کشت زدند
تازیانه غلاف گلگون شد
خواهرش یک طرف خودش یک سو
شمر از قتلگاه بیرون شد


در دلم شور ماتمت آقا
بی قرار محرمت آقا
*********************
مهدی صفی یاری
گرفته یا علی لبهای ما را
ندارد هیچ کس مولای ما را
اگر می شد غزل می گفتم اما
«دوبیتی» بسته دست و پای ما را
**
من آوای جلی را دوست دارم
دعای «ینجلی »را دوست دارم
«دوبیتی» جا ندارد تا بگویم
چقدر آقا علی را دوست دارم
**
خدا نام ولی را برد بالا
پیام ینجلی را برد بالا
تمام دست ها بودند آنجا
ولی دست علی را برد بالا
**
خدایا ذکر مان را یا علی کن
سرود بکرمان را یا علی کن
غم امروز و فردا خوردنی نیست
تمام فکرمان را یا علی کن
**
جهان مثل علی مولا ندارد
علیّ عالی اعلا ندارد
خدا گفتن به او کفر است اما
خدامی داند او همتا ندارد
**
به هر جا رفت دل حرف از علی بود
که قبل از آب و گل حرف از علی بود
از آن روزی که آدم شعر می گفت
مفاعیلن فَعِل حرف ازعلی بود
**
به بام کعبه بانگ یا علی بود
امام بت شکن مولا علی بود
همان بت هم که یک روزی خدا بود
دلش خوش بود یکجا با علی بود 
 
************************ 
 حسن کردی
دلم با یا علی هر بار جانی تازه میگیرد
کتاب عشق با نام علی شیرازه میگیرد
 
من از “الیوم اکملت لکم” اینگونه فهمیدم
خدا با مهر او دین مرا اندازه میگیرد
 
زمین خرسند از گمنامی ما میشود باشد
که در اوج فلک مداح او آوازه میگیرد
 
جهان هر چند جولانگاه خصم مرتضی باشد
خدا اما گلویش را درِ دروازه میگیرد
 
علی میگویم و هر لحظه از این عشق سرشارم
دلم با یا علی هر بار جانی تازه میگیرد


************************


علیرضالک


غزلیّاتِ قدیمّیِّ شما از اول
عشق بوده ست که با دست خدا از اول
خِشت خشتِ همه را با برکاتِ نفسش
پایِ خاکستر خود کرده بنا از اول
آسمان عطر نفسهای تورا دارد ای
قُوَت بالِ کبوتر شده ها از اول
تاری از معجزه ی سبز توسل بوده ست
بین چشمانِ تو و این دلِ ما از اول
نفسی دلهره و ثانیه ای دلتنگی
کار عاشق همه این بوده چرا از اول


چون پریشانِ پریشانِ نگاهت شده ایم
یا علی گرد و غبار ِ سر ِ راهت شده ایم


سر و کار ِ همه عالم  به درت می افتد
آسمان تا به زمین زیر ِ پرت می افتد
هرچه حُسن است کنار ِ حَسَناتت کم روست
مثل ِ پائیز به پایِ هُنَرت می افتد
روزیِ چشم یتیمی که ندارد جز تو
از لبِ کیسه یِ نانِ سحرت می افتد
تا که شمشیر بگیری نَفَس ِ بی جرأت
از شُکوهِ غضبِ شعله ورت می افتد
ظرف یک یا دو سه تا پلک زدن بی تردید
سر ِ دَه ها نفر از دور و برت می افتد


ای ابَر مَردِ همیشه، نفست طوفانی
اسدالله تویی فاتح ِ هر میدانی


سویِ چشم پدر و قِصّه ی پیراهن تو
سردی آتش نَمرود و گل و گلشن تو
نغمه ی حنجره یِ بی مثل داوودی
راز ِ پوشیده شده در تپش بودن تو
رَدِ پایت همه جا مثل خدا آمده است
آسمان تا کفِ دریا همه جا قطعاً تو
بی تو تاریکی محض است نیاید نوری
سَحَر ِ خلقتی و آینه ی روشن تو


آب ها خاک شد و اصل ِ درختان پوسید
سطری از خلقت تو باز به پایان نرسید


سر ِ این دست، تو خورشیدِ درخشان شده ای
مثل ِ نوری همه جا فََتّ و فراوان شده ای
بهترین دغدغه ی چشم محــمد  مولا
جانِ پیغمبری و حضرت جانان شده ای
آیه ها پشتِ سر ِ هم به طواف آمده اند
ظهر شد قبله یِ عرفانیِ ایمان شده ای
سر ِ این خاکِ عطش بار ِ پُر از بی تابی
فصل ِ لبریز گل و نغمه ی باران شده ای
«ها علیٌّ بَشَرٌّ کَیفَ بَشَر» را گفتند
یعنی از قدرتِ فهم ِ همه پنهان شده ای


ماهی کوچک دریایِ توام یا حیدر
صد و ده مرتبه شیدایِ توام یا حیدر


از ازل سروری و تا به ابد سرداری
تو قضا و قدری،هرچه مُقَدَر داری
تشنگی هایِ مرا دستِ کریمت کافیست
ساقیِ حوض تویی باده و ساغر داری
خضر هم بی مدد لطف شما گمراه است
وای از آن روز که چشم از دلِ من برداری
ما کجا جرأت مستیِ نگاهت وقتی
میثم و قنبر و سلمان و ابوذر داری
طعم غربت نرسد در نمک زندگی ات
تا زمانی که در این خانه تو کوثر داری


خانه ای گفتم و تا پشتِ دَر ِ خانه دلم
پَر زد و سوخت به یکباره غریبانه دلم


گفت باید که تو ای حضرت آقا اول
صبر را ترجمه باشی تو به دنیا اول
تو بمان و تو بمان و تو بمان و تو بمان
ای که مظلومیِ تو هست در اینجا اول
دخترم پایِ غمت سینه سپر خواهد کرد
هرچه درد است در آن سینه شود جا اول
هرکه از راه رسد در وسط یک کوچه
تو که نَه فاطمه را میزند اما اول
میروم پشتِ سرم آه شوی آب شوی
بعدِ من میرود از دستِ تو زهرا اول
ربع ِ یک قرن سکوت از لبِ تو میبارد
ای غریبانه ترین گریه یِ شب یا اول


شخص ِ مُفرد که تو مظلوم ِ دو عالم هستی
پدر ِ فاطمیه، صبح ِ مُحَرَم هستی


***********************
حسین صیامی


این حرفهای ساده گناهش به پای من
با میل و با اراده گناهش به پای من
تا روز حشر پای ولای تو یا علی
هر کس که ایستاده گناهش به پای من
حالا که صحبت از خم ابروی حیدر است
ساقی بریز باده گناهش به پای من
تنها بیا و در ره عشقش قدم بزن
تا انتهای جاده گناهش به پای من


هم بی قرار هستم و هم مست می شوم
نام علی که می شنوم مست می شوم


با زلف یار تاب و تبم بیشتر شده
آوارگی روز و شبم بیشتر شده
از آن زمان که باده چشمش مرا گرفت
میل چشیدن عنبم بیشتر شده
یک گوشه نام حیدر کرار می برند
پس بی دلیل نیست تبم بیشتر شده
بانخل های کاشته دست مرتضی
میزان مصرف رطبم بیشتر شده


من آمدم برای شما نوکری کنم
باید فقط به پای شما نوکری کنم


قلبم به پای نام علی جان گرفته است
این نفس سرکشم سر و سامان گرفته است
اعجاز دستهای علی چیز دیگری است
اینجا مسیح نوبت درمان گرفته است
از های و هوی ضربه شمشیر حیدر است
گر در میان معرکه طوفان گرفته است
لیلا بهانه بود به عشق رخ علی
مجنون دوباره میل بیابان گرفته است


مجنون شدم دوباره بیابانی ام کنید
با جرم عشق فاطمه زندانی ام کنید


آقا اگر علی است غلامش شدن خوش است
اصلا اسیر مستی جامش شدن خوش است
تا دست پخت فاطمه روزی مان شود
یک عمر کفتر لب بامش شدن خوش است
صیاد چون علی است فلایمکن الفرار
دیگر اسیر حلقه دامش شدن خوش است
ما پای خطبه های علی قد کشیده ایم
تا روز حشر محو کلامش شدن خوش است


حتی خدا که دم ز مرام علی زده است
اول هر آنچه داشت به نام علی زده است


با عشقتان فقیر دو عالم نمی شوم
جز تو به پای هیچ کسی خم نمی شوم
آدم شدن اگر به جدایی ز کوی توست
سوگند میخورم که من آدم نمی شوم
دل بسته شمایم و یک لحظه یا امیر
پاگیر عشق های دگر هم نمی شوم
من پای بیرق تو نفس می زنم علی
یک لحظه نا امید از این دم نمی شوم


عشق علی به مرز جنونم رسانده است
حرفی نزن که عقل برایم نمانده است


حلقه به گوش نوکر این در شدیم و بس
ما جرعه نوش ساقی کوثر شدیم و بس
روزی نوکر است به دستان صاحبش
پس ریزه خوار حضرت حیدر شدیم و بس
دوران وحدت است نه با دشمن علی
ما با حلال زاده برادر شدیم و بس
چیزی اگر شدیم در خانه شما
بایک دعای حضرت مادر شدیم و بس


تاجی اگر که هست قیامت روی سرم
مدیون لطفتانم و ممنون مادرم


**************************


نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی