کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

تقدیم به شهید غلامحسین فتحی

کوثرنامه

شعر ولادت حضرت مهدی عجل الله فرجه۲۴
*******************
امشب بهانه ها همگی جور می شود
حتی شراب کاسه ای از نور می شود
وقتی نگاه یار قدم رنجه می کند
چشم تمام صاعقه ها کور می شود
بهر خوش آمدید به پای ادیب عشق
شعر و شعور اهل ادب شور می شود
لعلی که غمزه های نگاهش درست کرد
والله باعث تب انگور می شود
از بس که محو او شده ماه چهارده
پشت نقاب، جلوه ی مستور می شود
بلقیس را بگو که سلیمان ما ببین
آن کس که شاه روبرویش مور می شود
با زلف ذوالفقار زِ قبضه درآمده
دنیا برای خصم علی گور می شود
وقتی دعای فاطمه پشت و پناه اوست
چشم حسود از نظرش دور می شود
امشب جمال محشر کبری جلا گرفت
ذکر اَنَا الحق است که شیپور می شود
یوسف ترین قمر سر بازار آمده
در جلوه ای زِ حیدر کرّار آمده
امشب تمام ﻣﺄذنه ها را اذان بده
آیات روح بخش خدا را نشان بده
سجاده پهن کن که مکبّر به صف شده
قدقامتت نشان زمین و زمان بده
الله اکبر تو مرا مست می کند
جامی بیار و بر دل خسته توان بده
هرکس قنوت دست تو را دید،سجده کرد
قدری سجود سجده کنان را امان بده
امشب به پای منبر تو آسمان نشست
دستی برای عرش الهی تکان بده
بی اذن تو تکلم مدح تو کار کیست؟
در حدِّ چند بیت، سخن را زبان بده
هرچیز هست و نیست مسخّر به نام توست
لطفی کن و دوباره زمان را مکان بده
ته مانده ی غذات نمک گیر می کند
آقا بیا یکی دو سه تا استخوان بده
دستی برای دامنتان جور کرده ام
بالی برای پر به سوی آسمان بده
وقتی زمان خلق دوعالم فرا رسید
ما را خدا به پای رکاب تو آفرید
سر میزنم به سینه ی صحرای انتظار
موجم برای صخره ی دریای انتظار
طی می کنم به شوق تمنای وصل دوست
امروز را به نیّت فردای انتظار
ما را گدای خانه ی آقا نوشته اند
هستیم تا ابد پسِ درهای انتظار
پرونده ی قبولی عرض ارادتم
ﺗﺄیید می شود پیِ امضای انتظار
باید هزار مرتبه شکر خدا کنم
وقتی رسیده ام به بلندای انتظار
این انتظار روزی من را رسانده است
سر می نهم به خاک کف پای انتظار
باید تمام آنچه منم را رها کنم
از خود گذشتگی ست الفبای انتظار
از کودکی قنوت نمازم برای توست
عمرم حلال شد به تمنای انتظار
مُستَشهَدینَ بَینَ یَدَیک تو از ازل
گفتند: اِنَّ ذِکرَکَ أحلی مِنَ العَسَل
ای مستجاب گریه ی چشم انتظارها
ای آشنای غصه ی دل بیقرارها
یوسف ترین جمال فرستاده ی خدا !
ای آخرین نمونه ی پروردگارها
یک عمر را بخاطر یک روز مانده ام
آثار عاشقی ست از این گونه کارها
پای رکاب تو همه سردار می شوند
آماده ام شبیه همین سر به دارها
چشمم به آسمان غروب سه شنبه بود
امّا نیامدی سر قول و قرارها
گوشه نشین مجلس تنهایی توٲم
بانی بزم هرشب گوشه کنارها
قدری برای اشک شما روضه خوان شوم
حاجت گرفته ام زِ همین راه، بارها
از روی نیزه ها سری افتاد روی خاک
کوچکترین ستاره ی نیزه سوارها
وقتی رباب دید، صدا زد: ازاین به بعد
رحمی کنید بر گلوی شیرخوارها
در زیر آفتاب نشست و زِ غم سرود:
ای نیزه! کاش کودک نازم پسر نبود
حمید رمی
************************
مثل یک سحر امشب سامرا چه غوغا شد
بین خانه ی نرگس آفتاب پیدا شد
تا که پلک زد چشمش گل به شوق او وا شد
یک نفس کشید و بعد دمبدم مسیحا شد
آسمان چنان بارید که کویر دریا شد
قبله از سر جایش پیش پای او پا شد
هرکسی ذلیلش شد نور چشم زهرا شد
سائلش که سیّد شد نوکرش چه آقا شد
هر صدف به ذکر او قیمتی شد و دُر شد
دست خالی ما هم از نگاه او پر شد
کیستی که می تابی آفتاب دنیایی
نه، نه آفتاب اما آفتاب زهرایی
 
پس بزن نفس که تو برتر از مسیحایی
پس تو آب را بشکاف که امام موسایی
نوح هم مسافر توست چون تو نوح دریایی
چشم حضرت یعقوب دارد از تو بینایی
عالمی که مجنون شد حق بده تو لیلایی
گاه مثل مجنونی گاه مثل لیلایی
می نویسم از این پس نور چشم زهرایی
 
انبیا همه جمعند در نگاه تصویرت
بازتاب تو هستند مثل صورت و سیرت
مثل حلقه ها هستند متصل به زنجیرت
تک تک اقتدا کردند بر نماز و تکبیرت
سر سپرده ی عشقند پیش حکم تقدیرت
مرهم خدا هستند روی قلب دلگیرت
آیِنه تویی آقا هر چه هست تصویر است
این مقام تو آقا مستحقّ تکبیر است
رحمان نوازی
******************
سجده ی شکر کنید نیمه ی شعبان آمد
روز میلاد گل  باغ رسولان آمد
سر خود را ز ادب بر سر سجاده نهید
رو به محراب کنید مظهر ایمان آمد
ابر رحمت به روی دیده ی دل پای نهاد
دل به دریا بزنید علت باران آمد
بر سر سفره ی پر فیض خدا گام نهید
جان تصدّق بدهید منبع احسان آمد
چشم عالم به جمال گل رویش روشن
به سماوات و زمین ماه درخشان آمد
شب احیای دل منتظران است کنون
وارث دین نبی حافظ قر آن آمد
شهر دل را که پر از ناله ی الغوث شده
وعده ی وصل دهید معنی فرقان آمد
چه کنم تا که بیاید به سر بالینم ؟
به همه فخر کنم حضرت جانان آمد
اصغر چرمی
*******************
بیا که عبد مطیع خدا شدن خوب است
شبی به خاطر او سر به را شدن خوب است
تمام حرف همین است که گنه نکنیم
ز آن چه نفس بخواهد جدا شدن خوب است
شده به یک سحری صاف کن دل خود را
به آیه های خدا با صفا شدن خوب است
به دل حقیقت محبوب را تو پیدا کن
ز عشق های مجازی رها شدن خوب است
چرا به پیش خلائق تو خم کنی سر خود ؟
شبی مقابل دلدار تا شدن خوب است
صدای اهل قبور است می رسد بر گوش
که : آی بنده رفیق دعا شدن خوب است
از این دو دیده به غیر از گنه نشد حاصل
ببند چشم ، که اهل بکا شدن خوب است
ببین که قافله ی عمر می رود از پیش
مرو به خواب که دور از خطا شدن خوب است
مگر که بخت کند رو ، طبیب را بینی
به درد بندگی اش مبتلا شدن خوب است
در این لیالی رحمت اگر خدا خواهد
مسافر حرم کربلا شدن خوب است
رضا رسول زاده
***********************
پا شدم آبله پیدا کردم
از خودم فاصله پیدا کردم
 
سعی کردم به تو مشغول شوم
حیف شد مشغله پیدا کردم
 
من، سر اینکه به تو دل دادم
با همه مسأله پیدا کردم
 
در نمازم خم ابروی تو را
در قنوتم، گله پیدا کردم
 
انتظار این همه انصاف نیست
مردم فیصله پیدا کردم
 
از خودم دور شدم کاری کن
گم شدم، گور شدم کاری کن
 
آفتاب شب یلدای همه
گریه ی پشت تمنای همه
 
هیچ کس فکر تنهایی تو نیست
گریه کن جای خودت، جای همه
 
بی تو دارند همه می میرند
زود برگرد مسیحای همه
 
همه شهر به چاه افتادند
مددی یوسف زهرای همه
 
بنشین تا بنشانی همه را
دربیار از نگرانی همه را
 
کاش می شد ز سفر برگردی
با همان چند نفر برگردی
 
چله ی اشک گرفتیم برات
به امیدی که سحر برگردی
 
مادرم گفت همین جا بشین
بنشینم دم در برگردی
 
سیزده قرن نشستند نشد
بنشینم چقدر برگردی
 
نور چشمان همه می رفتی
قول دادی به نظر برگردی
 
خشکسالیم کویریم بیا
قبل از آنی که بمیریم بیا
صابر خراسانی
************************
باز هم جشن نیمه ی شعبان
بیتها رخت نو به تن دارند
قلم من به زحمت افتاده
واژه ها شوق پر زدن دارند
**
باز هم جشن نیمه ی شعبان
السلام علیک یا خورشید
چله ی انتظار سر آمد
از سر خمره نور می جوشید
**
باز هم جشن نیمه ی شعبان
همه ی شهرمان چراغانیست
عطر عود و گلاب می آید
چقدر حیف شد که آقا نیست
**
باز هم جشن نیمه ی شعبان
ما به دنیا عجیب دل بستیم
لااقل به بهانه ی این جشن
دو سه روزی به یادتان هستیم
**
سامرایی؟ مدینه ای؟ نجفی؟
پسر فاطمه کجا هستی؟
همه از تو سراغ می گیرند
نکند باز کربلا هستی؟
**
خوب شد، نیستی نمی بینی
کاسه های نداری ما را
فقر و فحشا، فساد، بیکاری
دختران فراری ما را
**
خوب شد، نیستی نمی بینی
که حیا از نگاه دنیا رفت
رزق و روزی خانه ها کم شد
قیمت نفت هر چه بالا رفت
**
خوب شد،نیستی نمی بینی
رهبر ما شکسته تر شده است
‌أین عمار روی لب دارد
باز هم طلحه فتنه گر شده است
**
خوب شد، نیستی نمی بینی
زیر این دردها مچاله شدیم
کارد دیگر به استخوان خورده
دست بر دامن سه ساله شدیم
**
حق مان است این همه محنت
یادمان رفت صاحبی داریم
یادمان رفت منتظر باشیم
بین مان یار غائبی داریم
**
دلتان را به درد آوردیم
دلمان سوی دام شیطان رفت
خشک شد گندم مزارع ری
برکت از نان سفره هامان رفت
**
دل ما گیر چشمهای تو نیست
گرم بازی آب و نان شده است
همه خواب تو را که می بینند
خیمه ی سبزتان دکان شده است
**
عاشق حجت خدا هستی
یاعلی ترک معصیت اول
باقی دردها و مشگل ها
می شود با نگاه آقا حل
**
به کلافی که یوسفت ندهند
هر چه اندوختی بیا رو کن
عوض کوچه،خانه ی دل را
صبح هر جمعه آب و جارو کن
وحید قاسمی
***************
سید محــمد جواد شرافت
ای جذبه ی ذی الحجه و شور رمضانم
در شادی شعبان تو غرق ست جهانم
تقدیر مرا نور نگاه تو رقم زد
باید که شب چشم تو را قدر بدانم
روی تو و خورشید ، نه ، روشن تر از آنی
چشم من و آیینه ، نه ، حیران تر از آنم
در سایه ی قرآن نگاه تو نشستم
باران زد و برخاست غبار از دل و جانم
برخاست جهان با من برخاسته از شوق
تا حادثه ی نام تو آمد به زبانم
عید ست و سعید ست اگر ماه تو باشی
ای جذبه ی ذی الحجه و شور رمضانم
*************************
مبتلا کرده است دل ها را به درد دوری اش
نرگس پنهان من با مستی اش مستوری اش
آه می دانم که ماه من سرک خواهد کشید
کلبه ی درویشی ام را با همه کم نوری اش
آسمانی سر به سر فیروزه دارد در دلش
گوش ها مست تغزل های نیشابوری اش
یک دم ای سرسبزی یک دست در صورت بدم
تا بهاران دم بگیرد با گل شیپوری اش
ماه می گردد به دنبال تو هر شب سو به سو
آسمان را با چراغ کوچک زنبوری اش
آنک آنک روح خنجر خورده ی فردوسی است
لا به لای نسخه ی سرخ ابو منصوری اش
بوسه نه جمع نقیضین است در لب های او
روزگار تلخ من شیرین شده است از شوری اش
گر بیایی خانه ای می سازم از باران و شعر
ابرهای آسمان ها پرده های توری اش...
سعید بیابانکی
*********************
گل سپید همیشه بهار! می آیی
برای رونق این لاله زار می آیی
هنوز نبض دلم این سؤال را دارد
که با شروع کدامین بهار می آیی؟
به پاس این همه آلاله هم شده بی شک
به شهر مردم چشم انتظار می آیی
سپیده سر زده ای آفتاب من پس کی
به چشم روشنی این دیار می آیی؟
اگر چه سخت ز تو دور مانده ایم اما
دلم خوش است که با ما کنار می آیی
و در سپیده ی یک جمعه سراسر نور
به اذن حضرت پروردگار می آیی
شکوه رزم علی را ندیده ام اما
شنیده ام که تو با ذوالفقار می آیی...
سید محــمد بابامیری
******************

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی