کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

تقدیم به شهید غلامحسین فتحی

کوثرنامه

اشعار شهادت امام صادق علیه السلام -15

***********************

میثم تربتی

میان شعله  و زخم از زبانه ها دارم

دوباره شکوه از این تازیانه ها دارم

مرا زدند و به جسمم نشانه ها دارم

چو مرغ بال شکسته ترانه ها دارم

شکست حرمت من در نماز نیمه شبم

به کوچه نغمۀ یا فاطمه است روی لبم

اگرچه داده مرا خصم، سخت آزارم

اگر چه صاحب درد نهان و غمبارم

اگرچه خسته دلم، از مدینه بیزارم

شهید قصۀ دیوار و زخم مسمارم

به دست بسته پایِ پیاده ام بردند

دوباره جان نبی را به کوچه آزردند

شکست حرمتم از ناسزا و بد دهنی

من غریب و شب و کوچه ها و بد دهنی

شرار آتش و یک بی حیا و بد دهنی

دو دست بسته چو شیر خدا و بد دهنی

چو مادرم وسط کوچه ها زمین خوردم

عدو سواره و من بی هوا زمین خوردم

دلم شکست ولی پیکرم به خاک نماند

تنم به خاک، پر از زخم و چاک چاک نماند

گلم به دست من از تشنگی هلاک نماند

کسی به خیمه سوزان و هولناک نماند

غریبم و زغم یک غریب میگویم

زشرح قصه شیب الخضیب میگویم

یکی رسید و سر نیزه برگلو میزد

یکی به خنجر خود زخم را رفو میزد

یکی بصورت شاه با لگد به رو میزد

یکی به سنگ جفا آمد بر او میزد

رسید از ره و خنجر به دست واویلا

واستخوان گلویش شکست واویلا

************************
سید پوریا هاشمی

از حدیث لوح می آید مقامات اینچنین

که ندارد هیچ کس جزتو کرامات اینچنین

مانده در توصیف یک شأن تو ابیات اینچنین

سالها محکوم عشق توست، نیات اینچنین

تا ابد مرئوس ماییم و ریاست با شما

نازشصت هرکسی ما را رسانده تا شما

انقلاب علم، با کرسی درست پا گرفت

بحث و استدلال از عصر شما بالا گرفت

فقه ما از نور فقه جعفری معنا گرفت

میشود جزء مفاخر هرکس اینجا جاگرفت

راه گم کرده کنارت راه پیدا میکند

از دمت پیرزنی کار مسیحا میکند

آبروی پرچم در اهتزاز ما تویی

از بقیه بی نیازیم و نیاز ما تویی

ما همه اهل نمازیمو نماز ما تویی

پس شفاعت کن که تنها چاره ساز ماتویی

بانی ترویج عاشورا تویی پس بی گمان

خانه ات یعنی حسینیه شما هم روضه خوان

مجلس درست شلوغ و خانه ات خلوت شده

سهم تو در این دیار آشنا غربت شده

بازهم پشت دری لبریز جمعیت شده

خانۀ امن الهی سلب امنیت شده

آتشی از خانه ی زهرا به این در هم رسید

ارث دست بسته حیدر به جعفر هم رسید

پیرمرد شهر از دارالعباده رفتنی ست

نور حق با عده ای ابلیس زاده رفتنی ست

دستهایش بسته شد پس بی اراده رفتنی ست

بی عمامه بی عبا پای پیاده رفتنی ست

کوچه در کوچه به پشت اسب حالا میدوی

پیش چشم مردمی بی عار تنها میدوی

گرچه کوچه گردی و دست تو بند سلسله ست

راستی آقا بگو دور شما هم هلهله ست؟

راستی بر پای تو از خار صحرا آبله ست؟

راستی آقا دلت دلواپس یک قافله ست؟

راستی اهل و عیالت را اسارت میبرند

چادر و روبنده از آنها به غارت میبرند؟

نه کسی اینجا ز سرها معجری را میکشد

نه کسی با تازیانه خواهری را میکشد

نه کسی از پشت موی دختری را میکشد

نه کسی بر گردن تو خنجری را میکشد

نیزه داری هم اگرباشد سری بر نیزه نیست

قلب هجده پاره ی پیغمبری بر نیزه نیست

************************
حسن لطفی

کاش خاموش کُنَد اشک، مُصلایش را

کاش گیرند کمی زیرِ بغلهایش را

به زمین خورده و خاکی است ردایش رویش

کاش می شد بِتِکاننَد سَر و پایَش را

به زمین خورد،زمین خورد،زمین خورد مُدام

ولی از دست ندادند تماشایش را

درِ آتش زده کَم بود بیاُفتد ای کاش

بِبَرد از دَمِ در دخترِ نوپایَش را

کوچه سنگی است ، سرش درد گرفته، نامرد

بی هوا هول نده ، سنگ است...ببین جایش را

او خودش خواسته تا روضه ی مادر گیرد

جُرأتِ خویش نبینید مُدارایش را

او علی هست به کوچه نکشیدش اینبار

زنده کردید دوباره غمِ غمهایش را

قنفذ از راه از آن لحظه که آمد می زد

می زند تا شکند بازویِ زهرایش را

دست بگذاشت به زانو نفسش تند شده

عمه ی کوچک خود دید و نفس هایش را

خیزران بود و سَر و طشتِ طلا و مشروب

کاش می شد که نبیند لبِ بابایش را 

************************
مهدی مقیمی

دوباره یاد مادری که کشته پشت در شده

دوباره حرف آتش و دری که شعله ور شده

به یاد غربت علی دوباره بسته ریسمان

به جای گردن پدر به گردن پسر ‌شده

مدینه شاهد است که ظلم زکوچه باب شد

که بر تمام خانواده ظلم مستمر شده

نیمهء شب برهنه پا در پی مرکب عدو

دویده هر چه بیشتر کشیده بیشتر شده

شکسته حرمتش ولی دلش شکسته بیشتر

به یاد مادری که خود شکسته بال و پر شده

امام سالخورده را مکش میان کوچه ها

ابن ربیع شرم کن فاطمه خون جگر شده

هست مسیر روضه ها همیشه سمت کربلا

روضه دوباره وصل به کرببلا اگر شده

مانده حسین بی معین پیکر اوست بر زمین

لشگر شام و کوفه از واقعه باخبر شده

هرکه رسید ضربه زد به سنگ و تیغ یا عصا

چند هزار تن نگر قاتل یک نفر شده

بماند این که سینه اش سبک نکرده هیچ کس

که جای پای شمر هم سینهء محتضر شده

خدا کند دروغ باشد اینکه من شنیده ام

حسین با دوازده ضربه بدون سر شده

وای زحال مادرش چه سخت بود خواهرش

رسید و دید پیکری که خرد و مختصر شده

 **************************

مهدی علی قاسمی

یکباره ریخت باده و ساغر شکسته شد

شیخ الائمه حرمتش آخر شکسته شد

آتش گرفت بار دگر خانه ی علی

شاید به ضربه ی لگدی در شکسته شد

بین نماز بر سر و رویش که ریختند...

... گویا نماز سبط پیمبر شکسته شد

ای کاش می گذاشت که عمامه سر کند

خیرالعباد بین همه سرشکسته شد

یک روز بین کوچه علی را کشیده اند

حالا غرور حضرت جعفر شکسته شد

جز ناسزا نمی شنود از زبانشان

در بین راه حرمت مادر شکسته شد

باید قسم مگر بخورد؟! صادق است او

در مجلسی که قیمت گوهر شکسته شد

یک پیر مرد، پای پیاده، به روی خاک

قدی خمیده داشت که دیگر شکسته شد

سیلی به خانواده ی او خورد؟ نه نخورد

اصلا سر کسی سر معبر شکسته شد؟

پای پیاده در پس مرکب دوید و گفت

عمه رقیه ام چقدر پرشکسته شد

در کربلا به ناله ی محزون سه ساله گفت:

"سقا که رفت حرمت معجر شکسته شد

بابا نگاه کن که چنان زجر زد مرا

دندان من شبیه تو دلبر شکسته شد"

***********************

سید محـمد میر هاشمی

دلم هوای بقیع دارد و غم صادق

عزا گرفته دل من ز ماتم صادق

دوباره بیرق مشکی به دست دل گیرم

زنم به سینه که آمد محرم صادق

سلام من به بقیع و به تربت صادق

سلام من به مدینه به غربت صادق

سلام من به مدینه به آستان بقیع

سلام من به بقیع و کبوتران بقیع

سلام من به مزار معطر صادق

که مثل ماه درخشد به آسمان بقیع

سلام من به ششم ماه فاطمی بقیع

سلام من به گل یاس هاشمی بقیع

زغربتش چه بگویم که سینه ها خون است

برای صادق زهرا مدینه محزون است

دلم دوباره به یاد رئیس مذهب سوخت

که ذکر غربت لیلی حدیث مجنون است

همانکه غربتش از قبر خاکی اش پیداست

امام صادق شیعه سلاله ی زهراست

ز بس که کینه و غربت به هم موافق شد

هدف به تیر جسارت امام صادق شد

همانکه فاطمه را بین کوچه زد گویا

ز کینه قاتل این پیرمرد عاشق شد

امام پیر و کهن سال شیعه را کشتند

امان که روح سبک بال شیعه را کشتند

برای فاطمه از بی کسی سخن می گفت

برای مادرش از غربت وطن می گفت

به خاک حجره اش از سوز سینه می غلطید

پسر به مادر خود از کتک زدن می گفت

از آن شبی که زد او را ز کینه ابن ربیع

دوانده در پی اش اندر مدینه ابن ربیع 

فضای شهر مدینه به یاد او تار است

هنوز سینه ی آن پیر عشق خونبار است

هنوز می کشد او را عدو به دنبالش

هنوز هم ز عدویش دلش به آزار است

هنوز تلخی کامش به حسرت شهدی است

هنوز چشم دلش به رسیدن مهدی است

***********************
علیرضا خاکساری

فقیر بذل نگاه تو یا ولی الله

اسیر زلف سیاه تو یا ولی الله

به انتظار پناه تو یا ولی الله

نشسته بر سر راه تو یا ولی الله

تویی کریم کریمان و ذوالکرم هستی

تو سرپناه من و خانواده ام هستی

حدیث فضل تو اذکار هرشب شیعه

همیشه نام قشنگ تو بر لب شیعه

تویی رئیس بلاعزل مذهب شیعه

الا امیر و علمدار مکتب شیعه!

به لطف کرسی درس تو جعفری شده ام

من از دعای شما بوده حیدری شده ام

تو عشق هر دل بی تاب عاشقی مولا

اصول دینی و قرآن ناطقی مولا

و ماورای تمام حقایقی مولا

تویی که پیر و مراد نوابغی مولا

دو دست خالی من هم دخیل احسان ات

سرم فدای تو و "جابر بن حیان" ات

خوشابه حال دلی که فقط اسیر تو شد

اسیر و سائل و مسکین و مستجیر تو شد

خوشا به حال کسی که "ابوبصیر" تو شد

میان آن همه ، شاگرد سربه زیر تو شد

هر آن که سوی تو آمد اداره اش کردی

کسی که زائرتان شد "زراره" اش کردی

ششم ستاره ی دنباله دار زهرایی

ششم مربی فقه و اصول دنیایی

 دلیل خلق زمین بلکه اسمان هایی

تو که مقرب محبوب حق تعالی یی

فقط نه جان جهان و جهان جان هستی

هماره مرجع تقلید شیعیان هستی

بیا و پای دلم را به خانه ات وا کن

"حضور میطلبم سینه را مصفا کن"

ز شوق دیده ی من را شبیه دریا کن

تنور خانه ی خود را سپس مهیا کن

حلال مهر شما قطره قطره ی خونم

خلیل نار تو هستم ز نسل "هارونم"

همیشه عطر حضورت در این حوالی هست

و با روایت تو عشق و شور و حالی هست

سحر ، حسینیه ، جایت همیشه خالی هست

به یاد روضه ی تو در دلم ملالی هست

برای زائر خود سایبان نداری که...

کنار تربت خود روضه خوان نداری که...

شبی که خانه ات آقا پر از خطر شده بود

شبی که قلب حزینت پر از شرر شده بود

شبی که مادر مظلومه نوحه گر شده بود

شبی که دشمنت از بام حمله ور شده بود

تو رو به قبله و گرم خدا خدا بودی

میان نافله ات غرق ربنا بودی

به زیر سایه ی شعله اگر که مویت سوخت

به یاد گونه ی سرخی دوباره رویت سوخت

به جبر فرصت کوتاه گفتگویت سوخت

شبیه تشنه لب کربلا گلویت سوخت

سر برهنه ، بدون عصا کجا رفتی ؟؟

به دست بسته ولیِّ خدا کجا رفتی؟؟

میان کوچه رسیدی به زحمت افتادی

"کشید بند طناب و به سرعت افتادی"

کنار مرکب دشمن به شدت افتادی

عزیز حضرت زهرا به صورت افتادی

ببین که آخر عمری چه بر سرت آمد

صدای ناله ی جانسوز مادرت امد

چه کرده با دلت آقا جفای پی در پی

شکنجه و تبعات بلای پی در پی

تمسخر همه و ناسزای پی در پی

 هجوم درد و غم و غصه های پی در پی

ز خون کنج لبت یاد باغ لاله کنم

دوباره یاد زمین خوردن سه ساله کنم

سه ساله گفتم و نام رقیه جان آمد

سه ساله گفتم و لکنت بر این زبان آمد

 همینکه حضرت زهرا به روضه مان آمد

صدای ناله ی جانسوز روضه خوان امد

فراق شاپرکی را سراغ دارم که...

دو گوش دخترکی را سراغ دارم که ...

************************


نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی