کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

تقدیم به شهید غلامحسین فتحی

کوثرنامه

اشعار وفات حضرت خدیجه سلام الله علیها-6

**************

ای خو گرفته با نفست عطر احمدی

ای پیشتر ز بعثت احمد محمّدی

ای بارها سلام تو را بر رسول خود

ابلاغ کرده ذات خداوند سرمدی

چون شمع با فروغ نبوّت گداختی

پیش از نزول وحی نبی را شناختی

ای بر تو لحظه لحظه سلام پیمبران

خاک در تو سجده گه خیل سروران

پیش از پیمبری پیمبر به روی او

چشم تو دید آنچه ندیدند دیگران

در قلب تو کتاب کمالش نوشته بود

سر خط مادریت به آلش نوشته بود

بی دامن تو خنم رسل کوثری نداشت

نخل بلند آرزوی او بری نداشت

حتی علی که جان عزیز محمّد است

در ملک بی حدود خدا همسری نداشت

ای همدم رسول خدا در نزول وحی

ای دامن تو مرکز نور بتول وحی

تو وصل بر رسول و زهستی جدا شدی

تو آفتاب بیت سراج الهدی شدی

نیزار وحی مثل علی شیر مرد داشت

ای شیر زن تو تالی شیر خدا شدی

دارائی تو هدیه به پروردگار شد

در جنگ اقتصاد نبی ذوالفقار شد

تو دیگر و زنان جهان جمله دیگرند

سادات عالمت پسرانند و دخترند

دارائی تو تیغ علی، خلق مصطفی

در پیشبرد فتح نبّوت برابرند

دامان پاک تو ثمرش یازده ولی است

این رتبه ات بس است یازده ولی است

این رتبه ات بس است که داماد تو علی است

در دور بت پرستی و تاریکی حجاز

بودت رخ نیاز به درگاه بی نیاز

پیش از نزول وحی الهی تو و علی

خواندید با رسول خدا در حرم نماز

چون تو که با رسول خدا همسری کند؟

دُرّ یتیم آمنه را مادری کند

ای تکیه گاه خواجه لولاک شانه ات

ای لحظه لحظه ذکر محمِّد ترانه ات

بر یازده ستاره توحید آسمان

روی منیر فاطمه خورشید خانه ات

در بیت آفتاب مه تام کیست، تو

اوّل زن مجاهد اسلام کیست، تو

پیغمبر خدا به تو عرض ارادتش

زهراست هم کلام تو پیش از ولادتش

گوئی که با تو گرم سخن بود فاطمه

حتی به لحظه های غروب شهادتش

با آنکه سالها زجهان چشم بسته ای

انگار دور بستر زهرا نشسته ای

ای ام پاک نبی، ام مؤمنین

ای مادر بزرگ امامان راستین

روزی که یار هر دو جهان یاوری نداشت

روزی که آن معین بشر بود بی معین

مردانه ایستادی و کردی حمایتش

تا ماند جاودانه چراغ هدایتش

ای قامتت به قائم توحید قائمه

دشمن شدند با تو دغل دوستان همه

از هست خویش دست کشیدی و ذات حق

بخشید گوهری به تو مانند فاطمه

الحق توئی توئی تو که کفو پیمبری

شایسته ای که بهر نبی کوثر آوری

آزرد ای فرشته حق اهرمن تو را

زخم زبان زدند به هر انجمن تو را

از بس که ریخت عطر قداست پیکرت

پیراهن رسول خدا شد کفن تو را

از بس بلند بود مقام و جلال تو

گردید سال حزن نبی ارتحال تو

روح مقدّست چو به پرواز می شود

درهای غم به قلب نبی باز می شود

در فصل خردسالی و آغاز زندگی

بی مادریِّ فاطمه آغاز می شود

اشک نبی برای تو ای جان پاک، ریخت

با دست خویش بر تن پاک تو خاک، ریخت

با رفتن تو یار محمّد زدست رفت

خورشید روزگار محمّد زدست رفت

شد حمله ور به گلبن دین لشکر خزان

تو رفتی و بهار محمّد زدست رفت

زیبد که با هزار زبان در ثنای تو

«میثم» دُرِ قصیده بریزد به پای تو

 

غلامرضا سازگار

*****************

 

امشب فرشتگان خدا سوگوار تو

پر می کشند گریه کنان تا دیار تو

هم ناله با دل همه ی آسمانیان

جبریل روضه خوان شده بانو کنار تو

تنها نه لاله های دل داغدار ما

گل های اشک چشم ملائک نثار تو

تا صبح ماند مثل تمام ستاره ها

چادر نماز سبز تو چشم انتظار تو

دلخسته ام به وسعت دلتنگی و فراق

زانو بغل گرفته ام امشب کنار تو

می سوزد از فراق تو با قلب دخترت

تا صبح مات و غمزده شمع مزار تو

یادم نمی رود شب آخر شب سفر

باران اشک فاطمه ی بی قرار تو

گفتی به فاطمه غمِ خود را خدیجه جان

آتش زدی به پهنه ی دریا و آسمان

***

از ماتم تو فاطمه جان گریه می کنم
بی صبر می شوم و چنان گریه می کنم
یا اینکه در مصیبتت از دست می روم
یا اینکه با تمام توان گریه می کنم
با غربت تو شهر مدینه چه می کند؟
با قلب خسته و نگران گریه می کنم
«
چون چاره نیست صبر به ناچار می کنم»
مانند شمع از دل و جان گریه می کنم
دیوار و در، غروب تو را ناله می زنند
پهلو شکسته! ناله زنان گریه می کنم
با روضه های پهلو و بازوی خسته ات
با روضهٔ‌ بلال و اذان گریه می کنم
اصلاً ببین که با همهٔ‌ روضه های تو
اندازهٔ‌ زمین و زمان گریه می کنم
از کوچه های فاطمیه دل نمی کَنَم
هر شب به یاد مادرمان گریه می کُنم
عمریست که در آرزوی خاکبوسیِ
قبری بدون نام و نشان گریه می کنم
کی می شود که جان بدهم در عزایتان
عالم فدای غربت بی انتهایتان

 

یوسف رحیمی
***************************

شب است و بغض سکوت و صدای گریه آب
شکسته قلب رسول و ندارد امشب خواب
کنار بستر مرگ یگانه امّیدش
گرفته زمزمه، یا رب خدیجه را دریاب!
*
همان که هستی خود را به هستیَم بخشید
همان که سوخت به پای منادی توحید
همان که گرمی پشت رسالت من بود
و می تپید برای نبوت خورشید
*
در آن زمان که شب سرد کفر جولان داشت
زبان زخم عدو، تیغ تیز و بران داشت
خدیجه مرهم دلگرمی رهَم می شد
به آفتاب وجودم همیشه ایمان داشت
*
همان که درک مقامش مقام می آرد
و جبرئیل برایش سلام می آرد
همان سرشت زلال و مطهری که خدا
ز نسل پاک و شریفش امام می آرد
*
مقام و منزلتش را کسی چه می داند
شریک امر رسالت همیشه می ماند
قد خمیده و موی سفید او امشب
هزار روضه برای رسول می خواند
*
برای مادر ایمان سزاست گریه کنیم
و با سرشک امامان سزاست گریه کنیم
برای آنکه ز من هم غریب تر گردید
شبیه شام غریبان سزاست گریه کنیم
*
قنوت امشب زهرا فقط شده مادر
به روی سینه مادر نهاده سر، کوثر
الهی مادر یاسم غریب می میرد
غریب بود و غریبانه جان دهد آخر
*
خدیجه گریه نکن این همه از این غم ها
که گریه ها بنماید به جای تو زهرا
برای فاطمه امشب نماز صبر بخوان
ببوس سینه او را ببوس دستش را
*
اگر تو بودی، یاس تو غنچه وا می کرد
بجای تکیه بر آن در، تو را عصا می کرد
اگر خدیجه تو بودی، به پشت در زهرا
بجای فضه در آنجا تو را صدا میکرد
*
خسوف بر رخ ماهش نمی نشست ای کاش
و گوشواره ز گوشش نمی گسست ای کاش
میان آن همه نامحرم و به پیش علی
کسی ز فاطمه پهلو نمی شکست ای کاش
*
اگر کفن تو نداری عبای من به تنت
ولی چه چاره کنم بر حسین بی کفنت
می آوری تو به مقتل خدیجه، زهرا را
چه می کنی تو در آن لحظه های آمدنت

 

رحمان نوازنی
***************

ای ز صد هاجرت درود و سلام
کرده مریم به محضر تو قیام
همسر مصطفی درود، درود
مادر فاطمه سلام، سلام
همتت وقف مکتب توحید
ثروتت پشتوانه اسلام
هم سلام تو را رسانده خدا
هم به تو فخر کرده خیر الانام
پانهادی فراتر از مریم
در جلال و کمال و قدر و مقام
از سر عالمی کشیدی دست
با رسول خدا شدی همگام
دخترت کوثر رسول خدا
پسرانت به جن و انس امام
با ادب باید از تو گفتن مدح
با وضو باید از تو بردن نام
چشم دین بر جمال تو روشن
دل احمد به وصل تو آرام
مؤمنین را یگانه مامی تو
مادر یازده امامی تو
تو به اسلام مادری کردی
تو به توحید یاوری کردی
عصمت از دامنت چنان جوشید
که به مریم برابری کردی
با محمد، محمدی گشتی
بر پیمبر، پیمبری کردی
بین طوفان و موج حادثه ها
فلک دین را تو لنگری کردی
تویی آن شیر زن که مردانه
ایستادی و حیدری کردی
تا کنی دلبری زپیغمبر
اول از خلق دل، بری کردی
با محمد ز هست و بود جهان
دست شستی و همسری کردی
دخت طاها ام ابیها را
این تو بودی که مادری کردی
مشرق یازده ستاره شدی
بلکه خورشید پروری کردی
صلوات خدا به اولادت
جان عالم فدای دامادت
تو صدف، فاطمه است گوهر تو
گوهر تو نه بلکه کوثر تو
بود بر یاری رسول خدا
کوه و صحرا و خانه سنگر تو
هستی ات را به مصطفی دادی
هست خود بر تو داد داور تو
خالق لم یزل سلام تو را
می فرستاد بهر شوهر تو
پیشتر از شب ولادت خود
هم کلام تو بود دختر تو
یار احمد شدی چه بهتر از این
که خدا گشت یار و یاور تو
به محمد زدند سنگ ولی
بود دردش درون پیکر تو
گشت دُر یتیم عبدالله
از دو عالم یگانه گوهر تو
تک و تنها شدی، زنان قریش
ایستادند در برابر تو
غم مخور گر زنان مکه دگر
ننهادند رو به محضر تو
«
این دغل دوستان که می بینی
مگسانند دور شیرینی»
سخنانم اگر چه گوهر بود
وصف تو از سخن فراتر بود
برتو در یاری رسول خدا
نه غم جان نه بیم از سربود
بر محمد وجود هم چو تویی
مثل زهرا برای حیدر بود
در هجوم تمام حادثه ها
دست هایت رسول پرور بود
بود یک رکن مصطفی حیدر
همسری تو رکن دیگر بود
حَرَمت قلب دخترت زهرا
کفنت جامه پیمبر بود
کفن دیگرت زجبراییل
خلعت ذات حی داور بود
پدر و مادرم فدایت باد
که جهادت جهاد اکبر بود
افتخار ائمه بر زهرا
فخر زهرا به چون تو مادر بود
خوانده ای با محمد از آغاز
پیشتر از نزول وحی نماز
تو گل از باغ معرفت چیدی
در رسول خدا، خدا دیدی
آنچه نادیده بود چشم کسی
دیدی و گل شدی و خندیدی
شهد اقرء زدست پیغمبر
وحی نازل نگشته نوشیدی
با محمد نماز می خواندی
در کنار علی درخشیدی
سجده آفتاب بر خاکت
ماه احمد شدی و تابیدی
در بهشت نبوت و توحید
مام ام الائمه گردیدی
نخل طوبای آرزوی نبی
باغ سبز همیشه جاویدی
هر کجا بر نبی جسارت شد
مثل شیر خدا خروشیدی
سال شد بر رسول عام الحزن
تا تو صورت به خاک پوشیدی
شهر مکه است شهر غربت تو
اشک “میثم” نثار تربت تو

 

غلامرضا سازگار
************

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی