کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

تقدیم به شهید غلامحسین فتحی

کوثرنامه

شعر رحلت رسول خدا صلی الله علیه و آله-5

********************

از سراپای مدینه گِل غم میریزد
     
اشک از دیده ی غم بار حرم میریزد
     
از نگاه نگران، برق الم میریزد
     
خوب پیداست که باران ستم میریزد
     
آه آرامش زهراست به هم میریزد
      
     
سایه ی خنده از این گلکده کم کم برود
     
یا قرار است که پیغمبر اکرم برود ؟
      
     
نور از خنده لب های ترش می بارید
     
از گرفتاری امت به جزا میترسید
     
دربه در، در پی ارشاد بشر میگردید
     
مثل او هیچ رسولی غم و اندوه ندید
      
     
در دلم شور عجیبی ست نمیدانم چیست
     
در گلو بغض عجیبی ست نمیدانم چیست
      
     
دخترت زار به سر میزند ای وای دلم
     
در دلم غصه شرر میزند ای وای دلم
     
پدرم حرف سپر میزند ای وای دلم
     
حرف از داغ پسر میزند ای وای دلم
     
یک نفر آمده در میزند ای وای دلم
      
     
دل بریدن ز تو بابا بخدا آسان نیست
     
بعد تو واسطه ی وحی خدا با ما کیست؟
      
     
این جوان کیست که از دیدن رویش در دل
     
غصه داخل شده و خنده ز لب شد زائل
     
آه یارب شده انگار صبوری مشکل
     
گفت با لحن غریبانه ولی چون سائل :
     
با اجازه بگذارید بیایم داخل
      
     
با ادب آمد و در پیش پدر زانو زد
     
پرده از صورت پوشیده ی خود یک سو زد
      
     
مژده ای رحمت رحمان که سحر نزدیک است
     
ای رسول مدنی وقت سفر نزدیک است
     
شب بیچارگی نسل بشر نزدیک است
     
به علی هم برسان روز خطر نزدیک است
     
وقت آتش زدن یاس و تبر نزدیک است
      
     
پدر آماده رفتن به سماوات ولی
     
نگران است برای غم فردای علی
      
     
تکیه بر دست علی زد گل باغ ایجاد
     
نظری کرد به زهرا و دوباره افتاد
     
آه از سینه افلاک برآمد هیهات
     
به علی فاطمه را باز امانت میداد
     
داشت اما خبر از غصه زهرا ای داد
      
     
این همه بی کسی ای وای سرم درد گرفت
     
دل سرشار غم شعله ورم درد گرفت
      
     
او ز فردای حسین و حسنش داشت خبر
     
از خزان گشتن باغ و چمنش داشت خبر
     
از به آتش زدن یاسمنش داشت خبر
     
از غم حیدر خیبر شکنش داشت خبر
     
از حسین و بدن بی کفنش داشت خبر
      
     
اشک از دیده فرو ریخت و روحش پر زد
     
پر زد و دختر مظلومه ی او بر سر زد
؟؟؟؟؟

************************

امام زمان(عج)- مناجات
جوادپرچمی

از بس که از فراق تو دل نوحه گر شده
روزم به شام غربت و غم تیره تر شده

آزرده گشت خاطرت از کرده های من
آقا ببخش نوکرتان دَردِسَر شده

تنها خودت برای ظهورت دعا کنی
وقتی دعای من ز گنه بی اثر شده

از شام هجر یار بسی توشه می برد
آنکس که اهل ذکر و دعای سحر شده

بودم مریض و روضه ی تو شد دوای من
حالم به لطفتان چقدر خوب تر شده

رفت از نظر محرّم و آقا نیامدی
حالا بیا که آخرِ ماه صفر شده

بعد از دو ماه گریه به غم های کربلا
حالا زمان ندبه به داغی دِگر شده

یَثرب برای فاطمه نقشه کشیده است
یَثرب چقدر بعدِ نبی خیره سر شده

باید که بعد از این به غم مادرت گریست
فصل شروع ماتم خیرُالبشر شده

از شعله های پشتِ در خانه ی علی است
گر آتشی به کرب و بلا شعله ور شده

آن روز اگر به صورت مادر نمی زدند
لطمه دگر به چهره ی دختر نمی زدند

************************

محمودژولیده

ما گدایانیم در عالم گدای اهل بیت
ریزه خوارانیم بر خوان عطای اهل بیت

همّت هرکس به قدر سعی و کوششهای اوست
عمرِ ما الحمد شد صرف لقای اهل بیت

هیچکس را با حقارت کس نباید بنگرد
کس نداند کیست جزو اولیای اهل بیت

هرکه اشک روضه دارد احترامش واجب است
چه رسد بر کشتۀ درد و بلای اهل بیت

کینه ها در سینه ها تنها ز بغض دشمنان
دوستی با دوستان تنها برای اهل بیت

عاشقانه می توان مثل شهیدان نذر کرد
تا شود این جان ناقابل فدای اهل بیت

می توان با زندگی همراه شد امّا به شرط
شرط همراهی فقط با کربلای اهل بیت

باید از اطراف خود شِکلی بنا کرد از حرم
تا همیشه دیده بیند ماجرای اهل بیت

چیست نعمتهای دنیا از بزرگ و کوچکش
نیست جز در راستای اعتلای اهل بیت

روز و شب باید مهیای سفر بود ای دریغ
از جدایی های دلها از خدای اهل بیت

یوسف زهرا دمادم انتظار ما کشد
ما کجا و انتظار با صفای اهل بیت

کربلا در خون خود غلتید با خون خدا
تا دل ما جاودان ماند بپای اهل بیت

دست و پا می زد حسین فاطمه در خاک و خون
می رسید از خیمه گاه اما صدای اهل بیت

دور از چشم علمدار حرم حرمت شکست
پای دشمن باز شد بر خیمه های اهل بیت

رأسها بر نیزه ، پیکرها به خاک قتلگاه
می رسد آخر طبیب دل دوای اهل بیت

 ************************

مسعود اصلانی
داغی اگر نبود که گریان نمی شدیم
لطفی اگر نبود مسلمان نمی شدیم

یا ایّها الرّسول بدون دعای تو
از پیروان عترت و قرآن نمی شدیم

یا اینکه گوشه چشم اباالفضل تو نبود
ما از تبار حضرت سلمان نمی شدیم

بی حب خاندان تو در خانه ی کرم
جایی نداشتیم و مهمان نمی شدیم

ما امت توأیم و علی هم کنار توست
  آیینه ات نبود نمایان نمی شدیم

ما پای غربت نوه هایت نشسته ایم
ور نه شبیه نم نم باران نمی شدیم
 
هم ناله های امشب مولای امتیم
ما سوگوار رحلت بابای امتیم
 
در جان مسلمین چو آذر گذاشتند
بر جان شیعیان دو برابر گذاشتند

آه از نهاد اهل ولایت بلند شد
بر سینه تا که داغ پیمبر گذاشتند

آقای من بزرگ قبیله ز داغ تو
بر روی خاک عرصه ی محشر گذاشتند

هستی گریست تا نوه هایت رسیده و
با گریه روی سینه ی تو سر گذاشتند

تو باغبان امتی و جای اجر تو
یک شاخه یاس را وسط در گذاشتند

با رفتنت مصیبت زهرا شروع شد
داغ پسر به سینه ی مادر گذاشتند
 
در کوچه ها غرور علی را کسی شکست
در کوچه بود فاطمه روی زمین نشست
 
*******************

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی