کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

تقدیم به شهید غلامحسین فتحی

کوثرنامه


اشعاراربعین حسینی - 4

*************************

به سر زلف تو خوب است گرفتار شدن


با تو دارند همه میل بدهکار شدن


من کجا و هوس نوکر دربار شدن


عشق یعنی سگ آقای وفادار شدن


من همانم که مرید قمر علقمه ام


"از همه دست کشیدم که تو باشی همه ام

محمد حسین رحیمیان


************************


امام حسین علیه السلام شب جمعه


 


سلام شاه کرم، آبرو بده به گدا


شکسته بال و پرم، آبرو بده به گدا


 


چه می شود که شب جمعه زائرت باشم


دوباره کنج حرم، آبرو بده به گدا


 


گرفته حالمو و دلتنگ روضه های توام


تو را به چشم ترم، آبرو بده به گدا


 


کسی به جز تو دری وا نکرد بر رویم


دوباره در به درم، آبرو بده به گدا


 


سیاه رویم و رنگ تو نیستم اما


بیا بیا بخرم، آبرو بده به گدا


 


فدای دست کریمت، دوباره دستت را


بکش به روی سرم، آبرو بده به گدا


 


قسم به زینب قامت خمیده رحمی کن


به قلب پر شررم، آبرو بده به گدا


 


به ساعتی که سرت را فراز نی می دید


به کربلا ببرم، آبرو بده به گدا


 


وحید محمدی


************************


شب جمعه  مناجات با امام حسین علیه السلام


 


دل آشفته ی ما شیفته ی کرببلاست


عاشق مرقد شش گوشه و ایوان طلاست


 


رحمت واسعه من نوکر دربار توأم


حرم محترمت آینه ی عرش خداست


 


سجده بر تربت تو وقت سحر می چسبد


دل سرگشته من خاک کف پای شماست


 


شهره ی شهر شدم شاه شهید ادرکنی


دل من دربه در روضه شاه شهداست


 


حرم و قبله و محراب فدای حرمت


حُرمت مرقد تو بیشتر از سعی و صفاست


 


دردمندیم و پی نسخه درمان نرویم


خاک بین الحرمین تو به هر درد دواست


 


حضرت شاه تو اربابی و من بنده تو


علت خلق جهان نوکری آل عباست


 


روی سنگ لحد من بنویسید حسین


روضه های تو امید دل هر اهل بُکاست


 


من شنیدم که لبه تشنه شهیدت کردند


زینت جنت الأعلای خدا شال عزاست


 


من شنیدم وسط معرکه گیر افتادی


خون رگهای شما زینت صحرای بلاست


 


خواهرت دید که جسم تو بهم ریخته بود


روضه خوان غم تو همسر شاه دوسراست


 


سعید مرادی


************************


مناجات با امام حسین علیه السلام


شب جمعه


 


هر که برگردانْد رو از راه تو گمراه شد


آنکه دوْرت گشت٬ درچشمانِ تو دلخواه شد


 


فطرس آمد از پر  قنداقه ات حاجت گرفت


خوش بحال آنکه از آقایی ات آگاه شد


 


بد زمین خوردم! بد آوردم! به وٱلله ِ قسم؛


هر کجا دست من از دامان تو کوتاه شد


 


شهرت شش گوشه ات آنقدر بسیار است که؛


زائرت افلاک و عرش و کهکشان و ماه شد


 


آمدند و تو نگاهی کردی و رفتند و من


روزگارم روزگارم روزگارم آه شد


 


ناخدای ناب کشتی نجاتی! تا ابد؛


نوح آمد در حریمت خادم ِ درگاه شد


 


سایه ات روی سرش افتاد و پای ذکر تو


یوسف آزاد از شب و بی سرپناهِ چاه شد


 


پیش از آنکه دستِ مادر طفل بسپارد  به نیل


تربتت را داد! پس موسی کلیم الله شد!


 


مرضیه عاطفی سمنان


***********************


محمود مربوبی


 


از فراق من و دلدار چهل روز گذشت


از شب آخر دیدار چهل روز گذشت


 


از همان شب که زن و بچه ی دلخونت را


من شدم قافله سالار چهل روز گذشت


 


از شبی تلخ که همراه یتیمان بودم


وسط شعله گرفتار چهل روز گذشت


 


از شب شام غریبان که زمین می افتاد


پسرت با تن تبدار چهل روز گذشت


 


از غروبی که تنت زیر سم مرکب رفت


من شدم بی کس و بی یار چهل روز گذشت


 


از غروبی که دو تا دخترکانت مردند


پشت یک بوته ای از خار چهل روز گذشت


 


وای بر من ، ز شب غارت معجرهامان


دور از چشم علمدار چهل روز گذشت


 


از جسارت به من و هلهله ی نامردان


وسط کوچه و بازار چهل روز گذشت


 


از قد خم شده و موی سپیدم پیداست


چه بر این سینه ی خونبار چهل روز گذشت


 


من که یک روز جدا از تو شدم ، پژمردم


باورم نیست که این بار چهل روز گذشت


 


تو خودت از سر نی خوب تماشا کردی


که چه بر زینب غمخوار چهل روز گذشت


محمود مربوبی


************************


کشتیِ نجات


از همین جا که نشستم حرمت معلوم است


 


پرچمِ سرخِ پُر از پیچ و خمت معلوم است


 


گنبدِ زردِ تو تابید ، هوا روشن شد


 


همه جا منظره‌ی صبحدمت معلوم است


 


 


 


از همین جا دل من پَر زده بر بام حرم


 


آن طرف ، گنبد صاحب عَلَمت معلوم است


 


یک کتیبه وسط صحن ، برافراشته شد


 


روی آن دستخط مُحتشمت معلوم است


 


همزبانان خودم را به حرم می‌بینم


 


دستِ سینه‌زنِ قومِ عَجَمت معلوم است


 


دور کشتیِ نجاتِ تو دَمِ شش گوشه ...


 


موج جمعیت دریای غمت معلوم است


 


یک نفر گفت حسین و همه گفتند حسین


 


از همین جا همه‌ی آن عظمت معلوم است


 


دل ما ریخته در صحن ، تمامش زیرِ ...


 


جاروی کارگرِ محترمت معلوم است


 


عاقبت نوکر خود را به حرم خواهی برد


 


شک ندارم بخدا از کرمت معلوم است


 


برگه‌ی نوکری‌ام دست تو را بوسیده


 


نقش امضای تو زیر قلمت معلوم است


 


رضا قاسمی


************************


سلام یوسف زینب


سلام یوسف زینب ، سلام ای نوحم


هنوز بی کفنی ای شهید مذبوحم؟!


خبر رسید برایم که بوریا شده ای


اسیر تابش خورشید کربلا شده ای


پس از تو بار امامت به روی دوشم بود


صدای قهقه ی شمر توی گوشم بود


تو عاشقم شدی و من هم عاشق تو شدم


تو دین من شدی و من مبلغ تو شدم


به قاب شام کشیدم حماسه برگشتم


اگرچه پیر شدم من خلاصه برگشتم


چهل شب است برادر ، غریب و تنهایم


چهل شب است که من کعبه الرزایایم


به زخم قلب عزادار من نمک زده اند


حسین چشم تو روشن مرا کتک زده اند


میان آتش خیمه عقیله سوخت حسین


غروب روز دهم یک قبیله سوخت حسین


همینکه سنگ تراشیده خورد بر سر تو


تو ضعف کردی و ناله کشید خواهر تو


هنوز لحظه ی افتادن تو یادم هست


جدال بر سر پیراهن تو یادم هست


هزار چکمه ز رویت عبور میکردند


مرا به زور لگد از تو دور میکردند


تن تو پیش نگاهم بدون رخت شد و


سر تو بسته به یک شاخه ی درخت شد و


به جای آب و غذا غصه ی تورا خوردم


محله ی خودمان سنگ بی هوا خوردم


به صبر امر نمودی اگر خموش شدم


سوار مرکب بی پرده و چموش شدم


محله های شلوغ یهود را دیدم


شراب خوردن قوم حسود را دیدم


به روی تخت نشست و به رتبه ام خندید


چقدر در وسط حرف و خطبه ام خندید


مرتبا به دهان تو چوب میکوبید


به گریه هرچه که گفتم نکوب میکوبید


بنفشه رفتم از اینجا و لاله برگشتم


مرا ببخش بدون سه ساله برگشتم


رضا قربانی


************************


زینب رسیده کربلا


زینب رسید کشته بی سر قیام کن


 


باز از رگ بریده به خواهر سلام کن


 


یک اربعین که حرمت من را نداشتند


 


تو الاقل به پیری من احترام کن


 


آغوش توقرار دلم بودازآن نخست


 


دستی برآرو صبر مرا مستدام کن


 


من خون گرم خویش حلال تو کرده ام


 


خواهی به شیشه افکن و خواهی به جام کن


 


نیمی زجان گرفته ای از من در آن غروب


 


برخیز و کار نیمه خود را تمام کن


 


جان داده ام ولی نخ معجر نداده ام


 


برخیز و یک نظر به رخ نیل فام کن


 


سایه ندیده سایه او را بلند شو


 


خورشید را برای ربابت حرام کن


 


از حرمله نمی گذرم که به خنده گفت


 


هان ای رباب بر سر طفلت سلام کن


 


مرهم شدم برای همه مانده ام خودم


 


برخیز و زخمهای مرا التیام کن


 


هر گز نشد به اشک تو راضی شوم ولی


 


اینبار گریه بر من و بازار شام کن


 


موسی علیمرادی


************************


پای ما خار ندیده


من چُنان باد صبا ، مُشک فشان می آیم


 


دست‌بوسی طرف پیر مغان می آیم


 


گاه با شوق وصال و گهی از درد فراق !


 


گاهی اوقات چنین ، گاه چنان می آیم


 


 


 


جان گرفتیم ز پابوس علی اولِ راه


 


به امیدی که دهم پیش تو جان ، می آیم


 


گفتم: امسال اگر قسمت من بود طریق


 


من پیاده عوض دخترتان می آیم


 


چقدر آبله در راه دهن وا کرده


 


روضه دارم به نظر ، گریه کنان می آیم


 


پای ما خار ندیده ز توان افتاده


 


تا خود کرب و بلا مرثیه خوان می آیم


 


علیرضا وفایی خیال


************************


اربعین حسینی


 


ای در مدار عشق نیمِ دیگر من


برخیز مهمانت رسیده دلبر من


در زیرِ خاکی خاکِ عالم بر سرِ من


هرگز نمی شد این جدایی باورِ من


 


باور نمی کردم که داغت را ببینم


روزی بیاید بر سرِ قبرت نشینم


 


حالا رسیدم خواهرت خود را رسانده


تقدیر من را بر سرِ قبرت نشانده


جسمِ مرا شوقِ تو تا اینجا کشانده


ور نه دگر جانی برایِ من نمانده


 


جانان من جانی بده که نیمه جانم


امروز من در کسوت یک روضه خوانم


 


بعد از وداع آخرت با کام عطشان


وقتی که رفتی ماندم و اندوه طفلان


شد دیده ام سیل و دلم مانند طوفان


دنبال تو روحم روانه شد به میدان


 


تا اینکه رعد و برق ماتم زد به خیمه


اسب بدونِ صاحبت آمد به خیمه


 


با سر دویدم سویِ تو پایِ پیاده


دیدم تنت در بین خاک و خون فتاده


از دور دیدم یکنفر که ایستاده


چکمه به سینه دشنه بر حلقت نهاده


 


مُردم نشد از اینکه راهش را ببندم


لطمه زدم مویِ سرم از غصه کندم


 


او می شنید انگار آهِ مادرت را


من آمدم اما لگد زد خواهرت را


یک دفعه دیدم پنجه زد مویِ سرت را


نامرد برگرداند با پا پیکرت را


 


هر ثانیه بر خواهرت صد سال می رفت


او ضربه می زد مادرت از حال می رفت


 


وقتی سپاه از کشتن تو با خبر شد


خیمه میانِ سیلِ غارت شعله ور شد


از ضربِ سیلی گوش هر دردانه کر شد


دعوا سرِ دزدیدن معجر زِ سر شد


 


مثل توو مادر به پهلویم لگد خورد


دشمن گلوبندِ مرا از گردنم برد


 


بعد از تو فکر عابد بیمار بودم


فکر وداع و دفنِ تو ای یار بودم


در حالتی درمانده و دشوار بودم


تا چشم وا کردم سرِ بازار بودم


 


تا آمدم بر خود دو دستم بسته دیدم


پیشانی ات را روی نی بشکسته دیدم


 


دشمن مرا با اختیار تام می برد


گَه با شتاب و گَه مرا آرام می برد


من را به جُرم منکر اسلام می برد


من را برای بزمِ شهر شام می برد


 


در پشت دروازه مرا با لرزه بردند


من را میان چشمهای هرزه بُردند


 


من هم نوای درد سجادم برادر


ای کاش که مادر نمی زادم برادر


تا آخر عمرم بود یادم برادر


بینِ یهودی گیر اُفتادم برادر


 


بهر مزاح شامیان هم سنگ خوردم


از پیر زنهای یهودی چنگ خوردم


 


در پیش روی چشم خیس کودکانت


بزم عجیبی دیدم از نامحرمانت


تا آیه ی قرآن برون شد از زبانت


با چوب دستی ضربه میزد بر دهانت


 


بر رقص و پا کوبی کنارت امر می کرد


بالا سرت با خنده شرب خمر می کرد


 


ساکت نماندم حرف حق ابراز کردم


صوتِ علی را من طنین انداز کردم


با خطبه هایم مشت شان را باز کردم


مثل همه پیغمبران اعجاز کردم


 


گر چه میان ریسمان ها بود دستم


بت های شامی را خلیل آسا شکستم


 


تقصیر من شد از قفا راست جدا شد


تقصیر تو شد خواهرت اینگونه تا شد


تقصیر من شد دختر تو زیر پا شد


تقصیر تو شد کنج ویرانه عزا شد


 


هِی دم به دم می گفت که بابا نیامد


تو آمدی دیگر نفس بالا نیامد


 


مجتبی صمدی شهاب


************************


اربعین حسینی


 


داغی شبیه داغ تو عظمی نمی شود


مرگ تو باور کسی از ما نمی شود


 


از بس خمیده ام که دگر تا شدم حسین


کس بیش از این ز داغ کسی تا نمی شود


 


حالا رسیده ام که کنار تو جان دهم


جان سکینه ات نگو حالا نمی شود


 


لنگان به سوی قبر تو خود را کشیده ام


این پا برای خواهر تو پا نمی شود


لالائی رباب امان مرا برید


آخر بدون طفل که لالا نمی شود

مجید احد زاده

********************* 


علی

اربعین

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی