کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

تقدیم به شهید غلامحسین فتحی

کوثرنامه

شعر رحلت رسول خدا صلی الله علیه و آله-3

********************

ملکوت نگاه بارانیت
راوی یک مدینه اندوه است

سالیانی است از غم غربت
خاطر خسته‌ی تو مجروح است

این اهالی ظلمت دنیا
مردمان قبیله‌ی وهمند

در سلوک هدایت و رحمت
اشتیاق تو را نمی فهمند

ماتم این شکنجه های کبود
غصه ها بی مجال پیرت کرد

سینه‌ی غرق نور و سنگ ستم
داغ چندین بلال پیرت کرد

بی کسی خو گرفته بود آقا
با اهالی شعب دلتنگی

می شکستی چنان غریبانه
در حوالی شعب دلتنگی

دیده هر دم غروب عام الحزن
چشم بارانی و پُر ابرت را

تو چه کردی در این غریبستان
که خدا می ستود صبرت را

با عمو در دل پریشانت
حس آرامش عجیبی بود

آه دیگر پس از ابوطالب
مکه زندان بی شکیبی بود

داغها یاس بیقرارت را
در غم خود سهیم می کردند

مادری را به عرش می‌ بردند
دختری را یتیم می کردند

ماه عالم بگو چه آورده
به سر تو محاق خاکستر

دختر تو چقدر دلخون شد
بر سرت ریخت داغ خاکستر

خوب دیدی میان این مردم
دم به دم جوشش عواطف را

بوسه‌ی سنگ و زخم پیشانیت
غصه پر کرده بود طائف را

قلبتان را چقدر می آزرد
داغدار غم اُحد بودن

زخمی از عهد بی بصیرت‌ ها
خسته از همرهان خود بودن

ناگهان بر تن تو گل کردند
زخمها لاله ها شقایقها

لب و دندان تو شده مجروح
آخر از لطف این منافقها

چه کشیدی در آن غروبی که
تن مجروح حمزه را دیدی

دلت آقا کدام سو می رفت
بر دلش زخم نیزه را دیدی

دید خیبر که گفتی آزاده
آب را بر کسی نمی بندد

گرچه از فرقه‌ی یهودی ها
به اسیران کسی نمی خندد

همه دیدند روز خندق هم
رحم و آزادگی شعارت بود

در مرام تو پیکر کشته
ایمن از غارت و جسارت بود

بر سر و سینه و گلوی حسین
بوسه هایت چقدر معروف است

روضه خوان را ببخش آقا جان
روضه از این به بعد مکشوف است

با تماشای قد و بالایش
از نگاه تو آرزو می ریخت

آه ، ناگاه اگر زمین می خورد
آسمان بر سرت فرو می ریخت

پیش چشمت محاصره کردند
پیکر ماه بی پناهت را

خوب تکریم کرد امت تو
نیزه در نیزه بوسه گاهت را

زینت شانه های تو حالا
شده پامال نعل مرکب ها

آیه آیه، ورق ورق، پرپر
ارباً اربا، مقطع الأعضا

سر خورشید غرق خونت را
روی نیزه ببین چهل منزل

بارش سنگ ها چه خواهد کرد
با لبی نازنین چهل منزل

خون او خون تازه ای جوشاند
در رگ دین و مکتبت آقا

تا ابد شور نهضتش باقی‌ست
تا ابد کل یوم عاشورا

یوسف رحیمی

***********************

چه ها کرده این شهر با ما پس از تو
همه خوب بودند اما پس از تو
ندارد خریدار آه غریبان
شده کار مردم تماشا پس از تو
تنت بر زمین بود و شد در سقیفه
سر جانشینی‌ت دعوا پس از تو
وصی تو را دست بستند آخر
دگرگون شده رسم دنیا پس از تو
اگر چه «مرا» می‌زدند این جماعت
«
علی» را شکستند بابا پس از تو
فدایش شدم با تمام وجودم
ولی باز تنهاست مولا پس از تو
کسی غیر شیون، کسی غیر ناله
نیامد به دیدار زهرا پس از تو
ببر دخترت را از این شهر غربت
که خیری ندیدم ز دنیا پس از تو
دگر پای آتش به اینجا شده باز
دلم غرق خون شد، مبادا پس از من

یوسف رحیمی

*******************

زبانحال حضرت زهرا (س)

روزی که قلبم داغ دار مادرم بود

بابادلم خوش بود دستت برسرم بود

بابادلم خوش بود هستی در بر من

هستی همیشه هم پدرهم مادر من

هجده بهار زندگانی ام تو بودی

آری رسول مهربانی ام تو بودی

از ماه و خورشید و ستاره رو گرفتم

من سال ها با بودن تو خو گرفتم

مهمان هر روز سرایم ، نازنینم

باور نمی کردم که داغت را ببینم

من ماندم و یک کوه غم با بی قراری

باور نمی کردم که تنهایم گذاری

سنگ صبور فاطمه ، ای چاره سازم

فکری نکردی باغم وغصه چه سازم

بی مادری کافی نبود ای جان هستی؟

بارفتنت یک باره قلبم را شکستی

رفتی یتیمی شد نصیب دختر تو

مشکی به تن کرد دختر غم پرور تو

ما مدتی بابا عزادار تو بودیم

در حسرت یک بار دیدار تو بودیم

اما نمیدانم چه شد ماتم عوض شد

تو رفتی و دیگر مدینه هم عوض شد

بعد از تو بین عده ای از روی نفرت

بالا گرفت دعوا سر حق خلافت

بعد از تو حال و روز ما زار و حزین شد

بعد از تو دیگر مرتضی خانه نشین شد

روزی چهل بی بند وبار از ره رسیدند

با بی حیایی خانه را آتش کشیدند

گستاخی از روی عداوت حرف بد زد

او بر در خانه رسید و با لگد زد

بین در و دیوار من افتادم آن وقت

در راه دین شش ماهه ام را دادم آن وقت

افتادم و دیدم که پهلویم شکسته

دیدم به سینه میخ داغ در نشسته

دیدم که طفلم بین آتش جیغ میزد

قنفذ به دستم با غلاف تیغ میزد

از شدت درد کمر دیگر نگویم

از کوچه و دست عمر دیگر نگویم

خوردم به دیوار و گرفتم دردشانه

گوشواره ام را مجتبی آورد خانه

بعد از تو سهم مرتضی دربه دری شد

زهرای تو سه ماه و اندی بستری شد

علیرضا نژادحسین

*********************


نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی