کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

تقدیم به شهید غلامحسین فتحی

کوثرنامه

اشعارامامت حضرت مهدی (عج(-2

*************************

یا صاحب الزمان

از همه سو می دمد، نور تجلّای تو


 غایبی و عالمی است، محو تماشای تو


تا که نهم از شرف، پا به سر آسمان


کاش که می شد سرم، خاک کف پای تو!


روی به هر سو کنی، پای به هر جا نهی


در سر ما شور توست، در دل ما جای تو


سروقدان قائمند تا تو قیامت کنی


ای نگه فاطمه بر قد و بالای تو!


خیز و بر آر از جگر بانگ "اَنَاالمنتقم"


تا همگان بشنوند از حرم، آوای تو


زنده شود از دمت، روح هزاران مسیح


دل ببرد از کلیم، نطق دل آرای تو


از حرم فاطمه تا صف کرببلاست


چشم دو ششماهه بر قامت رعنای تو


موسی سینای جان، چهره عیان کن عیان


تا که شود عالمی طور تجلّای تو


آرزوی فاطمه بانگ "اَنَاالمهدی ات"


عقده گشای علی، دست توانای تو


آینه بگشا دمی تا که کند هر دمی


چارده آیینه نور، جلوه ز سیمای تو


"میثم" اگر می چکد، از نفسش شهد جان


میوه نخلش بود، شاخة خرمای تو


غلامرضا سازگار


*************************
یا صاحب الزمان


پس کی از روز وصال تو خبر می آید؟


کی شب هجر تو ای دوست به سر می آید؟


هر مسافر به دیار و وطنش باز آمد


کی نگار من غمگین ز سفر می آید؟


آنی از ساحت دل یاد تو بیرون نرود


دائما صورت ماهت به نظر می آید


نغمه مرغ سحر می دهد از صبح خبر


کی پسِ شام فراق تو سحر می آید؟


سدّ لطف تو حفاظت کند از ما ای دوست


هر زمان جانب ما سیل خطر می آید


پس کی ای دوست پس از این همه خوناب جگر


نخل امید من آخر به ثمر می آید؟


ذوالفقار علوی چون که بگیرد در دست


پی آزادی انواع بشر می آید


«ملتجی» منتقم آل محــمد، مهدی


پی نابودی هر فتنه و شر می آید


 


*************************


قیامتـی است گمانم قیامت مهدی است
جهـان محیط وسیع کرامت مهدی است
زمان زمان شروع زعامت مهدی است
غدیـر دوم شیعـه، امـامت مهدی است
همه کنیـد قیـام و همـه دهید سلام
امـام کـل زمان‌ها دوباره گشت امام
بشـارت آمـده بهـر بشـر مبارک باد
شب فراق سحر شد، سحر مبارک باد
بهشت وصل خـدا را ثمر مبارک باد
بـرای منتظـران این خبر مبارک باد
خطاب نـور همه آیه‌های نصر شده
ولـیِّ عصـر، دوباره ولیِّ عصر شده
خطاب حضرت معبود را بخوان با من
پیام قاصـد و مقصود را بخوان بـا من
بیــا ترانـۀ داوود را بخـوان تـا مـن
سرود مهـدی موعود را بخوان با من
دوبـاره آیـه جاء الحق آشکار شده
به یمن وصل، همه فصل‌ها بهار شده
ز تیرگـی چـه زیان کوه نور نزدیک است
رهی که بود به چشم تو دور، نزدیک است
فـراق رفتـه و فیض حضور نزدیک است
الا تمامــی یــاران! ظهـور نزدیک است
فـرار ابـر و رخ آفتــاب را نگــرید
سراب‌هـا همـه رفتنـد، آب را نگرید
بشارت ای همه یاران که یار می‌آید
نویــد رحمـت پــروردگار می‌آید
محــمد از طــرف کوهسـار می‌آید
علی گرفته بـه کف ذوالفقار می‌آید
دعـای عهد و فرج را همـه مرور کنید
سلام تازه بر آن تک سوار نور می‌آید
ز مکـه سر زده صبح قیام ابراهیم
رسد بـه عالـم هستی پیام ابراهیم
امـام عصر که بر او سـلام ابراهیم
قیـام کــرده، کنـار مقـام ابراهیم
حـرم رسانه آوازه «انـا المهدی» است
چهان پر از سخنِ تازه «انا المهدی» است
جهانیان! همـه جا در کنار یار کنید
دل خـزان زدۀ خویش را بهار کنید
یهودیـان همه جا در شرارِ نار کنید
الا تمامــی وهابیــان فــرار کنید
رها کنیـد حرم را، حرم، دیار علی است
به دست مهدی موعود، ذوالفقار علی است


******************************


 فوج مَلک دور و برش دارد نگارم
یک آسمان زیر پرش دارد نگارم
باید تمام عرشیان چاوُش بخوانند
تاج ولایت بر سرش دارد نگارم
صبرش علی، رویش حسن، خویَش حسینی ست
خُلقی چو جد اطهرش دارد نگارم
نامی دگر از حاتم طائی نمانده
از بس گدا در محضرش دارد نگارم
حتی منِ پیمان شکن را هم دعا گوست
الحق که ارث از مادرش دارد نگارم
از اولِ غیبت به شیعه بوده معلوم
فکری برای آخرش دارد نگارم
یعنی به سر فکر تقاص خون جدّ و
ششماهه طفل پرپرش دارد نگارم
وقت فرج، شمشیر حیدر را به دستی
قرآن به دست دیگرش دارد نگارم
کوری چشم دشمنان، لطفی مداوم
بر این نظام و رهبرش دارد نگارم...


********************


کلامی زنجانی


دمی که حضرت قائم قیام خواهد کرد


حمایت اهل حق از آن امام خواهد کرد


امام بر همه حجت تمام خواهد کرد


به صالحان زمان سلام خواهد کرد


ز حال تا به قیامت سلام بر مهدی


خدا به خاطر او می دهد برکات


ز یمن این برکات ست چرخ را حرکات


ز نور اوست اگر هست بر جهان جلوات


بگو به حق علی بر جمال او صلوات


برای عرض ارادت سلام بر مهدی


سلام بر لحظاتی که ذکر می خواند


زمانه منتظر اوست خود نمی داند


همیشه نور پس ابر نمی ماند


خدا سر همه را دور او بگرداند


که اوست محو خلقت سلام بر مهدی


برون ز پرده جمال جمیل خواهد شد


معین دین خدای جلیل خواهد شد


به کعبه هم نفسش جبرئیل خواهد شد


بگو که دشمن مهدی ذلیل خواهد شد


نگار ما به سلامت سلام بر مهدی


طلاست مهدی و ما قیمتش نمی دانیم


کجا بود حرم غیبیش، نمی دانیم


چرا بریده ز ما ، علتش نمی دانیم


کی انقلاب کند ساعتش نمی دانیم


سلام، در همه ساعت سلام بر مهدی


************************
غلامرضا سازگار


من کیم قلب وجودم من کیم جان جهانم


من کیم نور عیانم من کیم سرّ نهانم


من کیم کهف حصینم من کیم مهد امانم


من کیم مولای خلقت در زمین و آسمانم


من کیم فرمانروای ملک حیّ لا مکانم


من کیم فرزند زهرا مهدی صاحب زمانم


من کیم من آسمانی مصلح خلق زمینم


من کیم من دست تقدیر خدا در آستینم


من کیم من وارث پیغمبر و قرآن و دینم


من کیم سر تا قدم مولا امیرالمؤمنینم


من کیم من آخرین تیر الهی در کمانم


من کیم فرزند زهرا مهدی صاحب زمانم


من کیم من آفتاب یازده خورشید نورم


من کیم من مصحفم، توراتم، انجیلم، زبورم


من کیم من مظهر عفو خداوند غفورم


من کیم من آن کلیم استم که عالم گشته طورم


من یگانه مصلح عالم امام انس و جانم


من کیم فرزند زهرا مهدی صاحب زمانم


ماه شعبان خنده زن بر آفتاب منظر من


بوسه گاه جدّه ام زهرا جبین مادر من


سیزده معصوم را روح و روان در پیکر من


جان به قرآن می دهد لعل لب جان پرور من


نقش جاء الحقّ به بازویم شهادت بر زبانم


من کیم فرزند زهرا مهدی صاحب زمانم


پیشتر از آنکه کامم تر شود از شیر مادر


داشتم بر آسمان معراج چون جدّم پیمبر


بر لبم گردید جاری آیه ی قرآن چو حیدر


بر همه مستضعفین دادم نوید فتح را سر


با گل لبخند، بابا بوسه می زد بر دهانم


من کیم فرزند زهرا مهدی صاحب زمانم


من به چشم شیعیانم جلوه ی الله و نورم


من میان دوستانم، گر چه پندارند دورم


ملک هستی بحر موّاجی بود از شوق و شورم


دوستان آماده نزدیک است ایّام ظهورم


می رسد دیگر به پایان انتظار شیعیانم


من کیم فرزند زهرا مهدی صاحب زمانم


************************


جلیل صفربیگی


نه شرم و حیا، نه عار داریم از تو
امّا گِله بی‌شمار داریم از تو
ما منتظر تو نیستیم آقاجان
تنها همه «انتظار» داریم از تو...!
***


هر روز به دنبال جوابی دیگر
هر روز کشیده‌ام عذابی دیگر
هر شب به هوای دیدنت از خوابی
آسیمه دویده‌ام به خوابی دیگر
***


ای عشق! بیا که سینه‌هامان شد چاک
«این النّبأ العظیم؟»، گشتیم هلاک
چشمی که تو را ندیده باشد کور است
خون شد دل ما، «متی ترانا و نراک»
***


در تاک مگر شراب پنهان نشده؟
در غنچه مگر گُلاب پنهان نشده؟
ای بی‌خبران که مُنکر صبح شدید
در شب مگر آفتاب پنهان نشده؟
***


یک عمر تو زخم‌های ما را بستی
هر روز کشیدی به سرِ ما دستی
شعبان که به نیمه می‌رسد آقاجان!
ما تازه به یادمان می‌آید هستی!
***


این ماه که چون چراغ تو می‌سوزد
عمری‌ ست که در فراق تو می‌سوزد
خورشید که هر روز تو را می‌بیند
در آتش اشتیاق تو می‌سوزد
***


ای اصل امید! بیم‌ها را دریاب
بابای همه! یتیم‌ها را دریاب
هر چند خدا خودش کریم است، آقا!
لطفی کن و یاکریم‌ها را دریاب
***


شد بسته در هر دو جهان، از بس که...
خشکید زمین و آسمان، از بس که...
بد نیست اگر کمی خجالت بکشیم
خون شد دل صاحب‌الزّمان، از بس که...؟!
***


درسی که مرور می‌کنی، عاشوراست
هر جا که عبور می‌کنی، عاشوراست
ای وارث زخم‌های هفتاد و دو تن
روزی که ظهور می‌کنی، عاشوراست
جلیل صفربیگی


************************
ایام ربیع است مکرر صلوات   بر فاطمه و احمد و حیدر صلوات


نابودی وهابیت و آل سعود          بر مهدی و بر آل پیمبر صلوات


***


یا رب برسان گل پسر زهرا(س) را      بشنو صلوات و ربنای ما را


ایام تبری است ، دیگر برسان      نابودی صهیونیست و آمریکا را


***


در ماه ربیع لطف و صفا میخواهیم      بر درد دل خویش دوا میخواهیم


در جشن امامت عزیزش مهدی    از مادر او کرببلا میخواهیم


***


از غربت اسلام کند دل فریاد      یا رب بنما امت احمد را شاد


لطفی که ز شرّ فتنه ی غرب شود   سوریه و بحرین و فلسطین آزاد


**************************


آه، ای بهار گُمشده...!
با چتر آبی‌ات به خیابان که آمدی
حتماً بگو به ابر، به باران، که آمدی
نم‌نم بیا به سمت قراری که در من است
از امتداد خیس درختان که آمدی
امروز، روز خوب من و، روز خوب توست
با خنده‌رویی‌ات بنمایان که آمدی
فواره‌های یخ‌زده یک‌باره واشدند
تا خورد بر مشام زمستان که آمدی
شب مانده بود و هیبتی از آن نگاه تو
مانند ماه تا لب ایوان که آمدی
زیبایی رها شده در شعرهای من!
شعرم رسیده بود به پایان که آمدی
پیش از شما خلاصه بگویم ادامه‌ام،
نه احتمال داشت، نه امکان، که آمدی
گنجشک‌ها ورود تو را جار می‌زنند
آه ای بهار گُمشده... ای آنکه آمدی!
فرهاد صفریان


 ************************


وقتِ حضور توست


وقتی دوباره پُر شده از بُت جهانمان
شرک است، ذکر نام خدا بر لبانمان!
اهریمنانه باعث شرمِ خدا شدیم
گُم باد از صحیفة عالم، نشانمان
نفرین به ما، به خاطر یک لقمه بیشتر
وا شد به سوی هر کس و ناکس، دهانمان
تیر و کمان، به دست گرفتیم تا مباد
غرق پرنده‌ها بشود آسمانمان
در فکر طرح
وسوسة سیب دیگری‌ست
شیطان، هم او که جا زده خود را میانمان
وقت حضور توست، مخواه آخرین امید
بی‌قهرمان
تمام شود داستانمان
مسلم محبّی

 ************************


نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی