کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

تقدیم به شهید غلامحسین فتحی

کوثرنامه

اشعار مناجات ماه رمضان - 4
**************

بنده من چرا دگر خدا خدا نمی کنی؟
چرا مرا ز سوز دل دگر صدا نمی کنی؟
ریشه دوانده در دلت غفلت و لذت گناه
محبت تو کم شده به ما وفا نمی کنی؟
مگر خدای دیگری به غیر من گرفته ای
که با من غفور تو دگر صفا نمی کنی؟
مگر ز من چه دیده ای که این چنین بریده ای
منتظر تو مانده ام چرا نوا نمی کنی؟
چرا مرا ز خانه دلت برون نهاده ای
چرا دل شکسته را خانه ما نمی کنی؟
ز فاطمه به سوی تو سلام می رسد ولی
چرا برای مهدی اش کمی دعا نمی کنی؟
برای ناله های تو دل حسین تنگ شد
چرا به روضه اش دل خویش دوا نمی کنی؟
برات کربلای تو به دستهای زینب است
چرا هوای رفتن کرب وبلا نمی کنی


**********************************


مناجات با خدا


عبد گناهکار من چرا ز من جدا شدی


بر در غیر رفتی و دور ز آشنا شدی


قرار ما نبود این، مرا رها کنی چنین


دیده ز هم گشا ببین خود به کجا رها شدی


بندۀ بی‌ وفای من عبد گریز پای من


چرا گریختی ز من چه شد که بی‌وفا شدی


هر چه گناه کرده‌ای عفو نمودم از کرم


هر چه صدا زدم تو را باز ز من جدا شدی


حاصل خویش سوختی وصل مرا فروختی


اسیر نفس گشتی و هوایی هوی شد


من همه هست خویش را بهر تو خلق کرده‌ام


تو همه را ندیدی و غرق یم خطا شدی


خداست یار و یاورت چگونه نیست باورت


دمی به خود بیا ببین که غافل از خدا شدی


رشتۀ وصل ما و تو پاره نمی‌شود بیا


خدای تو منم چرا بندۀ غیر ما شدی؟


مرا بس است آه تو گذشتم از گناه تو


دست بده به دست من از چه گریز پا شدی؟


خداست با تو «میثما» تو نیز باش با خدا


به سوی دوست کن سفر در به درِ کجا شدی؟


**********************************


لطف تو یارب! ازل است و ابد     این منم و این گنه بی‌عدد


روی سیه، بار خطا، فعل بد     نمی‌زنی به سینه‌ام دست رد


یا واحد یا احد یا صمد


تشنـه لبم آب حیاتم بده      غرق گنـاهم حسناتم بده


از کرم خویش نجاتم بده      اگر چه باشد گنهم بی‌عدد


یا واحد یا احد یا صمد


بنده ولی بنـدۀ شرمنده‌ام      رو سیه و زار و سرافکنده‌ام


باز به سوی تو پناهنده‌ام       ای همه عفو تو فراتر ز حد


یا واحد یا احد یا صمد


آمده‌ام تا کـه قبولم کنی      وصل به اولاد رسولم کنی


سائل زهرای بتولم کنی       جز کرمت هیچ ندارم سند


یا واحد یا احد یا صمد


مرا به قرآن پیمبر ببخش    به اشک صدیقۀ ‌اطهر ببخش


به آخرین نماز حیدر ببخش    که بوده ذکرم همه حیدر مدد


یا واحد یا احد یا صمد


عبـد فراری‌ام که برگشته‌ام    غرق به خوناب جگر گشته‌ام


ببین به کار خویش سرگشته‌ام    آخرِ کارم به کجا می‌رسد؟


یا واحد یا احد یا صمد


من که گنه‌کارترم از همه      ز آخر کار کنم واهمه


به پهلوی شکستۀ فاطمه       ببخش ور نـه آبرویم رود


یا واحد یا احد یا صمد


سازگار


*****************************


ای دوای درون خسته دلان
مرهم سینه شکسته دلان

مرهمی لطف کن که خسته دلم
مرحمت کن ، بس شکسته دلم

گرچه من سر به سر گنه کردم
نامه خویش را سیه کردم

تو درین نامه ی سیاه مبین
کرم خویش بین گناه مبین

من از کرده های خود خجلم
تو مکن روز حشر منفعلم

با وجود گناه کاری ها
از تو دارم امیدواری ها

زان که برتوست اعتماد همه
ای مراد من و مراد همه

تو کریمی ، بی نوای توام
پادشاهی ، من گدای توام

نی گدایی که این و آن خواهم
کام دل ، آرزوی جان خواهم

بلکه باشد گداییم دردی
اشک سرخی ، چهره زردی

تا به راهت ز اهل درد شوم
برنخیزم، اگر چه گَرد شوم

چون به خاک اُفتم ، به صد خواری
تو ز خاکم ز لطف برداری

گرچه در خورد آتشم ، چو شرر
نظری گر به من رسد ، چه ضرر

من نگویم ، که لطف و احسان کن
بنده ام ، هرچه شایدت ، آن کن

عاقبت بگسلد ، چو بند از بند
بند بند مرا ، به خود پیوند
هلالی جغتایی


**************************


من بنده شرمنده ام


تو خالق بخشنده ای


از کرده خود خسته ام


تو مهربان با بنده ای


☆☆☆


من روسیاهم ای خدا


غرق گناهم ای خدا


یاد تو در هر مشکلی


گشته پناهم ای خدا


یاربنا  یا ربنا اغفرلنا یا ربنا


گفتی که ناز بنده را


با رحمت خود میخری


با یک نگاه از راه لطف


از عاشقت دل می بری


☆☆☆


گریان برایت می شوم


غرق عطایت می شوم


در ماه مهمانی تو


عبد سرایت میشو


یاربنا  یا ربنا اغفرلنا یا ربنا


در محفل مهمانیت


من دست خالی آمدم


هستم پشیمان از گناه


با اشک و زاری آمدم


☆☆☆


ذکر سحر گاه منی


در شام غم ماه منی


میدانم ای معبود من


همراز و همراه منی


یاربنا  یا ربنا اغفرلنا یا ربنا


وقت  عطش  ذکر لبم


باشد نوای  یا  حسین


با  یاد   داغ  کربلا


ریزدسرشکم از دوعین


☆☆☆


من  بینوایم  سائلم


اشکم  تمام  حاصلم


داغ تو گشته  قاتلم


آتش زده جان و دلم


یاربنا  یا ربنا اغفرلنا یا ربنا


رسول میثمی


*****************


یا رب گناهکارم و آلوده دامنم
تو چاره‌ساز و از همه بیچاره‌تر منم
مأیوس از عنایت و لطف تو نیستم
با این همه گناه که باشد به گردنم
صد بار توبه کرده و توبه شکسته‌ام
این بار توبه کردم از این توبه ‌کردنم
شیطان هماره دشمن من، تو همیشه دوست
من دوست را نهاده، به دنبال دشمنم
بگذشت عمر و برزخ من می‌شود شروع
از لحظه‌ای که روح جدا گردد از تنم
ای مرگ مهلتی که در این تنگنای وقت
دست دعا به دامن آل عبا زنم
خواهی اگر گناه مرا بر رُخم کشی
بهتر که خویش را به جهنّم بیفکنم
کردم گناه و توبه شکستم هزار بار
یکدم نشد که سر عوض توبه بشکنم
دریا حریف نیست که پاکم کند دگر
باید شود به خون جگر پاک، دامنم
غلامرضا سازگار


*****************************


باز وقت عاشقی شد باز درها باز شد
مهربانی خدا بربندگان ابراز شد
بنده ی بیچاره با دست کریمی ناز شد
بال دادند و دوباره نوبتپرواز شد
من که با نیمه نگاهی بال در می آورم
صد شراب از غوره های کال در میآورم

تو صدا کردی و گرنه باز خوابم برده بود
تو پذیرفتی وگرنه این گداافسرده بود
تو دوا کردی وگرنه دل یقیناً مرده بود
تو سپر گشتی وگرنه تیرشیطان خورده بود
خانه ات آباد، آبادی کن این ویرانه را
رنگ مروارید کن ایناشک دانه دانه را

من گدا هستم به احسان تو عادت کرده ام
با دو دست خالیام سوی تو هجرت کرده ام
لطف بسیار تو را دیدم که رغبت کرده ام
از عیال ودوستانم نیز دعوت کرده ام
به همه گفتم کنار سفره جاداری خدا
دیدم اینجا بهتراز من هم گدا داری خدا

 
مهر «باطل شد» به ذکر بی وضوی من نزن
حکم خاموشیبه آوای گلوی من نزن
دست رد بر کیسه های آرزوی من نزن
این همه بد کرده ام اماتو بر روی من نزن
خسته ام از این همه دوری خدایی کن مرا
جان حیدر جان زهراکربلایی کن مرا

خوانده ام هر جا حسین و گفته ام هرجا حسین
یا من ارجوهلکل خیر، یعنی یا حسین
خیر دیدم از زمان آشنایی با حسین
پر کشیده دل از اینجابا سلامی تا حسین
السلام ای شاه بی سر یا ذبیح بالقفا
ای سر بی تن ، تن بیسر گرفتار جفا
حسین قربانچه


********************************


یا الهی سالها اشک روان دادی مرا


اشک نه مولای من دُر گران دادی مرا


اشک دادی تا سیاهی را بشویم از دلم


خوب می دانم چرا آه و فغان دادی مرا


خوب می دانم که دورم از مسیر بندگی


این تو هستی بین خوبانت مکان دادی مرا


العفو


این چه لطف بی حسابی هست یارب که از وفا


در جواب ناسپاسی آب و نان دادی مرا


روزهای عمر خود را همچو شب کردم سیاه


باز هنگام سحرها سوز جان دادی مرا


هر چه آلوده تر از پیش آمدم بر درگهت


بیشتر در وادی عشقت امان دادی مرا


با وجود بارها بد امتحان پس دادنم


باز هم از نو مجال امتحان دادی مرا


بس که زشتی مرا زیبا نمودی جلوه گر


بر ملائک هم چو یک بنده نشان دادی مرا


****************************


شاکرم حضرت دلدار صدا کرده مرا


شاکرم بهر خودش یار جدا کرده مرا


 


از کجا لطف خدا شامل حالم شده است


گوییا یار سفر کرده دعا کرده مرا


 


من کجا  محفل ذکر سحر دل شدگان


سبب از چیست که حق اهل بکاء کرده مرا


 


از سیاهی گنه کیست نجاتم داده


آشنای حرم عشق خدا کرده مرا


 


روز پر معصیتم را چه کسی بخشیده


سائل نیمه شب خوان عطا کرده مرا


 


کیست ظلمت ز دلم برده و نورم داده


بین این سینه زنان جلوه نما کرده مرا


 


شکر حق هیئتیم سینه زنی پر شورم


کربلاییی شدم و یار صدا کرده مرا


 


خادم صحن و سرای پسر فاطمه ام


صاحب کرببلا کرببلا کرده مرا


*****************************


اگر سر را به زیر افکنده ام من


ز اعمال بدم شرمنده ام من


 


ز نیکی خالی اما پر گناهم


پناهم ده خدایا بی پناهم


 


خدایا خوب می دانم که پستم


نمک خوردم نمکدان راشکستم


 


خزانی گشته از عصیان بهارم


به بازارت به جز اشکم ندارم


 


گناهانم فزونتر از ستاره


شده چشمم همه شب پر شراره


 


ببین پرونده ام یا رب سیاه است


ورقهایش پر از جرم و گناه است


 


چو می خواهی بسوزانی خدایا


میان آتش دوزخ تنم را


 


عنایت کن مرا ای حی منّان


به پیش قاتل زهرا مسوزان


 


که او زخم همه ما را نمک زد


میان کوچه زهرا را کتک زد


 


همان کوچه که دستش را شکستند


دو دست شوهر او را ببستند


 


شراره می کشید از در زبانه


چهل نامرد بود و تازیانه


*************************


در این شب احیا فقط وردم همین است
ذکر امیرالمومنین حصن حصین است
دیگر نمی آید ز کوفه آن اذانش
امشب عزای مرتضی مولای دین است
من آمدم آلوده و با دست خالی
امّا خدایم رحمتٌ لِلعالمین است
در منجلاب معصیت افتاده ام من
ای چاره ساز من ببین شیطان کمین است
قرآن به سر کردم،مقرّب در سرایت
از بس خطا کردم دل آقا غمین است
با یاد روز واقعه اشکم چو زمزم
بر گونه هایم جاری و حکمت در این است
دیدم کنار علقمه دستی جدا شد
زهرا کنار پیکرش، مادر غمین است
یک لحظه یاد آورده ام در ظهر عاشور
عرش خدا گویی فتاده بر زمین است
وقتی که شمر روسیاه آمد به مقتل
در دل ز بغض مرتضی،دنیای کین است
دیدم غروب و خیمه و آتشفشانی
در هر طرف یک دامنی پر آتشین است
دیدم سه ساله در خرابه آرمیده
این زجر ملعون در پی طفل حزین است
سالار زینب را ببین شیب الخضیب است
افضل ترین ذکر شب قدرم همین است
بعد از تمام روضه ها ،عَجِّل فَرَج گو
زیرا اجابت در دعای آخرین است
محمـدمهدی عبدالهی


************************


اگر دردم یکی بودی چه بودی


اگر غم اندکی بودی چه بودی


به بالینم حبیبی  یاطبیبی


از این هر دو یکی بودی چه بودی


 


برو دست از سرم بردار ای عشق


برو سر بر سرم مگذار ای عشق


بیا یابن الحسن دورت بگردم


بیا تا دست خالی بر نگردم


**************************


الـهی ای حــبیب اشـــک جــــاری                  بـــســـویت آمـــدم بــا بیـــقراری


در میخانه را بـر مـــــا گــــشودی                     بـــه لـــبیکی دل مـــا را ربــودی


نــمی دانم چه شد ما را نـــرانــدی                     بـه مـهمانی خــود مـا را کـشاندی


نــگه بـر جـرم و عصیانم نـکردی                     جـــدا از ایـن رفــــیقانم نــــکردی


تــو بـهتر از هـمه فــــــکر گـدایی                  رئــوفی، مـهربانی، تــــو خــدایی


دل تـــــــاریک مــن بــنما مـــنور                     همین اول زجـــُرم مـن تـو بگذر


************************


مــــاه رحـــمت مــاه خـــدا بــاشد 2         مـــاه اســـتغفار و دعــــا بـــــاشد


یــا کـریم الـعفو 2


گــر بــدم مــولا گــر روم مـــولا 2       مــن بــه درگــاهت، آمـــدم مـــولا 2


یــا کـریم الـعفو 2


ای پـــناه مــن، بــی پـــناهـــم من2        غـــرق عصیان و رو ســیاهم مـن 2


یــا کـریم الـعفو 2


ای شــفا بــخش، ایــن دل و جـانم2       مــــــن بـه کــردار خــود پــشیمانم 2


یــا کـریم الـعفو 2


گـر چه صدها بار، توبه بشکستم2        دیـــده بــر عــفو رحــمتت بــــستم 2


یــا کـریم الـعفو 2


***************************


ســـحر بــــرخــیز و تجدید وضــو کـن              بـه آب تـــوبه خــــود را شــــتشو کـــن


اگر خــــواهی شـــوی پــــاک از پلیدی              به درگــاه خــــــــدای خـویش رو کـــن


بــه شــکر نـعمتش تـا مـــــــی تـــوانی              لـبت را آشـــــنا بـــــر ذکــــر او کــــن


در رحمت به رویت کـــــرده حــق باز              بــــه او رو اور و دفــع عـــــدو کـــــن


بـــه درگـــاهش ز بــهر رفع حــــاجت              دلا تـــا مــی توانی هـــای و هــــو کــن


گــــدای درگــه حـــق شـــو به عــــالم               ســحر بــا حـــق تــعالی گــفـتگو کــــن


اگـر  خـواهی تو فیض از محضر حق              از او تـــوفـــــیق طــــاعت آرزو کــــن


******************************


یا رب ز گناه خـویش شرمنده مـنم                   بـر هـر چـه عـقوبت است زیبنده منم


غـــفار تویی، غنی تویی، شاه تویی                 بــد کار مـــنم، گـــدا مــنم، بــنده منم


***********************


الــهی بــا تـــــــــو دارم گــفتگویی                     بـــــسویت آمــــده بـــی آبـــــرویـــی


مــن آن نــا خوانده مهمان تو هستم                هــمان کــه بــار هــا پـــیمان شکستم


چـــو مـــاه رحمت و بخشندگی شد                 گـــدا سـوی تـو بــا شـــرمندگی شـــد


ز عـــصیان ســینه من تــنگ باشد                     هـــــمه اعـــمال مـــن نـــیرنگ بـاشد


بــه دل حـــال مـــناجـــــاتم نــباشد                    قـــــبول تــــو عـــــــباداتــــم نــــباشد


نـماز و روزه من بی حضور است                         ز درگــاهت دلــم بـــسیار دور اســت


نـــبردم دست خـود یک بار سویت                        شــبی خـود را نــکردم رو بـــــرویت


سـر شک از دیدگان جاری نکردم                          بـــرای آخـــــــــــرت کـــــاری نکردم


ولی بــاز آمـــدم بــا سـر به زیری                       کــه یــک بــار دگـــر دســـتم بــگیری


***********************


غصه دارم که چرا سوز دعا نیست مرا


رمضان آمده و حال بکا نیست مرا


روزگاری به هوای همه کس بال زدم


پر پرواز به درگاه شما نیست مرا


معصیت عادت من گشته و حالم خوش نیست


لذتی در سحر نافله ها نیست مرا


من از این تیرگی باطن خود دلگیرم


روشنی بخش دل و دیده چرا نیست مرا


دست من خالی و هر بار تظاهر کردم


کوله باری به جز از کبر و ریا نیست مرا


چه کنم من که خدایا تو رهایم نکنی


بارللها به گمانم که بنا نیست مرا...


به حسین تو قسم قافیه را باخته ام


اقتدایی به طریق شهدا نیست مرا


مادرم فاطمه در حشر هوادار من است


پای میزان عمل هول و ولا نیست مرا


روزی ام کن سحری گوشه ی بین الحرمین


هوسی جز سفر کرببلا نیست مرا


علیرضا خاکساری


**************************


باز کن در که گدای سحرت برگشته


عبد عصیان زده و در به درت برگشته


بنده ی بی خرد و خیره سرت برگشته


سفره را چیدی و دیدم نظرت برگشته


 


اصلا انگار نه انگار گنه کارم من


به تو اندازه ی یک عمر بدهکارم من


 


گرچه آلوده ام و خار ولی برگشتم


طبق آن فطرت پاک ازلی برگشتم


دیدم از غیر درت بی محلی، برگشتم


دستِ پر هستم و با نام علی برگشتم


 


از عقوبات من غم زده تعجیل بگیر


عبد آلوده پشیمان شده تحویل بگیر


 


بنده وقتی که فرو رفت به مرداب گناه


خواست از چاله در آید ولی افتاد به چاه


وای از دست رفیقی که مرا برد ز راه


من زمین خوردم و او جای دعا کرد نگاه


 


حرف پرواز زد اما همه طنازی بود


دوستت دارمِ آن دوست ،دغل بازی بود


 


هیچ کس با دل من هم دل و همراز نشد


این در آن زدم اما گره ام باز نشد


این پر سوخته وقتی پرِ پرواز نشد


سدّ راه گنه خانه برانداز نشد


 


ناگهان هاتفی از سوی خدا گفت بیا


گفتم آلوده ام و پر ز خطا گفت بیا


 


حال من آمده ام حالِ مرا بهتر کن


دیگر از دست خودم خسته شدم باور کن


با چنین بنده که داری به مدارا سر کن


دم افطارم و مست می کوثر کن


 


کوثر از اشک حسین است خدا میداند


که علی ریخته و فاطمه میگریاند


 


گرچه اندازه ی یک کوه گنه سنگین است


آشتی با تو همیشه مزه اش شیرین است


سفره ای را که تو چیدی چقدر رنگین است


آخر کار هر آن کس که بیاید این است


 


اولین قطره ی اشکی که ز چشمت ریزد


بهر امداد به او فاطمه بر میخیزد


 


مثل آن دختر تنها که صدا زد بابا


به سر و صورت من  زجر چرا زد بابا


دهنش خیس عرق بود و مرا زد بابا


عوض اینکه یتیمی بنوازد بابا


 


آنقدر زد که از این دنده صدا در آمد


اینچنین شد که در آن معرکه مادر آمد


حسین قربانچه


*****************************


نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی