کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

تقدیم به شهید غلامحسین فتحی

کوثرنامه


اشعار مناجات ماه رمضان - 15
*************************

یوسف رحیمی

نومید نمی‌شویم یک آن از ‌تو


دیدیم ‌مگر ‌به ‌غیرِ ‌ا‌حسان از تو؟


جر‌م و ‌گنه و ‌خطا و ‌عصیان از ما


جود و کر‌م و عطا و ‌غفران از تو


 **********************
غلامرضا سازگار


کس به غیر از تو نخواهم چه بخواهی چه نخواهی


باز کن در که جز این خانه مرا نیست پناهی


نه من آنم که زلطف و کرمت چشم بپوشم


نه تو آنی که کنی منع گدا را زنگاهی


در اگر باز نگردد نروم باز بجائی


پشت دیوار نشینم چو گدا بر سر راهی


تو کریمی و  دو صد کوه به یک کاه ببخشی


من بیچاره چه سازم که ندارم پر کاهی


سوز دوزخ به از این کز شرر عشق نسوزم


به بهشتم ندهم گر بدهی شعلۀ آهی


سوز ده تا که بسوزد زغمت سخت درونی


اشک ده تا که بگرید زغمت نامه سیاهی


چو بدوزخ زدهان شعله صفت سر بدر آرد


این زبانی که دل شب به تو گفته است الهی


چون پسندی که فرود آوری اش در دل آتش


این جبینی که به خاک تو فرود آمده گاهی


سخن از وسعت عفوت نتوان گفت که فردا


جرم کونین به پیش کرمت نیست گناهی


دست «میثم» تو بگیر از کرم خویش که باشد


همچو کوری که نشسته است به غفلت سر چاهی


****************************
تو که در فضل و رحمت بی کرانی
عطا کن روزگاری آسمانی
مقدّر کن چنان امسال من را
که باشم تا ابد صاحب زمانی
***
عنایت کن دلی بیدار یا رب
که باشد محرم اسرار یا رب
مدد کن تا که باشم در همه عمر
برای مهدی تو یار یا رب
***
جهان را پر کن از آیات نورش
پر از آیات چشمان غیورش
چه تقدیری از این بهتر که امسال
خداوندا شود سال ظهورش


یوسف رحیمی


*******************


علی صالحی


ای وای بر من تا گرفتاری ندارم


با تو که خلقم کرده‌ای کاری ندارم


 


هر بار که می‌آیم اینجا هم برایت


چیزی به غیر از حرف تکراری ندارم


 


می‌خواهم از تو که مرا فوراً ببخشی!


از این دُرُشتی کردنم عاری ندارم


 


طوری طلبکارانه می‌آیم به سویت


گویا به تو اصلاً بدهکاری ندارم


 


می‌دانم از من ، تو بدت می‌آید امّا


ردّم کنی دیگر کس و کاری ندارم


*************************


علی صالحی


آمدم تا که از این وضع نجاتم بدهی


از عذابت برَهانی و براتم بدهی


 


تو غَنی هستی و من از همه محتاج ترم


مستحق نیستم آیا که زکاتم بدهی؟


 


کرم توست که آورده مرا تا اینجا


پس فقط دست خودِ توست ثباتم بدهی


 


دیدی این نفْس چه بازیچه‌ی شیطانم کرد؟!


آمدم خاتمه‌ای بر هَمَزاتم بدهی


 


خیلی از سختیِ جان کندنِ خود می‌ترسم


دارم امّید نجات از سَکَراتم بدهی


 


تو اگر اشک دهی گریه کنم نذر حسین...


چه نیازی‌ست دگر آب حیاتم بدهی


 


قصه‌ی زندگی‌ام را برسان تا اینکه...


مرگ را در سفری به عتباتم بدهی


*************************


اگر نبخشی ای خدا، ز مرحمت گناه من


شـود ســــیاه روی من، زنـامه سیاه من


کریم من، غفور من، رحیم من، الــه من
به این گناه واین خطا، ترا ترا زنم صدا


خــدا، خــدا، خـــدا 2


کجا روم، کجا روم، اگــر مرا رهـا کنی
 نـــه لایقم، نه قابلم، که تــــو مرا صدا کنی


همیشه من خطا کنم، هماره تو عطا کنی


هر آنچه می کنی مکن، مرا ز درگهت جدا


خــدا، خــدا، خـــدا 2


کــــجا روم، کــجا روم، به ایــن امــید و ایــن رجــا


چـــــگونه رد شـــود کــــسی کــه بر تو دارد الــتجا


گـــــــــرفتم آنـــکه رد کـــنی، کــجا روم کـــجا خـــــدا


کــــه بـــوده روی عـــجز مــن، بــه درگـــه تــو ای خدا


خــدا، خــدا، خـــدا 2


*********************************


علیپور


از بس که غافلم ز حساب و کتاب خود


در حیرتم به حشر چه سازم جواب خود


مادر ز مهر سرزنش طفل می کند


از من مگیر وقت خطایم، عتاب خود


هر چند روسیاه ولی بنده ی توام


ای مهربان، جدا مکن از من حساب خود


غفلت ز مرگ، فرصت جبران، ز من گرفت


طی شد تمام زندگی ام در سراب خود


من ناله از عذاب جهنم نمی کنم


دریافتم به دوری از تو عذاب خود


مسکین در احترام کریم است، هر که هست


خورشید می کشد همه را در حجاب خود


ما حَّدِ خود ز گریۀ مستانه می خوریم


مست این چنین کسی نشود از شراب خود


محشر به غیر نام علی سر نمی دهم


وقتی ندا رسد که بخوانم کتاب خود


پرسیدم از تو – توبۀ من هم قبول هست؟


نام حسین آمد و دیدم جواب خود


************************


سید محـمد میرهاشمی


گفت دیباچه ی غم گفتمش ای دوست منم


گفت رانده ز حرم گفتمش ای دوست منم


گفت آن عبد فراری که سراپا گنه است


زده با نفس ، قدم گفتمش ای دوست منم


گفت آن بنده ی شیطان که دل ما سوزاند


خصم ما شد همه دم گفتمش ای دوست منم


گفت آن پشت به درگاه ربوبی کرده


آن به خود کرده ستم گفتمش ای دوست منم


گفت آن غرق به گرداب معاصی به کجاست ؟


با گناهانِ چو یم گفتمش ای دوست منم


گفت آن کیست که با این همه نافرمانی


نوشد از جام کرم ؟ گفتمش ای دوست منم


گفت کو تشنه لب آب بقای کرمم


تا کشد پا ز عدم ؟ گفتمش ای دوست منم


گفت آن کیست که سینه زن مولا گردد ؟


تا خورد شیعه رقم گفتمش ای دوست منم


گفت در جمعِ مناجات کنانِ سحری


کیست مهدیش ، صنم ؟ گفتمش ای دوست منم


****************************
سید محـمد میرهاشمی


جا مانده زِ خوبان شده ام گریه ندارد؟


مجنون و پریشان شده ام گریه ندارد؟


با بارِ کجِ رویِ دلم بین مسیرم


وامانده و حیران شده ام گریه ندارد؟


گفتم زرنگی کنم اما ته چاهم


بازی خورِ شیطان شده ام گریه ندارد؟


آن سینه زنِ اهل نماز شبِ تو مُرد


بدجور هوسران شده ام گریه ندارد؟


دور از علمایم چه نزدیک به مرگم


چون قصه ی پایان شده ام گریه ندارد؟


با زَمزَم اشک سحرم زِمزِمه دارم


همخانه ی هجران شده ام گریه ندارد؟


هی غرق شدم در دل دنیای مجازی


هی دور زِ قرآن شده ام گریه ندارد؟


دیگر به لبم خاطره ایی از شهدا نیست


من ننگ شهیدان شده ام گریه ندارد؟


با اینکه بدم باز بمن روضه چشانید


سرمست حسین جان شده ام گریه ندارد؟


 ****************************
سید محـمد میرهاشمی


دل و یاد خدا الحمدلله


سر و شور دعا الحمدلله


پس از عمری رفاقت با بدی ها


من و یاد خدا الحمدلله


به پایم بند و زنجیر گنه بود


شدم ناگه رها  الحمدلله


من و پرونده ای یکسر تباهی


نشد چون بر ملا الحمدلله


نباشم قابل این میهمانی


من و جمع شما  الحمدلله


ز درد معصیت بیمار بودم


دل و دارالشفاء الحمدلله


کسی در ظلمت این سینه گاهی


مرا می زد صدا الحمدلله


از آن دل مردگیِ بی هویت


رسیدم تا کجا الحمدلله


دلم دنبال خود اینجا کشانده


نگاهی آشنا الحمدلله


کجا دیدی که سلطانی نشیند


کنار یک گدا الحمدلله


سحرها بعد از این یاد تو هستم


امیر هل اتی الحمدلله


یقین دارم شبی آیی سراغم


گل خیرالنساء الحمدلله


اگر نوشم ز صهبای شهادت


شوم بهرت فدا  الحمدلله


به دست خویش خاکم گر نمایی


به صحن کربلا الحمدلله


 ****************************
غلامرضا سازگار


هر چند نگاهم همه بر این در خانه است


ای صاحب خانه نگهی خانه بهانه است


باز آمده ام تا که نشان از تو بجویم


وین کعبه به پیش نظرم سنگ نشانه است


تا آب وصالی دهی از زمزم غیبم


چون سیل روان از مژه ام اشک روانه است


بر من که به کوی تو یکی مرغ اسیرم


نام تو بود دانه و ذکر تو ترانه است


لالی به از آن است که بی ذکر تو باشم


زیرا که به جز ذکر تو هر ذکر فسانه است


رفتم به حجر بوسه زنم گفت به گوشم


هشدار که دل بیت خداوند یگانه است


بی شرمی من بین که گنه کردم و دیدم


هم پیش توام هم دو مَلَک بر سرشانه است


تو بر من مسکین در این خانه گشودی


من هر چه که دارم همه از این در خانه است


"میثم" به دلت مهر علی، در گرانیست


این دُر گران هستی این کهنه خزانه است


 ****************************
محـمد جواد شیرازی


به اختیار خود از اختیار افتادم


گناه کردم و از چشم یار افتادم


قساوت آمد و روزی گریه ام را برد


شبیه مرده شدم یک کنار افتادم


فریب خورده ام از طول آرزوهایم


ز روی جهل در این چاه تار افتادم


گناه و معصیتم آبروی من را برد


کنار اهل دل از اعتبار افتادم


هزار شکر همیشه میان راه خطا


به دام رحمت پروردگار افتادم


خدا کند که ببندد مرا کنار خودش


اگر دوباره به فکر فرار افتادم


هوای باده ی انگور حیدری دارم


دلیل دارد اگر که خمار افتادم


فقیر نان حسینم، خوشم که یک عمر است


به پشت خانه ی این سفره دار افتادم


دوباره روضه ی زینب، دوباره کرب و بلا


دوباره یاد غم آن دیار افتادم


**


برادرم تو نبودی و یکه و تنها


میان خنده ی چندین سوار افتادم


هزار و نهصد و پنجاه زخم خوردی و من


هزار و نهصد و پنجاه بار افتادم


چقدر رأس تو بر نی دل مرا خون کرد


چقدر پشت سر نیزه دار افتادم


 ****************************


محمود ژولیده


مناجات با خدا- شب نیمه ماه مبارک


****


ای به دل مؤتمن، مونس جان من


 آمدم با حسین، آمدم با حسن


 تو مرا میزبان، من تو را میهمان


 تو مرا همنشین، من تو را هم زبان


 یا اله الحسن یا اله الحسین


 گر چه یا رب بدم، با کریم آمدم


 ربّی یا سیدی، کی کنی تو ردم


 مه به نیمه رسید، ماه زهرا دمید


 حق مبارک کند، که حسن آفرید


 یا اله الحسن یا اله الحسین


 ای که دادی رهم، سر بر این در نهم


 در به رویم مبند، عبد این درگهم


 یا اله الکریم، ای روف و رحیم


 ای به احسان و جود، یار من از قدیم


 یا اله الحسن یا اله الحسین


 ای به عبدت مجیر، کل شیء قدیر


 انا عبد الذلیل، انت نعم الامیر


 با تو از رو برو، می کنم گفتگو


 هر شبم تا سحر، با تو سرّ مگو


 یا اله الحسن یا اله الحسین


 گاه از این جا مرا، می بری ای خدا


 گه مدینه گهی، می بری کربلا


 من به ذکر حسین، می کنم شور و شین


 با غمش می زنم، شعله بر عالمین


 یا اله الحسن یا اله الحسین


 ****************************
سید حجت بحرالعلومی


مناجات با خدا- نیمه ماه مبارک


***


کنار سفره ی احسان گرفت دست مرا


به آیه آیه ی قرآن گرفت دست مرا


گرفته بود دلم سخت در حصار خودم


دوباره در دل زندان گرفت دست مرا


اسیر چاه هوس بودم و دچار گناه


میان حیله ی شیطان گرفت دست مرا


از آسمان که فرو ریخت ربنای دلم


به زیر بارش باران گرفت دست مرا


رسید نیمه ی ماه و وزید عطر بهشت


میان ذکر حسن جان گرفت دست مرا


شکست بغض گناهم کنار صحن عتیق


که لطف شاه خراسان گرفت دست مرا


و نیمه های سحر بود آن شبی که خدا


شبیه کودک گریان گرفت دست مرا


****************************
محمود ژولیده


 کاش در بندگی ات کم نگذاریم دمی


جزبه خشنودی تو دل نسپاریم دمی


کاش یک ذره ز اعمال علی در ما بود


تا به درگاه تو اخلاص بیاریم دمی


دهر، منت کش یک عمر عبادت، ورنه


ماکه هستیم که منت بگذاریم دمی


نیست احوال مناجات حسینی در دل


ما به ارباب شباهت که نداریم دمی


کی چنان فاطمه داریم قنوتی جانسوز


کی به مانند حسن سجده گذاریم دمی


قطره ای گریه ی سجاد نکردیم هنوز


اشک،چون زینب مظلومه نباریم دمی


کربلا را سفری تا تَه گودال کنیم


مثل یک قافله،خونگریه بباریم دمی


نیزه ها را زتن خسته درآریم کمی


بوریایی به تن بی کفن آریم دمی


حتم دارم که کنون مادرش این دورو بَر است


کاش با نالۀ او جان بسپاریم، دمی


****************************
مجتبی روشن روان


آمدم باز کریما به امید نظری


منم و لطف تو و سوز دل و چشم تری


آمدم باز ببینم که رحیمیت تو...


می شود یار پریشانی این پشت دری


همتی نیست که پر باز کنم پر بکشم


خسته ام خسته از این غربت بی بال و پری


نامه ام پرشده از معصیت ریز و درشت!


که دگر نیست به آه دلِ زارم اثری


کاشکی بانفس پاک دلی، خوش ذاتی


نخوت و رخوت این بندگیم را ببری


بر مذاقم بچشان لذت بیداری را


خواب هرگز نکند مرد دعای سحری


گیرم از مهر، گناهان مرا بخشیدی


پاک شد نامه ی اعمال بدم... با شرری


بارِ شرمندگیم را چه کنم یا الله


آه از جهل و گرفتاری و این خیره سری


 ****************************
حسن کردی


 توبه ام توبه نشد هر چه که همت کردم


من به ستاری تو سخت جسارت کردم


هر چه تو دوست شدی با من آلوده ولی


بی حیاتر شده با نفس رفاقت کردم


رمضان است و دل از خواب نکندم افسوس


مثل هر سال من از لطف تو غفلت کردم


من از این فلسفه روزه از این فیض عظیم


به همین تشنگی ساده قناعت کردم


روزه هم چشم مرا باز نکرده،نکند


عادتم بود اگر هرچه عبادت کردم


هر چه هستم سر دیوانگی ام میمانم


روزه ام را فقط افطار به تربت کردم


خواستم از عطش روزه بگویم اما


از لب تشنه اش احساس خجالت کردم


روزه ام روضه شد و روضه مرا میکُشدم


یاد آن تشنه لب کرببلا میکُشدم


  ****************************
 مجتبی قاسمی


من عبد روسیاهم دست مرا بگیرید


شرمنده از گناهم دست مرا بگیرید


از بس که دور گشتم از خانه ی حبیبم


گم گشته است راهم دست مرا بگیرید


عبد جمودالعینم ازکثرت معاصی


رفته زکف سپاهم دست مرا بگیرید


با زورقی شکسته خود را رساندم اینجا


تنها و بی پناهم دست مرا بگیرید


آغوش خود گشودی اما فرار کردم


برگشته غرق آهم دست مرا بگیرید


وقتی که غیرتم رفت شوق عبادتم رفت


درمانده از گناهم دست مرا بگیرید


عهد شباب رفت و مویم سفید گشته


بی حد شداشتباهم دست مرا بگیرید


شد آرزوی این دل ایوان طلای حیدر


غیر از نجف نخواهم دست مرا بگیرید


تنها ره نجاتم شش گوشه ی حسین است


بی کربلا تباهم دست مرا بگیرید


شبهای جمعه قلبم در روضه ی حسین است


گریان قتلگاهم دست مرا بگیرید


 ****************************


وحید قاسمی


شبیه یه تسبیحِ پاره س دلم


آوردم خودت روبراهش کنی


بخوای، بهتر از روزِ اول میشه


فقط کافیه که نگاهش کنی


 


می دونم تُو دنیا، شبیه تو نیست


کی تحویل می گیره یه بازنده رو؟


دارم غرق میشم، نجاتم بده


پناهش بده این پناهنده رو


 


مقصر منم ! هر چی که می کِشم


دارم از هوا و هوس می کِشم


کنار توأم، غرقِ آرامشم


با یه حسِ خوبی نفس می کِشم


 


چرا توبه هامُ شکستم؟ چرا؟


نموندم رو شرط و شروطِ خودم


بگیر دستایِ ناامیدِ منُ


رسیدم به مرزِ سقوطِ خودم


 


شنیدم که مهمون داری این شبا


حسودیم شده ! با کی هم صحبتی؟


کسی پشتِ اَبرا صدام میزنه:


بیا بینِ خوبا، تو هم دعوتی


 


یه تسبیحِ فیروزه رنگِ دلم


که دور از حرم مونده، حالش بَده


یه بالی بِده بِکنم از زمین


یه بالی بِده مقصدم مشهده


 ****************************
 سید هاشم وفایی


 من که در بند غم و غصه اسیرم چه کنم


با چنین کوه گناهان کثیرم چه کنم


کرمی گرکه براین سائل غمگین نکنی


من که درمانده و مسکین و فقیرم چه کنم


در بیابان هوس نیست به غیر از خس و خار


من گرفتار در این دشت و کویرم چه کنم


خانۀ دل شده از ظلمت عصیان تاریک


روشنی گر که نبخشی به ضمیرم چه کنم


مژدۀ عفو گنه بر من آلوده فرست


نرسد گر که نویدی ز بشیرم چه کنم


بارش رحمت خود را به سرم نازل کن


گرکه آلوده و بی توبه بمیرم چه کنم


همۀ عمر «وفائی» به فغان می گوید


بی توای ای حی توانا و قدیرم چه کنم


 ****************************
موسی علیمرادی


به این طریق خدایی کسی کجا بکند


که ما خطا بنماییم او عطا بکند


نه بندگی نه رفاقت نه عاشقی کردیم


برای کار نکرده چه لطف ها  بکند


همیشه وعدۀ او حق و وعدۀ ما پوچ


که ما جفا بنماییم او وفا بکند


همیشه بر همه باریده و ندیدم من


برای رحمت خود خوب و بد سوا بکند


در انتظار گدا نیست تا که در بزند


به هر کجا که گدا هست سفره وا بکند


برای آن که به معراج بنده را ببرد


میان  کرببلا عرش را بنا بکند


تو بندگی چو گدایان به شرط مزد مکن


که قبل بندگی ات او به تو عطا بکند


منی که عرضۀ توبه  ندیده ام در خویش


مگر خدا زگناهان مرا جدا بکند


مگر به حق علی و به حق آل علی


به این امید نگاهی به سوی ما بکند


چه فرق میکند آن کس که معرفت دارد


علی علی بکند یا خدا خدا بکند


 چه می شود که بمیرم کنارشش گوشه


عجب خیال خوشی کرده ام خدا بکند


************************

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی