کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

تقدیم به شهید غلامحسین فتحی

کوثرنامه

بازگشت کاروان به مدینه -5

************************

پروانه نجاتی

عبا به روی سر انداخت سمت کوچه دوید
ورود قافله را از دهان شهر شنید


مسافران عزیزش ز راه می آیند
میان گریه چو ابر بهار می خندید


پس از تحمل یک انتظار جان فرسا
عصای حوصله اش روی کوچه می لغزید


نشان قافله را با نگاه مضطربش
میان همهمه ها می گذشت و می پرسید


میان زمزمه ها بوی مرگ می آمد
برای آن چه نباید شود کمی ترسید


بشیر! حرف بزن! از حسین می دانی
هزار ماه و ستاره فدای یک خورشید


خبر سریع تر از او ز کوچه ها می رفت
و بغض شهر در این سوگ بی کران ترکید


گرفت دست به پهلو، شکست، طوفان شد
به روی خاک نشست، ابر شد و خون بارید


 ************************


مصطفی متولی
شکسته پشت غم از بار غصه های رباب
از آن زمان که شنیده است ماجرای رباب


به سوز سینه ی گهواره داغ غم زده است
شرار زخم دل خون لای لای رباب


و تار صوتی آتش گرفته می فهمد
که آمده چه بلایی سر صدای رباب


برای کودکش آن قدر آه و ناله نکرد
که چشم مشک پر از اشک شد به جای رباب


به جان گریه ی شش ماهه روی دست حسین
کسی نریخته اشکی مگر به پای رباب


قنوت صبر گرفته برای حلق علی
خدا کند به اجابت رسد دعای رباب


میان هلهله ی چنگ و های و هوی رباب
سه شعبه زخم زد و ناله شد نوای رباب


و ناگهان پر و بال فرشته ها تر شد
به خون کشته ی مظلوم کربلای رباب


“رقیه” آمده از یک فرشته می پرسد
پیام تسلیت آورده ای برای رباب؟


و فکر می کنم آب فرات گِل شده است
که ریخته به سرش خاک، در عزای رباب


خدا به داد دل خاطرات او برسد
چه می کشند خیالات انزوای رباب


***********


سیدهاشم وفایی


مدینه رو به سوی تو دوباره آوردم
به همرهم دل پر از شراره آوردم


مدینه باز مکن دربه روی من زیرا
ز کوی عشق غمی بی شماره آوردم


مدینه سوی تو این کاروان عاشق را
گهی پیاده و گاهی سواره آوردم


من این سفینۀ در خون نشسته را با خود
ز موج خیز بلا تا کناره آوردم


مدینه این چمن غنچه های پرپر را
ز زیر تیغ غم و سنگ و خاره آوردم


ستاره های شب افروز من به خون خفتند
کنون خبر ز شب بی ستاره آوردم


پس از شکفتن لبخند خون گرفتۀ عشق
خبر ز کودک و از گاهواره آوردم


در این رسالت عظمی، تمام عالم را
به پای خطبه خود بر نظاره آوردم


دلم ز غارت گلچین لبالب از خون است
اگر اشاره ای از گوشواره آوردم


اگر ز یوسف زهرا نشانه می طلبی
نشانه پیرهنی پاره پاره آوردم


«وفائی» ازغم و دردم اگر سخن گفتم
ز صد هزار سخن یک اشاره آوردم


************************


یوسف رحیمی


دگر این کاروان یاسی ندارد


که با خود شور و احساسی ندارد


بیا ام البنین برگشته زینب


ولی افسوس عباسی ندارد


***


مزن آتش به جان ای نور عینم


مخوان از ماهِ مَـقطُوع الیدَینم


چه شد در کربلا هستیِ زهرا؟


حسینم وا حسینم وا حسینم


***


سرشته از غم زهرا گِلش بود


نگاه تار زینب قاتلش بود


نیفتاد از لبش نام حسینش


اگر چه داغ سقا بر دلش بود ...


***


 ولی زینب چه با احساس می خواند


از آن بُهبوهه ی حساس می خواند


کنار قبر زهرا نیمه ی شب


چقدر از غیرت عباس می خواند


************************
محمد جواد غفورزاده


امام سجاد(ع)


بشیر! این جا که عقل و عشق مات ست


مدینه، وادی صبر و ثبات ست


مدینه، شهر خون، شهر شهادت


مدینه، ساحل عشق و نجات ست


مدینه! دیده‏ام من کربلائی


که چشمم تا ابد شط فرات ست


مدینه! با هزار اندوه و حسرت


مرا یک سینه رنج و خاطرات ست


چه گویم از حدیث هجر و غم هاش؟


مرا مادر نمی‏زاد از ازل کاش!


مدینه! من که با غم همنشینم


جهان سوزد ز آه آتشینم


شمیم بوستان طا و هایم


شکوه لاله ‏زار یا و سینم


ببین شور حسینی در نگاهم


بخوان شوق شهادت از جبینم


فروغ دیده‏ی زهرای مظلوم


پناه خلق، زین ‏العابدینم


چه گویم از حدیث هجر و غم هاش؟


مرا مادر نمی‏زاد از ازل کاش!


************************
علی شجاعی


صدا در سینه ها ساکت که اینک یار مى آید


ز راه شام و کوفه عابد بیمار مى آید


غبار راه بس بنشسته بر رخسار چون ماهش


به چشم آیینه ایزد نمایى تار مى آید


الا اى دردمندان مدینه با دو صد حسرت


طبیب دردمندان با دل تبدار مى آید


الا اى بانوان اهل یثرب پیشواز آیید


که زینب بى برادر با دل غمخوار مى آید


بیا ام البنین با دیدۀ گریان تماشا کن


که اردوى حسینى بى سپهسالار مى آید


************************
سر پناهِ زمینیان زینب


مادرِ هفت آسمان زینب


قبله گاهِ فرشته های خدا


شمع جان هایِ نیمه جان زینب


**


شهر را تا به او نشان دادند


بر تنی بی رَمق توان دادند


جانِ تازه به کاروان دادند


کار را دستِ روضه خوان دادند


**


عاقبت شهرِ مادرش را دید


کوچه و خانه و درش را دید


همسری خیره شد به همسرِ خود


او که نشناخت همسرش را دید


**


با بشیر آمدند استقبال


چشم ها بینِ کاروان می گشت


مادری بویِ فاطمه می داد


بینشان بود و بینشان می گشت


**


کرده پنهان ز چَشم های همه


زخم های لبالبِ خود را


گرچه ام البنین کنارش بود


باز نشناخت زینبِ خود را


**


گفت خانم کجاست دخترِ من؟


بینِ جمعِ شما نمی بینم!


گفت مادر، من و تو مثلِ همیم!


که از اینجا تو را نمی بینم!


**


دستِ لرزانِ خویش را وا کرد


چند تا گوشواره آورده


بویِ عباس می دهد بی بی


با خودش مشکِ پاره آورده


**


پیرِ زن دستِ خویش بالا بُرد


به رویِ زینبش کشید افتاد


زخم ها را یکی یکی حس کرد


تا به پیشانیش رسید افتاد


**


با یتیمان رسیده ای امّا


قدرِ یک عمر خستگی داری!


چه شده چادرت چنین وضع است؟


چند جایِ شکستگی داری!


**


زود پرسید از علی اصغر


گفت زینب زبان که وا کرده؟


گفت مادر ندیدیش دیدم


که سه دندان علی در آورده


**


دستِ ام البنین نبود امّا


جگرش تیر می کشد خانم


روضه های رباب علی را که شنید


کمرش تیر می کشد خانوم


**


اینقدر ناقه ها چقدر خالی است؟


بچه ها را چرا نیاوردی؟


خنده ای از رقیه پیدا نیست


دخترانِ مرا نیاوردی!


**


از غمِ تازیانه می پرسی


از من و نازدانه می پرسی


حالِ عباس را نمی پرسی


از پسرها چرا نمی پرسی


**


تا که اینجا رسید ناله کشید


گفت زینب ، حسین پس چه شده؟


اشک از چَشمِ دخترش که چکید


گفت زینب ، حسین پس چه شده؟


**


زینبش گفت خاطرات مرا


آه، تکرار می کنی مادر


چه بگویم چه آمده به سرم


باز اصرار می کنی مادر


**


دست بگذار بر دلم مادر


تیری آمد به سینه اش جا کرد


راهِ بیرون کشیدنش که نبود


وای از پشت راهِ خود وا کرد


**


عرقی کرده بود پیشانیش


سنگی آمد، درست آنجا خورد


حرفی از آب را نزد امّا


به لبِ چاک خورده اش پا خورد


**


مادرم بود و قاتلش هم بود


عرقش می چکید در گودال


قاتلش می نشست بر سینه


مادرم می دوید در گودال


************************


از این بانو قمر ها را گرفتند


از این مادر پسر ها را گرفتند


 


شنیده بچه هایش جان سپردن


به روی نیزه سر ها را گرفتند..


 


تک و تنها میان کوچه میرفت


که از آه اش گذر ها را گرفتند


 


بشیر آمد...حسینش را صدا زد


و از زینب خبر ها را گرفتند


 


خبر آمد عمو دستش قلم شد


و بعدش هم کمر ها را گرفتند


حامد جولا زاده


************************


کاروان عشق


ای مدینه دوباره برگشتم


با دل پر شراره برگشتم


بی علی ، بی رقیه ، بی عباس


با همان گاهواره برگشتم


از مسیری که بهر سنگ زدن


میگرفتند استخاره، برگشتم


همرهم بود زیور آلاتم


ولی بی گوشواره برگشتم


آه از خیمه ای که غارت شد


با دو چشم ستاره برگشتم


از کنار تن لگد مال و


بدن پاره پاره برگشتم


با حجابی که بین آتش سوخت


از دل هر نظاره برگشتم


رضا باقریان


************************


کجایی که ببینی غم گرفتم
عزاداری برا تو کم گرفتم
کجایی که ببینی دم گرفتم
هنوزم معجرو محکم گرفتم
ندارم در دلم شوق پریدن
شنیدن کی بود مانند دیدن

ندارم مرهمی بر چشم تارم
خبر داری تو از این قلب زارم؟
نپرسید از من و از حال یارم
برادر داشتم,حالا ندارم
به دوش خسته کوه غم کشیدن
شنیدن کی بود مانند دیدن

چرا خونیست پیرهن,نپرسید!
رد زنجیر بر گردن,نپرسید!
چرا پاره شده دامن,نپرسید!
خودش را میزند این زن,نپرسید!
تمام راه را گریان دویدن
شنیدن کی بود مانند دیدن

همان که میزند خود را رباب است
تمام راه را در آب و تاب است
به یاد دلبرش در آفتاب است
شکسته قامت بزم شراب است
سه شعبه,حرمله,سینه دریدن
شنیدن کی بود مانند دیدن

همان که زار می گرید سکینه است
عزادار یل ام البنین است
خودش را میزند,یک اربعین است!
بمیرم من هنوزم این چنین است
خودش را میزند هر کوی و برزن
شنیدن کی بود مانند دیدن

منم زینب که از تل می دویدم
خودم را تا به مقتل می کشیدم
به نزدیکی جسمش که رسیدم
صدا زد بی حیا : دیگر بریدم
به پیش چشم خواهر سر بریدن
شنیدن کی بود مانند دیدن

به دست شمر می دیدم سرش را...
به زیر سم مرکب پیکرش را...
به دست ساربان انگشترش را...
شنیدم ناله های مادرش را...
تمام دشت نامحرم,و یک زن...
شنیدن کی بود مانند دیدن

منم زینب عزادار حسینم
منم زینب که غمخوار حسینم
و حالا من علمدار حسینم
منم زینب که تکرار حسینم
گلای پاکمو از ریشه چیدن
شنیدن کی بود مانند دیدن
یاسین قاسمی

********************

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی