کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

تقدیم به شهید غلامحسین فتحی

کوثرنامه

اشعار شهادت امام رضا علیه السلام-12
************************
بیمارم و دنبال شفا آمده ام

محتاجم و در پی عطا آمده ام


سوگند به تک تک کبوترهایت
با آرزوی کرب و بلا آمده ام


محــمدحسن بیات لو


 ************************


مدح و مناجات


این جاست کـه هر دلبر و دلداده بیاید


هم شخص گرفتار هم آزاده بیاید


در این حرم قدس که باغی ز بهشت است


هـرکس به توّلای تو دل داده بیاید


پُر نور شود آینۀ بود و نبودش


آن کس که چو آئینه دلان ساده بیاید


این جا میِ توحید به زوّار ببخشند


هـر دل که بُوَد تشنۀ این باده بیاید


پرواز ز خود تا به خدا از حرم توست


از بهر سفر هرکه شد آماده بیاید


این گنبد و گلدسته نشانی است که گوید


هرکس که بهشتی است از این جاده بیاید


بر سر در این کعبۀ امیّد نوشتند


هرکس که به کارش گره افتاده بیاید


از حق طلب جلب رضای تو نماید


هرگاه «وفائی» سر سجّاده بیاید


سید هاشم وفائی


 ************************


مدح و مناجات


هر کس رسید پای ضریحت شفا گرفت


راه عروج تا ملکوت سما گرفت


بیگانه کن مرا زخودم غرق خود نما


تا آن که جار زنند مریضی شفا گرفت


صحن عتیق تو شده دارالشفای خلق


هر کس شفا گرفت ز دست شما گرفت


حاجت گرفته سائلت اما نمی رود


از بس که از کنار تو ماندن بها گرفت


از درگه شما به خداوند می رسیم


بی تو نمی شود که سراغ از خدا گرفت


حج و منا و سعی و صفایم فقط تویی


قلبم مقابل حرم تو صفا گرفت


هر کس رسید کرب و بلا، سامرا، نجف


برگ براتش از علی موسی الرضا گرفت


هر مستمند در حرمت جزو اغنیاست


هر بی نوا کنار ضریحت نوا گرفت:


"عبد ذلیل را تو مران ایها الرئوف


از غم بیا مرا برهان ایها الرئوف"


مجتبی قاسمی


 ************************


بیمارم و پای تا به سر دردم من


از بهر شفا سوی تو رو کردم من


مولا تو مرا شفا دهی یا ندهی


از مقصد خویش بر نمی گردم من


سید رضا موید


 ************************


مدح و مناجات


این حرم در طول سال از بس که زائر داشته


خاطرات خوب و شیرینی به خاطر داشته


فرق شهرت با تمام شهرها این است که


شهر زیبای تو هر فصلی مسافر داشته


هرکسی یک بار اگر حتی به مشهد آمده


دائما حال خوشی با آن مناظر داشته


آسمانت، گنبدت، صحن و سرای مرقدت


جایگاهی ویژه در شعر معاصر داشته


چون هوای غربت ما شاعران خسته را


با هوای غایبین، در حال حاضر، داشته


من به جرأت گفتهام قد تمام خادمان


بارگاهت تا همین امروز، شاعر داشته


جالب است آقا! خیابانهای اطراف حرم


نیمه شبها هم شبیه روز عابر داشته


هر کسی مهر تو باشد در دلش، انگار که


در میان سینه یک صندوق جواهر، داشته


باطن هر زائری با دیدنت شد روسپید


رو سیاهی را اگر حتی به ظاهر داشته


هر که با من بوده است از ابتدای این غزل


مطمئنم حال خوبی تا به آخِر داشته


مریم کرباسی


 ************************


باز هم ناله و فریاد دلم می خواهد


هشتمین نور خداداد دلم می خواهد


شوق پابوسی شیرین به سرم افتاده


من اگر تیشه فرهاد دلم می خواهد


دست بر سینه، سلامی و سپس اذن دخول


گوشه صحن گوهر شاد دلم می خواهد


به امیدی که رضا ضامن من هم بشود


شده ام آهو و صیاد دلم می خواهد


همه با دست پر از سمت حرم می آیند


از همان که به همه داد، دلم می خواهد


از همان جنس نگاهی که در آن سلمانی


به سیه کاسه ای افتاد، دلم می خواهد


هر کجا رفته ام این درد مداوا نشده


چقدر پنجره فولاد دلم می خواهد


یا معین الضعفا ، جان جوادت مددی


که ز دستان تو امداد دلم می خواهد


محــمد مربوبی


 ************************


به خواب رفته ام و شب نشسته دورو برم


دلم گرفته از این جانماز بی ثمرم


درخت خشکم و افسوس میخورم همه عمر


تبر به دست خودم خورده است بر کمرم


مرا محاصره کردند یاغیان گناه


شکسته نیزه و افتاده بر زمین سپرم


نگاه می کنم و کوپه کوپه می گذرند


قطارهای تو از اشک های در به درم


رسیده اند به تو خیل زایران و هنوز


منم که خیره به این ریل مانده چشم ترم


دلم گرفته برایم فقط همین کافیست


که سیر گریه کنم روی شانه های حرم


برای چای دلم جای زعفران بگذار


غبار از قدم کفشداری ات ببرم


مرا اگر که نخواهی طلب کنی آقا


چه سود دارد اگر من بلیط هم بخرم


میترا سادات هاشمی


 ************************


مناجات


پرواز خواهم کرد سویت، پر که باشد


پر چونکه باشد می پرم باور که باشد


شاه و گدا فرقی نخواهد داشت این است


درک کریم از اینکه پشت در، که باشد


آری رضا گفتن مؤثر بوده برلب


تاثیر دارد خطبه بر منبر که باشد


مثل شراب از سرکه بودن ها گذشتیم


پای طلب معنی ندارد سر که باشد


دیگر نمی آیم من از باب الجوادت


روی لبم سوگند بر مادر که باشد


قم می شود دروازه ی مشهد یقینا


حرف برادر می شود خواهر که باشد


وقت وداع اینجا ضریحت را همیشه


شش گوشه می بینم دو چشمم تر که باشد


مهدی رحیمی


 ************************


سلام ای غریب غریبان سلام


سلام ای طبیب طبیبان سلام


الا ماهتاب شبستان توس


الا حضرت نور ! شمس الشموس


غریبم من از راه دور آمدم


به دنبال یک جرعه نور آمدم


شبم ، آه یک جرعه ماهم بده


پناهی ندارم پناهم بده


ببخشا اگر دور و دیر آمدم


جوان بودم ، امروز پیر آمدم


منم زائری خام و بی ادعا


کبوتر کبوتر کبوتر دعا


اگر مست و مسرور و شاد آمدم


من از سمت باب الجواد آمدم


من از عطر نامت بهاری شدم


تو را دیدم آیینه کاری شدم


تو این خاک را رنگ و بو داده ای


به ایران من آبرو داده ای


ببخشای این عاشق ساده را


ببخشای این روستا زاده را


تو را دیدم و روشنایی شدم


علی ابن موسی الرضایی شدم


سعید بیابانکی


 ************************


قبل از آنکه هوای غربت شهر  روی تنهاییم هوار شود


می روم ایستگاه... تا شاید این منِ خسته هم سوار شود


این منِ خسته از معادله ها، این منِ گُر گرفته از گله ها


می رود در هجوم فاصله ها، همدم کوپه ی قطار شود


همدم کوپه ی قطار شدم، چشم من خیس و چشم پنجره خیس


کاش این ابرهای پاییزی، بگذرد... بگذرد... بهار شود


دردها را یکی یکی گفتیم، خسته بودیم و چای میخوردیم


چای، یعنی که گاه با یک قند، تلخ، شیرین و خوش گوار شود


کوپه هم حرفهای تلخی داشت، مثلا اینکه بین این همه درد


آرزوی مسافر قبلی، فقط این بود: مایه دار شود


یا همین جا... همین رئیس قطار، دائما روزنامه می خواند


تا خدای نکرده نرخ بلیط، نکند کمتر از دلار شود


(گرم صحبت شدیم، یادم رفت گز تعارف کنم؛ بفرمایید...


راستی! اصفهان دلش می خواست، لهجه اش مثل سبزوار شود)


آرزو کرد جای ریل قطار مثل آدم پیاده راه رود


یا شبیه کبوتران باشد؛ فکر کن... کوپه بالدار شود


آرزو کرد و گفت نوبت توست... آه! شاعر مگر چه می خواهد؟!


آرزو می کنم رواق امام، محفل شعر برگزار شود


جمعه بود و اداره ها تعطیل، شنبه باید دوباره برگردیم


کوپه هم مثل من دلش می خواست، امشب از کار برکنار شود


کف دستم نوشت کوپه ی هشت، واگن یک... قطار قم مشهد


هرگز از خاطرم نخواهد رفت، بهترین یادگار قم  مشهد


رضا حاج حسینی


 ************************


در این حریم ذکرم ، یارب و یا کریم است
دستم اگرچه خالیست، خرجیم با کریم است


کم میشود مگر از این سفره هر چه بردند؟
وقتی طرف حساب شاه و گدا، کریم است


 


بیهوده زائرانش دست کرم ندارند
هرکس شد آشنای این آشنا کریم است


تضمین ذکر “یامن یعطی الکثیر ” من اوست
گرچه زیاده خواهم، او منتها کریم است


با این لباس پاره ، فوراً مرا بغل کرد
من باورم نمیشد، اینقدرها کریم است


نوکر غریب باشد، مولا نمی پسندد
گفته سه جامی آیم ، آقای ما کریم است


اصلا ً بهشت یعنی در این حرم نشستن
امروز با رضاییم، فردا خدا کریم است


باب الجواد بودیم، دیدیم کاظمینیم
باب الرضا نوشته، ابن الرضا کریم است


هر جا که روضه بوده ، بالا نشسته زهرا
آنکس که برده من را ، تا کربلا کریم است


بردند مثل نذری، هرعضوی از علی را
این جسم قطعه قطعه، روی عبا کریم است


مهدی قاسمی


 ************************


دامن آلوده و بار گناه آورده ام


گر چه آهی در بساطم نیست آه آورده ام


هر که بودم هر که هستم با کسی مربوط نیست


بر امام مهربان خود پناه آورده ام


هر که آرد تحفه ای در محضر مولای خود


من دو دست خالی و کوه گناه آورده ام


در کرم شه را گدا باید گدا را نیز شاه


من گدا دست گدایی سوی شاه آورده ام


بر کبوترهای صحنت هدیه ی ناقابلی است


گندم اشکی که در این بارگاه آورده ام


ناله ام در سینه، اشگم در بصر، سوزم به دل


نامه ای چون دود آه خود سیاه آورده ام


نی عجل با کوه عصیان عفو، نازم را کشد


رو به سوی مظهر عفو اله آورده ام


ذرّه بودم زائر شمس الشّموسم کرده اند


قطره ای بودم به این دریا پناه آورده ام


گر چه هستم قطره ای ناچیز، یک دریای اشک


هدیه بر مولای خود روحی فداه آورده ام


هر فقیری هست دست خالیش سرمایه اش


من فقیرم دست خالی را گواه آورده ام


"میثما" مولا اگر پُرسد چه آوردی بگو


سر به خاک زائرت از گرد راه آورده ام


غلامرضا سازگار


************************


هرگز نرود از یادم
آندم که به تو دل دادم
در کوی توام آبادم
کلب درِ گوهر شادم


چون دیده شدم تر گشتم
در خاک تو چون زر گشتم


 


آغوش تو در آغوشم
وز عطر دمت مدهوشم
ای آنکه غمش مینوشم
کی زائر آن شش گوشم


بی نور تو بی سامانم
در چنته ی خود حیرانم


چون رود ، تو شر شر کردی
کشکول مرا پر کردی
تا سنگ مرا در کردی
نان همه آجر کردی


بی آب لبت عطشانم
از مهر لبت می خوانم


بی عشق تو پر، تشویشم
در حال فرار از خویشم
ای شاه مگیر از ریشم
ای عشق نرو از پیشم


گر من نگرم غمگینی
قلبم شکند چون چینی


جعفر ابوالفتحی


************************


به سنگفرش و به حوض و به آب دقت کن
به طرز نقش، به رنگ و لعاب دقت کن


ببین چه طور نشسته به محضر گنبد
به صحنه ی ادب آفتاب دقت کن


دوبار را بنویسند اگر مَلَک شش بار
دراین حرم به حساب و کتاب دقت کن


اگر که از درِ پایین پا شدی زائر
به عکس دل بده اما به قاب دقت کن


به شب، غلام سیاه حرم توجه کن
به ماه، نوکر پادر رکاب دقت کن


به انقلاب به جمهوری و به آزادی
به فصل های جدید کتاب دقت کن


شفای واقعی اش را گرفته درواقع
به هرکه می‌شود اینجا جواب دقت کن


صدابزن طرف کوه گنبد و بعدش
هزار جور به این بازتاب دقت کن


همیشه موقع رفتن ز صحن حیران باش
همیشه وقت تشّرف به باب دقت کن


کنار حوض اگر روضه ای مهیا شد
به گریه کردن مخفی آب دقت کن


گریز روضه اگر رفت سمت کرب و بلا
به وقت روضه ی«بس کن رباب» دقت کن

مهدی رحیمی زمستان

 ************************

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی