کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

تقدیم به شهید غلامحسین فتحی

کوثرنامه

شعر شهادت امام حسن علیه السلام - 7

***************

محــمد بیابانی

ای فقط ناله ای صدای اشک
ای وجود تو مبتلای اشک


گیسوانت سپید شد آقا
پیکرت آب شد به پای اشک


حرف من نیست فضه میگوید
بین خانه تویی خدای اشک


قتل تو بین کوچه ها رخ داد
زهر یارت شده دوای اشک


چقدر گریه میکنی آقا
روضه ات را بخوان به جای اشک


ماجرایی که زود پیرت کرد
آنچه از زندگیت سیرت کرد


چه بگویم از آن گل پرپر
چه بگویم ز داغ نیلوفر


چه بگویم سیاه شد روزم
اول کودکی شدم مضطر


حرف من خاطرات یک لحظه است
لحظه ای که نبود از آن بدتر


ایستادم به پنجه پایم
تا کنم روبروش سینه سپر


مثل طوفانی از سرم رد شد
دست او بود و صورت مادر


ناگهان دیدمش زمین خوردو
کاری از دست من نیامد بر


بعد آن غصه بود و خون جگر
دیدن روی قاتل مادر

**************

مجتبی صمدی شهاب

اذن حق بودکه تو سید و مولاباشی
تشنگان رمضان را یم و دریا باشی


میکنی زنده به یک چشم هزاران عیسی
کم مقامی است بگویم تو مسیحاباشی


گرنداند کسی و خاک مزارت بیند…
…به خیالش نرسد شاهی و آقاباشی


زخم دشنام شنیدی و بغل واکردی
تا چه حدی تو دگر اهل مدارا باشی


مو سفیدی به جوانی به سراغت آمد
از غم یار تو حق داری اگر تا باشی


تو فقط آمده ای غصه و غم را بخری
وسط کوچه ی غم محرم زهرا باشی


پس بمان و همه جا دور و بر مادرباش
وسط کوچه اگرشد سپر مادر باش


***************


رضا جعفری


یک عمر در حوالی غربت مقیم بود
آن سیدی که سفره ی دستش کریم بود


خورشید بود و ماه از او نور میگرفت
تا بود ، آسمان و زمین را رحیم بود


سر می کشید خانه به خانه محله را
این کارهای هر سحر این نسیم بود


آتش زبانه می کشد از دشت سبز او
چون گلفروش کوچه ی طور کلیم بود


این چند روزه سایه ی یثرب بلند شد
چون حال آفتاب مدینه وخیم بود


حقش نبود تیر به تابوت او زدن
این کعبه در عبادت مردم سهیم بود


بی سابقه است حادثه اما جدید نیست
این خانواده غربتشان از قدیم بود


آقا ببخش قصد جسارت نداشتم
پای درازم از برکات گلیم بود


******************


علی ذوالقدر


فدای جود کسی که هرآنچه را بخشید
فقط به خاطر خشنودی خدا بخشید


از ابتدا پدرش فکر ما گداها بود
که سفره ی کرمش را به مجتبی بخشید


غریب بود ، اگرچه گدا فراوان داشت
کریم بود، بدون سر و صدا بخشید


کریم کار ندارد به اسم و رسم کسی
غریبه را چه بسا بیش از آشنا بخشید


ملامتش نکنید آنکه را مدینه نرفت
مدینه زائر خود را به کربلا بخشید


دو ماه گریه برای حسین باعث شد
که رزق اشک حسن را خدا به مابخشید


گمان کنم که دگر مادری زمین نخورد
خدا فقط به حسن اینچنین بلا بخشید


گمان دیگرم این است که دم آخر
به غیر قاتل مادر بقیه را بخشید


**********************


سید پوریا هاشمی


رسم کریم هاست غم یارمیخورند
در عمرخویش غصه بسیار میخوردند


راز نگفته در دلشان موج میزند
از دوست زهر و طعنه ز اغیار میخورند


زیر عبا زره به تن خویش میکنند
وقت نماز خون دل زار میخورند


حتی سپاهیان و غلامان یک کریم
نان را به نرخ درهم و دینار میخورند


پایین منبرند و علی لعن میشود
خشم مدام خویش علی وار میخورند


هرشب فقط به سجده و هر روز روزه اند
یک کاسه آب لحظه افطار میخورند


از همسرانشان طلب آب میکنند
اما به جاش زهر شرربار میخورند


این زهر را نه از ستم همسرانشان
این زهر را ز کوچه و دیوار میخورند


موی حسن ز غصه زهرا سپید شد
رسم کریم هاست غم یار میخورند


********************


علیرضا خاکساری


گنبد ندارد
نام و نشانی بر روی مرقد ندارد


ای گریه کن ها
سنگ مزار و پرچم گنبد ندارد


حتی حیاطی
مانند صحن جامع مشهد ندارد


آقا کریم است
آن قدر میبخشد به ما که حد ندارد


درهم خریده
اصلا برای او که خوب و بد ندارد


دریای جود است
الطاف جاری اش که جذر و مد ندارد


آسوده خاطر
رو کن به درگاهش که دست رد ندارد


اصلا دل خوش
از آن که طعنه بر غرورش زد ندارد
**
مادر ندارد
آقا ” غریب است و کسی بر سر ندارد “


خیلی عجیب است
حتی میان خانه اش یاور ندارد


گویا برایش
از جعده بهتر شهر پیغمبر ندارد


سردار تنهاست
در معرکه ها مالک اشتر ندارد


غصه همین جاست
آن قدر ها هم بین ما نوکر ندارد


افتاده از پا
از خود نمی پرسی چرا بستر ندارد


خبره ی روضه
سربسته گویم خانه ی او در ندارد


در سینه ی خود
جز داغ زهرا و غم حیدر ندارد
**
…از آشنا خورد
از بی بصیرت های بی شرم و حیا خورد


سبّ علی را
در خطبه هایشان شنید و غصه ها خورد


با خاطراتش
هرشب خودش را در میان روضه ها خورد


لرزید پشتش
سیلی سختی بر رخ ریحانه تا خورد


در خانه افتاد
تا از شریک زندگی اش پشت پا خورد


زهر ستم نه
او مرهم یک عمر درد و غصه را خورد


لایوم گفت و …
پاشید از هم شعرم و قافیه وا خورد


کرببلا هم
با بد دهانی به غرور عمه برخورد


چکمه رسید و
گاهی به لب گاهی به پر گاهی به سر خورد


سر نیزه ای هم
آمد و روی زخم مکشوف کمر خورد


از جمع اصحاب
تیغ و سنان و تیر و نیزه بیشتر خورد


********************


امیر عظیمی


ما چشم به احسان کریمان داریم
شوق نمک خوان کریمان داریم
در سفره ی خود نان کریمان داریم


با رزق کریمان چو بسازیم همه
از خلق همیشه بی نیازیم همه


امشب که گداییم، گدای دو کریم
سرگرم عزاییم، عزای دو کریم
در خیمه ی حزن بچه های دو کریم


با فاطمه یا محــمدا می گوییم
با زینبشان یا حسنا می گوییم


با سینه ی این دو جهل امت بد کرد
نیرنگ صحابه و خیانت بد کرد
دنیا طلبی ، بغض و عداوت بدکرد


با اینکه عزیزان خدایند این دو
افسوس که مسموم جفایند این دو


کشته است زنی یهودیه خاتم را
انداخته بر دل همه ماتم را
صدیقه تحمل نکند این غم را


آوار فراق بر جگر سنگین است
دل کندن دختر از پدر سنگین است


افسرده شدیم پشت دیوار بقیع
پژمرده شدیم پشت دیوار بقیع
سرخورده شدیم پشت دیوار بقیع


دیدیم همان شاه که صاحب کرم است
برعکس امامزاده ها بی حرم است


ای حضرت مجتبی فدای غم تو
ماییم طرفدار تو و پرچم تو
هرچند جفا کرد به تو مَحرَم تو


ما محرم روضه های جانسوز تواییم
در ماتم روضه های جانسوز تواییم


ای آه شرربار دلت قاتل ما
آتش بزن امشبی همه حاصل ما
با روضه ی کوچه ها بسوزان دل ما


آن کوچه که از حرف دلت شد حاکی
آنجا که حجاب مادرت شد خاکی


ناموس خدا بود و سرش پایین بود
کوهی ز حیا بود و سرش پایین بود
در ذکر و دعا بود و سرش پایین بود


دور از نظر شیر خدا زد سیلی
دشمن به رخش چه بی هوا زد سیلی


آن ها که حبیبه ی خدا را زده اند
با ضرب لگد مادر ما را زده اند
زهرا ، نه ، امام مجتبی را زده اند


آن روز درون کوچه پژمرد حسن
مادر که زمین خورد دگر مرد حسن


ارباب، که بسیار خیانت دیده
از کوچه و مسمار خیانت دیده
از یار و از اغیار خیانت دیده


آخر چه چشیده به خودش می پیچد
چون مارگزیده به خودش می پیچد


مسموم شد و زهر به جانش افتاد
افسوس توانِ زانوانش افتاد
پاره جگر از لای دهانش افتاد


ای وای که روحش ز بدن رفتنی است
تشتی برسانید، حسن رفتنی است


بالای سرش برادرش چون آمد
با پای برهنه خواهرش چون آمد
شد تشنه و قاسم پسرش چون امد


رو کرد به شاه کربلا، گفت که آه
لا یَوم، کَیَومَکَ أباعَبدالله


انگار حسینم، جگرم می سوزد
دنیا بخدا در نظرم می سوزد
من می روم، اما پسرم می سوزد


تو بعد حسن، هم پدر قاسم باش
هم سایه ی بالای سر قاسم باش


فرمود: حسین! ای همه ی هست حسن
فردا ز پی جنازه ام گر آن زن
دستور دهد تیر ببارند به من


شمشیر خودت را تو نیاور بالا
در گوش اباالفضل بگو ای سقا


گفته است حسن قرار ما روز دهم
شمشیر نزن، قرار ما روز دهم
با قاسم من، قرار ما روز دهم


آن روز اباالفضل بیا کاری کن
جای حسنت، حسین را یاری کن


***********************


مهدی امامی


ﻣﻦ ﻭ ﭘﺮ ﺯﺩﻥ ﺩﺭ ﻫﻮﺍﯼ ﻣﺪﯾﻨﻪ
ﻭ ﺳﻨﮕﯿﻨﯽ ﻏﺼﻪ ﻫﺎﯼ ﻣﺪﯾﻨﻪ
ﻫﻤﺎﻥ ﺩﺭﺩﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﺧﯿﻠﯽ…
ﻧﻔﺲ ﮔﯿﺮ ﻣﯽ ﺷﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺪﯾﻨﻪ
ﻫﻤﺎﻥ ﻣﺎﺟﺮﺍﯼ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺩﺭﺩ ﮐﻮﭼﻪ
ﻫﻤﺎﻥ ﮐﻮﭼﻪ ﻭ ﻣﺎﺟﺮﺍﯼ ﻣﺪﯾﻨﻪ
ﻏﺮﯾﺐ ﺍﺳﺖ ﺻﺤﻦ ﻭ ﺳﺮﺍﯾﯽ ﮐﻪ ﺩﺍﺭﯾﺪ
ﻭ ﺧﺎﮐﯿﺴﺖ ﺍﯾﻮﺍﻥ ﻃﻼ‌ﯼ ﻣﺪﯾﻨﻪ


ﺧﺪﺍ ﺧﻮﺍﺳﺘﻪ ﺑﯽ ﻗﺮﺍﺭﺕ ﺑﻤﯿﺮﻡ
ﭼﻪ ﺧﻮﺏ ﺍﺳﺖ ﺁﻗﺎ ﮐﻨﺎﺭﺕ ﺑﻤﯿﺮﻡ


ﮔﺮﻓﺘﺎﺭﯼ ﻣﺎ ﻧﻬﺎﯾﺖ ﻧﺪﺍﺭﺩ
ﻭ ﺭﺍﻫﯽ ﺑﻪ ﻏﯿﺮ ﺍﺯ ﺩﻋﺎﯾﺖ ﻧﺪﺍﺭﺩ
ﺑﺪﻫﮑﺎﺭ ﻫﺴﺘﻢ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺗﺎﻗﯿﺎﻣﺖ
ﺑﻪ ﻗﺪﺭﯼ ﮐﻪ ﺟﺎﯼ ﺭﻭﺍﯾﺖ ﻧﺪﺍﺭﺩ
ﺗﻔﻀﻞ ﻧﻤﺎ ﺑﺮﮔﺪﺍﯾﯽ ﮐﻪ ﭼﯿﺰﯼ
ﺟﺰ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﻤﯿﺮﺩ ﺑﺮﺍﯾﺖ…ﻧﺪﺍﺭﺩ
ﯾﻘﯿﻦ ﭘﺮﭼﻢ ﺻﻠﺢ ﺭﺍ ﻧﻨﮓ ﺩﯾﺪﻩ ﺍﺳﺖ
ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﭼﺮﺍﻍ ﻫﺪﺍﯾﺖ ﻧﺪﺍﺭﺩ
ﺧﺪﺍﯾﯿﺶ ﻣﺎ ﺑﺎﺷﻤﺎ ﺯﻧﺪﻩ ﻫﺴﺘﯿﻢ
ﺑﻤﯿﺮﺩ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﻭﻻ‌ﯾﺖ ﻧﺪﺍﺭﺩ


ﻭ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﻋﻤﺮﯼ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﺑﺒﺎﺭﻡ
ﺗﻮ ﺭﺍ ﻣﺜﻞ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﻫﺎ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ


ﺗﻮ ﺩﺭ ﺳﯿﻨﻪ ﺍﺕ ﻏﺼﻪ ﺍﻧﮕﺎﺭ ﺩﺍﺭﯼ
ﻭ ﺑﺎ ﻣﺜﻞ ﻣﻦ ﺑﺎﺯﻫﻢ ﮐﺎﺭ ﺩﺍﺭﯼ
ﻭﻟﯽ ﻧﻌﻤﺖ ﻋﺎﻟﻤﯿﻨﯽ ﻭﻟﯽ ﺣﯿﻒ
ﺑﻤﯿﺮﻡ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﭼﻪ ﮐﻢ ﯾﺎﺭ ﺩﺍﺭﯼ
ﻣﻦ ﺁﻧﻢ ﮐﻪ ﺟﺰﺗﻮ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺭﻡ
ﺗﻮ ﺁﻧﯽ ﮐﻪ ﺟﺰ ﻣﻦ ﻫﻮﺍﺩﺍﺭ ﺩﺍﺭﯼ
ﺷﺒﯿﻪ ﺷﻤﺎ ﻧﯿﺴﺖ ﺁﻗﺎ ﺑﺮﺍﯾﻢ
ﺷﺒﯿﻪ ﻣﻦ ﺍﻣﺎ ﺗﻮ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺩﺍﺭﯼ
ﺑﺒﺨﺸﯿﺪ ﺁﻗﺎ ﻭﺑﺎﻝ ﺷﻤﺎﯾﻢ
ﮔﻠﯽ ﻭ ﮐﻨﺎﺭ ﺧﻮﺩﺕ ﺧﺎﺭ ﺩﺍﺭﯼ


ﮐﺮﻡ ﺩﺭ ﻭﺟﻮﺩ ﺷﻤﺎ ﻫﺴﺖ ﺁﻗﺎ
ﮐﺮﻡ ﮐﺎﺭ ﺍﯾﻦ ﺧﺍﻧﻮﺍﺩﺳﺖ ﺁﻗﺎ…


*******************


رضا قربانی


همه گفتند حسین و جگرم گفت حسن
سینه و دست و سر و چشم ترم گفت حسن


گوشم از بدو تولد به شما عادت کرد
مادرم گفت حسین و پدرم گفت حسن


نامتان را به کنار پدرم گفتم و گفت
ای خدا شکر که پیشم پسرم گفت حسن


بعد از این خوب تر است جای صفاتی مثل
سفره دار و پدر جود و کرم گفت حسن


زائری در وسط صحن غریب الغربا
دید تا گنبد زیبای حرم, گفت حسن…


تا که جارو زدن صحن رضا را دیدم
چشم خیس و مژه ی رفتگرم گفت حسن


قاسمت راهی میدان شد و دیدند همه
خواهری موی پریشان ز حرم گفت حسن


پایه ی نهضت خونین حسین صلح تو بود
آیه ی نهضت خونین حسین صلح تو بود


*********************


حسن کردی


بخشش و جود و کرم در انحصار مجتبی ست
گردش مهر و ملک دور مدار مجتبی ست


خانه اش مهمان سرای مردم بیچاره بود
نان گرم و روی خوش اینها شعار مجتبی ست


در ملائک هیبتی ما فوق اسرافیل نیست
او ولی خود بی گمان محو وقار مجتبی ست


هر شب از عرش خدا او میهمان دارد ولی
با جذامی ها نشستن افتخار مجتبی ست


او ولی الله باشد در قیام و در سکوت
افرینش مهره ای در اختیار مجتبی ست


در حریم حضرت خورشید جای ذره نیست”
افتاب از شرم خود ایینه دار مجتبی ست


صلح او پایه گذار انقلاب عشق بود
در حقیقت کربلا هم یادگار مجتبی ست


مرد میدان جمل پی کرد چشم فتنه را
این فقط یک گوشه ای از اقتدار مجتبی ست


************************


رضااسماعیلی


از تو گفتم باز با چشمانِ تر ، شرمنده ام
گفتم از داغ دل و خون جگر ، شرمنده ام


دلشکسته ، فصل داغت را گشودم پیش رو
دل ندارم تا بگویم بیش تر ، شرمنده ام


محشری بر پاست ، از بیدار باش داغ تو
از قیام سرخ تو ، من بی خبر ! شرمنده ام


آرزو دارم برقصم سرخ ، در بزم غمت
لهجه ام زرد است اما ، کو جگر ؟ شرمنده ام


گفتن از داغ تو شوخی نیست ، باید داغ دید
من ندارم داغ اما بر جگر ! شرمنده ام


کاش فارغ بودم از سنگینی خواب زمین
با غمت ای کاش بودم همسفر ، شرمنده ام


ای شهید عشق ! قلب رو سیاهم را ببخش
از تب عشقت ، نگشتم شعله ور ، شرمنده ام


کاش می فهمید روحم لهجه ی داغ تو را
تا بگرید چشم شعرم بیش تر … شرمنده ام


  ************************


شاعرناشناس


تیغ بردار بفهمند که یل یعنی چه
معنی واقعی شیر جمل یعنی چه


تیغ بردار بفمند دلاور هستی
شیر مردی پسر ارشد حیدر هستی


دشت یک مرتبه لرزید سر تکبیرت
شتر عایشه را زد به زمین شمشیرت


 ************************


جعفرابوالفتحی


رمز ورود به حرم یار ، مجتباست
سبط عزیز احمد مختار ، مجتباست


بعد از علی امام وفادار ، مجتبی است
تنها وصی حیدر کرار ، مجتباست


عباس هم به دست حسن مرد رزم شد
استاد فن رزم علمدار ، مجتباست


جنگ جمل به دست حسن ختم گشته است
از قاتلان لشگر کفار ، مجتباست


برتن زره نکرده به مانند مرتضی
وقت نبرد مرد جگر دار ، مجتباست


از لطف اوست اشک دو چشم حسینیان
در مجلس حسین ، میاندار ، مجتباست


بازار عشق گرم و تو سردی ، عجیب نیست ؟
بفروش جان خود که خریدار ، مجتباست

************


نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی