کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

تقدیم به شهید غلامحسین فتحی

کوثرنامه


اشعار شهادت امام صادق علیه السلام -16

***********************

محـمد جواد شیرازی

بر هم نزن نماز مرا، بی هوا نزن


حالا که می زنی، جلوی آشنا نزن


سجاده و عبای مرا می کِشی، بکش


اما لگد به تربت کرب و بلا نزن


آتش زدی به زندگی ام بس کن و برو


دیگر نمک به زخم دل من، بیا نزن


در خانه بس نبود غرورم شکسته شد؟


حداقل مقابل همسایه ها نزن


با تازیانه ات به سر و صورتم بزن


حرفی فقط به حضرت خیرالنساء نزن


بالای مرکبی و خجالت نمی کشی


پیچیده پای من... چه کنم؟! بی حیا نزن


موی سپید دارم و شیخ الائمه ام


هر طور می زنی بزنم، با عصا نزن


وقت گریز من شده "نوحوا علی الحسین"


زینب دوید و گفت: غریب مرا نزن


ای شمر بس کن و به روی سینه اش نرو


با چکمه ات قدم روی عرش خدا نزن


با دست و پا زدن گره ای وا نمی شود


تشنه لبم... عزیز دلم... دست و پا نزن


 ***************************


امیر عظیمی


شکر حق شیعه ایم و معتقدیم


شیعگی جز مرام صادق نیست


به خدا شیعه نیست آنکه مدام


خاکبوس امام صادق نیست


 


یادگاری اوست "عاشورا"


روضه ی شاه عالمین از اوست


اول صبح، رو به کرببلا


"السلام علی الحسین" از اوست


 


دل ما از مصیبتش خون است


غرق اشک است چشم عاشق ما


به کجا می برند نیمه ی شب


- پابرهنه - امام صادق ما


 


در نماز شب است این آقا


یا که مشغول خواندنِ قرآن


کاش می شد کمی نگه دارید


حرمت موی او مسلمانان


 


دشمنِ آل مرتضی هربار


می رسد تا به اهل بیت انگار


یا لگد می زند به در، یا که


می پرد بی اجازه از دیوار


 


مگر اهل کجاست ابن ربیع


این قدر بی حیاست این ملعون


بی ادب از چه روی لبهایش


طعنه و ناسزاست این ملعون


 


حرمت پیر را شکسته، ببین


دست حیدر دوباره بسته شده


باز کوچه، کشان کشان بردن...


او از این اتفاق خسته شده


 


کوچه لغزنده است، مولامان


از دلِ مرتضی خبر دارد


گفت حتما به همسرش که نیا


پی من آمدن خطر دارد


 


در همین کوچه یا حوالی آن


شد لگد مالِ دشمنان، قرآن


در همین کوچه بود با سیلی


گم شده گوشوارِ مادرمان


 ***************************


محمود ژولیده


نه فقط شیعه صادق به دلش داغ و بلاست


صاحب مکتب ماست


بخدا صاحب عزایش همۀ آل عباست


صاحب مکتب ماست


***


مادرم فاطمه ! دریاب مرا جان حسین


جگرم پاره شده


می زنم ناله به یاد لب عطشان حسین


جگرم پاره شده


***


کشته شده رئیس مکتب ما


امام و مقتدای مذهب ما


***********************
امیر عظیمی


در آشیانه مرغ آمینی پرش ریخت


گرم نیایش بود و دشمن بر سرش ریخت


در کوچه با پای برهنه، دست بسته


آهی کشید و روضه از چشم ترش ریخت


روزی که آتش در سرایش شعله ور شد


اشکی بیاد مادر غمپرورش ریخت


- در- سنگری مابین دشمن بود و مادر


آن در شکست و سوخت و روی سرش ریخت


در کربلا ریگ بیابان دور ارباب


گودال خون شد نیزه هم بر پیکرش ریخت


روح از تنش با قتل صبر آرام می رفت


تا این که شمر آمد نظام حنجرش ریخت


پیش سرش در شام، دشمن باده خورد و


آنچه که باقی ماند را روی سرش ریخت


از بین آن نامحرمان مست، یک آن


مردی کنیزی خواست قلب دخترش ریخت


 ***************************


علی اکبر لطیفیان


مباد آن که عبای تو یک کنار بیفتد


میان راه، تن تو بی اختیار بیفتد


تو را خمیده خمیده میان کوچه کشیدند


که آبروی نجیبت از اعتبار بیفتد


دگر غرور تو را چاره جز شکسته شدن نیست


اگر محاسن تو دست این سوار بیفتد


توقع اثری غیر آبله نتوان داشت


مسیر پای برهنه ت اگر به خار بیفتد


چه خوب شد که لباست به میخ در نگرفت و


چه خوب شد که نشد پهلویت ز کار بیفتد


اگر چه سوخت حریمت ولی ندید نگاهت


ز گوش دخترکان تو گوشوار بیفتد


هنوز هم که هنوز است جلوه های تو جاری ست


که آفتاب، محال است در حصار بیفتد


***********************
محمود مربوبی


زخمی که هست بر جگر من جدید نیست


سوزانده جانم و به اجل هم امید نیست


آتش کشیده اند در خانۀ مرا


این کارها ز دشمن حیدر بعید نیست


شیخ الائمه را وسط کوچه می کشند


اینجا کسی به فکر من موسپید نیست


گشته مدینه کرببلایی دگر، ولی


داغی شبیه داغ حسین شهید نیست


این لشگری که از در و دیوار آمدند


دل سنگ تر ز لشگر پست یزید نیست


وحشت زده اگر شده اند اهل خانه ام


اما خبر ز ضربت دستی پلید نیست


دیگر خبر ز خصم لعینی که بی هوا


معجر ز روی عترت طاها کشید نیست


اصلا تمام آنچه که دیدم، برابر


آن صحنه ای که عمۀ سادات دید نیست


والشمر جالس به روی سینۀ حسین


رحمی به قلب آنکه سرش را بُرید نیست


عالم فدای خواهر مظلومه ای که گفت :


گشته تن برادر من ناپدید... نیست


************************
امیر عظیمی


امروز، روز ناله و اندوه و ماتم است


روز عزای اشرف اولاد آدم است


چیزی شبیه روز حسین و محرّم است


باز این چه شورش است که در خلق عالم است


ای دل که در حریم تو اندوه کربلاست


اندوهبار حضرت صادق، دلِ خداست


هفت آسمان برای غمش گریه می کنند


دور مزار بی حرمش گریه می کنند


در زیر پرچم و علمش گریه می کنند


سینه زنان ز سوز دمش گریه می کنند


زانو بغل نموده، ملالی گرفته اند


کرّوبیان چه اشک زلالی گرفته اند


در این عزا برای تأمّل مجال نیست


این رزق گریه بی غم آقا حلال نیست


اشکت بدون حضرت صادق زلال نیست


در بارگاه قدس که جای ملال نیست


سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است


ای شیعه این عزا، چو عزای محرم است


شد سرنگون زِ باد مخالف چراغشان


آفت رسیده از در و دیوار باغشان


آن آتشی که سرزده آمد سراغشان


داغی نهاده بار دگر روی داغشان


نقّاش سرنوشت قلم را چه بد کشید


آتش دوباره از در و دیوار قد کشید


شیخُ الائمه ی غم ایّام دیده را


مرد مدینه مانده ی ماتم چشیده را


این زاده ی حسین شه سر بریده را


این پیرمرد خسته ی قامت خمیده را


ابن ربیع از چه به آزار می برد


در کوچه، بی عمامه و دستار می برد


در کوچه های بی کسی این پیرمرد دین


پای برهنه می دود و می خورد زمین


آهی کشید از جگرش، آهِ آتشین


با خاک کوچه زمزمه می کرداینچنین


" از روی خاک، امّ ابیها بلند شو


مادر بیا بخاطر بابا بلند شو"


هر چند روضه شمع تنش را مذاب کرد


او را به بر گرفت چنان شعله، آب کرد


چشم امام را که سراسر شراب کرد


زهری رسید آخر و او را کباب کرد


انگور زهر بار به داد دلش رسید


منصور عاقبت به مراد دلش رسید


هرچند بستری است، غمش سر نمی رسد


هنگام مرگ هم کرمش سر نمی رسد


اندوه شعله ور زِ دمش سر نمی رسد


این روضه بی حسین به آخر نمی رسد


جدّم حسین با لب تشنه شهید شد


با ضربه های نیزه و دشنه شهید شد


در قتلگاه ولوله شد، وای عمه ام


دور تنش چه غلغله شد، وای عمه ام


وقت سرور حرمله شد، وای عمه ام


لشگر به سمت قافله شد، وای عمه ام


این ها ز مرد های حرم سر گرفته اند


از بانوان قافله زیور گرفته اند


 ***********************


رضا رسولی


نه عمامه به سر و نه که ردا در بر داشت


در دلش حال و هوایی ز غم حیدر داشت


نیمه شب تا که به صورت به زمین خورد آقا


با لب غرق به خون زمزمه مادر داشت


 ***********************


قاسم نعمتی


السلام ای حجت حق بر زمین


حضرت صادق امام المومنین


یا ولی الله یا کهف الوراء


فانیا لله ای مرد خدا


ما خدا را با تو پیدا میکنیم


دیده با یاد تو دریا می کنیم


با تو احیا شد قیام اهل بیت


با تو رونق یافت نام اهل بیت


ای فقیه بی بدیل روزگار


تیغ گفتارت شبیه ذو الفقار


هر که در راه شما پابند شد


خوش بر احوالش سعادتمند شد


ای گل زهرا امام غم نصیب


ای غریب بن غریب بن غریب


ای فدای تربت ویران تو


خاک قبرِ با زمین یکسان تو


زائر تو روزها شد آفتاب


نیمۀ شب روضه خوانت ماهتاب


هرکه از خاک مزارت بوسه چید


طعم داغیِ بیابان را چشید


آفتابیُ به رنگ مغربی


آخرین مرد غریب یثربی


من شنیدم خانه ات آتش زدند


نیمه شب کاشانه ات آتش زدند


میزدی ناله منم پور خلیل


کم ببند آتش به پای من دخیل


پشت در می سوخت از پا تا سرت


بی هوا بُردی تو نام مادرت


بی عمامه بی عبا صورت کبود


پیر مرد شیعه و مرد یهود


دست بسته چون امیر المومنین


پیش اهل خانه می خوردی زمین


رسیمان دست عدو افتاده بود


جای پنجه بر گلو افتاده بود


باز در بین محاسن پنجه خورد


ریسمان را دورِ گردن می فِشُرد


کس نداند با چه وضعی آن پلید


جسم تو از خانه بیرون می کشید


صورت تو لطمه ها بسیار خورد


چند باری گوشۀ دیوار خورد


تیزی سنگی به پهلویت گرفت


حُرمِ آتش گوشۀ مویت گرفت


دستهایت بست و بر مرکب نشست


حرمت موی سپیدت را شسکت


بی ادب بود و دهانش باز شد


دید تنهایم زبانش باز شد


زیره چشمی کرد سوی تو نگاه


حرف های زشت میزد گاه گاه


تو میان شعله ها در اضطراب


لیک اصحابِ تو در خانه به خواب


آمدم تا عقدۀ دل وا کنم


با تو آقا لحظه ای نجوا کنم


درد دل با اهل دل باید نمود


سفرۀ دل پیش صاحب دل گشود


خون جگر با ادّعایت کرده اند


در نماز شب دعایت کرده اند!!


ضربه بر دین با لباس دین زدند


بر امامت تهمت ننگین زدند


ریزه خوار سفرۀ بی گانه اند


فکر تسبیح هزاران دانه اند


وقت فتنه رنگ خود را باختند


فرقه ها در این طریقت ساختند


زیر دندانهای هر دنیا پرست


درهم و دینار مزّه کرده است


تا هیا هوئی بپاشد جا زدند


نیشتر بر پیکر آقا زدند


مصلحت اندیشی آخر تاکجا


دشمنی با خط رهبر تاکجا


بشنود هر کس که باشد اهل خیر


آن تباهی های فرزند زبیر


پور نااهل،عمر خاکستر کند


سیف الاسلام زمان کافر کند


ای که بر حفظ ولایت عاشقید


جمله شاگرد امام صادقید


حوزه های علمیه چون سنگر است


شاخص دین گفته های رهبر است


برحذر باشید فرزندان دین


جان مولایم امیرالمومنین


وای اگر دستان دشمن واشود


خواب باشیم و علی تنها شود


صبح پیچد این خبر در شهرمان


بسته شد دستِ ولیِ شیعیان


این ردای دلبری زیبنده است


بر کسی که بر ولایت بنده است


***********************
محمود ژولیده


گلزار بقیع مدفنی را کم داشت


در هجرِ امامِ شیعیان ماتم داشت


می ریخت ز تابوت امام صادق


خاکی که مدینه بر سرِ عالم داشت

***********************

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی