کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

تقدیم به شهید غلامحسین فتحی

کوثرنامه

اشعارامامت حضرت مهدی (عج(-3

*************************

خبر از ظهور تو...

سراپا کویریم و چشم‌انتظاری
که یک روز، یکریز بر ما بباری
بیا جامه‌ات را به جنگل بپوشان
که قرآن بروید، قناری قناری
و مرداب‌هایی که در خواب هستند
بیاشوب‌شان، آی، همواره جاری!
در اینجا که تصویر باران مجازی‌ست
چه زیباست در چشمت آیینه‌کاری
تو روشن‌تر از آنی، ای نور غیبی،
که خورشیدها را به یاری بیاری
قسم می‌خورم شب پُر از خستگی شد
به آن کهکشانی که در چشم داری
خبر از ظهور تو می‌داد، ای عشق!
نسیمی که می‌رفت با بی‌قراری...
ابراهیم رسکتی
 
************************

غلامرضا سازگار

تا به رخ بنشست گَرد مقدم آن نازنینم

آسمان برخاست کز همّت کند مهر جبینم

شمع سوزانی که روشن کرده ام در بزم جانان

آب گشته، سوخته، با نغمه های آتشینم

روز و شب این آرزو دارم که در دشت محبّت

دانۀ عشقی بکارم، خوشۀ وصلی بچینم

چشم دل بگشودم و دیدم که عالم را سراسر

تیره تر از شب، بسان صبح روز واپسینم

جنگ ها، انسان کشی ها، قتل و غارت ها، ستم ها

کرده دل را قلزم خون همچو دامان زمینم

آه مادرها که فرزندانشان از دست رفته

گاه آید از یسار و گاه آید از یمینم

غرّش تانک و مسلسل ها و توپ و بمب و موشک

می رسد بر گوش، هر دم با صدای سهمگینم

با دلی خون داشت هر کس انتظار مصلحی را

همچو من کز اشک خونین شسته دائم آستینم

آن یکی می گفت موسی مصلح دنیاست، آری

دیگری می گفت کو، آن عیسی گردون نشینم؟

و آن دگر می خواند بودا را به سوز و شور دیگر

دیگری می گفت کو آن رهبر صلح آفرینم؟

من نه عیسی و نه موسی و نه بودا بود فکرم

خواستم تا رهبری بالاتر از آن برگزینم

راه با پای ولایت بردم از گداب حیرت

در کنار ساحل قرب خداوند مبینم

چشم دل بگشودم و دیدم مبارک خیمه ای را

نای وصل انداخت از هر تار و پود اوطنینم

نورها زآن خیمه می تابید و من با خویش گفتم

یار در پیش من و من با غم هجران عجینم

دامن آن خیمه را بالا زدم با دست حیرت

چشم سر بستم، مگر با چشم دل او را ببینم

ناگهان دیدم جمالی را که تا صبح قیامت

هم زوصفش عاجز و هم از نگاهش شرمگینم

************************
کلامی زنجانی

امید من به عطای بقیة الله است

هزار جان به فدای بقیة الله است

بگو به حاتم طایی، مناز بر کرمت

هزار چون تو گدای بقیة الله است

حرام باد مرا بی محبتش نفسی

که زندگی به ولای بقیة الله است

دعای منتظران مستجاب خواهد شد

چون متصل به دعای بقیة الله است

خدا ز یمن وجودش به ما دهد روزی

رضای دوست رضای بقیة الله است

گر او نبود نمی ماند از بشر اثری

بقای ما ز بقای بقیة الله است

خوش آن بقیه عمری که سر شود با او

حیات و مرگ برای بقیة است

************************

قاسم نعمتی

تاج امامت است به روی سر شما

خیل ملائکند به دور و بر شما

قربان چهره ات که تجلی مصطفاست

قربان آن صلابت چون حیدر شما

ای کاش صبح روز ظهورت صدا کنند

نام مرا عزیز خدا؛ یاور شما

در زیر طاق صحن گوهرشاد حاضر است

از بهر خطبه خوانی تان منبر شما

نفرین فاطمه شده صدشکر مستجاب

لبخند آمده به لب مادر شما

آقا دعا کنید که در زندگی مان

باشیم ای ذخیرۀ حق یاور شما

ای چشمۀ زلال الهی ظهور کن

ماتشنه ایم، تشنه لب کوثر شما

فرموده ای که الگوی من مادر من است

با این حساب فاطمه شد رهبر شما

کی ریشه کن کنی تو تبار یهود را

ای جان فدای طنتنه ء خیبر شما

بیرون بکش زخاک دوتا غاصب فدک

این انتقام گشته به حق باور شما

روز ظهور نعره زنی جدی الحسین

کرببلاست چون هدف آخر شما

 ************************
مهدی مقیمی

شام فراقت از شب یلدا درازتر

وین قصۀ تو از همه پر سوز و سازتر

صبح ظهورِ این شب یلدای انتظار

تک پرچم تو از همه در احتزازتر

یلدایِ انتظارت اگر با تو سر کنم

صبح ظهورت از همه ام سرفرازتر

دورِ همیم و نام تو نُقل دهان ماست

نام تو می برم که تویی چاره سازتر

لبخند ، بی تو بر لبمان وا نمی شود

یلدا بدون یوسف زهرا نمی شود

امسال جشنمان گره خورده به نام تو

دلهای ما کبوتر بی بالِ  بام تو

این روزها  سخن همه جا از حضور توست

بر پاست جشنها همه با احترام تو

کافیست ، لب به مدح و سلام تو واکنیم

تا بشنویم زود ، جواب سلام تو

امشب تمام سفرهء ما غرق روزی است

از بس که پشت ماست دعای مدام تو

آقا تویی که حافظ ایرانمان شدی

امشب چه خوب شد که تو مهمانمان شدی

آقا طلوع صبح امامت مبارکت

برمسند امامت ، اقامت مبارکت

این قلبها همه به هوای تو می تپد

بر قلبهای شیعه زعامت مبارکت

این واژهء امام که میراث مرتضاست

گردید اضافه اول نامت مبارکت

سینه به سینه گشت و کرامت به تو رسید

میراث عشق و لطف و کرامت مبارکت

دنیای تارِ چشم مرا پر ز نور کن

عجِل علی ظهورکَ آقا ظهور کن

 ************************
یوسف رحیمی

تا چند پی نام و نشانی باشیم

یا در طلب جهان فانی باشیم

حالا که رسیده وقت بیعت با عشق

عشق است که صاحب الزمانی باشیم

************************

رضا باقریان

آقا مبارک است رَدای امامتت

ای غایب از نظر به فدای امامتت

می خواستند حق تو را هم قضا کنند

کَذاّبها کجا و عبای امامتت

ما زنده ایم از برکات ولایتت

ما عهد بسته ایم به پای امامتت

از روز اولی که رسیدیم زین جهان

گشتیم آشنا به صدای امامتت

این روزها هوای تو را کرده ام بیا

ماییم یاکریمِ هوای امامتت

آقا بیا تقاصِ شهیدان به پای توست

آقا فدای کرببلای امامتت

تا روزِ بازگشتِ تو سیدعلی شده

پرچم به دوش، زیرِ لوای امامتت

************************

سید محــمد میرهاشمی

یک شب که عشقت باز از دل درگذر شد

نام تو را بردم پیاپى تا سحر شد

تا صبحدم آن شب به یادت گریه کردم

هر قطره اشکم در پى تو در سفر شد

قابل نبودم تا جمالت را ببینم

امّا قسم بر تو که شوقم بیشتر شد

شد علّت دورى من از تو، عُیوبم

دل مبتلا هر روز بر عیب دگر شد

هر بار آهم شد مؤثّر بر دل تو

کار بدى کردم که آهم بى‌اثر شد

خود واقفم یارى ز من بدتر ندارى

دست ولایت از سر من بر نداری

زاده شدم تا با غم خوبان بمیرم

زشتم، به پایت، خوبتر از جان بمیرم

خواهم به محرابم به هنگام نمازم

یا در تلاوت کردن قرآن بمیرم

من دوست دارم در میان شورِ یاران

با ذکر نامت در صفِ خوبان بمیرم

آلوده باشد دیده‏ام اما مدد کن

در موقع جان دادنم گریان بمیرم

سلطان عشق آید به بالینم بگوید

خوش‌آمدى، با دیدنش عطشان بمیرم

من دوست دارم مرگ را با دیدن تو

هر غصّه را با لحظه‏اى خندیدن تو

من دوست دارم تا حضورت را ببینم

مستى ایّام ظهورت را ببینم

اى عابر پس کوچه‏‌هاى دل کجایى؟

خواهم متانت در عبورت را ببینم

عالم اگر ظلمت شود باکى ندارم

اى فاطمى سیرت چو نورت را ببینم

من دوست دارم در شعاع نورِ پاکت

سرخوردگى خصم کورت را ببینم

منّت‌کش عالم نگردم لحظه‏اى من

در خانه‌ی دل گر حضورت را ببینم

اى حاضر و ناظر به اعمالم، کجایى؟

گریه مکن دیگر به افعالم، کجایى؟

اى گمشده در کوچه‌هاى غفلت دل

اى گوهر نشناخته در حیرت دل

اى سفره‌دار آفرینش؛ بی‌نگاهت

شد رزق ما محدود؛ رفته برکت دل

حاصل ندارد بى‌تو عمر نوح کردن

نسیان تو اى بهترین، شد آفت دل

ما را براى انتظارت آفریدند

ممزوج شد با انتظارت فطرت دل

جانا به راه عشق تو، ایمان ببازیم

یادى ز ما کن تا بیادت جان ببازیم

اى آیه‌‏ها صبح و مساء در انتظارت

قرآن؛ مناجات و دعا در انتظارت

خلق خدا چشم انتظارانِ ظهورت

تنها نه خلقى که خدا در انتظارت

دست خدا؛ دیگر به‌در از آستین شو

اى ذوالفقار مرتضى در انتظارت

اى ذرّه‏هاى آفرینش بى‌قرارت

مروه؛ صفا؛ زمزم؛ منا در انتظارت

کو پرچم هل من معین آل زهرا؟

اى سرزمین کربلا در انتظارت

اى یوسف کنعانى زهرا کجایى؟

موعود کعبه؛ منجى دلها کجایى؟

اى شارع احکام دین برگرد برگرد

اى رشته‌ی حبل‌المتین برگرد برگرد

دریاب گمراهانِ در عصیان فنا را

اى رهنماى متّقین برگرد برگرد

گلشن؛ کویر غفلت از یاد تو گردد

اى لاله‌ی صحرا نشین برگرد برگرد

آید به گوش از کربلا شبهاى جمعه

آواى بانویى حزین برگرد برگرد

ذکر شهید کربلا این بود وقتى

افتاد از زین بر زمین، برگرد برگرد

برگرد تا خون شهیدان زنده گردد

برگرد تا شیعه به دوران زنده گردد

گویند مى‏آیى ولى مُردیم، بازآ

در شام هجران تو افسردیم، بازآ

بى‌تو صفا از زندگى‏ها رخت بسته

از دل طراوت رفت، پژمردیم، بازآ

عشق على و شیعه‏گى جرم است، آرى

ارثِ غریبى از على بردیم بازآ

طعنه‏کِش ایّام هجران تو گشتیم

ما خونِ دل در خونِ دل خوردیم، بازآ

بشنو تمناى دل بیچارگان را

گرچه تو را صد بار آزردیم، بازآ

ما مُجرمیم امّا تو خوب و با گذشتى

دیدى بدى از ما فزون؛ امّا گذشتى

نور خدایى تو؛ به بدخواه تو لعنت

بدرالدّجایى تو؛  به بدخواه تو لعنت

سر تا قدم تصویر قرآن خدایى

شمس‌الضّحایى تو؛ به بدخواه تو لعنت

هر جا که هستى؛ جانِ ما؛ جانت سلامت

اصلِ بقایى تو؛ به بدخواه تو لعنت

بین قنوتت یک دعا بهر گدا کن

روح دعایى تو؛ به بدخواه تو لعنت

بر سرزمین قلب عشّاق حسینى

فرمانروایى تو؛ به بدخواه تو لعنت

اصلِ ولایت در وجودت منجلى شد

لعنت به هرکس مُنکرِ آل على شد

بگذار تا چشم انتظار تو بمانم

بگذار من هم بى‌قرار تو بمانم

جان را به کف بنهاده و سوى تو آیم

اذنم بده تا جان‏نثار تو بمانم

جانم سپر گردد تو را در هر بلایى

گردم فدایى؛ پاى کار تو بمانم

ننگت نباشم؛ گُل شوم بر سینه‌ی تو

تا زنده‏ام در انتظار تو بمانم

از حق بخواهم تا مرا پاکم نمایى

در کربلا با دست خود خاکم نمایى

 ************************
احمد ایرانی نسب

سپیده سر زد از بیت امام عسکری امشب

کرم می آید از سوی شما از هر دری امشب

ملائک گرم ذکر یا حسن هستند از ماتم

ولی روح پدر مشغول ذکر دیگری امشب

که ای جان پدر ، ای نور امیدم بیا بابا

که در روی تو میبینم جمال حیدری امشب

بیا ای منتقم چشم انتظارت حضرت زهراست

اجابت میشود گویا دعای مادری امشب

مگر تکرار میگردد به تو معراج پیغمبر

که حتی از پر جبریل هم بالاتری امشب

بیا که با قدم هایت بشر بیدار میگردد

بیا که بعثت پیغمبران تکرار میگردد

تداعی میکند لبخند تو لبخند زهرا را

جهانی چشم شد بیند مگر فرزند زهرا را

که او با ذوالفقار مرتضی از راه می آید

همان روزی که می بندد به سر سربند زهرا را

همه عالم شود دلداده ی روی درخشانش

که میبیند خدایا دلبر و دلبند زهرا را

تو در حصن دعای وان یکاد مادرت هستی

دگر چشمی نمیگیرد به تو ، این بند زهرا را

برای با شما بودن دلیل محکمی دارم

اگر باشی به روی زخم قلبم مرحمی دارم

برای دیدنت چشم همه غرق تماشا شد

زمین از قطره های اشک مشتاقانه دریا شد

چه رویی دلربا داری ، چه گیسویی رها داری

قیامت زودتر از موعدش این بار بر پا شد

شما صاحب زمان نه حضرت صاحب دلان هستی

که معنای حقیقی ولایت در تو معنا شد

چنان بنده نوازی میکنی کز مهر و احسانت

غلامی بر در این خانه از لطف تو آقا شد

خدا را شکر ماهم نوکر این آستان هستیم

که آقا شد هر آنکس نوکر فرزند زهرا شد

قلم بر دفترم چرخید نامت بر زبان آمد

کرامت کردی و بر پیکر این مرده جان آمد

************************

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی