کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

تقدیم به شهید غلامحسین فتحی

کوثرنامه

شعر ولادت امام حسن مجتبی علیه السلام - 19

****************************

 محـمد فردوسی

می نویسم جگر حیدر و زهرا آمد


آفتاب سحر حیدر و زهرا آمد


جلوه ای از هنر حیدر و زهرا آمد


اولین تاج سر حیدر و زهرا آمد


نیمۀ ماه خدا،قرص قمر پیدا شد


روزه ام با رطب نام ((حسن جان)) وا شد


چه جلال و جبروتی چه جمالی دارد


گوشۀ لعل لبش وه که چه خالی دارد


برترین سید دنیاست چه شالی دارد


زینت دوش نبی سیر کمالی دارد


مادرش فاطمه با خندۀ او می خندد


دور بازوش علی حرز نجف می بندد


کوری چشم حسودان چقدر ماه شده


یوسف از دیدن او معتکف چاه شده


نقش انگشتری اش ((عزة لله)) شده


منکر صلح حسن کافر و گمراه شده


تیغ صلحش همه را از نفس انداخته است


پسر عاص چنین قافیه را باخته است


عاشق از جلوۀ معشوق سخن می گوید


از می و بوسه به پیمانه زدن می گوید


یک نفر وقت مناجات به من می گوید:


نیمه شب هر که ((الهی به حسن)) می گوید...


...از دل عرش به او فاطمه گوید((جانم))


شب وصل است و ((الهی به حسن)) می خوانم


دست خالی نرود هرکه به او رو بزند


نشده سائل او پرسه به هر کو بزند


پیش او حاتم طایی است که زانو بزند


یا حسن گوید و پیوسته دم از او بزند


می نشاند همه را بر سر یک خوان نعیم


چه می آید به حسن لفظ((کریم بن کریم))


در حدیث آمده که ((عقل مجسم)) حسن است


نوۀ ارشد پیغمبر اکرم حسن است


بازدم نام حسین بن علی ، دم حسن است


حیدر بی مَثَل خط مقدم حسن است


مجتبی در همه جا بازوی تدبیر علیست


مرتضی شیر خداوند و حسن شیر علیست


از لب او صد و ده کوزه عسل می ریزد


آسمان پیش قدم هاش زحل می ریزد


از سر و روی حسن واژۀ یل می ریزد


به خدا کرک و پر اهل جمل می ریزد...


...اگر او در وسط معرکه پا بگذارد


نیزه چرخاندن او وه که چه دیدن دارد


بانی جنگ جمل داشت تماشا می کرد


تیغ در دست حسن حل معما می کرد


رجز حیدری اش بود که غوغا می کرد


روی لب های علی خنده شکوفا می کرد


ناگهان از وسط معرکه این صوت آمد


سر بدزدید ... حسن نه ...ملک الموت آمد


به علی رفته که تیغ سخنش برنده است


مثل زهرا چقدر خطبۀ او کوبنده است


این که در جنگ جمل زلزله ای افکنده است


به گمانم دو سه تا قلعۀ خیبر کنده است


رجزش ولوله ای در دل صحرا انداخت


نیزۀ او شتر سرخ جمل را انداخت


عشق تو عاشق بی تاب عمل می آرد


قمر روی تو مهتاب عمل می آرد


خم ابروی تو محراب عمل می آرد


خاک پای تو زر ناب عمل می آرد


روزها ذکر من این است و همه شب سخنم


شیعۀ حیدر و مدیون امام حسنم


هرچه داری بده در راه خدا می خواهم


در مناجات سحر از تو تو را می خواهم


بیشتر از همه توفیق غلامی خواهم


از شما یک سفر کرب و بلا می خواهم


گنبدی را به روی صحن و سرایت بزنیم


دو سه تا پنجره فولاد برایت بزنیم


****************************


آرش براری


 


بوی بهشت می وزد از بین موی تو


شهر مدینه پر شده از عطر و بوی تو


دیوانه تو هرکه شده سربه راه شد


مجنون شدم که سر بگذارم به کوی تو


تو اولین امام شبیه پیمبری


عین پیمبر است همۀ خلق و خوی تو


در کوچه می نشینی و مردم بی اختیار


جلب تو می شوند و می آیند سوی تو


مهمانی خدا، به خدا جای ما نبود


مهمان شدیم ما همه با آبروی تو


گفتیم باتو آمده ایم و پناه داد


ما را خدا بخاطر تو بود راه داد


ما درد می دهیم و دوا می دهی به ما


بیمار می شویم و شفا می دهی به ما


بیمار می شویم و گلایه نمی کنیم


خیر است هرچه درد و بلا می دهی به ما


ای باغبان قلب، تو این باغ خشک را


آباد میکنی و صفا می دهی به ما


فهمیدم از سه مرتبه انفاق زندگیت


هرچه به تو رسد همه را می دهی به ما


لقمه نخورده ایم ز دستان هیچکس


ای سفره دارِ شهر، غذا می دهی به ما؟


در خانۀ تو جای گدا صدر مجلس است


پیش خودت همیشه تو جا می دهی به ما


در باز کن که باز فقیر آمده کریم


اینبار هم یتیم و اسیر آمده کریم


****************************


میلاد حسنی


از بس که حُسن نام تو شد مشق جوهرم


عطر بقیع می وزد از باغ دفترم


شوق بهشت سهم بقیه، ز من مخواه


از گندم مزار شما ساده بگذرم


مسکین، یتیم، اسیر، همه زود آمدند


مثل همیشه در صف این خانه آخرم


نقش است بر کتیبه خلقت هو الکریم


ثبت است بر جریده عالم هو الکرم


من خواب دیده ام پس از آبادی بقیع


نذر ضریح توست النگوی مادرم


آنقدر حلقه بر در این خانه کوفتم


حالا خودم کلون قدیمی این درم


گفتند سائلان که پس از تو کجا رویم


گفتی که این شما و سرای برادرم


این ها دو واژه اند که با هم غریبه اند


بر صفحه چون دو خط موازی: حسن، حرم


****************************


موسی علیمرادی


کریم آنچه بیارد به دست، می بخشد


هرآنچه بود و هر آنچه که هست می بخشد


ز پا فتادی اگر یا حسن بگو  بنگر


چگونه  رتبه شاهی به پست می بخشد


به تشنگان  برادر حسن دهد روزی


شراب ناب حسینی به مست می بخشد


قیامت است ظهورش , به عشق روی حسین


هر آنکسی که حسینی شد است می بخشد


گمان مبر که حسن بی ضریح و بی حرم است


کریم آل عبا هر چه هست می بخشــد


****************************


مهدی علی قاسمی


ما سِوی شد سائلِ دستِ کریم


هستی ما هست از هستِ کریم


نیمه ی ماه خدا حس می کنم


بر سر خود گرمی دست کریم


برجمالش ماه هم سجده کُنَد


بسکه نورش هست برجَسته ، کریم


گر درون کوچه ای شد ازدحام


رو به روی خانه بنشسته ، کریم


سیل سائل ها اگر سویش روند


کی شود از بینوا خسته ، کریم؟!


بر درِ بیت الحسن دیدم که هست


حاتم طائی تهیدستِ کریم


فاش گویم بین اسماء خدا


ذکر من گردیده پیوسته : "کریم"


خاک پای آن کسی هستم که هست


خاک پا و واله و مستِ کریم


هفت پشت من تماماً بوده اند


سینه چاک و عبد دربستِ کریم


من که باشم که دم از حیدر زنم


بر علی گردیده دلبسته ، کریم


گر دل ما هست مجنون حسین


این دل ما را گره بسته ، کریم


آخرش آن یار می آید زراه


بعد از آن دارد دو گلدسته کریم


****************************


امیر سلیمانی


از سمت مدینه خبر آورد نسیمی


تا مژده دهد آمده مولود عظیمی


آن قدر فرشته به زمین آمده انگار


در کل سماوات نمانده است مقیمی


گل های بهشتی است به دستان ملایک


در شهر از این واقعه پیچیده شمیمی


از طایفه ی نور خودش نور علی نور


با نور رسیده است کریمی به کریمی


او آمده تا دل ببرد با دو سه لبخند


در بین زمین باب کند لحن صمیمی


او آمده دستی بکشد از سر لطفش


تا پاک کند از سرمان گرد یتیمی


چه خوب و چه بد پیش حسن فرق نداری


در لقمه ای از سفره ی او نیز سهیمی


شرمنده ی آقای کریمان که ندارد


جز سنگ نشان و دو وجب خاک حریمی


****************************
مهدی رحیمی


یاس ها با نفس یاسمن افطار کنند


علی و فاطمه چون روح و تن افطار کنند


حسن آمد که در خانۀ او شاه و گدا


همه با ذکر غریب وطن افطار کنند


خود ماهی و اگر روز به بیرون بروی


تا ببینند تو را مرد و زن افطار کنند


تازه از نور فراوان تو در مکه که هیچ


روزه داران عراق و یمن افطار کنند


گوش کردم که میایی خبرت مستم کرد


چه کسی گفته فقط از دهن افطار کنند


تا شما پشت در بیت یتیمان هستی


اهل خانه همه با در زدن افطار کنند...


 ****************************
 زیبا ترین طلیعه ی ناب غزل ، حسن
در بحث جود واژه ی ضرب المثل ، حسن

ذکر لب زمین و زمان تا ابد حسین
ذکر لب حسین بود از از ازل ، حسن

منظومه ای زشعر اگر خط کند قلم
باید که استعاره شود با زحل ، حسن

راه خدا یکیست ، مسیرش ولی دوتاست
حَیِ عَلی اَلحُسین و خَیرو العَمَل حسن

 
آقای ما ، اَشجَع اولاد حیدر است
یعنی که وقت رزم بود بی بدل ؛ حسن

پِی کردن شتر شَبَحِ رزم هم نبود
فرصت نشد که جلوه کند در جمل، حسن

مارا درست ؛ گرچه خریدستمان حسین
اما به ذات بوده دلیلو علل حسن

 
آل علی و فاطمه هر یک شکر ، ولی
تفسیر تین گواه ؛ که باشد عسل،حسن

 محـمد جوادحیدری


 ****************************


کبوتریم و پی دانه ی امام حسن


رسیده ایم در خانه ی امام حسن


تمام مردم این شهر ، شهرت ما را


شناختند به دیوانه ی امام حسن


عجیب نیست اگر می شوند دشمن و دوست


اسیر لطف کریمانه ی امام حسن


اگر تمام جهان میهمان او باشند


هنوز جا دارد خانه ی امام حسن


نمیرویم سراغ کسی به غیر از او


که رزق ماست به پیمانه ی امام حسن


دل شکسته ی ما آنقدر طوافش کرد


لقب گرفت به پروانه ی امام حسن


فقیر بوده ولی پادشاه می گردد


به هرکه می رسد عیدانه ی امام حسن


به نام قاسمیون مفتخر شدیم و شدیم


غلام قاسم دردانه ی امام حسن


 


مجتبی خرسندی


 ****************************


باید بچشد گرمیِ طوفانِ نجف را
هرکس که ندارد تبِ سلطان نجف را


ما را نه فقط بر سرِ این سفره نشاندند
خورده است نبی هم کفی از نان نجف را


 


بخشید خدا اولِ این ماهِ مبارک
پیش از همه ی خلق مسلمان نجف را


می خواست ببینیم کریمیِ علی را
رو کرد خداوند حسن جانِ نجف را


یک روز بیاییم و بسازیم مدینه
بالای سرِ فاطمه ایوان نجف را


دیدیم همه سروری آل علی را
اول پسرِ مادریِ آل علی را


***


جبریل شدم مثلِ کبوتر شدم امشب
ای شوق ببین یک کَسِ دیگر شدم امشب


نامت به لبم آمد و چسبید لبانم
انگار پُر از قندِ مُکرر شدم امشب


من از جبروت و جلواتِ تو شنیدم
ای عشق به من حق بده کافر شدم امشب


پیراهنم از عطرِ گلابت شده لبریز
از لطفِ شما لاله ی قمصر شدم امشب


آقا به ضریحی که نداری پَرِ من خورد
پیشِ تو عجب نیست اگر زر شدم امشب


باید که ببینند علی را حسنش را
نقش شرف الشمس عقیق یمنش را


***


آیینه بگیرید پیمبر شدنش را
از روز ازل حضرتِ حیدر شدنش را


باید که عقیقه بکند فاطمه امشب
شیرینیِ این لحظه یِ مادر شدنش را


یوسف سرِ این کوچه دویده است ولی باز
می دید در آن غُلغُله آخر شدنش را


چشمی که حسد داشت به ذریه ی زهرا
با رویِ حسن دید خود ابتر شدنش را


بین الحرمین اند ملائک همه امشب
تبریک بگویند برادر شدنش را


تنها نه دل ما که دو عالم حسنیه است
هر دو حرم کرببلا هم حسنیه است


***


باید که علی چند پسر داشته باشد
تا این که مدینه سه قمر داشته باشد


مانند نبی کیست که در بینِ دو عالم
از فاطمه ی خود دو جگر داشته باشد


باید که پسر دار شوی تا که بفهمی
شیرینیِ باغی که ثمر داشته باشد


هرکس که از این ایل بود موقع رزمش
در پنجه ی خود تیغِ دو سر داشته باشد


باید که پس از نامِ علی ذکرِ حسن داشت
تا تیغِ اباالفضل اثر داشته باشد


آن چشم که دیدت چقدر مست شد آقا
یک شهر پُر از کوچه ی بن بست شد آقا


***


خورشید چرا نیمه ی شب بر سر بام است
گو ماه نیاید که مرا ماه تمام است


آن کَس که در این خانه غلام است امیر است
آن کَس که امیر است بر این خانه غلام است


در مذهبِ ما باده حلال است ولیکن
بی رویِ تو ای سرو گل اندام حرام است


با اینهمه حُسنی که شده جمع در اینجا
حیران شده ام قبله کدام است کدام است


هر کس که جمل بود و تو را دید نوشته است
سوگند که صلح تو قیام است قیام است


لایوم….بگو تا بگدازیم برایت
ای کاش حسینیه بسازیم برایت



حسن لطفی


 ****************************


درعرش خیمه ای به نام حسن حق بنا کند
از یمن مقدمش به همه اجر عطا کند
حتماً خدا ز بردن نامش صفا کند
می بخشد هرکه را که حسن را صدا کند
ما یاکریمِ بیتِ کرم های مجتبی
سر می دهیم پای قدمهای مجتبی

نان از تو میرسد که به طبعم عسل شود
طعمِ طعام از نمکت بی بدل شود
هرجا کلام "حُسنِ حَسَن" شد مثل شود
صد مشکلم به گوشه نگاه تو حل شود
ای سفره دار دلبریت در کرامت است
انسان شدن به پیش نگاه تو راحت است

یک قطره گر رسد به عطایت شود دو رود
جاری ز چشم عاشقتان می شود، درود
از کف رها کنم به قدمهات هرچه بود
باید ز بارگاه ضریحت دگر سرود
قطعاً به دست شیعه حریمت بنا شود
بهتر ز کعبه و عرفات و منا شود

بالی بده، کبوتر جَلدت منم . . .همین
چرخی به گِردِ خاکِ مزارت زنم . . .همین
در خاطرم ضریحِ حسن می روم . . .همین
من زائرت به نیتِ مادر شوم . . .همین
مادر نگاه سمت مزار تو می کند
گلبوسه ای همیشه نثار تو می کند


 


علی احمدیان


 ****************************


مادر پدرم باد فدای تو حسن جان
هستند غبار کف پای تو حسن جان


من رو نزدم بر احدی غیر شما چون
دیدم همه هستند گدای تو حسن جان


شد عاقبتش خیر هر آنکس که در عالم
گردید غلامی ز سرای تو حسن جان


خلقی نبود روی زمین تا که بگوید
بر او نرسیده ست عطای تو حسن جان


دل برده ز یوسف صفتان حضرت آقا
برّاقیِ گیسوی رهای تو حسن جان


آنقدر گره باز نمودی که رسولان
بستند دخیلی به عبای تو حسن جان


اصلا چه کسی گفته که عرش است مکانت
بالاتر از این هاست که جای تو حسن جان


هستند تمامیِ خلائق به صف حشر
محتاج عنایات و دعای تو حسن جان


شرمنده ی زهرای بتولیم چرا که
کم گریه نمودیم برای تو حسن جان


ما عبد تو هستیم حسن جان نظری کن
پای تو نشستیم حسن جان نظری کن


 


من قطره ی ناچیزم و تو حضرت دریا
خوشحالم از اینکه شده ام غرق تو مولا


یک شهر نشستند سر راه شما که
تا خوب تماشا بنمایند شما را


باید که همه محو تماشای تو باشند
سیمای شما بسکه کشیده ست به زهرا


ما را چه خیالیست ز فردای قیامت
وقتی که شفیعان خدائید شماها


ای وارث حلم و کرم حضرت احمد
از نور شما خلق شده جنت اعلا


در شأن و مقام تو همین قدر بگویم
الگوی ابوفاضلی و اکبر لیلا


مشمول عنایات تو شد عیسیِ مریم
اینگونه اگر شهره شد و گشت مسیحا


این شأن عظیمی ست که من کلب شمایم
وقتی که غلامان تو هستند چو موسی


جز کرب و بلا از تو دگر هیچ نخواهم
پس اذن حرم را به گدایت بده آقا


ما تا ابدالدّهر گدای درتانیم
ممنون عنایات تو و مادرتانیم


 


بر ماه بنی هاشمیان نیز تو ماهی
شاهان جهان جمله گدایند و تو شاهی


قربان تو گردم پسر ارشد مولا
داری چه مقامی چه جلالی و چه جاهی


از روز ازل تا به قیامت همگان را
تا نزد خداوند شما هادیِ راهی


ای شیر جمل حضرت ارباب دمت گرم
از کوچه ما هم بگذر گاه به گاهی


حرف همه عشّاق تو این است حسن جان
ارباب فدای تو بگردیم الهی


کار مه و خورشید کند ذرّه ی ناچیز
بر او ز کرم گر بنمائید نگاهی


شرمنده ی روی توأم ای ماه دو عالم
بر شانه ی من هست اگر بار گناهی


بار گنهم گر چه زیاد است ولیکن
در پیش تو ای کوه کرم نیست چو کاهی


می سوزم از این غم به خداوند که آقا
زوّار تو هستند فقط کفتر چاهی


ای کاش بنایی ز برای تو بسازیم
ایوان طلایی ز برای تو بسازیم


ابراهیم لآلی


 ****************************


هر آنچه ناشدنی هست با حسن بشود
دَمی که حضرت مُشکل گُشا حسن بشود


به حُسنِ خُلق شود بین مردمان مَشهور
کسی که بارِ لبـش ذکر”یا حَسن”بشود



اسیر حُسن کس دیگری نخواهد شد
کسی که دلبرش از ابتدا حسن بشود


به دست قدرت خود چونکه قصد خلق کند
مُسلّم است که صُنـعِ خُدا حسن بشـود


هزار سبط دگر هم به مصطفی بدهند
همیــشه ، رابع اهل کسا ، حسن بشود


عزیز کرده ی خیرُ النّساست ، پس باید
عزیــز حضـرت خیرُ الـوَرا حسن بشود


به جز همان که اباالحُجّت است،در عالم
-
ندیده ایم که جز مُجتبیٰ ، حسن بشود !


أخُ الکریم و إمام الکریم و إبن کریم-
-
قسم به ذوالکرم ،آقای ما حسن بشود


به سینه ی احدی دست رد نخواهم زد
رواست صاحب این ادّعا حسن بشود


گدای لقمه ی نانی شدن ، شرافت ماست
شبی که بانی این سفره ها حسن بشود


شبی دقیق نظر کرده ایم و فهمیدیم
حسین نیز پس از حذف”یا”حسن بشود


میان این همه دلداده ی حسین،خوشیم
-
به اینکه صاحب دلهای ما حسن بشود


گریز هرچه که روضه ست کربلاست ولی
گریز روضه ی کرب و بلا حسن بشود
.
که نوجوان یتیــمی بناسـت آخر کار
میان خون بزند دست و پا، حسن بشود

محـمد قاسمی

 *******************

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی