کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

تقدیم به شهید غلامحسین فتحی

کوثرنامه


شعر ولادت امام رضا علیه السلام- 28

***********************

محـمدحسن بیات لو

این بار هم بیا و دو چشم تری بده
بالم شکسته است تو بال وپری بده


حالا که قصد کرده دلم در به در شود
از آن شراب کهنه ی خود ساغری بده


ازمن مرا بگیر وخودت را به من بده
از من مرا بگیر و من بهتری بده


من سال های سال بدون تو مانده ام
بر آسمان بی کسی ام اختری بده


تا زنده ام حواله ی جایی نکن مرا
نعش مرا به دست کس دیگری بده


افسوس میخورم نشدم همجوار تو
پس افتخار خادمی و نوکری بده


جاروکش سرای توام “یا اباالحسن


شکر خدا گدای توام “یااباالحسن


در بین سینه شوق حریم تو بی حد است
اصلا تمام دلخوشی ام شهر مشهد است


وقتی که در حیاط حرم راه می روم
پایم به روی عرش و دلم روی گنبد است


پایم به غیر راه تو جایی نمی رود
عمریست درمسیر تو در رفت وآمد است


با دست خالی آمدن من که عیب نیست
با دست خالی ام بروم بر شما بد است


این آستان قدس به نام کسی ست که
سلطان طوس و عالم آل محـمد است


یا حضرت “رضا” به دلم یک نگاه کن


حال مرا برای خودت رو به راه کن


***********************


 این در همیشه روی سایل باز باز است
آقای این خانه عجب مهمان نواز است


این گنبد و گلدسته ها یک کارش این است
اینجا سرافکنده همیشه سرفراز است


این گنبد و گلدسته ها یک کارش این است
اینجا سرافکنده همیشه سرفراز است


آهو شدن حتماً به کار ما می آید
دستان صاحبخانه تا مشغول ناز است


والله اقیانوس آرام ست اینجا
اینجا بیاید،هرکسی غرق نیاز است


ای دین و دل داده به کعبه رو نموده
برگرد سوی قبله هنگام نماز است


وقتی کلید کعبه را شیطان گرفته
حج خراسان بهتر از حج حجاز است


هنگام مردن شک ندارم او می آید
در انتظارش تا بیاید چشم باز است



از لحظه ی میلاد تا وقتی بمیریم
این در همیشه روی سایل باز باز است


قاسم احمدی


***********************


 اگر می تراود زِ لبها علی
اگر نعره دارم سراپا علی
ندارد دلم قبله الا علی
که دیدم خدا را فقط با علی


خدا عالی است و مُعَلیٰ علی
بگو بعدِ بسمه تعالیٰ علی


 


اگر کوچه ی ما چراغانی است
اگر سقفِ این شهر بارانی است
اگر زُلفِ ما در پریشانی است
اگر حالِ ما باز طوفانی است
که ایران تمامش خراسانی است
که ما خاک هستیم بالا علی


اگر روزگاریست حالم بَد است
اگر لحظه هایم پریشان شده است
گره ها سراغم اگر آمده است
اگر غم به امروز ما سر زده است
علاجش فقط دیدن مشهد است
بخوان زیرِ ایوان طلا یا علی


بهشت است و نور است در این فضا
که سوءُ القَضا گشت حُسنُ القَضا
سراپا پُرم از دَمی جان فزا
چه امشب چه فردا چه روزِ جزا
علی ابن موسی الرضا المرتضیٰ
مرا کافی اینجا و آنجا علی


فقیری که اینجا به زحمت رسید
زیارت نخوانده به عزت رسید
سلامی نکرده سلامت رسید
دعایی نگفت و عجابت رسید
عنایت رسید و عنایت رسید
فقیر تو بود و شد آقا علی


حرم پُر شده از کبوتر رضا
ولی ما کلاغیم و بی پَر رضا
به ما حق بده پشتِ این در رضا
نداریم ما جای دیگر رضا
گرفته حرم بوی مادر رضا
نداریم جز تو به_زهرا_علی


شبی آمدم مثلِ بیچاره ها
نشستم کمی پیشِ فواره ها
گره خورده بودم چو آواره ها
اسیرِ قفس ها و دیواره ها
که ناگاه با بانگِ نقاره ها
براتِ مرا کرد امضا علی


چه بی منت اینجا دوا می دهند
نجف را در این صحنها می دهند
بگو کاظمین و… تو را می دهند
مدینه و یا سامرا می دهند
و پایینِ پا کربلا می دهند
امیری حسینٌ و مولا علی


اگر مُرده ام باز جانم دهید
اگر خواب هستم تکانم دهید
مریضم حرم را نشانم دهید
من از آنِ مولایم آنم دهید
کمی در حرم استخوانم دهید
مرا جای دیگر مبادا علی


چه می چسبد اینجا جوابت دهند
و جا گوشه ی انقلابت دهند
در آن صحن باشی و آبت دهند
سرت رویِ زانو و خوابت دهند
و در خواب هم آفتابت دهند
چه می چسبد آری به رویا علی


اگر چشم اینجا به امید توست
سرِ سالِ ما هم شبِ عیدِ توست
در این سینه ها نورِ توحیدِ توست
فقط روشناییِ خورشید توست
و این روضه ها گیرِ تاییدِ توست
بخوان تا مُحَرم تو ما را علی


منم روبرویت علیک السلام
پُر از آرزویت علیک السلام
من و گفت و گویت علیک السلام
تو و اشک رویت علیک السلام
به یاد عمویت علیک السلام
تو هم داده ای دل به سقا علی


بخوان روضه ها را به اِبنِ الشَبیب
زِ تیری مَهیب و زِ شَیبُ الخَضیب
زِ آهی غریب و زِ خَدِالتَریب
زِ اَمَن یُجیبِ یتیمی غریب
بگو وا حسن وا حسینا علی


حسن لطفی


***********************


مشهد چه شکوه و کبریایی دارد
این کعبه عجب برو بیایی دارد


هر روز در ایوانِ طلا می گویم
ایوانِ نجف عجب صفایی دارد


حسن لطفی


 ************************


 با اینکه می دانست از اول بی وفایم
با اینکه عبدی رو سیاه و بی نوایم

شاه خراسان باز ذره پروری کرد
آقا اجازه داد در صحنش بیایم

او آبرویم را نبرد و ضامنم شد
هر چند که غرق گناهم...پر خطایم

از دست غیر او که آب و دان نخوردم
من آن کبوتر بچه ی جلد رضایم

عمری نمک خوردم نمکدان را شکستم
اما نکرد از دامن مهرش جدایم

آقا کریم است و از اولاد کرام است
بنده شبیه خاندان خود گدایم

امشب دخیل پنجره فولاد هستم
با این دل بیمار،محتاج دوایم

پیش کریمی مثل او جرأت ندارم...
...
چیزی بیارم غیر اشک و گریه هایم

تا از عمو جانش برایش روضه خواندم
دیدم که امضا شد برات کربلایم.



آبی نمیخواهم فقط جان رقیه
برگرد خیمه اِی عموی با وفایم

رفتی و بعد از تو حرم غارت شد و سوخت
سقا کجایی به اسیری مبتلایم...
مرضیه نعیم امینی


***********************


 هرچه دنیا پیش رویم جاده‌ی عبرت گذاشت
روزگارِ خامِ من پا در رهِ غفلت  گذاشت


شد پریشانی نصیبم از پشیمانی که باز
اشک آمد با دل ما عهد بر طاقت گذاشت
گرچه غفلت کوچه ایی بن بست میباشد ولی
راه برگشتی خدا در آیه‌ی رحمت گذاشت


دستِ حق با هر بهانه خواست تا بخشد مرا
در یم مهر رضا صد موج از رغبت گذاشت


ارزشش والاست آن دل که خریدارش رضاست
کی بر الطاف کریمان می توان قیمت گذاشت؟


گر گدا کاهل بود او باز هم فکر گداست
صاحب این خانه در هر سفره ای برکت گذاشت


شهر مشهد بی حریمش خانه ای متروکه بود
ماه رخشان ، قرنها منت سر ظلمت گذاشت


زیر دستیم و بدون لطف او بی رونقیم
آسمان از خویش در هر برکه ایی صورت گذاشت


قصد ذره پروری دارد که هر جای حرم
جلوه ی آیینه را در حالت کثرت گذاشت


در جوارش آرزو دارم شود مویم سفید
هر درختی با شکوفه بر سرش زینت گذاشت


خوش به حال دعبلش لحظه به لحظه واژه ها
در خیال شعر هایم حسرت خلعت گذاشت


زودتر از دیگران کرببلایی میشوم
چون برایم پنجره فولاد یک نوبت گذاشت


سید محـمد مظلومان


 ***********************


 پیش پای من اگر چه راه غیر از چاه نیست
شکر، اما دستم از دامان تو کوتاه نیست


از زمانی که پیاده تا حریمت آمدم
تازه دیدم تا بهشت آنقدر ها هم راه نیست


گنبدت خورشید تابانی است در شبهای شهر
آنقدر که در غزلها صحبتی از ماه نیست


آفتاب لطف را تابیده ای بر عام و خاص
خواه زائر بی گناه است آسمانش خواه نیست


گاه و بی گاه آمدن یا گاه گاهی آمدن
هیچکس نشنیده از دربان اینجا “شاه نیست


پنجره فولاد تو طوری گره وا میکند
که ضریحت نیز از غمهای ما آگاه نیست


اشک های شوق بر مژگان جارو شاهد است
هیچ کاری در حرم همراه با اکراه نیست


در زیارت نامه هایت مهربانی جاری است
 
هیچ یک اما به خوبی امین الله نیست


احمد حیدری


***********************


هرچند که در شهر تو بازار زیاد است
باید برسم زود، خریدار زیاد است



من دربه‌در پنجره‌ فولادم و دیری‌ست
بین من و آن پنجره دیوار زیاد است

آن‌قدر کریمی که بدهکار تو کم نیست
آن‌قدر کریمی که طلبکار زیاد است


پاییز رسیدم به حرم، با همه گفتم
این‌جا چقدر چادر گل‌ دار زیاد است


با بار گناه آمده‌ام مثل همیشه
با بار گناه آمدم این بار زیاد است


گندم به کبوتر بدهم، شعر بگویم
آخر چه کنم در حرمت؟ کار زیاد است


 نوروز به نوروز، محرم به محرم
سرمست زیاد است، عزادار زیاد است


هر گوشه ایران حرم توست که با تو
همسایه دیوار به دیوار زیاد است


از دور سلامی تو و از دور جوابی
این فاصله انگار نه انگار زیاد است


آن شب که به رؤیای من افتاد مسیرت
دیدم چقدر لذت دیدار زیاد است


در خواب، سر سفره اطعام تو گفتی
هر قدر که می‌خواهی بردار، زیاد است


علیرضا قنبری


***********************


 در ظِلِّ روزگارِ شما یا ابالحسن
هستیم ریزه خوارِ شما یا ابالحسن
در جمعِ جان نثارِ شما یا ابالحسن
ماییم هَمجَوارِ شما یا ابالحسن


از خیلِ دوستدارِ شما یا ابالحسن


مشهد زمین نیست ولی آسمان که هست
مشهد بهشت نیست ولی بیش از آن که هست
مشهد کَرانه نیست ولی بی کَران که هست
شُکرِ خدا برای سَرَم آسِتان که هست
شُد قبله ام دیارِ شما یا ابالحسن


باید گرفت زیرِ پرِ جبرئیل را
باید که پا برهنه ببینی خلیل را
در صحنِ انقلاب ، مِیِ سَلسَبیل را
لطفِ کثیرِ حضرت و ظرفِ قَلیل را
چشمِ من و غبارِ شما یا ابالحسن


عالم علی و در همه جا سَر به سَر علی
آئینه شد خدا و علی ضَرب در علی
دل گفت علی و دیده علی و جگر علی
هشت است روبرویِ من و جِلوه گر علی
جانم فدایِ چارِ شما یا بالحسن


خوش گفته است تا به قیامت بایستَد
هر کس که روبروی ضریحت بایستد
کوه هم مقابلِ تو به زحمت بایستد
خورشید قد کشیده به حیرت بایستد
دنیا شده است بارِ شما یا ابالحسن


وقتی که چشمهام سحر خیز میشود
شبها حرم عجیب دل انگیز میشود
از بس عنایت است سرازیر میشود
حج مشهد است ، قسمتِ ما نیز میشود
حاجی شدم کنارِ شما یا ابالحسن


بعد از حرم تو هستی و حالِ خُماری اش
دل تنگِ لحظه‌ لحظه ی شادی و زاری اش
مبهوتِ شَمسه هایِ طلا ، نقره کاری اش
حِسِ وداع با همه یِ بی قراری اش
ماییم بی قرارِ شما یا ابالحسن


یک ذره کَم نمیشود این اشتیاق ها
شُکرِ خدا دوباره من و این رواق ها
امشب نشسته ام بنوسیم به طاق ها
اینجا پُر از شفاست از این اتفاق ها
کارِ خداست کارِ شما یا ابالحسن


پیری رسید و پنجره فولاد را گرفت
یک گریه باز صحنِ گوهرشاد را گرفت
یک اشکِ چشم جامِعُ الاَضداد را گرفت
عطری وزید و یک دلِ آباد را گرفت
از سَمتِ کَفشدارِ شما یا ابالحسن


امشب حرم قُرُق شده دِل تا خدا رَوَد
مادر رسیده است به ایوان طلا رَوَد
بالایِ سر نِشیند و پایینِ پا رَوَد
تا که زیارتی کُنَد و کربلا رَوَد
مُردیم در جوارِ شما یا ابالحسن


امشب زیارتِ تو اگر مادر آمده
عباس آمده است و علی اکبر آمده
عمه دوباره با دو سه تا دختر آمده
حتی رُباب آمد ، علی اصغر آمده
جَمع اند در مَدارِ شما یا ابالحسن


دارُالکِرامه است اگر با حبیبها
دارُالاِجابه است برای غریبها
دارُالهِدایه و شبِ ابنِ شبیبها
مانند کربلاست حرم بویِ سیب ها
می آید از مزارِ شما یا ابالحسن


نون و قلم نَبی است و ما یَسطُرون حسین
طاقِ فلک علیست به عالم ستون حسین


خلقت تمام حضرت زهراست خون حسین
هستی تمام ظاهر و ما فِی الْبُطون حسین
ذکر حسین کارِ شما یا ابالحسن

حسن لطفی

 ***********************

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی