کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

تقدیم به شهید غلامحسین فتحی

کوثرنامه


شعر ولادت امام رضا علیه السلام- 30

***********************

حسن لطفی

تشنه بودیم که بارانِ نجف را دیدیم

اشک بودیم که دامانِ نجف را دیدیم

در نجف منقبتِ شاهِ خراسان گفتیم

مشهدت آمده سلطانِ نجف را دیدیم


بی سبب نیست در ایوانِ طلا می چرخیم


ما در ایوانِ تو ایوانِ نجف را دیدیم


چقدر ذکرِ علی در حرمت می چسبد


ما در این خاک ، خراسانِ نجف را دیدیم


هرچه دادند به ما لطفِ علی بود علی


بر سرِ سفرۀ تو خوان نجف را دیدیم


ما رسیدیم که بر مرمرتان رو بکشیم


یک علی گو که پس از نامِ شما هو بکشیم


 


با خودش جامِ تو مستانه شدن هم دارد


بردنِ نام تو دیوانه شدن هم دارد


دلِ ما کاش شود کاسه ی سقاخانه


سنگ ظرفیتِ پیمانه شدن هم دارد


هر کبوتر که نشسته است دگر باز نَگشت


صحنِ تو خاصیتِ خانه شدن هم دارد


جایِ آئینه و کاشی به خودت غرقم کن


لطفِ تو از همه بیگانه شدن هم دارد


زائرانِ تو همه عینِ زیارت نامه اند


کششِ نورِ تو پروانه شدن هم دارد


وقتِ نقاره شده از تو خبر می گویند


ها علیٌ بشرٌ کَیفَ بشر می گویند


 


یک کلاغ آمده اینجا که کبوتر بشود


عمرِ ما کاش فقط پیشِ رضا سر بشود


بگذارید همین دفعه طوافش بکنم


طاقتم نیست که هنگامه ی محشر بشود


دامنش پُر شد و با دستِ پُر از اینجا رفت


پیش از آن لحظه که چشمانِ گدا تر بشود


به لبم نام جواد است و کَرَم می بارد


وای اگر وقتِ دعا نوبتِ مادر بشود


آمدن های مرا ضربدر سه بکنید


چه شود دیدنِ تو چند برابر بشود


مرگ می چسبد اگر در نظرم می آیی


جای هر بار سه دفعه به سرم می آیی


 


بارم اُفتاد زمین تا که شوم بارِ شما


بیشتر ساخت مرا عشق گرفتارِ شما


می برد تا ابد از یاد پریدن ها را


هر کبوتر که نشیند لبِ دیوارِ شما


بوسه با پنجره فولاد به شش گوشه زدم


بوسه ای در عوضِ آنهمه زوارِ شما


کربلا هم چقدر حسرت خادم هایی


که بیایند هر از گاه به دیدارِ شما


چاره ی اینهمه بیچاره فقط چار علیست


چارده تَن همه دیدیم در این چارِ شما


شام میلاد تو هر چند زِ مشهد دورم


چشم بر راهم و سلمانیِ نیشابورم


 


باز در نیمه ی شب چشمِ کسی بینا شد


کودکِ گم شده در خوابِ خوشش پیدا شد


مادری آرزویش بچه یِ زیبایی بود


گفت جبریل به گوشش گره هایت وا شد


دستِ لرزانِ زنی پیر کمی بالا رفت


از شهیدش خبر آمد چقدر غوغا شد


باز در پیشِ ضریح تو مریضی اُفتاد


زیرِ لب گفت رضا گفت رضا تا پا شد


خادمی آینه کاریِ حرم را تا دید


گفت با بغض حسن، گریه کُنَش زهرا شد


لطفِ آقاست اگر مستِ امام حسنیم


"ما حسینی شده ی دستِ امام حسنیم"


 


من اویسم نَفَست از قَرَن آورد مرا


تا تراشیده شوم تا یَمن آورد مرا


مادرم بارِ نخستی که مرا با خود داشت


تا ضریحت برسم سینه زن آورد مرا


حاجت کرببلا داشت، به ما بخشیدی


به هوایِ حرمِ بی کفن آورد مرا


چقدر اُنس گرفتیم به درهایِ حرم


همه گفتیم که آقای من آورد مرا


در گوهرشاد دلم رفت به بین الحرمین


باد تا بویی از آن پیرهن آورد مرا


وای از پیرهنش ، پیرهنش را بُردند


حیف انگشتر و سنگِ یمنش را بُردند


 ***********************


 محمود ژولیده


تشکر ز خالق نهایت ندارد


که حمد خداوند غایت ندارد


بزرگی و الطاف و احسان سبحان


به رحمت و نعمت نهایت ندارد


اگر چه کسی هست در ناز و نعمت


چه دارد اگر او ولایت ندارد


ز توحید ، کس بی ولایت نگوید


دل بی ولایت هدایت ندارد


بدون رضا ره به توحید هرگز


که اصلا خدایش رضایت ندارد


خدا را ز روی رضا میتوان دید


که گفته ؛ کلامم روایت ندارد


حدیثی که با سلسله نقل گردد


به ردش کسی هیچ آیت ندارد


ز شرط و شروطی که فرمود آقا


عیان شد بما جز عنایت ندارد


ز سمت شلمچه رسیده است مهمان


چه حصن حصینی شده خاک ایران


 


نشابور بود و خدای مجسم


نقاب از رخ خویش برداشت یکدم


قلمها ز دستان حضار افتاد


خدا هست این یا نبی مکرم؟


تحیر ز چشمان پر اشک میریخت


و انگشت حیرت به دندان عالم


مه روی یوسف کجا و جمالش


که خورشید تابید از شرق عالم


عنان دار ناقه به فریاد میگفت:


که  "من مثلی"  ای خیل اولاد آدم


به آرامی از بین مردم جدا شد


و دریافت آن پیرزن را امامم


مگو سنگ سلمانی آنجا طلا شد


خوشا احتضار و وصالی فراهم


و ایران سراسر شده فرش راهش


ز هر شهر گل بود با خیر مقدم


قدمگاه او شد دژی در خراسان


که هرگز نباشد ز دشمن هراسان


 


قدومی که آورد نور خدا را


بقا را  عطا را  صفا را وفا را


به یاران ایرانی خود رسانده


سلام علی و، رسول خدا را


اگر چه بظاهر به تبعید آمد


بنا کرد اما مسیر ولا را


به یکدم ولیعهد موسی بن جعفر


نکرده ولیعهدی اشقیا را


شناسانده شد عالم آل احمد


عیان کرد مظلومی مرتضی را


احادیث جعلی همه بر ملا شد


علم کرد فرمایش مصطفی را


به اعجاز و علم و جهاد و شهادت


نشان داد اوصاف خیرالنسا را


پی یاری اش خواهرش خواهد آورد


ز شهر مدینه به قم کربلا را


مرامش خدایی مقامش خدایی


قیامش خدایی پیامش خدایی


 


خدایی که روز جزا آفریده


جنان را به عشق رضا آفریده


جنان و جهان و زمین و زمان را


طفیل رضا بهر ما آفریده


گل سرسبد در میان رئوفان


رئوفی ز آل عبا آفریده


میان حریمش ضریحی چو کعبه


برای طواف شما آفریده


به صحن و رواق و شبستان کویش


فضای نماز و دعا آفریده


به زوار چون من گنهکار آقا


خطاپوشی هل أتی آفریده


برای پناه و امان محبین


حدیث شریف کسا آفریده


به سر درب باب الجوادش نوشته


کرم را ز ابن الرضا آفریده


ندارد بهشت اینهمه باغ رضوان


بهشتم خراسان و ذکرم رضا جان


 


زیارت به صحن عتیقش مهیا


کرامت ز دست شفیقش مهیا


به بالا سرش با دو رکعت نماز است


دعاهای قلب رقیقش مهیا


کنار گدا و غلامش نشیند


و سفره برای رفیقش مهیا


نه آهو  نه اشتر  نه سگ را براند


ضمانت ز لطف دقیقش مهیا


ز فیروزه اش آسمانی منور


عطا از نگین عقیقش مهیا


اگر بندگی خواهی و پادشاهی


به آزادگی در طریقش مهیا


دل سوخته دارد و ابر رحمت


شفاعت میان حریقش مهیا


اگر خصم سرسخت داری مخور غم


پی انتقام است تیغش مهیا


غریب است ، اما غریبه نواز است


و او عاشق اهل سوز و گداز است


 


شبی حجره دربسته بود و رضا بود


اباصلت شاهد بر این ماجرا بود


رضا دست و پا میزد و دیده گریان


بیاد لب تشنه کربلا بود


گهی یا جواد و گهی یا بنی


پیامی به احضار ابن الرضا بود


حصیرش کناری ، عبایش کناری


دلش بانی روضۀ بوریا بود


سرش بی عمامه روی خاک حجره


ولی دیده گریان یک سرجدا بود


در این حجره گاهش، که شد قتلگاهش


بیاد امامی که وجه الثری بود


در این قتلگاهش نه شمشیر و نیزه


نه با چکمه بر سینه یک بی حیا بود


نه خواهر اسیر و نه رأسی به نیزه


نه مقتول اینجا ذبیح از قفا بود


ز گودال، یک ناله مادرانه


بگوش است با شکوه از تازیانه


************************
محمود ژولیده


برای آمدنت نجمه بیقرارت بود


هزار سرِّ مگو دید و رازدارت بود


مدینه شاهد شب زنده داری موسی


تمام بارقه ها نیز در مدارت بود


ارادۀ ازلی با علی رقم خورده


رضای حق به رضای تو اعتبارت بود


چقدر پاقدم تو فرشته خلق شده


نگاه فاطمه ازعرش در زیارت بود


شنید حضرت یکتا شهادتینت را


یقین که حضرت جبریل هم کنارت بود


تودپاره ی تن پیغمبر خدا هستی


شبیه فاطمه شأن بزرگوارت بود


تو آمدی که ولایت شود به توکامل


خوش آمدی که امامت در انتظارت بود


اگر نبود ندای حدیث سلسله ات


چگونه سلسله ی شیعه رستگارت بود


خدا ادامه ی موسی بن جعفرت خوانده


و اوست نور دو چشم پیمبرت خوانده


 


تو انتفاضه ی الله اکبری آقا


تو خیزش هنر دین داوری آقا


تو انقلاب جدیدی ز دین به پاکردی


یقین حکومت دین را تو رهبری آقا


تو نور قافلۀ راسخون  فی العلمی


تویی که عالم آل پیمبری آقا


به رغم دشمن دیرینۀ بنی هاشم


تو از الست ولیعهد حیدری آقا


قسم به سورۀ کوثر  که بعد مادر خود


تویی که خیرکثیری تو کوثری آقا


به پیش اهل نظر کعبۀ حقیقی تو


تو قبله ای تو امامی تو سروری آقا


رئوفی و هنر تو حکومت دلهاست


چه دلنوازی و چه ذره پروری آقا


تو یوسف دل مایی و یوسف زهرا


وماهمه سر کوی تو مشتری آقا


روانۀ حرمت با هزار حج شده ایم


که زائر حرم ثامن الحجج شده ایم


 


تویی که داده ای احساس، قلب ایران را


بهشت کرده ای از مقدمت خراسان را


تمام مملکت شیعه شد قدمگاهت


دمی که لطف تو بارید کشور جان را


به خیر مقدم تو لشگر فدایی ها


ز یادها ببرد صبح عید  قربان را


طلوع شمس ولایت ز مشرق این خاک


به عالمی ببرد آفتاب و باران را


به خانوادۀ موسی بن جعفرش سوگند


خدا به ملک رضا مژده داد ایمان را


به اهل فارس پیمبر به خطبه ای فرمود:


که نور علم بگیرد دیار سلمان را


به فرش های حرم بسکه عرش پیماییست


کسی بها ندهد قالی سلیمان را


قسم به روح خدا و وصی  او که خدا


از این دیار شکسته ست شاخ عدوان را


دعای تو نفس قدسی ولایت شد


که راه قدس هم ازکربلا هدایت شد


 


کجاست زنده دلی تا ببیند از جاده


دل رئوف تو و عاشقان دلداده


به سوی روضۀ رضوان قلوب، در پرواز


به دست، پرچم رزمندگان آزاده


ازاین حرم شهدا راه جبهه را رفتند


خداست شاهد یاران دست و سرداده


چه کرده ای تو مگر با دل محبانت


که سر زپا نشناسند و  مست، از باده


تویی که همدل و هم صحبت فقیرانی


برای حاجت مردم هماره آماده


به بی کسان و غریبان پناه و همدردی


میان خسته دلان همنشینی ات ساده


به نوکران وغلامان چه خوش نظر داری


کنار سفره ی خود سر به زیر و افتاده


به روی خلق نیاری گناه پنهانی


به کلب هم اگر آید، دهی تو قلاده


دل از تو کرب و بلای حسین می خواهد


زیارت نجف و کاظمین می خواهد


***********************
محمود ژولیده


ذیقعده نَه یک دهه کرامت دارد


یک عمر کرامت و زعامت دارد


در سیصد و شصت و پنج روز از هر سال


هر روز رضا به ما امامت دارد


***


ای شیعه کرامتَت فرا می خواند


این مَه به ولایتت فرا می خواند


دستان رضا اگر بگیرد دستت


معصومه به عصمتت فرا می خواند


***


از ماهِ رضا لطف و کرامت ریزد


در مشهد و قم رحل اقامت ریزد


هر خسته که از رضا شفا میخواهد


معصومه به کامِ او سلامت ریزد


***


ایران دو حرم در قم و مشهد دارد


در این دو، جواد رفت و آمد دارد


فرمود که شاچراغ، سوّم حرم است

رهبر نفَسِ آل محـمد دارد

***********************

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی